بخشی از مقاله
قالی در گذر زمان
به جرات می توان گفت که زیرانداز یکی از نیازهای اولیه انسان می باشد. انسان اوليه مجبور بود برای زنده ماندن به دنبال آب و غذا و برای حفاظت خود از سرما وگرما به دنبال سرپناه و لباس مناسب باشد. او با پیشرفت و تکامل تمدن بشری به فکر تهیه لوازمی مانند زیرانداز افتاد تا بستری مناسب برای استراحت خود مهیا سازد. از اینرو از حداقل امکانات و وسایلی که در اختیار داشت، استفاده کرد تا زیراندازهای اولیه و ساده ای را تهیه کند. برای اینکار گاها از پوست حیواناتی که شکار می کرد، به عنوان زیرانداز استفاده کرد و گاها از ساقه های گیاهی در بافته های حصیری خود بهره جست. به مرور زمان از الیاف گیاهی و حیوانی در بافت انواع زیراندازها از جمله جاجیم وگلیم و بالاخره قالی بهره گرفت و چاشني ذوق و هنر را
هم بر آن افزود. در طول این سیر تکاملی از جاجیم به قالی، ابزارها و شیوه های گوناگون بافت، طرحها و رنگهای متنوع، با تاثیر از ذوق و خلاقیت بشر، ابداع و اختراع شد. همه اینها از بافت با دست و ابتدائی ترین ابزارها، الیاف خودرنگ و طرحهای سنتی شروع شده و به ابزارهای مدرن، رنگهای متنوع طبیعی و شیمیایی، الیاف طبیعی و مصنوعی و نقشه های امروزی ختم می شود.
هنر قالیبافی بیش از همه در میان ایرانیان مرسوم بوده است و قدیمی ترین قالی های کشف شده گواه این نکته می باشد. معروف ترین و قدیمی ترین نمونه از این قالی ها، قالی پازیریک می باشد که توسط رودنکو باستان شناس روسی از گور یخ زده یکی از پادشاهان سکایی در منطقه سیبری روسیه کشف شده است. این قالی با نقوش هخامنشی و گره ترکی در قرنهای چهارم یا پنجم پیش از میلاد به دست ایرانیان بافته شده است.
قالی ایرانی در گذر زمان دوره های مختلفی از تکامل را پشت سر گذاشته است.گذار تاریخی این دوره ها از زمان هخامنشیان شروع و با پشت سر گذاشتن دوره های بعد از آن به وضع کنونی رسیده است. بعد از دوره هخامنشیان، در دوره ساسانیان نیز قالی های زیبا و زرنگار بافته شده است. هر چند از قالی های بافته شده در دوره ساسانیان آثار چندانی در دست نیست ولی می توان به قالی های نفیسی چون قالی بهارستان اشاره کرد. در دوران بعد از اسلام شهرت قالی های ایرانی را می توان در آثار نویسندگانی چون یاقوت حموی، ابن بطوطه، خاقانی، ابن خلدون و... یافت. یاقوت حموی در معجم البلدان از قالی های آذربایجان و خاقانی در شعر خود از فرش مرندی یاد می کند. ابن بطوطه از قالی سبز فام بافته شده در ایذه خوزستان نام می برد و بنا به نوشته ابن خلدون، قالي از صادرات مهم طبرستان و گیلان بوده است. در زمان سلجوقیان زنان تبحر خاصی در بافتن فرش با گره ترکی
داشتند و در استانهای آذربایجان و همدان این هنر را رونق بخشیدند. در زمان مغولان، ایلخانیان، تیموریان، گورکانیان و آق قویونلوها هنر فرشبافی رونق نسبتا خوبی داشته و مردم در گوشه و کنار به بافت قالی مبادرت می کردند. سير تكاملي هنر و صنعت قالي در دوره صفویه به اوج شکوفایی خود رسید. با توجه به علاقه و حمایتهای شاه تهماسب و شاه عباس از هنرمندان و طراحان و بافندگان، كارگاههای قالی بافی زیادی در تبریز و همدان و دیگر شهرها دایر شد. از این دوره می توان به عنوان دوران طلایی قالی ایران نام برد. تعداد قالی های
بافته شده در این دوره به بیش از 1500 تخته می رسد. در زمان افشاریه به دلیل سرگرم بودن نادر شاه به جنگ با كشور هاي همسايه، قالی بافی رونق چندانی نداشته است. حتی در زمان زندیه نیز چندان توجهی به این هنر نشده است. در دوره قاجار ایران به کارگاهی برای بافت قالي هاي مورد تقاضای بازارهای خارجی مبدل گشت اما با بحران جنگ جهانی دوم رونق بازار از بین رفت و در بافتهای داخلی با به کارگیری رنگهای مصنوعی به جای رنگهای طبیعی و رواج بافت تقلبی، فرش ایران اصالت و شهرت خود را از دست داد. می توان گفت
فرش ایرانی که در قرن نهم هجري به دوران جوانی و در قرن های دهم و یازدهم به کمال خود رسیده بود، در قرن های دوازدهم و سیزدهم رو به ضعف گذاشت و تا به امروز نتوانسته آن شکوه و عظمت گذشته خود را بدست آورد.
صنعت قالىبافى و تاريخ آن
كتاب: تاريخ تمدن اسلام، ص 351
قالى (1)
نوعى فرشينه، كه مصنوع ايرانى آن را محققان بى رقيب شمردهاند.
.I تاريخ. نمىتوان تعيين كرد كه از چه زمانى بكار بردن قالى گره بافته در ايران و برخى كشورهاى اسلامى معمول شده است. اطلاعات درباره قاليهاى زمان هخامنشى بسيار محدود است . اشارات مختصر گزنوفون را نمىتوان دليل بر آن دانست كه در قرن 4 م.ق.م، قالى به معناى اخص كلمه در ايران وجود داشته است. شايد شبانان صحرانشين فلات ايران بافتههايى كه طلايههاى قاليهاى امروز بوده است مىساختهاند. در زمان سلوكيان و اشكانيان نيز گويا فقط شبانان براى مصرف خود گليمهايى مىساختهاند. مداركى كه از نيمه دوم
عهد ساسانيان به جا مانده وجود قاليهاى نفيس را در آن زمان تأييد مىكند. در سالنامههاى چين (595 ـ 617 ب. م) قاليچههاى پشمى «كالاى ايرانى» ناميده شده است. «قاليهاى نرم» از جمله اشيايى بود كه هراكليوس در جنگهاى خود با خسرو پرويز در اوايل قرن 7 م. به تاراج برد. فرشى كه 15 سال بعد، از تالار بزرگ كاخ تيسفون، به دست اعراب به تاراج رفت، به گفته تاريخنويسان عرب، گوهر نشان بوده است. اين فرشها، به احتمال قوى، چيزهايى از نوع گليم بوده است، زيرا آب و هواى بين النهرين با قالى گره بافته سازگار نيست، و نيز اين
نوع قالى براى گوهر نشان كردن مناسب نيست. ديگر اينكه قالى گره بافتهيى به اندازه «فرش خسرو» (كه اندازه آن در حدود 30 در 30 متر ذكر شده) 5/2 تن وزن خواهد داشت. شايد در همين اوان چادرنشينان و روستاييان فلات ايران قاليچههاى گره بافته براى مبادله با كالاهاى ديگر مىساختهاند .
در آثار مورخان و جغرافيادانهاى عرب كه در زمان خلفاى عباسى به ايران سفر كردند اشاراتى به قالى رفته است كه نمودار رواج قاليبافى در قرون 3 و 4 ه.ق. در ايالات فارس، مازندران، گيلان، و قاينات مىباشد.
اما اينان از نوع قاليها چيزى نگفتهاند. ولى تقريبا شكى نيست كه طرح قالىهاى اين دوره مركب از خطوط مستقيم بوده است. در نتيجه نفوذ تركان سلجوقى در آذربايجان و همدان، بافتن قالى با «گره تركى» درين دو ايالت رواج يافت و هنوز هم رايج است. نواحى ديگر «گره ايرانى» را كه اشتباها به «گره سنهى» معروف است، رها نكردند، و تا امروز آن را همچنان بكار بردهاند . در اواخر قرن 7 ه.ق. به دستور غازان خان مغول بناهاى دولتى تبريز با قالى مفروش شده بود. در قرن 9 ه.ق، سلاطين تيمورى هرات و اوزون حسن در تبريز قاليهاى زيبا در كاخهاى خود داشتند. طرحهاى بيشتر اين قاليها مركب از خطوط مستقيم بود، زيرا هنر قاليبافى هنوز به مرحله كمال خود نرسيده بود. طرحهاى پيچ در پيچ با خطوط منحنى در پايان قرن 9 ه.ق . به وجود آمد.
پس از آغاز سلطنت صفويه، كوشش بعضى از شاهان اين سلسله در احياء و بسط هنرهاى ملى ايران، صنعت قاليبافى را كمال بخشيد. نقاشان و بافندگان طراز اول كه از حمايت بيدريغ آنان ـ به خصوص شاه عباس اول ـ برخوردار شده بودند، با خاطرى آسوده به كار پرداختند، و نيرو و استعداد خود را بيش از پيش براى پيشرفت هنر خود بكار بردند. رواج بى سابقه قاليبافى در شهرها سبب پيدايش شيوههايى چنان دشوار و پيچيده شد كه بافندگان قبايل و روستاها، با افزارهاى ساده خود از پرداختن به آنها عاجز بودند. درين دوره، طرحهاى پيچ در پيچ و نقشهاى «كلاسيك» قالى ايران پديد آمد. عاليترين قاليهايى كه امروزه در موزهها و مجموعههاى شخصى جهان نگهدارى مىشود، متعلق به اين دوره است. پس از مرگ شاه
عباس، انحطاط اين هنر آغاز شد، و حمله افغانها آن را تشديد كرد. در عهد پرآشوب نادر، به آن توجهى نشد. آرامش دوران كريم خان زند، نيز نتوانست آن را در شهرها احياء كند. اما قبايل و روستاها همچنان به يافتن قالى مشغول بودند. در 1291 يا 1292 ه.ق. بازرگانان تبريز در صادر كردن قالى ايران به كشورهاى خارج پيشقدم شدند. اين اقدام جنبشى در صنعت قاليبافى پديد آورد، و سبب رونق دوباره آن در شهرها شد. در 1300 يا 1301 ه.ق، شركت انگليسى زيگلر (2) در سلطانآباد به تهيه قالى پرداخت. از آن به بعد، شركتهاى خارجى ديگر (بيشتر آمريكايى) شعبههايى در مراكز بافتن قالى ايران برپا داشتند. ازين طريق، صادرات قالى رونق گرفت، و در سالهاى پيش از جنگ جهانى اول، رقم آن ساليانه به 000/500/2 ليره
استرلينگ مىرسيد، اما اين شركتها صرفا سود تجارتى را در نظر داشتند، و از اين روى، قاليبافان را به بافتن نقشهاى ناخالصى در خور بازارهاى بيگانه وادار مىكردند، و بدين جهت، از رونق طرحهاى اصيل ايرانى كاسته شد. پيش از جنگ جهانى دوم به دنبال بحرانهاى اقتصادى، ورود قالى ايرانى به كشورهاى غربى محدود شد، و شركتهاى خارجى قالى شعبات خود را در ايران برچيدند . رونق بازار داخلى و كوششهاى مؤسسه قالى ايران كسادى بازار صادرات را تا اندازهيى جبران كرد. اما ورود رنگهاى مصنوعى و ارزان قيمت خارجى، كه كم و بيش جانشين رنگهاى ثابت طبيعى شده است، و نيز رواج بافتهاى تقلبى، به خصوص از پايان جنگ به بعد، سبب تنزل جنس قاليهاى ايرانى شده و ارزش هنرى آن را سخت به خطر انداخته
است. در سالهاى اخير، هنرستان عالى اصفهان به ساختن قاليها و قاليچههايى از پشم و كرك و ابريشم، با طرحهايى به سبك عهد صفوى، همت گماشته و نمونههايى نيز، براى نمايش، به نمايشگاههاى خارجى فرستاده است.
امروزه، انواع قاليهاى ماشينى ساده و گلدار ـ بيشتر در كشورهاى غربى ـ
ساخته مىشود، كه خود به خود قيمت آنها به مراتب ارزانتر از قاليهاى دست بافت است. اين مسأله، و نيز عوارض سنگينى كه اين كشورها به قاليهاى وارداتى بستهاند، سبب محدود شدن صادرات قالى از ممالك شرقى شده است.
.II شيوه كار: نخست تارهاى قالى را بر «دار» قاليبافى نصب مىكنند. سپس عمل بافتن ـ اغلب به توسط زنان قاليباف ـ آغاز مىشود. تارها را دو به دو با رشتههاى رنگين پشمى يا ابريشمى، بر حسب طرحى كه قبلا آماده شده، در امتداد عرضى قالى گره مىزنند، سپس 1 يا 2 يا 3 رشته پود را بر فراز رديف گرهها، از ميان تارها، يك در ميان مىگذرانند، و با افزار سنگين شانه مانندى آن را مىكوبند، و در جاى خود فشرده مىسازند، آنگاه زوايد آويخته رديف گرهها را با قيچى مخصوص مىچينند، و سپس به بافتن رديف بعد مىپردازند . بر اثر تجديد
مكرر اين مراتب، قالى كامل مىشود گاه براى ساختن يك قالى بزرگ، يا يك قاليچه ابريشمين ظريف، كارگر يا كارگرانى سالهاى دراز وقت صرف مىكنند. معمولا طرح قالى بر كاغذ مدرج منقوش مىشود، و جاى هر گره با رنگ مخصوص آن مشخص مىگردد. استاد يا سركارگر، از روى اين نقشه، گرهها را به صداى بلند تقرير مىكند، و كارگران آنها را مىبافند. گاه، استاد در ميان دو «دار» قاليبافى مىنشيند، گرهها را به دو گروه يا دو كارگر تقرير مىكند، و در ضمن، براى جلوگيرى از اشتباه، پشت قاليها را زير نظر دارد. بدين ترتيب با يك طرح و يك استاد، در عين حال، دو قالى بافته مىشود (شايد رسم جفت بودن قاليها در ايران، از اينجا ناشى شده باشد) . سروته قالى را تنها به تار و پود، بى آنكه گرهى در كار باشد، به شكل نوارى گليم مانند در مىآورند. و پايان تارهاى قالى را دسته دسته گره مىزنند، و به شكل منگوله در مىآورند.