بخشی از مقاله
طراحي دوخت - پوشـــاك مردم لرستـــان
مقـــدمـه
استان لرستان با مساحت 31384 كيلومتر مربع در غزب ايران واقع شده است. لرستان قسمتي از كوهستانهاي زاگرس را شامل ميشود. اين سرزمين از مناطقي است كه در نقاط مختلف آن آب و هواي گوناگوني وجود دارد.
لرستان از چند هزار سال پيش محل استقرار تمدنهايي بوده كه موجب گرايش انسان به زندگي مدني و شهرنشيني شده است. گويش اصلي آنها لري و دينشان اسلام ميباشد. اوج هنر ساكنين لرستان را بايد در قلب تاريخ و مفرغهاي كشف شدهي استان جستجو كرد. مطالعات نشان ميدهد كه ساكنان لرستان در فاصلهي عصر مس تا آغاز كشف آهن در لرستان بزرگترين صنايع دست بشر را به وجود آوردهاند.
علاوه بر هنر فلزكاري و معماري و آثار باستاني كه در اين استان وجود دارد در مورد توجه همگان قرار گرفته است همين امر باعث جذب گردشگران بسياري شده است.
فصل اول
بخـش اول - تاريـخ لرستــان
لرستان پيش از تاريخ
بنا به عقيده بسياري از باستان شناسان، لرستان از چهل هزار سال پيش به وسيله اقوامي كه به علت نداشتن خط هويت آنها ناشناخته مانده، مسكون بوده است. در اين عهد، انسان پيش از تاريخ در شكافهايي كه در جوانب پردرخت كوهها حفر ميشد و يا غالبا در يكي از غارها يا پناهگاههاي سنگي متعدد زندگي كرده و از طريق شكار و جمعآوري دانههاي وحشي امرار معاش ميكرد.
به طور كلي بازماندههاي فرهنگي جوامع پيش از تاريخ لرستان، بيانگر آن است كه اين جوامع به تدريج مراحل تكامل فرهنگي از جمله دوره پارينه سنگي، ميان سنگي، نوسنگي و شهرنشيتي را پشت سر گذاشتهاند.
بدين ترتيب لرستان از نظر باستان شناسي يكي از مراكز مهم است، زيرا از جمله معدود سرزمينهايي است كه انسان براي اولين بار به اهلي كردن حيوانات و نباتات پرداخته يا به عبارت ديگر زندگي ده نشيني و كشاورزي را كه لازمه پيدايش تمدن است، آغاز كرده است.
لرستان در دوره تاريخي
در هزاره سوم پيش از ميلاد، اقوام دشت بين النهرين (بابليان ـ سومريان) وارد مرحله تاريخي شدند و بر اثر متوني كه درباره تاريخ مملكت خود و همسايگانش باقي گذاشتهاند تا اندازهاي به روشن شدن زواياي تاريخ مملكت خود و همسايگان ايران كمك نمودند.
در اين متون اشاره به اقوامي شده است كه در شرق بين النهرين يعني سرزمين ايران ساكن بودند. اين اقوام از جنوب به شمال عبارت بودند از: عيلاميان و كاسيها كه در بخشهايي از لرستان سكونت داشتهاند. بنابراين اين دو قوم قديميترين ساكنين لرستان به شمار ميآيند كه نام آنها در متون تاريخي ثبت گرديده است. اينك به اختصار به شرح هر يك از اين دو قوم ميپردازيم.
لرستان در دوره عيلاميان
نخستين قومي كه بر لرستان حاكميت داشته است، عيلاميان بودهاند. آنها از نژاد بومي ايران (آسيانيك) بوده و از چگونگي تشكيل جوامع و ابتداي تاريخ ايشان اطلاع درستي در دست نيست. ولي آن چه مسلم است از اوايل هزاره چهارم و پيش از ورود اقوام آريايي به ايران موفق به ايجاد دولتي در بخشهايي از سرزمين ايران شدهاند. دولت عيلام شامل خوزستان،
لرستان امروزي، پشتكوه و كوههاي بختياري بوده است. بابليها اين سرزمين را «الام» يا «الامتو» يعني كوهستان و شايد كشور طلوع خورشيد ميناميدند. شهرهاي عمده آن عبارت بودند از : شوش، اهواز، ماداكتو (صيمره ـ دره شهر) و خايدالو كه در جاي خرم آباد امروزي بوده است. عيلاميها در مدت چند هزار سال هويت خود را در برابر اقوامي نيرومند چون سومريها، آكديها، بابليها و آشوريها همچنان حفظ كردند و عاقبت به جهت اختلافهاي داخلي و جنگهاي خانگي از دشمن خود آشور شكست خوردند (654 ق.م) و از صفحه روزگار به عنوان دولتي مستقل برافتادند.
لرستان در دوره كاسيها
قوم ديگري كه هم زمان و به موازات عيلاميها بر بخشهايي از لرستان تسلط داشته، كاسيها هستند. در مورد ريشه نژادي اين قوم كه گويا در مناطق شمالي و غرب لرستان اقامت داشتهاند، اختلاف نظر وجود دارد. عدهاي از محققان و باستان شناسان آنها را بوميان نخستين لرستان دانسته و تعداد زيادي آنان را شعبهاي از قوم آريايي پنداشته كه پيش از ديگر اقوام آريايي ماد و پارس به ايران مهاجرت كردند و پس از مدتي اقامت در كوههاي قفقاز و سواحل درياي خزر سرانجام به سلسله جبال زاگرس پناه برده و در كوههاي لرستان اقامت گزيده و پس از آميزش با بوميان محل باني تمدن تازه و درخشان شدهاند. به هر حال علي رغم اظهاراتي كه درباره ريشه نژادي اين قوم بيان شده آنان در زمان خود متمدنترين ملل
عصر بودهاند. كاسيها چيره دستي فوقالعادهاي در ساختن مصنوعات مفرغي به دست آوردند. آنان مهمترين قبايل كوهستاني زاگرس شمرده ميشدند و پيشه دامداري داشته و با زباني كه با عيلاميها قرابت داشت سخن ميگفتند. آنان سواركاراني دلير و جنگجو بودند و بارها با همسايگان خود از جمله عيلاميها و بابليها درافتادند. آنها حتي توانستند دولت بابل را سرنگون ساخته و مدت شش قرن بر آن سرزمين حكمراني نمايند. حكومت كاسيها بر بابل در نتيجه شكست از عيلاميها به پايان رسيد. آنها پس از شكست از عيلاميها به سرزمين كوهستاني يعني لرستان بازگشتند.
لرستان در دوران ماد، هخامنشي، سلوكي و اشكاني
كاسيها در دوران حكومتهاي ماد و هخامنشي همچنان استقلال و اقتدار خويش را حفظ نموده و شاهان هخامنشي كه ميخواستند جهت لشكركشي به ساير نقاط سپاهي را از قلمرو آنها عبور دهند مجبور بودند به روساي اين قوم باج بپردازند. اسكندر مقدوني هم در هجوم به ايران چون اين طايفه را مطيع نميديد، با قوايي عظيم آنان را محاصره و پس از چهل روز وادار به تسليم كرد ولي پس از مرگ اسكندر دوباره آزادي خود را بازيافتند.
به طور كلي راجع به نفوذ و فرمانروايي مادها و هخامنشيان در لرستان اطلاع زيادي در دست نيست ولي سكههايي از سلوكيهها و آثار قلعهها و قبور و تپهها و چند معبد مهرپرستي از دوره اشكانيان به جا مانده است كه شاخص آنها سكههايي به دست آمده از اين آثار است، از آن جمله ميتوان به غار كوگو و
قبور اشكاني در دهكده چمشك و ستون سر ستونهاي سنگي از دهستان تشكن واقع در بخش چنگي اشاره نمود.
لرستان در عهد ساسانيان
لرستان در دوره ساسانيان، از لحاظ تقسيمات كشوري جزو سرزمين «پهله» يا «پهلو» محسوب ميشد، يعني سرزميني كه بعدها توسط اعراب جبال خوانده شد.
سرزمين پهله خود به نواحي كوچكتري تقسيم ميگرديد. چنان كه لرستان و منطقه غربي آن يعني پشتكوه (ايلام) را به ترتيب «مهرگان كدك» و ماسبذان ناميده ميشد. اين دو نام تا قرون نخستين اسلامي همچنان به اين نواحي اطلاق ميشد و با تغيير در اعراب آنها مهر جانقذق و ماسبذان خوانده ميشدند. از شهرهاي مشهور منطقه مهرگان كدك يا لرستان عهد ساساني شهرهاي صيمره و شاپور خواست (خرم آباد) را ميتوان نام برد. شهر صيمره حاكم نشين منطقه و شاپور خواست كه گفته ميشود توسط شاپور (اول) بنا نهاده شده بود از شهرهاي آباد و پررونق دوره ساساني محسوب ميگرديد.
آثار و شواهد گوناگون تاريخي حكايت از آن دارد كه لرستان در زمان ساسانيان از عمران و آباداني بسزايي برخوردار بوده است. شاهان ساساني توجه خاصي به اين ناحيه ميكردند به طوري كه چند پل عظيم كه از شاهكارهاي معماري به شمار ميآيند، ساختند و بر اثر همين توجه شهرهاي آن آباد گرديد و زراعت و صنعتش رونق يافت.
در عهد ساساني لرستان هميشه در دست يك نفر فرماندار بود كه از خاندان معروف مهرگان (مهران) و يكي از هفت خانوادهاي بود كه در تاسيس سلطنت ساسانيان به اردشير بابكان ياري رساندند. آخرين حاكم ساساني لرستان همان هرمزان معروف است كه مقر حكمراني او در شهر صيمره قرار داشت. لرستان در سال 21 هجرت پس از فتح نهاوند به تصرف مسلمين درآمد و هرمزان نيز اسير گشته به نزد عمر در مدينه فرستاده شد و سرانجام در آن جا در گذشت.
لرستان بعد از اسلام
همان گونه كه اشاره شد، اعراب مسلمان در نيمه نخست قرن اول هجري امپراتوري ساساني را منقرض ساخته و تمامي نواحي آن من جمله لرستان را به تصرف درآوردند. پيروزي اعراب مسلمان تاثير ژرفي در فرهنگ مردم لرستان و ديگر نواحي نهاد زيرا مردم با پذيرش آيين اسلام بخشي از فرهنگ باستاني نياكان خود را به فراموشي سپردند. با اين حال توانستند نه تنها زبان بلكه بسياري از جنبههاي فرهنگ كهن را زنده نگهدارند.
طي دو قرن و نيم، از نيمه اول قرن يكم تا اواخر قرن سوم هجري استانهاي لرستان و ايلام كنوني مستقيما زير نظر خلفا اداره ميشد و خراج آنها به حكام كوفه پرداخت ميشد. از قرن سوم هجري به بعد، با روي كار آمدن حكومتهاي محلي در غرب ايران من جمله دولت شيعي مذهب آل بويه لرستان تحت تابعيت حكومت مزبور قرار گرفت و از نفوذ خلفا كاسته شد. در فاصله سالهاي 348 تا 406 هجري يعني نزديك به نيم قرن در درون قلمرو آل بويه، لرستان به تصرف دودماني از كردان، معروف به «برزيكاني» درآمد كه در تاريخ به «آل حسنويه» شهرت يافتهاند. موسس اين سلسله حسنويه بن حسين برزيكاني بود كه قسمت عمده كردستان، كرمانشاه و همدان را تحت كنترل داشت. بعد از وي پسرش «بدر» جانشين وي
شد. او لرستان را نيز ضميمه قلمرو خود ساخته و شهر شاپور خواست (خرم آباد) و دژ مشهور آن (قلعه فلك الافلاك) را پايتخت و مركز حكمراني خود قرار داد. بدر در آباداني و عمران لرستان كوشيد و به ساخت ابنيه عام المنفعه همت گماشت. طولي نكشيد كه او بزرگترين امير غرب ايران گرديد و مورد توجه سلاطين آل بويه و خليفه عباسي واقع شد و از طرف خلطفه عباسي به «ناصرالدوله» ملقب گرديد. سالهاي پاياني زندگاني بدر در نزاع و كشمكش با پسرش «هلال» سپري شد به طوري كه بارها موجبا دخالت آل بويه را فراهم آورد و شهر شاپور خواست چندين بار به تاراج رفت. اين سلسله سرانجام به سال 406 هجري توسط آل بويه منقرض گرديد.
پس از انقراض سلسله آل حسنويه مدت كوتاهي لرستان زير فرمان خاندان كاكويه كه شعبهاي از آل بويه بودند قرار گرفت. در نيمه نخست قرن پنجم هجري تركان سلجوقي به ايران يورش آوردند و در اندك زماني شرق و غرب ايران را درنورديدند و به حاكميت غزنويان و آل بويه بر ايران خاتمه داند. لرستان در سال 435 هجري به تصرف «ابراهيم ينال» برادر طغرل سلجوقي درآمد. ابراهيم ينال شهر شاپور خواست (خرم آباد) را به محاصره درآورد و علي رغم دفاع شجاعانه مردم آن شهر، او موفق گرديد شهر را اشغال نموده و كشتار و ويراني فراواني به بار آورد و مرتكب انواع جنايات گردد. بدين ترتيب لرستان تحت سيطره تركان سلجوقي درآمد و جزئي از امپراتوري آنان شد.
در دوره سلجوقي دودماني از تركان سلجوقي مرسوم به «برسيقان» بر لرستان حاكميت يافت.
برسيقان از حكام و عمال موثر و مشهور روزگار سلاجقه بودند. مركز حكمراني آنان شهر شاپورخواست و الشتره بوده است. هم اكنون يك سنگ نوشته به تاريخ513 هجري مربوط به امير اسفهسالار كبير، ابوسعيد برسق بن برسق در شهر خرم آباد و چند سنگ قبر از اين دودمان در شهر الشتر وجود دارد كه يادآور حاكميت اين خاندان بر لرستان است. سلسله برسقي سرانجام پس از روي كار آمدن اتابكان لر كوچك بر افتاد و به خارج از لرستان رانده شدند.
لرستان در دوره اتابكان لر كوچك (570-1006 ق)
امپراطوري سلجوقي در نيمه دوم قرن ششم هجري از هم فرو پاشيد. در نتيجه حكومتهاي محلي مختلفي از گوشه و كنار اين امپراتوري سربرآورد. يكي از اين حكومتهاي محلي اتابكان لر كوچك بود كه در منطقه لرستان و ايلام (لر كوچك) تشكيل گرديد. موسس اين سلسله كه به نام جد آن، خورشيد به «خورشيدي» نيز شهرت دارد، شجاع الدين خورشيد است، وي كه از سركردگان يكي از طوايف لرستان موسوم به (جنگروي) بود، ابتدا در خدمت حسام الدين شوهلي، از امراي ترك سلجوقي حاكم خوزستان و لرستان به سر ميبرد
سپس از جانب او به حكومت لرستان گمارده شد. به دنبال ضعف و تجزيه امپراطوري سلجوقي شجاع الدين خورشيد نيز همچون امراي بلاد ديگر فرصت را مغتنم شمرده، لرستان را در قبضه اختيار گرفته و بر خود عنوان اتابك (واژهاي تركي كه از اتا به معني پدر و بيگ يعني بزرگ است) نهاد و بدين ترتيب سلسله اتابكان لر كوچك را بنيان نهاد و جانشينان كه تعداد آنها را 24 تن ذكر كردهاند نزديك به چهار قرن و نيم، از سال 570 تا 1006 هجري قمري بر لرستان فرمانروايي نمودند. اتابكان لر كوچك با هر دسيسهاي توانستند موقعيت و اقتدار خود را تا اواسط دوره صفوي با گردن نهادن به يوغ فرمانروايان وقت ايران از جمله خوارزمشاهي، مغولان، تيموريان، تركمانان، قراقويونلو و آق قويونلو (804-750 ه.ق) كه حمله تيمور به لرستان در زمان شاه عباس (اول) صفوي با كشته شدن شاهورديخان آخرين اتابك لر به پايان رسيد.