بخشی از مقاله
چکیده
پس از پایان جنگ جهانی دوم، با شروع بازسازی اروپا و همچنین استقلال کشورهای تحت سلطه موج نوینی از توسعه آغاز گردید. بسیاری از اقداماتی که به نتیجه مطلوب نرسیده بود و بسیاری از الگوهای توسعه ارایه شده مورد تردید واقع گردید و همین امر موجب شد تا انتقادهای گستردهای نسبت به عملکرد برنامهریزان و مدیران شهری آغاز شود.
از بنیادیترین مسایل این زمینه عدم توجه به ابعاد اجتماعی توسعه بود. برنامهریزی برای ساماندهی سکونتگاههای اسکان غیررسمی نیز از تحولات فرآیند توسعه مستثنی نبوده است. تا قبل از 1970، رویکردهای موجود بر راهحلهایی دلالت می کرد که عمدتا بر سیاست تخریب این سکونتگاهها و جابجایی اجباری ساکنان آنها مبتنی بود. یکی از طرحها جهت کاهش اثرات منفی حاشیهنشین طرحهای توانمندسازی است.
به منظور اجرائی شدن طرحهای توانمندسازی نیازمند برنامهریزی گام به گام و راهبردی میباشیم که بدون مشارکت مردم این برنامهریزیها بیفایده و بی اساس است. در این تحقیق هدف آنست که به سنجش و ارزیابی اثرات افزایش آگاهی و اطلاع مردم در اجرائی شدن طرحهای توانمندسازی در محلات وکیلآباد و اسلام آباد2 شهر ارومیه پرداخته شود. روش تحقیق به صورت توصیفی-تحلیلی بوده و از ابزار پرسشنامه و برداشتهای میدانی جهت تحصیل اطلاعات لازم استفاده شده است.
جهت تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیه نیز از روشهای آماری ضریب همبستگی پیرسون و جزئی و همچنین رگرسیون خطی بهره گرفته شده است. امروزه محلات وکیلآباد و اسلامآباد2 با مشکلاتی از قبیل اغتشاش در حرکت ، نازل بودن فعالیت، ناهنجاریهای رفتار شهری ، اقتصادی نبودن بهره برداری از زمین شهری ، نبود فضاهای همگانی برای کنشهای شهروندی، آلودگیهای محیطی ، گذری بودن فضا، بی تمایلی برای تامل و ماندگاری و ... مواجه است.
مقدمه
با توجه به رشد فزآینده شهرنشینی، فقر و محرومیت از مسائل اساسی و محوری به شمار می رود که شهرها با آن مواجه هستند. رشد پدیده فقر شهری و عمیقتر شدن شکاف طبقاتی در شهرهای بزرگ باعث شده است که گروههای کمدرآمد در غالب اجتماعات محلی در فضاهای جغرافیایی خاص شکلگیرند که از روند توسعه، برکنار مانده و به اصطلاح به حاشیه رانده شده هستند
در تبیین پدیده اسکان غیررسمی باید به علل گوناگونی در سطح مختلف اشاره کرد که البته با توجه به زمینه های مشخص جوامع، اثربخشی و چیرگی هر یک از علل متفاوت می شود. نخستین علت در سطح کلان را باید ساختاری دانست که سازوکار تبعیض آمیز و فقرزا بر پایه توزیع غیرعادلانه منابع قدرت، ثروت و درآمد در جریان است. تجلی فضایی این ساز و کار در سطح کشور، عدم تعادلهای منطقهای و در سطح منطقهای و محلی، رحجان فضاهای برگزیده ای همچون شهرهای بزرگ و محلات ثروتمندان در برابر دیگر نواحی و مراکز زیست و فعالیت است که به حرکت منطقی جمعیتهای مهاجر به سوی کانون هایی برگزیده می انجامد.
از آن جا که این جمعیت، عمدتا همچون پناه جویان اقتصادی، بدون توجه به قابلیت های طبیعی و ظرفیت های انسان ساخت مقصدشان در پی دسترسی به فرصت های »اشتغال و درآمد« سرازیر می شوند، تقاضای ناگهانی و پر شتابی برای اسکان خود در نواحی محدودی به وجود می آورند. این تقاضا باعث افزایش قیمتها، کاهش ذخیره مسکن، نارسائی خدمات شهری و اشباع شبکههای زیربنائی میشود .در چنین شرایطی، مهاجرین کم درآمد، توان استفاده از بازار رسمی زمین و مسکن را نداشته و با اصرار بر لزوم استقرار خود در همان ناحیه، فضایی ناخوشایند و نامطمئن لیکن ارزانتر را در بازار غیر رسمی زمین و مسکن ایجاد می کنند
خصیصه ای که امروزه ماهیت مطلوب یا نامطلوب بودن یک فرایند تمرکززدایی را تبیین می کند میزان وفاداری آن به فرایند برنامهریزی مشارکتی است. توجه به سطوح پایینتر و ابعاد ملموس زندگی شهری منجر به اتخاذ روشها و رویکردهای مشارکتی به منظور حل معضلات گشته است. بهبود وضعیت سکونتگاههای غیررسمی و فرسوده شهری به خصوص بعد اقتصادی آن، همواره از دغدغههای فکری مسئولین و کارشناسان بوده است و آنها را وادار به استفاده از روشها و تکنیکهای متفاوتی کرده است. مشارکت، امکان ترفیع و آموزش و تربیت اقشار کم درآمد و محروم از قدرت را فراهم می کند و آنان را در اجتماع به هم پیوند می دهد
استفاده از شیوه مشارکت در توانمندسازی سکونتگاه های غیر رسمی از جمله راهبرد هایی است که امروزه مورد تاکید پژوهشگران شهری است. توانمند سازی رویکردی جدید در برنامه ریزی برای کاهش فقر اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی است و مجموعه اقداماتی را در بر می گیرد که منجر به شکوفایی قابلیت ها و خلاقیت های فردی برای ارتقای وضعیت موجود به وضعیت بهتر شود. حال در این پژوهش برآنیم به ارزیابی آگاهی و اطلاع مردم از طرحهای توانمندسازی که میتواند به ارتقای مشارکت مردم در اجرایی شدن طرحهای توانمندسازی بپردازیم.
فرضیه تحقیق
با توجه به مطالب مطرح شده، مقاله به دنبال اثبات این فرضیه است که » افزایش آگاهی و اطلاع مردم در مورد طرحهای مصوب و اقدامات مختلف در برخورد با بافت غیررسمی محله وکیل آباد و اسلام آباد، نقش بسزایی در اجرایی شدن آنها دارد.«
مفاهیم ومبانی نظری
مفهوم سکونتگاههای غیررسمی
سکونتگاه غیررسمی را میتوان به عنوان منطقهای مسکونی تعریف کرد که بدون مطالبه قانونی برای دریافت زمین یا اجازه از سوی مقامات مربوط، برای خانه شکل گرفته است
اسکان غیررسمی عبارت است از سکونتگاههایی که درون یا مجاور شهرها دارای بافت کالبدی نابسامان و عمدتا خودرو بوده و متشکل از واحدهای مسکونی است که بدون رعایت اصول فنی ساختمان، ساخته شده و فاقد مجوز رسمی است. بیشتر ساکنان آنها قشرهای کم درآمد بوده و در اقتصاد غیررسمی فعالیت دارند
این نوع اسکان، منطقه مسکونی گروههای کم درآمدی است که در بازار رسمی مسکن جایی ندارند؛ در نتیجه به بازار غیررسمی مسکن روی می-آورند. آنها نه مجرم هستند و نه تبهکار بلکه در چارچوب نظام رسمی جایگاهی ندارند. آنها در بازار غیررسمی مسکن، با روشهای شناخته شده و مرسوم زمین را خریداری کرده و مسکن خود را روی آن بنا میکنند
اسکان غیررسمی را میتوان به شیوه زندگی و فضای خاصی از زندگی شهری اطلاق کرد که در تمامی یا غالب جهات سیاسی، اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی، کالبدی و حقوقی سابقه استقرار و نحوه شکلگیری و سیر تحولات تاریخی با بخشهای مجاور تفاوت اساسی دارد. مسکنهای غیرمعمول، خیابانها و کوچههای تنگ و باریک، مشکلات زیست محیطی و بهداشتی، فزونی و تراکم بالای جمعیت، فقر فرهنگی و آسیبپذیری بالا در برابر حوادث طبیعی، سطح پایین امکانات و تسهیلات زندگی، فقدان امکانات لازم، تأسیسات و خدمات شهری، اشتغال غالب در مشاغل غیررسمی، تصرف غیرقانونی زمین و ... از ویژگیهای مسکن و مالکیت بر زمین است. عمدهترین ملاکهای عدم رسمیت، ویژگیهای مسکن و مالکیت بر زمین است
مفهوم مشارکت
واژه مشارکت از حیث لغوی به معنای درگیری و تجمع برای منظور خاص می باشد. در معنای اصطلاحی آن بحثهای فراوانی شده است. برخی از صاحبنظران مدیریت تعریف زیر را برای مشارکت ارائه نمودهاند. مشارکت، درگیریذهنی-عاطفی اشخاص در موقعیتهایگروهی است که آنان را برمیانگیزد تا برایدستیابی به هدفهای گروهی یکدیگر را یاری دهند و در مسؤولیت کار شریک شوند
در دایرهالمعارف برنامهریزی شهری مشارکت عمومی اینگونه تعریف شده است" » مشارکت عمومی در شهرسازی ابزاری است که به وسیله آن اعضای جامعه قادر می شوند تا در تدوین سیاستها و طرحهای شرکت که بر روی محیط زندگی آنها موثر هستند
به طور خلاصه مشارکت مردم عبارت است از: فرایند و حق اساسی که در طی آن مردم عاقلانه و با آگاهی، اراده و رغبت در زمینه امری خاص با قبول گوشهای از مسؤولیت آن به طورگروهی سعی در ارضای نیازهای روحی و روانی فردی و گروهی خود در همیاری جهت رسیدن به اهداف پیش تعیین شده بر اساس نیازهای واقعی اولویت بندی شده با در نظرگرفتن امکانات و محدودیتها جهت یافتن هویت فردی و جمعی در جامعه میباشد.
حال اگر محدوده مشارکت را شهر در نظر گرفته و نوعی از برنامهریزی فرایندنگر با چارچوبی مشارکتی را مدنظر قرار دهیم و عواملی چون عدالت اجتماعی، قانون و توسعه پایدار را در آن دخیل کنیم، برنامه ریزی شهری - شهرسازی - مشارکتی را خواهیم داشت. گاهی فرآیندهای مشارکتی منجر به توسعه اجتماعات محلی شده و منجر به توسعه از پایین به بالا می شود که زیربنای آن سازماندهی اجتماعات محلی و بسیج قابلیتهای درونزای اجتماعی بوده که خود عامل بهرهگیری از سرمایه های اجتماعی می شود