بخشی از مقاله
چکیده
در سراسر تاریخ نحلههای خردگرای جهان اسلام و در میان متفکران عقلگرای مسلمان، بیشک محمد بن زکریای رازی چهرهای ممتاز است. امتیاز رازی از آن جهت است که بر خلاف بیشتر خردگرایان مسلمان که عقل را در کنار قرآن، سیره و سنت، به مثابه یکی از منابع معرفت اسلامی، معتبر میدانستند، او تنها منبع اندیشه و معرفت بشری را عقل میدانست.
از نظرگاه رازی، عقل به تنهایی و مستقل از وحی و پیام آسمانی و یا هر چیز دیگر، میتواند منبع شناخت، اندیشه و حتی قانونگذاری باشد. بدینسان به یاری عقل و تصمیمگیریهای عقلانی میتوان همه نیازهای بشر را برطرف نمود. از این منظر رازی به معنای واقعی کلمه عقلگرا - به معنای عقل محوری، عقل معیاری و عقل بسندگی - بود. این خردگرایی رازی به گونهای است که حتی میتوان مشابهتهایی میان آن باراسیونالیسمِ«» به معنای مدرن آن مشاهده نمود. بر این اساس چارچوب و سیر کلی بحث این مقاله بر این پرسش استوار است که عقل در نظام فکری رازی واجد چه جایگاهی است و مهمتر از همه چه پیامدهایی را باید برای آن متصور شد.
مقدّمه؛ عقل و نقل
اگر فارغ از تعدد و تنوع نحلهها، مذاهب، مدراس و مکاتب فکری، از یک چشم انداز کلی به نظام دانایی اسلامی بنگریم، میتوان دو گرایش مهم و اصلی را از هم تفکیک کنیم. این دو گرایش از همان آغاز نگارش تاریخ فقه و حدیث به مثابه نخستین معارف اسلامی، برای همگان مشخص و مبرهن بود. یکی اصحاب حدیث - جریان نصگرا، حدیثگرا، نقلگرا و اثرگرا - و دیگری اصحاب رأی - جریان خردگرا و رأیگرا - . اصحابِ حدیث که نخستین عالمان مسلمان به شمار می آمدند، عنوان گروهی از عالمان در سدههای نخست اسلامی بود که در روش خود، توجه ویژهای به آموزش احادیث و پیروی از آن، داشتهاند. آن گروه با وجود گوناگونی روشها، در این امر اشتراک داشتند که در برخورد با معارف دینی، منابع نقلی از احادیث و آثار زمینه اصلی مطالعات آنان بوده است. همچنین حدیثگرایان و نصگرایان حقایق دینی را برگرفته از نصوص کتاب و سنت و اجماع می دانستند و در بحث از امور دینی نصوص را بر عقل و رأی مقدم می داشتند. در مطالعات اسلامشناسی مغرب زمین به این موضع، »سنت گرایی« هم اطلاق می شود.
شهرستانی »اصحاب حدیث« یا »أهل حجاز« را یاران مالک بن انس، اصحاب محمد شافعی، اصحاب سفیان ثوری، احمد بن حنبل و داود اصفهانی می داند و »ایشان را از آن رو اهل حدیث گویند که همگی اهتمام ایشان به حاصل کردن احادیث و نقل نمودن آن است، و بنای احکام را بر نصوص دارند و به قیاس جلی و خفی رجوع نکنند تا وقتی که بر اثری و خبری قدرت داشته باشند؛ همین تقسیم بندی را در بیان الادیان نیز میبینیم:
این گروه درست در برابر اصحاب رأی که عمدتاً در عراق متمرکز بودند، قرار داشتند. به عبارت دیگر یک گرایش به موروث اسلامی تمسک می جوید و آن را یگانه بنیاد و اصل داوری و حکم درباره چیزها می-انگارد و یک گرایش به »رأی« تمسک میکند و آن را اصل مورد اعتماد تلقی می نماید؛ چه در امور نوپدید و چه در فهم خودِ موروث و میراث اسلامی. به این ترتیب در تفسیر دو گرایش هست: در یکی تفسیر به »اثر« یعنی به آنچه از پیامبر و صحابه نقل شده تکیه می کند و در دیگری تفسیر به »رأی« تکیه می کند و این کار را با اجتهاد در فهم قرآن در پرتو احکام عقل انجام می دهد.
جریان خردگرا در نظام دانایی اسلامی در فهم همه پدیدههای دینی و غیردینی چنان ترجیحی به »عقل« میداد، که اساساً بدان نامیده و شناخته میشد. در واقع این ترجیج، به اصل بنیادین آنان تبدیل شده بود.
البته گرایش خردگرا در نظام دانایی اسلامی، خود واجد مراتبی بود و به گرایشهای فرعیتر قابل تقسیم است. به عبارت دیگر در یک سوی این گرایش با خردگرایانی روبرو هستیم که عقل را صرفاً در کنار دیگر منابع اندیشه اسلامی نظیر قرآن و سیره و سنت معتبر میدانستند، و در دیگر سوی با اندیشمندانی مواجهیم که تنها منبع اندیشه و معرفت بشری را عقل میدانند. به باور اندیشمندان اخیر، عقل به تنهایی و مستقل از وحی و پیام آسمانی میتواند قانون گذاری کند که در این صورت، بشر دیگر به ادیان، پیامبران، کتابهای آسمانی و آموزشهای الهی نیازی ندارد؛ زیرا با کمک عقل و تصمیمگیریهای عقلانی میتوان نیاز بشر را برطرف نمود.
اینان، به معنای واقعی و مطلق کلمه عقلگرا - به معنای عقل محوری، عقل معیاری و عقل بسندگی - بودند. یکی از مهمترین این اندیشمندان ابوبکر محمد بن زکریای رازی 250 - 330ه - پزشک، فیلسوف و متفکر بزرگ ایرانی نیمه دوم قرن سوم و نیمه نخست قرن چهارم هجری است - شرح مبسوط زندگی و آثار رازی را در این منابع ببینید ابن ندیم، 532 :1381 به بعد؛ قفطی، 373 :1371 به بعد؛ شهرزوری، :1365 357356؛ محقق، 1384؛ نجم آبادی، 324 :1353 به بعد - . متأسفانه بیشتر آثار اصلی و مهم رازی از میان رفته و تنها اندک شماری از رسالههای مختصر او و قطعاتی از دیگر آثارش از طریق ذکر آنها در آثار مخالفینش به دست ما رسیده است - برای نمونه قطعاتی از آثار رازی بویژه علم الهی او در دو اثر ناصرخسرو، زاد المسافرین و جامع الحکمتین باقی مانده است
خردگرایی و عقلانیّت رازی در زمان خودش آن اندازه بدیع، ساختارشکن و شگفت انگیز بود که تقریباً از سوی همه معاصران و اخلافش به شدّت مورد انتقاد قرار گرفت. البته محقق امروزین نباید چندان از شدّت این انتقادات متعجب شود. از آن رو که با تدقیق و امعانظرن در عقلانیت و خردگراییِ رازی میتوان برخی قرابتها و مشابهتهای آن را با مفهوم مدرن »راسیونالیسم« مشاهده نمود. اندیشهای که حجیّتAuthority/ هر مرجعی غیر از عقل را انکار کرد و مسئولیت زندگی و تمام مقدرات انسان را بر دوش خود او نهاد - طرح اختیار و آزادی - و این مسئولیت را برای تمام انسانها به نحو یکسان - بر اساس برابری - اعلام کرد. - برای بحث بیشتر بنگرید صانعی، - 56 :1385 با وصف آنچه گفته شد، مقاله پیش رو تلاش دارد تا جایگاه عقل در نظام فکری رازی و نتایج و پیامدهای ناشی از آن را تحلیل و بررسی نماید.
در ستایشِ خرد
آنچه بیش از همه در اندیشه و آراء رازی توجه خواننده آثار او را جلب مینماید روش عقلانی تجربی او در برابر روش نقلی است. رازی روش عقلانی را عمدتاً در آثار فلسفی، اخلاقی و کلامی خود به کار برده و روش تجربی را در طب. در واقع مطالعات بالینی رازی در پزشکی نمایانگر روش تحقیقی است که بر مشاهده و تجربه استوار است. به باور سعید شیخ، در اینکه رازی در پزشکی پیرو مذهب تجربی و تحصلی بوده جای هیچ گونه تردیدی نیست. خواننده امروزی بیاختیار از مشاهداف موشکافانه و تحلیلهای دقیق و توضیحات علمی در آثار پزشکی او مانند آنچه در رساله وی »درباره آبله و سرخچه« آمده که حتی امروزه در این باب شاهکار تلقی میگردد به ستایش برانگیخته میشود. این اثر ضمن ارائه اولین توصیف بالینی از آبله به وضوح عوارض آن را از نشانههای سرخجه تمیز میدهد و به حق زینت آثار پزشکی به زبان عربی نامیده میشود.
به همین دلیل هم هست که آثار طبی رازی زودتر از دیگر آثار او مورد توجه واقع شد، زیرا او روش مشاهده و تجربه را به کار بسته بود. او به روش قیاس بیاعتنا بود و نگرش علمی و گزارش بالینی برای او اهمیت داشت. به باور جرج سارتن بقراط مهمترین عملی را که انجام داد این بود که طرز نگرش علمی و روش علمی را در معالجه بیماریها وارد کرد. پس از او این روش، یعنی ثبت برداشتن و جمع آوری کردن گزارشهای بالینی، ادامه نیافت. سرگذشتهایی که جالینوس نقل کرده بسیار درجه پایینتری دارد. بعد از جالینوس دیگر تا زمان رازی چنین گزارشهایی دیده نمیشود. همچنین در کتاب چهارمقاله نظامی عروضی، موارد بسیاری مییابیم که به رازی نسبت داده شده و همگی حاکی از شیوه دقیق او در روش تجربی بالینی است
اما آنچه در اینجا برای ما اهمیت دارد روش عقلانی رازی در مقابل روش نقلی روایی است. در حقیقت در تمام آثار رازی تقریباً میتوان مطمئن بود که حتی یک »نقل« وجود ندارد؛ حتی در مواردی که میداند استناد به شرع و نقل چه بسا استدلال او را تقویت میکند باز هم از ذکر منقولات، استنکاف میورزد. برای نمونه در طب روحانی دور کردن افراد از خصلتهای غیرفاضله را ناممکن میداند جز آنکه به استناد به »آرا و مذاهب« دینی باشد، اما رازی این کار را بر نمیتابد و آن را از سیره عاقله به دور میداند و در نتیجه رأی خود را مستند به نقل نمیکند. و نیز در بحث از »ترس از مرگ« بیان میکند که اگر بخواهیم به نحو عقلی و از »طریق برهان« استدلال کنیم که مرگ، ترس و واهمهای ندارد، سخن در آن به دراز میکشد و متضمن بحثهای طولانی است، جز آنکه بخواهیم به شیوه نقلی و »خبر« استناد کنیم. در اینجا نیز به رغم تصریح بر کارآمدی شیوه نقلی و خبری، ازکنار آن میگذرد ورازی با این کار مرز روشنی میان اندیشه خود با اندیشه نصگرا نقلگرا میکشد.
بدیلِ رازی برای روششناسی نقلی، خردگرایی و عقل باوری اوست. رازی متفکری است که صرفاً به عقل استدلالی اصالت میدهد و به چیزی جز این عقلبسندگی باور ندارد. مهمترین و روشنترین توصیف او از اهمیت عقل، فصلی است در ستایش خرد، در ابتدای کتاب »طب الروحانی«اش: »آفریدگار - که نامش گرامی باد -خِرد را از آن به ما ارزانی داشت، تا بتوانیم از بهره و سودهای آنی و آتی برخوردار شویم، چیزهایی که دستیابی بر آنها در گوهر هستی ما نهاده شده است. خرد، بزرگترین نعمتهای خدا در نزد ما، و سودمندترین چیزهاست که بهتر از آن نباشد. هم با خرد ما بر چارپایان ناگویا برتری یافتهایم، چندان که بر آنها چیره گشته و رامشان کردهایم، و آنها را به گونههای ثمربخش هم برای خودمان درآورده ایم