بخشی از مقاله
ابوبكر محمد پسر زكرياي رازي فيلسوف و عالم طبيعي و شيمي دان و پزشك بزرگ ايران عالم اسلامي و ملقب به جالينوس المسلمين از مفاخر مشاهير جهان و يكي از نوابغ روزگار قديم است. تولد او در اوايل شعبان سال 251 هجري در ري اتفاق افتاد و در همين شهر به تحصيلات خود در فلسفه و رياضيات و نجوم و ادبيات مبادرت كرد و بعيد نيست كه توجه او به تحصيل علم كيميا نيز در ايام جواني جلب شده باشد.
توجه و اشتغال وي به علم طب بعد از سنين جواني و بنابر قول ابوريحان بيروني پس از مطالعات و تجارب آن استاد در كيميا جلب و عملي شده و نتيجه عارضه پي بوده كه در چشم وي از تجارب كيميا وي پديد آمده بود نوشته اند:
رازي در سي سالگي به بغداد رفت و چون بر بيمارستان مقتدر گذر كرد به طب دلبستگي يافت و به تحصيل اين علم پرداخت و چون در آن چيره دست شد، به ري بازگشت و به خدمت منصوربن اسحاق حاكم ري در آمد و سرپرست بيمارستان ري شد. بعدها به بغداد رفت و رياست بيمارستان مقتدر را بر عهده گرفت و شهرت وي در بغداد به جايي رسيد كه سابقه نداشت.
محل و تاريخ وفات محمد رازي به درستي مشخص نيست، بيروني وفات او را در ماه شعبان سال 313 هجري نوشته و تعداد تأليف هاي وي را بيش از پنجاه و شش كتاب و رساله دانسته است.
از مهمترين آثار او يكي «الحاوي» است كه به نظر از «قانون» ابن سينا مهمتر است. اين كتاب چند قرن مورد مطالعه و مراجعه، بلكه تنها كتاب اصلي درسي طب به شمار مي رفته است. الحاوي دائره المعارفي بوده كه اكنون تمام آن در دست نيست.
محمد رازي اين كتاب را به صورت يادداشتهاي متعددي تهيه كرده بود و بعد از مرگ وي به دستور ابن عميد از روي يادداشتهاي او كتاب را استنساخ و تنظيم كردند. مقدار زيادي از نتايج آزمايشها و مطالعات رازي در اين كتاب جمع است.
اثر ديگر رازي «طب المنصوري» است كه به نام منصور بن اسحاق حاكم ري تأليف و تنظيم شده است. طب المنصوري و برخي از رساله هاي طبي ديگر محمد رازي به زبان لاتيني ترجمه و چاپ شده و مورد استفاده اروپاييان بوده است.
كتاب «من لا يحضره الطبيب» اثر ديگر وي شامل دستورهاي ساده براي معالجات گوناگون است. كتاب ديگر او «برء الساعه» است.
در علم كيميا بايد رازي را سرآمد دانشمندان اسلامي دانست. از كارهاي مهم او كه متكي به آزمايشهاي متعدد بوده، كشف جوهر گوگرد (اسيد سولفوريك) و الكل است.
محمد رازي كتابهاي متعدد در كيميا به رشته تحرير در آورده است كه از آن جمله «كتاب الاكسير» و «كتاب التدبير» را بايد نام برد.
اين فيلسوف و پزشك نامي ايران علاوه بر علم وسيع كيميا و پزشكي جهانگير، در فلسفه نيز داراي تحقيقات عميقي است كه مورد توجه و اهميت مي باشد. از كتابها و آثار فلسفي او اكنون جز تعداد معدودي در دست نيست، ولي آن چه از فهرست بيروني و ساير مأخذ بر مي آيد. وي كتابهاي متعدد در كليات مسايل طبيعي و منطقيات و ما بعدالطبيعيه داشته است و آنها عبارتند از كتابهاي: سمع الكيان الهيولي الصغير و الهيولي الكبير. (ابن نديم: كتاب الهيولي المطلقه و للجسم محركا من ذاته طبعا – في العاده – المدخل الي المنطق – كتاب
البرهان – كيفيه الاستدلال – العلم الالهي علي راي سقراط العلم الالهي الكبير في الفلسفه القديمه – رساله در انتقاد اهل اعتزال – قصيده الهيه – الحاصل في العلم اللهي – الشكوك علي ابرقلس – ردنامه فرفوريس به انابون المصري – النفس الصغير – النفس الكبير – الطب الروحاني - في السيره الغلسفيه – امارات الاقبال الدوله و چند رساله ديگر فلسفي كه در رد بر مخالفان خود در مسئله قدم هيولي و لذت و معاد و ناقدان خود بر علم الهي ورد بر سيس ثنوي نگاشت.
كتاب ديگري نيز در رد نبوات و در نقض اديان داشت به نام «في النبوات» و شايد براي تكميل اقوال خود در همين كتاب، كتاب معروف ديگر خود را به نام «حيل المتنبين» مشهور به «مخاريق الانبياء » نگاشته بوده است.
محمد رازي علاوه بر تاليف هاي فلسفي، شروح و جوامعي هم از آثار متقدمين مانند ارسطو و افلاطون داشت. از افلاطيون رساله طيماوس را شرح كرد و از ارسطو جوامعي در منطق چون جوامع قاطيفورياس و باري ارمينياس و انالوطيقا ترتيب داد و نيز كتابي در منطق به روش و با اصطلاحات متكلمين اسلام تدوين كرد. دائره المعارف دانشمندان علم و صنعت درباره محمد بن زكرياي رازي آمده است.
محمد رازي نه فقط در طب به تجربه دست مي زد بلكه آزمايش را در كليه مباحث علوم طبيعي ضروري مي دانست. وي آزمايشهاي شيميايي خود را با چنان دقتي تشريح و توصيف كرده كه امروزه هم هر شيمي داني مي تواند عيناً آن را مجددا به معرض آزمايش درآورد. رازي مواد شيميايي را طبقه بندي كرد، در بابي وزن مخصوص تحقيقاتي به عمل آورد و به اكتشافات مهمي از قبيل اكتشاف الكل و اسيد سولفوريك نايل آمد. وي نخستين كسي است كه كليه اشياي عالم را به سه طبقه حيوانات، نباتات، جامدات تقسيم كرده است.
مسعودي در كتاب التنبيه و الاشراف گفته است كه: رازي در سال 310 هجري كتابي در سه مقاله راجع به فلسفه فيثاغوري نگاشت و بعيد نيست اين توجه به فلسفه فيثاغوري جديد نتيجه تعلم رازي نزد ابوزيد بلخي بوده باشد كه از شاگردان كندي و متوجه فلسفه فيثاغوري جديد بود.
محمد رازي در پايان عمر به سبب كثرت كار و مطالعه نابينا شد.