بخشی از مقاله
مقايسه تطبيقي نظريه فرويد با زکرياي رازي درباره بهداشت رواني
چکيده
محمدبن زکرياي رازي ملقب به جالينوس عرب از فيلسوفان متقدم با تاثر از جالينوس ،نظام اخلاقي سلامت محور را ارايه مي کند که نخستين نظام اخلاقي مدون در دوره اسلامي است که مبناي نظريه سلامت است .طب انگاري اخلاق ، بنيان اين نظام است ،تحليل و نقد نظريه سلامت روان و انسان سالم نزد زکرياي رازي در پرتو مقايسه آن با ديدگاه روانشناسي فرويد مسئله مقاله حاضراست .رازي سلامت روان را به حاکميت عقل سنجش گر بر خواسته ها،تصميم ها ورفتارهاي آدمي تعريف مي کند و در موارد مختلف سه ملاک را به منزله نشانگر آن بکار مي برد:حد وسط بين افراط و تفريط ،حداقل کفايت و نياز در برخورداري و سنجش بين لذت و رنج حاصل رفتاراست ..از ديدگاه فرويد شخص سالم دو ويژگي را دارا مي باشد: مي توانند دوست بدارد و دوست داشته شود و مي خواهد و مي تواند کار کند،فرويد معتقد است که مشکلات رواني از تعارضات دروني سرچشمه مي گيرد و بايد من با واقيت سازگارشود.همچنين تکانشهاي غريزي نهاد به کنترل درآيد.
واژگان کليدي: زکرياي رازي، فرويد، سلامت رواني، انسان سالم ، ديدگاه روانکاوي
مقدمه
بهداشت رواني حالتي است که ازنظرجسمي،رواني وعاطفي،درحدي که با بهداشت رواني ديگران انطباق داشته باشد براي فردمطلوب ترين رشد راممکن مي سازد.جامعه خوب جامعه اي است که براي اعضاي خودچنين رشدي رافراهم مي آورد ودرعين حال رشدخودراتضمين مي کندونسبت به سايرجوامع بردباري نشان مي دهد.عده اي بهداشت رواني را پيشگيري ازپيدايش بيماريهاي رواني وسالم سازي محيط رواني- اجتماعي مي دانند تاافراد جامعه بتوانند با برخورداري از تعادل رواني باعوامل محيطي خود رابطه وسازگاري درست برقرار کنندوبه هدفهاي اعلاي رشد وتکامل انساني برسند وبه بيان ديگر بهداشت رواني کاربرد معيارهايي است که ازشيوع بيماريهاي رواني کاسته وسلامت روان افرادجامعه را تامين کند.اين معيار دردرجه اول شامل اقدامات وتدابيري درجهت پيشگيري ودر درجه دوم متضمن تشخيص موارد خفيف ودرمان به موقع بيماريهاي رواني است .١ اگرچه اززمان فرويد به بعد،روانشناسان بامفهوم بهداشت روان وانسان سالم ارتباط وثيقي پيداکردند اما حکيمان اززمان جالينوس با مفهوم سلامت روان کارداشتند.يکي از کساني که نظريه سلامت نفس رامحور سامان بخشي به اخلاق وتدوين نظام اخلاقي قرار داد محمد بن زکرياي رازي است . رازي درطب وفلسفه ،روش جالينوس را ادامه مي دهد وبه همين دليل اورا جالينوس عرب وجالينوس دوره اسلامي خوانده اند .
درنظر رازي .وضعيت طبيعي انسان ، سالم است وبيماري نفس به وسيله هوي بران عارض مي شود سلامت وبيماري حاصل چالش بين عقل عملي وهوي است ،يکي ازمباني نظريه سلامت ،تفسير رازي از لذت است که آن راامر ثانوي ودررفع رنج آورتعريف مي کند.
نفس ازديدگاه محمد بن زکرياي رازي
ابوبکر محمدبن زکرياي رازي پزشک پرآوازه وبزرگترين پزشک اسلام بود که درسنين بزرگسالي فن پزشکي رانزد علي بن ربن الطبري فراگرفت .
رازي به تجربه بها مي داد ومعتقد بود که نتايج علمي مبتني بر تجربه هاي نسل ها،برتراز تجربه هاي يک فرد ونيز تجربه هايي است که براستدلال منطقي استوار است .وي درارتباط با کيميا آزمايش هايي که انجام داد ونوعي کيميا برگزيد که باکيمياي جابربن حيان متفاوت بود،به علاوه آزمايش هاي طبي وتشريحي ويژه اي راروي حيوانات انجام داده است .وي کتابهاي متعددي رادر زمينه روانشناسي ازخود به يادگارگذاشته است که مهمترين آن کتاب طب روحاني مي باشد.رازي درمقدمه اين کتاب اظهارمي داردکه مقصودش ازتاليف اين کتاب ،بهبوداخلاق نفس بوده وآن را به عنوان همتا ومعادل کتاب ديگرش (المنصوري)تاليف کرده که درطب جسماني است وبدين ترتيب ،هم مشتمل برطب جسماني وهم طب نفساني است ...رازي درفصل هاي بيست گانه کتاب نامبرده ،موضوع هاي بسياري گنجانده است که به اخلاق بد وبيماريهاي نفساني وراههاي درمان آنها مربوط مي شود..ودراين کتاب رازي ازديدگاه افلاطون نفس را به سه قسمت يعني نفس ناطقه والهيه ،نفس غضبيه وحيوانيه ونفس نباتيه وناميه وشهوانيه نام مي برد.دو نفس حيوانيه ونباتيه براي نفس ناطقه بوجود امدند ونفس نباتيه براي تغذيه بدن مي باشد.
وظيفه نفس غضبيه ان است که نفس ناطقه به کمک آن ،شهوانيه رابکوبد وبامنع آنها،بتواند وظيفه اصلي خود يعني نطق را به انجام رساند،وظيفه اي که چون به نحوفعال وکامل اجرا شود،امکان خلاص شدن ازجسمي که به ان تعلق دارد،فراهم مي ايد.
نفس غضبيه ،تمام مزاج قلب است که حرارت وحرکت نبض ازآن سرچشمه مي گيرد.نفس شهويه ،تمام مزاج کبداست که تغذيه ورشد ونموآدمي به آن بستگي دارد.وتمام مزاجدماغ ،آلت ياابزاري است که نفس ناطقه ،آن را به کار مي گيرد.بدين ترتيب ،احساس ،حرکت ارادي،تخيل ،تفکر ويادآوري به دماغ مربوط مي شود.
رازي اين ديدگاه افلاطون رايادآورمي شود که شايسته است «انسان هم درطب جسماني،که همان طب معروف است وهم درطب روحاني،که قانع شدن ازراه احتياج ها وبرهان ها براي تعديل اعمال اين نفوس است ،بکوشدتا ازآنچه مي خواهد،کوتاهي يا تجاوز نکند. کوتاهي نفس نباتيه ،اين است که جسم راتغذيه نکندوآن را ازرشدونموکمي وکيفي مورد نيازش بازدارد.افراط نفس نباتيه ،اين است که ازآن حدي که جسم به ان نيازدارد،بگذرد ودرلذت ها وشهوت ها غرق گردد.کوتاهي نفس غضبيه دراين است که فاقدغيرت ،عزت وتکبر،که کوبنده نفس شهوي است ،باشد. افراط نفس غضبيه دراين است که کبروبرتري طلبي وسلطه خواهي برانسان وحيوان دراوبسيارباشد.کوتاهي نفس ناطقه اين است که درباره زوال پذيري اين عالم نينديشدوبه شناخت بدن خودوآنچه پس ازمرگ براووبربدن عارض مي شود،دست پيدا نکند.دست نيافتن انسان به شناخت اين موجودات ،اوراشبيه چارپايان مي کند که نه تفکردارند،نه تذکر.افراط نفس ناطقه اين است که فکر کردن درباره اين موجودات ،چنان براوغلبه کندکه ازخواب وخوراک وديگرنيازهايي که اساس صحت مزاج دماغ است ،بازبماند وبخواهد درکوتاه تريت وقت ممکن ،به شناخت اين گونه معاني دست با نفس سلامت از رازي شناختي روان يابد ودرنتيجه ،مزاجش جسمش فاسد وگرفتار وسواس وماليخوليا گردد.
تقرير نظريه سلامت نفس نزد رازي
تعريف سلامت :منزلت عقل ،حاکم بودن برخواسته ها،گرايش ها،رفتار ها وتصميم هاي فرداست .سلامت نفس ،حاکم بودن عقل برانسان است .هوي،آسيبي است که منزلت عقل راتهديد مي کند وآن راازمنزلت طبيعي اش خارج مي سازد واين موقعيت جديد درواقع بيماري نفس است به همين دليل سلامتي ها درگرو بازداشتن هوي ومخالفت با آن است .رازي دراين بحث ،ازمقايسه انسان باساير حيوانها بهره مي جويد:نخستين برتري انسان برساير حيوانها،ملکه اراده وانجام فعل پس ازسنجش است .سلامتي روح وجسم دربه فرمان عقل بودن وعقل رااز آسيب هوي زودودن است .مراداز عقل دراينجا،عقل عملي وخردسنجش گرنيک وبدکردار وبايدها ونبايدهاست .به فرمان عقل بودن مارابه سعادت رهنمون مي کند،درآثار رازي شاهدي نداريم که سعادت رافراتراز سلامت نفس تعريف کرده باشد.
وي شناخت عيوب نفس راازطريق مراجعه به ديگران وترغيب آنان به عيب جويي راگام نخست درحفظ سلامت مي داند.وضعيت طبيعي انسان ،سالم است وبيماري نفس به وسيله هوي برآن عارض مي شود.سلامت وبيماري حاصل چالش مستمر بين عقل عملي وهوي است .يکي ازمباني نظريه سلامت ،تفسير رازي ازلذت است که آن را امرثانوي دررفع وضعيت رنج آور تعريف مي کند.
اصلاح اخلاق نفس
رازي درزمينه اصلاح اخلاق نفس ازدواصل مهم براي پرداختن به اصلاح اخلاق اشاره مي کند:اصل لزوم حاکميت عقل برهوي ومغلوب ساختن هوي وشهوت . اگر عقل برکارهاي ما حاکم باشد نه محکوم ،ما را به نهايت صفاي خود خواهد رساند،برايمان بيشترين نورافشاني را خواهد داشت مارابه آخرين حدکمال ،رهنمون خواهد ساخت وما را به واسطه نعمت ها وموهبت هايي که خداوند ازراه عقل به ما ارزاني فرموده است ،نيکبخت خواهيم شد.