بخشی از مقاله
چکیده
مسئله علم و دین امروزه از چالش برانگیز ترین موضوعات علمی در قلمرو علم و دین و در نحوه تعامل این دو با هم است. در این بحث با الگوگیری از »ایان باربور« در کتاب علم و دین، نحوه ارتباط علم و دین را در چهار مقوله تعارض، استقلال، گفت وگو و یکپارچگی تقسیم بندی کرده و با توصیف مقولات چهارگانه به بررسی و تبیین نظر علامه جعفری خواهیم پرداخت . علامه حقیقت دین را سوق دادن بشریت به سوی کمال می داند و عقل بشری را بزرگترین وسیله و سرمایه برای دانش و علم معرفی می کند، همان گونه که علوم مختلف تضادی با یکدیگر ندارند و حتی می توانند مکمل یکدیگر باشند، بین علم و دین هرگز نزاعی نیست. وی سرآغاز نزاع علم و دین را قرن هجدهم دانسته و آتشی که بین علم و دین شعله ور شد و در قرن 19 زبانه ها کشید را از خطاهایی می داند که بشریت مرتکب آن شده است، و بر این باور است که امکان دارد بین »دانشمند« و » متدین« نزاع و جنگ و درگیری باشد و این دو قشر بدون دلیل با هم بجنگند، غافل از این که این دو حقیقت، مکمل یکدیگر بوده و هستند.
طرح مسئله
علم و دین رابطهای به درازای حیات بشری دارند که نسبت بین آنها در تأملات بشری نسبتی دیرینه است که سایهای سنگین بر یافتههای بشری انداخته است. این رابطه مسالمت آمیز تداوم تاریخی خود را سپری می کرد که قرن هفده میلادی رسید، قرن هفده دوره ای از تحول سریع و سرنوشت ساز در شیوه نگرش انسان بود؛ به نحوی که به درستی می توانیم آن را نشانه تولد» علم جدید« تعبیر کنیم، کتاب گفتگو نوشته گالیله و کتاب اصول نوشته نیوتن، نقطه سرآغاز رشد علم جدید شدند و جهان بینی جدیدی را تعریف کردند که اساس این جهان بینی ملازم با به چالش کشیدن مفروضات قرون میانه بود.
همین فهم جدید علمی درباره طبیعت بر دیدگاههای مربوط به خداوند و سرشت انسان و دین تآثیرگذار شد. در حالی که علم در قرون وسطی چارچوبی ارسطویی و با اهدافی متفاوت با اهداف گالیله و پیروانش داشت. تعامل این علم با دین و تفکر اسکولاستیک هم بر عقل و هم بر وحی مبتنی بود و ترکیب خاصی از عناصر فلسفه یونان و ایمان کتاب مقدس داشت. براین اساس، خداوند هم از راه الهیات طبیعی و هم از طریق الهیات وحیانی شناخته می شد.
اما از طرف علم جدید، عقاید گالیله تهدیدی بر اعتبار ارسطو، کتاب مقدس و کلیسای کاتولیک رم تلقی می شد، که جرقه بسیاری از مخالفتهای اولیه در قبال علم جدید و اختر شناسی کپرنیکی را شعله ور کرد و محاکمه و محکومیت گالیله توسط کلیسای رم، نمادی از تعارض علم و دین در غرب شناخته شد. - ایان باربور، 1392، - 61-40 براین اساس نزاعی که به خصوص از قرن 18 به این طرف، آتش وار بین علم و دین شعله ور کردند و در قرن 19 زبانه ها کشید، از خطاهایی بود که بشریت مرتکب آن شده است. حال آن که علم و دین هیچ گاه باهم نزاع و جنگی نداشته اند.
اسلام شناسان و دانشمندان اسلامی سعی و تلاش کردند که شرایط زمانی و جغرافیایی نزاع را مشخص کنند که این نزاع و تعارض ساختگی حاصل تفکر غرب و اربابان کلیسا است و الا علم حقیقی و دین الهی هیچ تعارضی باهم نداشته و ندارند و نخواهند داشت. علامه جعفری از فیلسوفان اسلامی و غرب شناس و استاد فلسفه غرب، این نزاع را ساخته اربابان کلیسا و غرب دانسته و بر این باور است:» ممکن است عالم و متدین با یکدیگر بجنگند، اما بین علم و دین دعوایی در جریان نیست.
در دنیای اسلام به عنوان نمونه، در فاصله زمانی بین شیخ موسی خوارزمی تا ابن سینا، پنج هزار ریاضی دان وجود داشته است که ابن سینا خود پزشکی نامدار بود که در عین حال، مطالب فراوانی در زمینه فلسفه نگاشته و مباحثی فراوان درباره عرفان در »اشارات« دارد، و هیچ نزاعی بین آنان رخ نداده بلکه یک داشمند هم صاحب تفکر و ایده و نظر در علوم کلاسیک و جدید بود و هم به عنوان عالم دینی صاحب نظر بود و در هر دو حوزه علم و دین تحقیق و فعالیت داشت. - علامه، علم و دین در حیات معقول، 1386، 13و - 14 وی با رویکردهای مختلفی اعم از درون دینی و برون دینی و با استشهاد به سخن دانشمندان قرون مختلف، به ارائه رابطه صحیح بین علم و دین پرداخته است. نگارنده در تلاش است با کنکاش در تألیفات علامه به رابطه مطلوب بین علم و دین دست یابد.
-1 راههای ارتباط علم و دین
مبحث ارتباط علم و دین در غرب با اکتشافات جدید کیهان شناسی در قرن هفده آغاز شد و کلیسای کاتولیک رومی با محکوم کردن نظریه خورشید محوری و با خلاف کتاب مقدس و غیر علمی دانستن آن نظریه، ارتباط بین علم و دین را مترادف با تعارض علم و دین قرار داد. که منازعه میان گالیله و کلیسا شاهدی بر افتراق تدریجی مشغله علم از مشغله دین است. - ر.ک: مایکل پترسون،1393، - 358 با وجود این که گونه مشهور و رایج این ارتباط در غرب تعارض است، نمی توان آن را تنها ارتباط موجود دانست، بلکه درباره رابطه علم و دین دیدگاههای مختلفی ارائه شده است.
به طور کلی دیدگاههای ارائه شده را می توان در نموداری به این صورت ترسیم نمود؛ - روح االله زینلی،1390، - 44 ایان باربور دیدگاه دانشمندان را در چهار عنوان کلی جمع بندی می کند: تعارض، استقلال، گفت گو، یکپارچگی - وحدت - ، و البته نسبت به تقسیم بندی های دیگر می پذیرد که دیدگاه برخی از نویسندگان ممکن است، دقیقا تحت یکی از این عنوان ها قرار نگیرد. الف؛ تعارض تعارض علم و دین جنجالی ترین و اولین تعاملی بود که غرب در بحث علم و دین مطرح کرد که ریشه در تعصبات بی رویه اربابان کلیسای روم داشت و محاکمه گالیله نمونه بارز تاریخی تعارض به شمار می آید.
دو طیف گسترده از مذهبیون و ماده گرایان ترویج گر تعارض بین دین و علم هستند، در طیف مذهبیون نص گرایانی که با اعتقاد و اصطلاح» لفظ مداری کتاب مقدس« ، و سوی مقابل ماده گرایان علمی قرار دارند، هر دو معتقدند که تعارضهای جدی میان علم معاصر و باورهای دینی کلاسیک وجود دارد. هر دو طیف معرفت را با بنیانی یقینی جستجو می کنند: یکی با منطق و داده های حسی، و دیگری با کتاب مقدس که مصون از اشتباه تلقی می شود. آنها هر دو مدعی اند که علم و الهیات هر یک گزاره های حقیقی رقیبی را درباره حوزه واحد، یعنی تاریخ طبیعت مطرح می سازند که باید از میان آنها یکی را برگزید. ایان باربور بر این باور است که هم طیف »ماده گرای علمی« و هم »لفظ مداری کتاب مقدس« هر دو از علم استفاده ناروا می کنند که به تفاوتهای میان علم و الهیات توجه کافی نکرده اند.
ب؛ استقلال در مقابل رابطه تعارض که علم و دین را رقیب یکدیگر معرفی می کرد، در قرن بیستم تلقی جدیدی مطرح شد که علم و دین دو مقوله جدا از هم است که به دو ساحت کاملا جداگانه متعلق هستند. در این تلقی هر دو مقولاتی هستند با موضوع، روش و غایت جداگانه که هیچ کدام بر قلمرو دیگری دخالتی ندارند. براین اساس تصور هر گونه تعارضی میان آنها منتفی است. دیدگاه کلامینواُورتودکسی و دیدگاه فلسفی اگزیستانسیالیسم معتقدند میان علم و دین تباین جدی وجود دارد.
کارل بارت اورتودکسی، متأله پروتستان معتقد بود که الهیات و علم با موضوعات اساسا متفاوتی سروکار دارند، موضوع الهیات تجلی خداوند در مسیح است و موضوع علم، جهان طبیعت. و با روشهای متمایز از هم که شناخت خداوند در الهیات با تجلی و کشف و شهود است و شناخت طبیعت به عقل بشری موکول شده است. - مایکل پترسون،1390، - 366 طرفداران این دیدگاه بر این باورند علم و دین دارای دو حوزه قدرتی جدا از هم هستند، که هر یک باید قلمرو دیگری را محترم بشمارد و دخالتی در آن نداشته باشد و به موضوع اختصاصی خود بپردازد با روش پژوهشی متفاوت و گزینشی که دارای محدودیتهای ویژه خود است.
ج؛ گفت و گو رابطه گفت و گو در تعامل بین »دین و علم« سومین دیدگاه مطرح شده است که می کوشد میان علم و دین ربط وثیقی برقرار کند. طرفداران این دیدگاه برای این منظور مدعیات کلامی را فرضیه های علمی تلقی می کنند، مانند اخباری که در متون دینی در مورد جهان و طبیعت وارد شده، استخراج می شود و با علوم تجربی مورد ارزیابی قرار می گیرد.فلسفهِ پویشی نیز همین ادعا را دنبال می کند، تفکر پویشی، دین را صرفا فرضیه علمی نمی داند، بلکه بر وحدت ارگانیک علم و دین تأکید می ورزد و مدعی است میان این دو رابطه ای تنگاتنگ و هماهنگ برقرار است. بر این مبنا با داده هایی که از متون دینی و تجربه دینی و علمی حاصل شده، تفسیری جامع از واقعیت عرضه می گردد و جهان بینی جامعی بدست می آید.
دونالد مک کی فیلسوف انگلیسی بر این باور است که علم و الهیات مقولاتی هستند بر مبنای روشها و غایات متفاوت اما حاکم بر موضوع واحد. رابطه میان علم و دین، رابطه میان دو امر مکمل است و مکمل بودن علم و دین در این امر است که تبیین های علمی و کلامی که در موضوع واحدی هستند، هر دو می توانند در ساحت مربوط به خود صادق و کامل باشند. اما روشها و غایات این دو مشغله با یکدیگر تفاوت فاحش دارند.
کار علم این است که با استفاده از روش تحقیق و معیارهای خاص خودش، تبیین دقیق و صحیحی از پدیده های تجربی به دست دهد؛ علم در پی کشف علل وقایع است. اما کار الهیات این است با استفاده از مفاهیم متمایزش، تبیین کاملی از بعضی موضوعات مهم بدست دهد، بنابراین هدف الهیات کشف معنای واقع است. هیچ یک از این دو نوع تبیین محتاج و متوقف بر دیگری نیست، اما برای اینکه فهم کاملی از یک موضوع بدست آوریم هم به تفاسیر علمی و هم به تفاسیر کلامی نیاز است.