بخشی از مقاله
كما چيست؟(عوامل و علائم و نشانه های کما)
كما حالتي از ناهشياري است كه طي آن فرد با دردناكترين محركهاي فيزيكي هم به هوش نيايد و به همان حالت تا مدتي پايدار بماند. كما، يك مريضي نيست، بلكه علامتي از يك مريضي يا واكنشي به يك حادثه است كه براي بدن فرد اتفاق افتاده است؛ مثل يك ضربه شديد و سخت به سر كه باعث ايجاد شوك عصبي و كما ميشود. اكثر كماهايي كه به اين دليل ايجاد ميشود، بيشتر از 4 هفته طول نميكشد. بعضي از كساني كه به كما ميروند، پس از اين مدت به سمت زندگي نباتي پيش ميروند. زندگي نباتي يعني فرد نفس ميكشد، فشار خون نرمال دارد و حتي دستگاه گوارش آنها درست كار ميكند، بدون آنكه بدن بيمار نسبت به اين كارها آگاهي داشته باشد. زندگي نباتي ممكن است سالها و حتي دهه هاي متمادي طول بكشد.
مهمترين علامت مشخصه كما، ناتواني در هوشيار شدن است يعني خود فرد نمي تواند توسط محركها هوشيارياش را بهدست آورد. البته علامتهاي ديگري هم وجود دارند كه از ميان آنها ميتوان به نبود خود آگاهي، فقدان چرخه خواب و بيداري، نداشتن حركت هدفمند و نداشتن كنترل بر روي تنفس اشاره كرد.
چه عواملي باعث كما مي شوند؟
كما مي تواند به دلايل مختلفي روي دهد. بيشترين علت آن هم صدماتي است كه بر اثر ضربه و جراحت به سر صورت مي گيرد. اما مصرف زياد الكل(مسموميت الكلي)، ديابت، مورفين و خونريزي زياد هم ميتواند فرد را به كما ببرد. در مواردي خونريزي يا تورم بافت مغز آنقدر شديد است كه حتما بايد به نوعي فشار را از روي مغز برداشت.
در حالت كما چه اتفاقي ميافتد؟
اعتقاد عمده اي كه در بين مردم وجود دارد، اين است كه شخص در خواب بسيار عميقي فرو رفته است. اين عقيده به طور كامل درست نيست. البته ممكن است در بعضي از موارد اين چنين باشد اما نه در همه موارد.
اين جا بدنيست بدانيد كه درجههاي كما توسط هوشياري شخص بيمار نسبت به محركهاي خارجي، تعيين مي شود. در بسياري از مواردي كه اشخاص در حالت كما به سر ميبرند، بيمار دريافتهايي از محيط نيز خواهد داشت و اين حالت با توجه به بهبودي شخص بيمار زياد تر هم مي شود. مثلا ممكن است، حركتهاي جزئي از خود بروز دهد يا نسبت به صداها يا محركها پاسخ دهد. در بعضي موارد نيز ممكن است شخص به كما رفته عكس العملهاي شخص هوشيار را از خود بروز دهد. مثلا در بعضي بيمارها بايد حتما اين مراقبت به عمل آيد كه او نتواند سرم يا لوله هاي ديگر متصل به خودش را از جا در بياورد كه در نهايت به مرگش منجر بشود. همه اين موارد باعث مي شود تا درجات كما در افراد متفاوت باشد.
بيرون آمدن از كما
حالتي كه شخص شروع به بيرون آمدن از حالت كما مي كند، هنگامي است كه او شروع به پاسخ دادن به محركهاي خارجي ميكند. هرچند بهدست آوردن كامل هوشياري، يعني دو مرحله واكنش نشان دادن و تشخيص فكر،بايد در او پديدار شود تا بشودگفت كه او از كما بيرون آمده است. زيرا وجود هر دوي اين موارد در هوشياري كامل، اجتناب ناپذير است. حتي در بعضي موارد پس از به هوش آمدن بيمار باز آموزي و به خاطر آوردن بسياري از چيزها از جمله حرف زدن و به خاطر آوردن خود شخص، ممكن است لازم باشد.
آمار
هر 10 دقيقه يك نفر بر اثر آسيب سر به حالت كما ميرود. بد نيست بدانيد آسيبهاي وارد به سر اولين علت به كما رفتن، مرگ و يا معلوليت افراد 1 تا 44 سال محسوب ميشود. بين 5 تا 10 درصد از كساني كه به كما مي روند، قادر به باز گردان حالت هوشياري خود نيستند و در نهايت به زندگي نباتي كه تنها علائم حيات در آنها وجود خواهد داشت، منجر ميشوند. بسياري از مردم فكر ميكنند كه اين حالت همچنان كما ناميده مي شود اما به اين حالت مرگ مغزي گفته ميشود.
تفاوتهاي مرگ مغزي و كما
وضعيت كما با مرگ مغزي بسيار متفاوت است به گونه اي كه فردي كه به كما رفته، ميتواند دوباره به زندگي عادي خود بازگردد؛ البته اين وضعيت را بايد متخصصان مغز و اعصاب تاييد كنند. به طوري كه اگر مغز هنوز زنده باشد، فرد دچار كما شده و احتمال برگشت آن حتي بعد از مدت طولاني و گذشت چندين سال هم وجود دارد. زيرا بيمار خودش به صورت طبيعي نفس مي كشد و فقط مغز براي مدتي هوشياري ندارد اما عمق مغز زنده است.
در مرگ مغزي، فرد به صورت طبيعي نفس نمي كشد و تنفس خود را از طريق دستگاه انجام مي دهد كه با قطع كردن دستگاه، مي ميرد بنابراين زنده ماندن نباتي فرد دچار مرگ مغزي، به دستگاه وابسته است چون تنفس وابسته به مغز است. اما قلب با مغز تفاوت دارد.
اگر مغز فردي بميرد، قلب فعاليت دارد، البته به شرطي كه اكسيژن از طريق دستگاه به فرد برسد و در صورت قطع دستگاه فردمي ميرد، اما بازهم با وجود دستگاه هم بازنمي توان مدت زيادي چنين افرادي را زنده نگه داشت.
فاصله کما تا مرگ چقدر است ؟
سام تاجبخش را به خاطر دارید؟ پسر جوانی که 4 سال پیش بر اثر یک تصادف دلخراش به کما رفت؟ او هنوز به هوش نیامده اما پدر و مادرش با تمام توان و امید، از او مراقبت میکنند و منتظر روزی هستند تا او دوباره به زندگی باز گردد.
بیایید همه با هم، دست به دعا برداریم و از خداوند متعال بخواهیم زندگی دوبارهای را به سام تاجبخش عطا کند...
بیـرون آمــدن دختر 16 ساله بروجنی از کما بعد از چندماه، یکبار دیگر این پرسش را به ذهنها آورد
چند درصد از افرادی که به کما میروند شانس ادامه زندگی دارند؟ علت فرو رفتن در کما چه تاثیری در بازگشت بیمار دارد؟
مریم باباخانیان، دختر16 ساله بروجنی 29 مهرماه با واژگون شدن اتوبوس دانشآموزی به کما رفت.
سطح هوشیاری مریم در تمام این مدت به گونهای در نوسان بود که گاهی اشک شوق به چشمهای خانواده مریم میآورد و گاهی آنچنان آنها را ناامید میکرد که گویی این آخرین بار است که آنها مریم را میبینند.
با همه این اوصاف، اواخر آذر ماه این خبر منتشر شد: سرانجام هوشیاری مریم بالا رفته و او چشمهایش را بعد از چند ماه به روی پدر و مادرش گشوده است.
او در حال حاضر قدرت تکلمش را از دست داده اما برای به دست آوردن دوباره آن تلاش میکند.
مریم تلاش میکند تا عوارض ناشی از بیهوشی 2 ماههاش را از جسمش دور کند و دوباره سلامت از دست رفته خود را به دست آورد.
شاید برخی از ما در میان نزدیکان و آشنایانمان با چنین صحنههایی روبهرو بودهایم و این لحظات را تجربه کردهایم اما بیشک تعداد کمی از ما درباره وضعیت کما، شرایط بیماری که در کما فرو رفته و شرایط زندگی برای افرادی که از کما خارج میشوند، اطلاعات داریم.
در این گزارش درباره کما و عوارض آن و مشهورترین شخصیتهایی که در سراسر جهان به کما فرو رفتهاند، مطالبی را میخوانیم.
متخصصان چه میگویند؟
«کما» دقیقا چیست؟
فردی که به کما میرود، در حقیقت بیماری است که هوشیاریاش مختل شده و در بیهوشی به سر میبرد.
دکتر علیرضا یاراحمدی، متخصص مغز و اعصاب در اینباره به «سیبسبز» میگوید: «چنین فردی نمیتواند ارتباط کلامی، چشمی و حرکتی با دیگران برقرار کند.
توانایی باز کردن چشمهایش را ندارد و در مجموع هیچ پاسخی به تکانههایی که از بیرون دریافت میکند، نمیدهد.
در مورد بیمارانی که بر اثر تصادف و ضربه به کما رفتهاند معیاری برای سنجش میزان هوشیاریشان داریم که آن را با نامGCS یاد میکنیم.
وقتی بیماری بر اثر تصادف به کما رفت با چشمانی بسته روی تخت خوابیده است و هیچ پاسخی به محرکها نمیدهد؛ اگرچه برخی از بیماران میتوانند با تحریک دردناک تولید صدا كرده، چشمهایشان را باز کنند یا دستشان را به سمت موضع درد ببرند.
قرار گرفتن در وضعیت کما معمولا به دلیل ضربه مغزی و تخریب بافت مغزی و خونریزی یا به دلیل فشارهایی که ناشی از بزرگ شدن تومور در ناحیه مغز است به وجود میآید.»
GCS ابزاری برای اندازهگیری سطح هوشیاری
این سیستم سطح هوشیاری را از 3 تا 15 تقسیم میکند.
معیار بیداری در انسان 15 است؛ بنابراین اگر GCS بیماری عدد 15 را نشان دهد او بیدار است و به لحاظ سطح هوشیاری در شرایط نرمال قرار دارد و در مقابل آن، فردی که GCS او 3 باشد کمترین میزان هوشیاری را دارد و شرایط او به مرگ نزدیکتر است. دکتر یاراحمدی در اینباره میگوید: «برای بررسی میزان هوشیاری فردی که در کما فرو رفته، به واکنشهای کلامی و چشمی حرکتی او باید توجه کرد، فرد اگر بتواند چشمانش را حرکت دهد 4 امتیاز برای هوشیاری کسب میکند.
اگر بتواند به طور کامل بدنش را تکان دهد 6 امتیاز کسب میکند و در صورتی که صحبت کند، 5 امتیاز دیگر به دست میآورد.
بنابراین فردی که تمامی این امتیازها را کسب کند در مجموع 15 امتیاز هوشیاری و بیداری را کسب میکند.
از طرفی در شرایطی که بیمار در کما فرو رود و حداقل سطح هوشیاری را داشته باشد، امتیازش از هریک از محرکهای چشمی، بدنی و کلامی يكاست و در مجموع 3 امتیاز برای هوشیاری دریافت میکند.»
کمایی که به دلیل سکته، خونریزی، ضربه مغزی، خونریزی ناشی از بزرگشدن و فشار تومور مغزی به وجود میآید از نوع بدخیمترین کماهاست
مرگ مغزی چیست؟
دکتر یاراحمدی متخصص مغز و اعصاب درباره تفاوت کما و مرگ مغزی میگوید: در صورتی که پس از معاینه و بررسی نوار مغزی یا انژیوگرافی مغزی مشخص شد که فرآیندهای عالی مغز متوقف شده در این حالت بیمار دچار مرگ مغزی
شده است. تشخیص نهایی مرگ مغزی باید تمامی واکنشهای ساقه مغز بیمار هم بررسی شود و در حقیقت برخلاف وضعیت نباتی که فعالیت قسمتهای عالی مغز مختل شده و تنها بخش ساقه مغز فعال است در مرگ مغزی ساقه مغز بیمار هم در مقابل محرکها هیچ واکنشی نشان نمیدهد و آنژیوگرافی بیمار نیز هیچ گونه گردش جریان خون را در مغز نشان نمیدهد.
در این حالت امیدی به بازگشت بیمار به زندگی وجود ندارد.»
علت کما احتمال مرگ را تعيين ميكند
علت کما تاثیر زیادی در افزایش امید خانواده به بازگشت بیماری که در کما فرو رفته، دارد.
برخی از کماها به دلایل ارگانیک مغزی به وجود میآیند که بر بافت و ساختمان مغز تاثیر میگذارند، این نوع از کما به دلیل سکته، خونریزی، ضربه مغزی، خونریزی ناشی از بزرگشدن و فشار تومور مغزی به وجود میآید كه از نوع بدخیم آن است و اما کماهایی وجود دارند که از نوع غیرارگانیک هستند.
در این گروه از کماها، ساختمان و بافت مغز بیمار آسیب ندیده است و بروز اختلال در شرایط متابولیک بدن مانند بالا و پایین شدن یونها یا PH بدن، افزایش قند خون یا مسمومیت دارویی در فرد ایجاد میشود.
افرادی که در این شرایط هستند در گروه کماهای بدخیم قرار نمیگیرند و احتمال بازگشت آنها در مدت زمان کوتاهتری وجود دارد.
تفاوت کما با زندگی نباتی؟
دکتر یاراحمدی در ادامه صحبتهایش با اشاره به زندگی نباتی که معمولا توسط همراهان بیمار با وضعیت کما اشتباه گرفته میشود، به «سیب سبز» میگوید: « بیماری که به کمای عمیق فرورفته و از کما خارج میشود، چشمهایش را باز میکند اما هیچ فرآیندی که انسان را از زندگی گیاه متمایز میکند، از خود نشان نمیدهد. گاهی اطرافیان این بیماران تصور میکنند که این افراد متوجه عملکرد اطرافیانشان هستند در حالی که این گونه نیست.
اگر چه ممکن است با کف زدن کنار گوش این افراد شاهد چشم برهم زدن آنها باشیم اما باید بدانید که این واکنش از ساقه مغز صادر شده که مربوط به فعالیتهایی نظیر خواب و بیداری، گرسنگی و پلک زدن است و بخش عالی مغز و سلولهای خاکستری مغز دچار آسیب جدی شده اند.
تعداد اندکی از بیمارانی که در وضعیت نباتی هستند به زندگی عادی بازمیگردند.»
معروفترین شخصیتهاییکه به کما رفتند و برگشتند
بازیگران، هنرمندان و شخصیتهای سیاسی و فرهنگی بسیاری در یک دهه گذشته در سراسر جهان تجربه کما را از سر گذراندهاند.
برخی از آنها با موفقیت این دوره را پشت سر گذاشتند و دوباره زندگی را در آغوش کشیدند و برخی از آنها متاسفانه جان خود را از دست دادهاند.
پروفسور علیاصغر خدادوست، بزرگترین جراح چشم ایرانی مقیم ايالاتمتحده مردادماه 91، به دلیل عارضه قلبی در یکی از بیمارستانهای ايالاتمتحده بستری شد و پس از جراحی بایپس به کما رفت.
او بعد از یک ماه با روند بهبود از این وضعیت خارج شد.
بوریس ووکویچ، بازیکن 22 ساله تیم فوتبال هوفنهایم که 25 آبان ماه گذشته به دلیل تصادف با یک کامیون به کما رفت، پس از یک هفته از کما خارج شد.
او در زمان حادثه دچار افت سطح قند خون بوده و در حال حاضر روزانه 2 ساعت در هوشیاری به سر میبرد و با خانوادهاش ارتباط برقرار میکند.
شارون استون، بازیگر سينماي تجاري در سال 2001 به دلیل حادثه دچار ضربه و خونریزی مغزی شد. این مسئله موجب شد که او 9 روز به کما برود. او 7 ساعت تحت عمل جراحی قرار گرفت و با ترمیم عروق آسیبدیده دوباره به زندگی طبیعی بازگشت.
رضا ایرانمنش، بازیگر سینما و تلویزیون تجربه 17بار کما دارد. او که 50 درصد جانبازی دارد برای آخرینبار به حالت بیهوشی به بیمارستان منتقل شد و مدت یک ماه در کما ماند.
او پس از یک ماه از کما خارج و به زندگی بازگشت.
شاهعلی سرخانی، بازیگر سینما و تلویزیون مهرماه سال 90 از پلههای منزلش پایین افتاد و پس از چند ساعت بیهوش شد و به کما رفت.
او به بیمارستان منتقل شد و یکی، 2 روز پس از این حادثه درگذشت.
مارتین لارنس، کمدین آمریکایی در سال 1999 دچار گرمازدگی شد و این مسئله موجب شد تا به کما برود.
او 3 روز به کما رفت و بعد از آن با همراهی تیم پزشکی و مراقبتهایی که از او صورت گرفت دوباره به زندگی بازگشت.
عجیبترین تجربیات مردم بعد از کما
افرادی که از کما جان سالم به در میبرند اغلب مشاهدات و داستانهای جالبی از دورانی که در کما بودند، دارند یا با خروج از کما تغییرات زیادی در روند زندگیشان مشاهده میکنند.
آنچه میخوانید برخی از باورنکردنیترین خاطرات افرادی است که در نشریههای اینترنتی منتشر شده است.
لیلا توی سی، دختر خردسال انگلیسی است که پس از ابتلا به مننژیت به کما رفت و خانوادهاش امیدی به نجات او نداشتند.
لیلا 3 سال بعد از کما خارج شد و پس از به هوش آمدن، قطعه شعری را که مادرش در دوران کما برایش میخواند، زمزمه میکرد.
یا وین، دختر تایلندی در 3 سالگی بر اثر تصادف به کما رفت.
او بعد از يك ماه از کما خارج شد اما تغییرات زیادی در روند زندگیاش به وجود آمد.
پدر و مادر وين درباره دخترشان میگویند: او بعد از بیرون آمدن از کما روزی يك بسته سیگار میکشیده و با گریه از اطرافیانش سیگار میخواسته است.
لیز سیکیز، زن23 سالهای است که به دلیل آسیب بافت مغزی در اثر ابتلا به نوعی عفونت در سال 2008 به کما رفت.
او برای چند هفته در کما بود و بعد از آنکه از کما خارج شد، هیچ چيزي از زندگی گذشتهاش حتی دقیقهای را به یاد نداشت.
این زن حافظهاش را از دست داد.
تری والیس در سال 1984 در مزرعهاش با تراکتور تصادف کرد.
او از ناحیه سر و گردن آسیب دید و به کما رفت.
تری به مدت 19 سال در کما بود و وقتی بعد از 19 سال چشمانش را گشود،
مادرش را صدا کرد.
او امروز سلامتش را به دست آورده و تنها حافظه کوتاهمدتش کمی ضعیف شده است.
كما (اغما) چيست؟
كما كاهش شديد سطح هوشياري است كه در آن بيمار به محيط اطراف پاسخ هدفمندي نميدهد و در نتيجه نميتوان او را بيدار كرد. در اين حالت مغز به علت صدمات وارد شده هيچگونه تحريكي از حواس پنج گانه را دريافت نميكند يا نميتواند به آن پاسخ هدفمند بدهد. در اغما، هوشياري دچار اختلال ميشود كه لزوما هم غير قابل برگشت نيست.
كما داراي مراحل مختلفي است كه معمولا با معيار كماي گلاسكو يا اصطلاحا جي.سي.اس )gcs( سنجيده ميشود.در اين معيار بر اساس بازكردن چشمها ، واكنش حركتي و تكلم نمرهاي بين 3 تا 51 به بيمار داده ميشود كه 3 نشانگر وضعيت بحراني ( كماي عميق) و 51 نشانه حالت عادي است.بر اساس اين معيار در ضربات مغزي بيماران به سه گروه ضربه مغزي خفيف (جي.سي.اس 31 تا )51، متوسط (جي.سي.اس 9 تا )21 و شديد (جي.سي.اس)8 تقسيم بندي ميشوند.
علل كما
بيماران به دلايل گوناگوني ميتوانند به حالت كما فرو بروند. برخي از اين عوامل عبارتند از: علل دارويي (مانند بسياري از داروهاي اعصاب و روان)، زيادهروي در مصرف الكل يا مواد مخدر، مسموميت با مونواكسيد كربن، سكته مغزي، خونريزيهاي داخل جمجمه، كاهش قند خون، ديابت، صرع و تشنج، اختلال عملكرد قلب،تومورهاي مغزي، اختلال ميزان آب و الكتروليتها، مراحل پاياني بيماريهاي كليوي و كبدي، آمبولي ريه، ضربه به سر، عفونتها (مانند مننژيت.)
براي بيمار كمايي چه بايد كرد؟
اولين قدم در درمان بيمار كمايي باز كردن راه تنفسي اوست. سپس تنفس بيمار برقرار ميشود و در مرحله بعد از او رگ گرفته ميشود. سپس در صورت نياز لوله گذاري و عمليات احيا انجام ميشود. بعد از اين اقدامات عمومي اقدامات تشخيصي و درماني با توجه به عاملي كه پيشبيني ميشود علت كماست صورت ميگيرد. به اصطلاح پزشكان، از اينجا ديگر درمان علامتي ميشود و بنا بر علائمي كه بيمار از خود نشان ميدهد و نيازهاي او اقدامات لازم صورت ميگيرد. بهعنوان مثال در مواردي كه كما در اثر مسموميت مواد مخدر ايجاد مي شود ابتدا به بيمار آمپول ضد مخدر (نالوكسان) تزريق ميشود .ممكن است بيمار قادر به تنفس نباشد كه در آن صورت به دستگاه تنفس مصنوعي (ونتيلاتور ) متصل ميشود.اگر كما در اثر از دست دادن مايعات يا خونريزي باشد به بيمار سرم يا خون تزريق ميشود. در مواردي هم كه كما در اثر عفونت است بيمار آنتي بيوتيك دريافت ميكند.
البته در كنار اين كارها اقدامات پرستاري مانند شستشوي بيمار، تغيير وضعيت قرارگيري او (به منظور جلوگيري از ايجاد زخم بستر)، ماساژ و غيره نيز صورت ميگيرد. قرار دادن سوند ادراري جهت خروج ادرار و كنترل ميزان ادرار خروجي نيز از جمله اقداماتي است كه براي بيمار انجام ميپذيرد.
تغذيه فرد در حالت كما نيز نيازبه دقت و ظرافت خاصي دارد.در اين موارد به چند شيوه عمل مي شود اگر كوتاه مدت باشد به تجويز سرم مناسب اكتفا ميشود ولي اگر كما طول بكشد به تغذيه كامل از راه وريد روي ميآورند كه در اين حالت همه املاح و پروتئينهاي مورد نياز بدن به علاوه قند و چربي از راه سرم به فرد داده ميشود. حالت دوم اين است كه لولهاي را مستقيما از راه بيني وارد معده فرد ميكنند به اين روش گاستروستومي ميگويند. از طريق اين لوله مايعات و مواد غذايي به صورت له شده به فرد داده ميشود.
كما با جراحي درمان ميشود؟
همانطور كه ذكر شد كما داراي علل گوناگوني است كه برخي از اين علل با جراحي قابل رفع است.به عنوان مثال فشار روي مغز به علت هيدروسفالي (جمع شدن مايع در مغز) ميتواند سبب كما شود كه با جراحي قابل رفع است. يا در موارد ضربه به سر كه خونريزي موجب كما ميشود با جراحي حال مريض بهبود مييابد. اما نبايد اين تصور ايجاد شود كه هر كمايي با جراحي خوب ميشود. كما اينكه در مورد پوپك گلدره نيز با اينكه حدس زده ميشد جراحي كمككننده باشد اما اين اتفاق نيفتاد.
كما آخر خط است؟
بسياري از مردم كما را پايان راه يك بيمار ميدانند. در واقع آنان كما را با مرگ مغزي معادل فرض ميكنند اما چنين باوري نادرست است.براي فردي كه در اغما به سر ميبرد ميتوان اميد بازگشت به زندگي طبيعي و حتي بهبود كامل را متصور بود و اقدامات درماني موثري را در اين افراد به كار برد. بسياري از افراد حتي بعد از كماهاي طولاني بهبود مييابند.البته لازم به ذكر است هر چه كما عميقتر باشد و بيشتر طول بكشد شانس بازگشت بيمار كمتر ميشود. اين موضوع در بسياري از موارد موجب اختلاف بيماران و پزشكان و حتي كشيده شدن كار به محاكم قضايي ميشود.
به عنوان مثال چندي پيش قاضي يك دادگاه فدرال در آمريكا پس از رسيدگي به درخواست والدين يك بيمار در حال اغما براي از سرگيري تغذيه وي با استفاده از لوله با اين درخواست مخالفت كرده است.
موضوع از اين قرار بود كه شوهر بيمار اعتقاد داشت كه بايد اجازه داد زندگي همسر وي كه در خلال 51 سال گذشته در يك وضعيت گياهي به سر برده است، پايان يابد.وي با مراجعه به دادگاهي در ايالت فلوريدا حكم خارج كردن لوله هاي تغذيه او را به دست آورد و پزشكان بيمارستان لولههاي تغذيه را از بدن بيمار خارج كردند. اما والدين بيمار خواستار زنده نگه داشتن او بودند و به دادگاه شكايت كردند و از اين حكم نيز فرجام خواستهاند. نظير اين شكايات بارها و بارها ديده شده است و جالب است كه هر قاضي بنا بر تشخيص خود رفتار ميكند و وحدت رويهاي در اين خصوص ديده نميشود. شايد علت آن اين باشد كه دانش پزشكي نيز در اين موارد از دادن پاسخي صريح و دقيق عاجز است.