بخشی از مقاله

چکیده

رنگ و تغییر آن چه در صورت و چه در ماهیّت اجسام، یکی از مفاهیم بنیادین طبیعیات و کیمیاست. محمد بن زکریا نیز به مثابه طبیعیدان و سرسلسله مکتبی در کیمیای دوران اسلامی معروف است و دیدگاه نظری و عملی او در این خصوص، اهمیت دارد. هدف این جستار و ارائه مبتنی بر آن، شناختن تلقّی رازی از »صبغ« و »اکسیر« و بررسی باورمندی وی به واقعیت این مفاهیم، یا رویکرد ابزاری و کارکردی این دانشور سده چهارم هجری است. یافتههای پژوهش تصویری مستند و تا حدی متفاوت، به روایتی دست اول ارائه میکند و بهموجب جایگاه رازی و ارزشمندی مفهومی موضوع، همچنین گستره و دقت استنادی، میتواند از اصالت و اعتبار برخوردار گردد.

مقدّمه

فرایندهای کیمیایی مانند همه فرآیندهای علمی، غایتی دارند. غایت فرآیند کیمیاگری در هر سیاق و سنتی، چه علمی و تجربی صِرف و چه عرفانی و روحانی، تغییر صورت - متجلّی در تغییر رنگ یا صبغ - و قلب ماهیّت یا اِستحالهو 2تَبدّل فلزات پایبه3فلزات اَعلاست. در سُنت یونانی-رومی، این غایت را دوگونه میتوان دریافت و تشخیص داد: گروهی معتقدند که کیمیا در حقیقت فرآیندی است مبتنی برصَبغ:» رنگکاری«4 که در آن سطوح فلزات پایه - اجساد - چنان جلا داده میشود که آنها رنگمایه زر یا سیم را میگیرند، چنان که دیگران آنها را طلا و نقره میانگارند - هاپکینز، - 75:1933؛ گروهی دیگر غایت را »استحاله« و معادل »خالصسازی« دانستهاند که در آن طلا و نقره از ناخالصیهای موجود در فلزات دیگر رها و پاک میشوند.

- تیلور،. - 25:1937 تفاوت در پذیرش این دو فرآیند و مقصد، ریشه در تفاوت رویکرد و تعریف ماهیت ترکیبی و ساختاری طلا یا نقره دارد. بر اساس نگرش مبتنی بر رنگکاری، طلا از زرنیخ5 که زردرنگ بوده خاصیت رنگکنندگی دارد - روح - ، ساخته میشود. حِرفهمندان فلزکار برای تشخیص طلا بودن، یا اجسام را به »وزن« میآزمودند یا از محک یا »سنگ معیار« که توانایی اثر پذیرفتن از طلا به سبب خطانداختن را داشت، بهره میگرفتند و یا از آزمونهای حرارتی مانند »قالگری6« استفاده میکردند. در این روش طلا به همراه سرب، حرارت میدید که در نتیجه این حرارت ، فلزات پایه و سایر ناخالصیها اکسید7 شده و از طلا جدا میشدند.

این درحالی است که در تلقّی عام، تشخیص طلا از آنچه از نظر وزن و رنگ، طلا مینماید، مشکل و بعضاً ممتنع بود. در سنّت جهان اسلام،محمّدبن زکریا رازی یکی از دو سلسلهجنبان و صاحبان دبستان کیمیا یا به تعبیری نوین، شیمیدان متنفّذ شناخته میشود؛ در حالی که دستکم موضوع دانش یا به زعم برخی شبهدانش کیمیا، خود بسیار مبهم است و هنوز گزارش اصیل، جامع و اطمینانبخشی از مفهوم آن و مباحث مرتبط، بر بنیاد آثار مرجع کیمیایی در حوزه تمدّن اسلامی بهطور عام و بهویژه به زبان فارسی و به روایت محققان ایرانی در دست نیست.

همچنین، جایگاه و مقام کیمیادر اندیشه و سلوک علمی رازی نیز ابهام دارد: آثار کیمیایی محمّد بن زکریا حداکثر یکچهارم نوشتههایش را شامل میشود، که البته بسیاری از آنها اینک در دسترس نیست؛ بر اساس برخی گزارشهای تاریخی، اشتغال وی به کیمیا را امری جانبی و فرع بر اشتغالات طبی و حکمی او دانستهاند؛ از سوی دیگر، بهرغم باورمندی رازی به صناعت و اثبات آن با دلایل منطقی و تجربی در چند اثر خود، دستکم بر اساس عنوان یکی از کتابها -   - احتمال دادهاند که این اعتقاد، چندان هم یقینی و جازم نباشد.

در این فضای ابهام، پرسش از دو مفهوم بنیادین کیمیا - صبغ و اکسیر - و سنجش میزان باورمندی واقعگرایانه یا رویکرد ابزاری و کارکردگرایانه محمد بن زکریا بر بنیاد آثار او شکل گرفته، این مقاله بهرغم دشواریها و تردیدها، بر بنیاد مفروض »ممکن بودن دستیابی به درک و برداشتی جدید از مفهوکلی صناعت و ارکان اساسی آن با استناد بر سرّ الاسرار ، کتاب الاکسیر، الشواهد و دیگر آثار کیمیایی رازی« به دنبال پاسخ آن است.

تاریخچه نظری و مفهومشناختی

در کیمیای هِلنی، ساخت، رنگ و استحصال طلا آلیاژهای آن بر حسب درصدهای وزنی مختلف بر معیار قیراط،8بیشترِ دغدغههای ذهنی و عمل صِناعی را در فرآیندهای فلزکاری ایجاد کرده بود. محل نزاع نظری در سنت هلنی که دامنه آن به مرتبه و حوزه عمل نیز کشید، تَعدُد روایات متنوع از روش دستیابی به طلاست. حتی یکی از این روایات مشهور بر نحوه دستیابی بدلی اما آگاهانه به طلا یا نقره بنا براقتضائات حرفهای، به فریب نیز میآمیخته است.

عامِلان و فاعلان این قالگر: مصفاکننده - ایوب 30:22 مزامیر 10:66 امثال سلیمان 3:17 اشعیا . - 1048 فلزات گرانبها را قالگر مصفا کرده چرک آنها را جدا ساخته؛ یعنی فلز مذکور را به توسط حرارت گداخته، سرب یا ملح قلی بر آن افزوده، اشیاء مذکوره با مواد دیگر متحد گشته خود فلز خالص و پاک میشود. اسباب این کار دم وکوره است .

قالگر نقره با کمال مواظبت به کار خود مشغول میشود و نهایت مواظبت و مراقبت را در آن به کار میبرد وقتی این فلز به چرخ افتاده قالگر صورت خود را در آن مشاهده نماید آن وقت میداند که عمل کامل و تمام است . - کتاب ملاکی 3:3 کتاب اشعیا 25:1، ارمیا 29:6، کتاب زکریا . - 13 و مسیح نیز قوم خود را بههمین طور از آلایش و خباثت گناه پاک و مقدس میسازد. - رساله رومیان 29:8، رساله عبرانیان 20:12؛ قاموس کتاب مقدس - .

روایت راصَنعت»گَران« میدانستند. در برابر، کسانی بودهاند که باور نظری داشتند مبنی براینکه ممکن است طلا از فلزات پست، مصنوع شود؛ آن هم طلایی که تشخیص آن از طلای طبیعی مشکل استاین. طلای مَصنوعبعضاً9 حاصل فرآیند آبکاری یا نشاندن طلای رقیقشده بر سطح آن است. بر همین اساس، شاهد تفکیک دونظریه در علم فلزکاری هستیم: یکی فرضیه آبکاری فلزات10که با محوریت و عامِلیت اهل صناعت بسط عملی یافت؛ و دیگر فرضیه تبدیل جوهری فلزات11که به مُعاضدت ومُساعدت نظری حکیمان طرح شد و توسعه پیدا کرد.

براساس فرضیه اول، تبدل فلزات حقیقتاً و بالذّات، توصیفی است از تغییر در رنگ که اصالتاً به آنچه امروزه »مهندسی سطح و مکانیزمهای آبکاری« نامیده میشود، مربوط و مختص میگردد نه مقولهای به نام تغییر جوهری12 یا بنیادینِ عناصر و مواد - هاپکینز، . - 40:1933 در این نظریه اجساد نه بر حسب فیزیکشان بلکه بر مبنای رنگشان یا رنگی که میپذیرند، تعریف و شناخته میشوند.

برای مثال، طلا جسدی است که قابلیت پذیرفتن یا نشاندن رنگهای گروه زرد را در ذات یا سطح خود دارد. هولمیارد در شرح تلقی یونانیان از ماهیت اجساد، آنان را به پذیرش نظریه »دوساختاری اجسادمُتَصف« میکند. در این نظریه هر شیئی که فلز تلقی میشود - جسد - ، هم جسم دارد و هم روح. به تعبیری هر جسدی را جسمی است و روحی - هولمیارد، . - 41:1957 جسم همان جسد فیزیکی محسوس است در حالیکه روحُالاجساد، به رنگ فلزات - صبغ - 13 آن دلالت میکند.

بر این اساس، تبدل فلزات که مبتنی بر تبدیل رنگهاست، چهار مرحله پیاپی دارد: سیاه شدن14، تبدیل از سیاهی به سفیدی 15؛ و از سفیدی به زردی16 و از زردی به سرخی - ارغوانی - گراییدن .17 در این تبدیلها، ملغمه18 یا ماده ممزوج، در مرحله نخست به سیاهی19 درمیآید چرا که در حقیقت سوخته یا به تعبیر عام اکسید گشته است.

این اکسید شدن به معنای انجام فرآیند اکسایش متالورژیکی که در آن عدد اکسایش مواد تغییر میکند نیست بلکه همان ترکیب شدن با اکسیژن است. همزمان با سوختن یاهوسشدن، فلزات پستی مانند مس و سرب از مَلغَمه، تصفیه و جدا میشوند. در مرحله دوم، این ملغمه به سفیدی20 میگراید و در مرحله بعد زرد میشود. زرد شدن همان فاز »طلا شدن« است.

بعد از طلا شدن، ملغمه به سرخی میگراید. برخی از مورخان علم مانند گریمز این مراحل را مصداقِ تبدل اجساد نمیدانند بلکه بخشی از فرآیند تولید ملغمههایی به رنگ طلا میدانند که در حقیقت نتیجه آن تولید محصولی میانه برای فرآیندهای فلزکاری بعدی مانند صنعت جواهرسازی است. البته تمایز میان آبکاری و تبدیل جوهری فلزات امری دشوار است.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید