بخشی از مقاله
مهارتهاي شخصي در كسب و كار خانگي
مهارتهاي شخصي در كسب و كار خانگي عبارتند
از:
1- كنترل و نظم دروني - عقيده فرد نسبت به اين كه وي تحت كنترل وقايع خارجي يا داخلي هست يا خير را مركز كنترل مينامند. بيشتر كارآفرينان را داراي مركز كنترل دروني توصيف نمودهاند. افراد با مركز كنترل بيروني معتقدند وقايعي كه خارج از كنترل آنها هستند، سرنوشتشان را تعيين ميكند. كارآفرينان موفق به خود ايمان دارند و موفقيت يا شكست را به سرنوشت، اقبال يا نيروهاي مشابه نسبت نميدهند. (احمد پوردارياني ، 1379، ص82) آنها همچنين اين ويژگي را دارند كه وقايع پيش آمده را براي خود قابل كنترل ميدانند. (صمدآقايي، 1377،ص6)
2- ريسك پذيري _ ريسك پذيري به معناي پذيرش و استقبال از خطرات حساب شده در كسب و كار ميباشد. اين ويژگي از ويژگيهايي است كه در اكثر كارآفرينان وجود دارد. (صمدآقايي،1377)
3- نوآوري - نوآوري فرايند خلق چيزي جديد است كه ارزش قابل توجهي براي فرد، گروه، سازمان، صنعت يا جامعه دارد. يكي از ويژگيهاي شركت و فرد كارآفرين نوآوربودن است. حل مسائل و پيگيري فرصتها به راهحلهايي نياز دارد كه بسياري از آنها ممكن است مختص يك وضعيت خاص باشند. بنابراين خلاقيت و نوآوري حاصل از آن، براي بقاء و موفقيت شركت امري حياتي است. (هيگينز، 1381، ص18 و 19)
4- توانايي ادارة تغيير - ما در زماني زندگي ميكنيم كه روند دگرگوني در فناوريها، با شتاب فراوان افزايش مييابد و موجهايي ميآفريند كه همه صنايع را دربر ميگيرد. نميتوان جلوي دگرگونيها و تغييرات را گرفت يا خود را از آنها پنهان كرد. بايد نگاهها را بر آنها دوخته و براي رويايي با آنها آماده شد. براي مقابله با تغييرات عصر حاضر برنامهريزيها كاري از پيش نميبرند و توان پيشبيني اين گونه دگرگونيها را ندارند. البته اين بدان معنا نيست كه بايد از برنامهريزي دست برداشت، بلكه بايد همانند سازمانها و واحدهاي آتش نشاني صورت گيرد، آنها نميتوانند محل آتش سوزي را در آينده پيشبيني كنند ولي گروهي آنچنان توانمند و كارآمد آماده ميسازند كه ميتوانند همانند رخدادهاي عادي به هر پيشامد دشوار و پيش بيني نشدهاي پاسخ مناسب دهند. بنابراين، كارآفرين نيز بايد به همين صورت توانايي اداره تغيير را داشته باشد و بتواند تغيير جهت باد را تشخيص داده، مسير مناسب را برگزيند. اين توانايي براي ادامة آيندة كار كارآفرين بسيار مهم و حساس است. (خلاصه كتاب، 1382)
5- تغييرمحوري - دانشمندان و نظريه پردازان مديريت و علوم رفتاري بر اين عقيدهاند كه شرايط بيروني و دروني سازمان (يا شركت) همواره در حال دگرگوني است. اين دگرگونيها با سرعت انجام ميپذيرد و تمامي سازمان را دربرميگيرد. در بيرون سازمان شرايط محيطي معمولاً غيرثابت و در نوسان است. شرايط اقتصادي، هزينه و دسترسي به مواد و سرمايه لازم ، تكنولوژي تازه و قوانين و مقررات همگي به سرعت در حال تغييرند. در درون سازمان كاركنان تغيير ميكنند و با خود انديشهها و دانشهاي تازه ميآورند. (علوي، 1377) در چنين شرايطي كارآفرين يا مدير به عنوان عامل تغيير هميشه با مسأله تغيير سر و كار دارد، زيرا تغيير امري اجتناب ناپذير است. او بايد در مقابل تغيير نگرشي مثبت داشته باشد و آمادة اعمال تغيير در مواقع لزوم باشد. (اساتيد مديريت، 1379)
6. پافشاري، مقاومت و پشتكار_ افراد موفق به نيروي پشتكار ايمان دارند. اين يك باور است كه پافشاري و مقاومت براي انجام يك كار هميشه با موفقيت همراه است. هيچ توفيق بزرگي بدون پشتكار و جديت بي وقفه مقدور نميشود. اگر به افرادي كه در هر زمينه موفق شدهاند بنگريم، ميبينيم كه آنها لزوماً بهتر، با هوشتر، سريعتر و قويتر از ديگران نبودهاند، بلكه پشتكار و مقاومت بيشتري داشتهاند. يك كارآفرين نيز براي موفقيت در كار خود بايد پشتكار و مقاومت لازم را داشته باشد. (نظري، 1382)
7. رهبري دورانديشي _ دورانديشي، قدرت ديدن همه چيز پيش از بهوقوع پيوستن آنها است پيتردراكر در كتاب خود «كنترل آشوب و هرج و مرج»مهارتي را شرح ميدهد كه يك مدير و رهبر خوب به آن نيازمند است، اين مهارت كه براي كنترل دوران آشوب ضروري است همان دورانديشي است. (بركر، 1380)
مهارتهاي مديريتي كارآفريني عبارتند از:
1- برنامهريزي و تعيين اهداف _ برنامهريزي بدين معني است كه مدير از قبل دربارة هدفها و اقدامات مورد نظر ميانديشد و كارها و اقدامات وي بر اساس يك روش ، برنامه يا منطق قرار دارد. برنامه باعث ميشود كه سازمان داراي هدفهاي بلندمدت شود و مدير براي دستيابي به اين هدفها بهترين رويهها را اتخاذ نمايد. (استونر، فري من و گيلبرت، 1379، ص12)
2- تصميم گيري _ تصميم گيري فراگرد گزينش شيوة عمل خاصي براي حل يك مسأله يا يك مشكل ويژه است. تصميم گيري دو نوع است: تصميم گيري معمول و با برنامه كه مطابق با عادات، قواعد و يا رويههاي مشخص اتخاذ ميشود و تصميمگيري غيرمعمول و بي برنامه كه تصميم گيري با مسائل و مشكلات غيرعادي سر و كار دارد.
تصميم گيري، براي يك مدير يا كارآفرين فعاليتي حساس و پر اهميت است. (هرسي و بلانچارد، 1379)
3- روابط انساني - بر پايه پژوهشهاي قابل ملاحظه در دههاي 3 و 4 قرن حاضر، اين نتيجهگيري حاصل شد كه محيطهاي كار در واقع زمينههاي اجتماعي پيچيدهاي هستند كه درك و فهم رفتار در آنها از طريق توجه به نگرشهاي كاركنان، روابط اجتماعي، ارتباطات غيررسمي و متغيرهاي ديگر امكانپذير است. ماري پاركتر فالت معتقد بود در هر كار جمعي، مسأله مهم ايجاد و حفظ روابط انساني پويا و هماهنگ است. (علاقه بند، 1378)
توجه به روابط انساني در محيط كار براي كارآفرينان و ادارة يك كسب و كار موفق، لازم و ضروري بوده و بايد در آموزش كارآفرينان مورد توجه قرار گيرد.
4- بازاريابي _ در فرهنگ واژگان بنت(Bennett)بازاريابي، فرآيند برنامهريزي، طراحي، قيمت گذاري، ترفيع و توزيع ايدهها و كالاها و خدمات به منظور خلق مبادله است كه اهداف فردي و سازماني را برآورده ميسازد. مهارت بازاريابي يكي ديگر از مهارتهاي مورد نياز براي كارآفرينان است. (اسلام، 1382، ص 9)
5- راه اندازي كسب و كار _ عوامل متعددي مانند دولت، منابع مالي كه فرد در اختيار دارد، الگوهاي نقش و .... در راه اندازي كسب و كار جديد تأثير دارند. همچنين كارآفرين همچنين براي راه اندازي كسب و كار بايد زمينه لازم را داشته باشد. تحصيلات رسمي و تجربة قبلي نيز در فعاليتهاي اقتصادي باعث ميشود مهارتهاي لازم براي راه اندازي كسب و كار براي كارآفرين مهيا گردد.
اگر چه نظامهاي آموزشي از اهميت ويژهاي در اين زمينه برخوردارند، ولي افراد در راه اندازي كسب و كار در زمينههايي كه قبلاً كار كرده و تجربه دارند موفقيت بيشتري كسب ميكنند. به طور كلي نبايد فراموش كرد كه خصلتهاي كارآفرينان ذاتي نيست، بلكه آنها تربيت ميشوند و اين مهارت را ميتوان در آنها بوجود آورد. (هيسريچ و پيترز، 1383)
6- مهارتهاي مالي و حسابداري _ حسابداري عبارت است از فن ثبت، طبقه بندي و تلخيص فعاليتهاي مالي يك مؤسسه در قالب اعداد قابل سنجش به پول و تفسير نتايج حاصل از بررسي اين اعداد (نبوي، 1383، ص 5). حسابداري را زبان تجارت ناميدهاند. كارآفرينان هر چقدر كه اين زبان را بهتر ياد بگيرند، بهتر ميتوانند بر زندگي و كسب و كار خود تسلط داشته باشند. (احمد پوردارياني و عزيزي، 1383)
7- مديريت _ فرآيند مديريت مربوط به وظيفهاي است مبني بر كسب اطمينان از اين كه فعاليتهايي به نحوي در حال اجر بوده و به دستيابي به هدفي معين منجر ميگردند. (پيرنيا، 1382، ص21) اين مهارت يكي ديگر از مهارتهاي مورد نياز كارآفرين است.
8- كنترل - كنترل عبارت است از توجه به نتايج كار (بازخورد) و پيگيري آن براي مقايسه فعاليتهاي انجام شده با برنامهها و اعمال اصلاحات مقتضي در مواردي كه انحرافي در انتظارات، صورت گرفته است. (علاقه بند، 1379)
كنترل به كارآفرينان كمك ميكند كه بر اثربخشي، برنامهريزي، سازمان دهي و هدايت كردن فعاليتها نظارت نمايند. (استونر، فري من و گيلبرت، 1379)
9- مذاكره - مذاكره يك فرآيند ارتباطي بسيار پيچيده و مهارتي مهم براي موفقيت كارآفرينان است. در تجارت، مثل بخشي از زندگي، مذاكره بر اساس اين واقعيت شروع ميشود كه مردم يا اشخاص به يكديگر نياز دارند: خريداران به فروشندگان، مديران به كاركنان و كارآفرينان به سرمايه گذاران نياز دارند.
يك رابطه كاري در چهارچوب يكسري موافقتها تعريف ميشود و هر توافقي حاصل يك فرآيند مذاكره است. (هگي، 1382، ص79)
10- مديريت توسعه - در گذشته مديران در دنيايي نسبتاً تغييرناپذير و قابل پيش بيني براي دستيابي به موفقيت تلاش ميكردند اما امروزه با تحولات شتابندهاي مواجهند. آنان با نوآوريهاي مستمر در رايانه و فن آوري اطلاعات روبرو هستند و دنياي پرآشوب، بازارهاي متغير و شيوههاي زندگي غيرثابت مصرف كنندگان در برابرشان قرار دارد. براي مقابله با چنين نيروهاي متغيري، مديران امروزي بايد توانايي دگرگون كردن و نوكردن را داشته باشند. مديريت توسعه روشهايي را فراهم ميآورد كه به طور منظم سبب تغيير سازمان و بهبود آن ميشود. هدف از توسعه و بهبود سازمان اثربخش تركردن آن و افزايش فرصتها براي افراد است تا بتوانند نيروهاي بالقوة خود را به فعل درآورند. (هاروي و براون، 1377)
مهارتهاي فني كارآفريني عبارتند از:
1- مهارتهاي نوشتاري _ مهارت نوشتاري، فعاليت يا هنر تنظيم كلمات و حروف بر روي كاغذ، چوب و يا هر چيز ديگر با هدف ثبت افكار و به منظور برقراري ارتباط با ديگران است. اين نوع ارتباط با علائم مشهود و نمايان نوشته و يا چاپ شده صورت ميگيرد. (Briainy dictionary, 2005)
2- ارتباطات شفاهي يا ارتباطات كلامي _ ارتباط عبارت است از فرآيند انتقال و تبادل انديشهها، احساسات و عقايد دو نفر يا بيشتر با استفاده از علائم و نمادهاي مناسب به منظور تأثير، كنترل و هدايت ديگران. وقتي در جريان ارتباط، پيامها به صورت رمزهاي كلامي و يا شفاهي انتقال يابند، آن ارتباط را ارتباط شفاهي گويند، مانند بحث و گفتگوي فرد با فرد يا فرد با گروهي ديگر. (شعباني، 1377)
3- نظارت يا ارزيابي محيط - سيستم نظارت و ارزيابي محيط را كاوتس1به اين صورت تعريف ميكند:
- آشنايي با روند جريانهاي سياسي، اقتصادي، اجتماعي، علمي و فني و حوادث مهم داخل سازمان يا شركت.
- مشخص كردن خطرات بالقوه و فرصتها و تغييراتي كه آن خطرات به طور ضمني بيان ميكنند.
موارد بالا، باعث درك وضعيت آينده توسط مديران و كاركنان شده، به سازمان در تعيين استراتژيهايش ياري ميرساند. (Morrison , 2000)
4- مديريت كسب و كار - به تعريف مديريت مراجعه شود.
5- تكنولوژي _ تكنولوژي مجموعهاي از سخت افزار و نرم افزار است كه بايد به شكل مناسبي تركيب شود تا توليد كالا و خدمات امكان پذير گردد. اجزاي تكنولوژي عبارت است از:
- تجهيزات، ماشين آلات و ابزار
- مهارت و تجربة انساني
- دادهها و دانش، فنون، روشها و فرآيندها
- سازمان و مديريت
در عمل، تركيبات متفاوتي از اجزاي مذكور تكنولوژي، يك كسب و كار را شكل ميدهد.
يكي از تصميمات مهم كارآفرينان در ايجاد كسب و كار، انتخاب مناسب است. در اين تصميم، كارآفرين بايد تركيب مناسبي از اجزاي فوق را به كار گيرد تا در راه اندازي و توسعه كسب و كار جديد، موفق باشد.(يدالهي فارسي، 1383، ص10)
6- مهارت ميان فردي _ مهارت ميان فردي به توانايي شخص در داشتن رفتاري اثربخش و كارآمد با افراد دخيل در توليد براي رسيدن به اهداف سازمان گفته ميشود. (erto, Newgren, 1977)
7- مهارت شنيداري _ يك كارآفرين به عنوان صاحب يك كسب و كار بايد گوش دادن به حرفهاي ديگران را ياد بگيرد چرا كه اطلاعات حاصل از آن بسيار مهم است. او بايد اين كار را به شكل مؤثر انجام دهد زيرا گوش دادن مؤثر كاري فعال است تا منفعل. در گوش دادن منفعل شخص مثل يك ضبطصوت عمل كرده و تنها به جذب اطلاعات داده شده ميپردازد. اما در گوش دادن فعال فرد بايد كوشش كند تا به جاي شنيدن آنچه كه خود دوست دارد از كلام گوينده بهرهمند شود و منظور اصلي او را از گفتههايش بفهمد. او بايد همه كارهاي لازم را به منظور دريافت معنا و مفهوم مورد نظر گوينده انجام دهد. (رابين، 1382)
8- توانايي سازماندهي _ توانايي سازماندهي مستلزم آن است كه منابع (افراد، سرمايه و تجهيزات) به مؤثرترين شيوه براي حصول هدفها فراهم شود. بنابراين سازماندهي شامل تركيب و يگانه سازي منابع است. (هرسي و بلانچارد، 1379)
9- ايجاد شبكههاي مديريت (مديريت مشاركتي)_ مديريت مشاركتي فلسفهاي است كه ايجاب ميكند تصميم گيري سازماني چنان صورت گيرد كه اطلاعات و درون دادهها و مسئوليت به پايينترين رده مربوط به آن واگذار گردد. به طور خلاصه مديريت مشاركتي به معناي درگيركردن كاركنان در فرآيند تصميم گيري است. (كرمي و گودرزي، 1382)
10- مربي گري_ تعاريف زيادي از مربي گري شده است. بعضي معتقدند مربي گري فقط آموزش دادن چيزي به ديگران است و بر جنبة آموزشي آن تأكيد دارند؛ بعضي ديگر معتقدند كه مربيگري يادگيري را تسهيل ميكند. از ديدگاه جان وايت مور مربي گري شكوفا ساختن ويژگيهاي بالقوه افراد است و كمك ميكند كه موفقيتشان به حداكثر برسد. مربيگري، مهارتي است كه از آن براي افزايش موفقيت افراد در تيم استفاده ميشود. همچنين مربي كسي است كه افراد را به سوي پيشرفت برانگيخته، راهنمايي و هدايت ميكند. (Magazine of NCNO, 2004)
با توجه به آنچه ذكر شد، كارآفرين بايد نقش مربي را براي افراد تيم و گروه خود بازي كند. گروه يا تيم ممكن است جمعي از افراد باشد كه براي كسب و كار آنها را گرد هم ميآوريم.
11- بازيگر و ايفاكنندة نقش در تيم _ مهارتهاي تيم سازي براي كارآفرينان امري ضروري است. كارآفرينان به توسعه و تقويت نگرش مثبت همچنين اتخاذ روشهايي سازمان يافته در رهبري نياز دارند تا بتوانند تيم منسجمي ايجاد نمايند كه همه كاركنان نسبت به اهداف مشترك، برانگيخته شوند و خود نيز بايد به عنوان عضوي از تيم و همراه با ديگر كاركنان در تيم فعاليت كنند. كارآفريناني كه اين مهارت را به كار ميبرند از موفقيت بيشتري برخوردار ميگردند و در نتيجه محيط كاري آنها كاراتر خواهد شد. (مادوكس، 1382)
منابع و مآخذ
خلاصه : در اين مقاله ً كارآفريني ً از منظر يا رويكرد و روشي ديگر مورد بررسي قرار مي گيرد و خواستگاه و قلمرو آن فقط به حوزه كسب و كار محدود نمي شود . در اين مقاله نويسنده ، تعريف و تبيين كارآفريني را با دو روش استقرائي و قياسي مورد مقايسه قرار مي دهد . وي معتقد است مطالعه و پژوهش در خصوص كار آفريني با روش قياسي منتهي به شناخت رفتار كارآفرينانه مي گردد رفتاري كه تمام حوزه هاي اقتصادي ، فرهنگي ، سياسي و اجتماعي كارآفريني را در بر مي گيرد ، در حاليكه مطالعات استقرائي در خصوص كارآفريني تنها رفتار كارآفرينان را در حوزه كسب و كار مورد بررسي و شناخت قرار مي دهد به عبارت ديگر يكي رفتار كارآفرينانه ( entrepreneurial behaviour) را بطور عام يا مجزا در هر يك از حوزه هاي اقتصادي ، اجتماعي ، سياسي و فرهنگي جستجو و معرفي مي كند و ديگري رفتار كارآفرينان را يعني كساني كه فقط در حوزه كسب و كار، رفتار كارآفرينانه داشته اند . نهايتاً نتيجه مي گيرد كارآفريني تنها يك شغل نيست بلكه يك سبك تفكر يا يك فرهنگ و سبك زندگي است و زواياي مختلف آن را شرح مي دهد. در پايان زندگي كارآفرينانه در اسلام مطرح و فرد حازم بعنوان كارآفرين معرفي مي گردد .
خوشبختانه چند سالي است كه تب كارآفريني همچون تب واقعي كه علامت دفاع و واكنش طبيعي بدن نسبت به ورود يك ميكروب خارجي است بعنوان علامت دفاع و درمان بيكاري و اشتغال زايي در چهره دولتمردان و دلسوزان نظام جمهوري اسلامي به خوبي و وضوح مشهود است . اگرچه فرصت طلبان و رانتخواران اقتصادي نيز خود را با تب مصنوعي به اين چهره نمايان ساخته اند و سيلي هاي زيادي به تب داران واقعي نظام و كارآفرينان اقتصادي و اجتماعي جامعه زده اند ، اما در مجموع طرحِ موضوع كارآفريني در دولت و مجلس امري مبارك و خير است.
در چنين شرايطي چنانچه صاحب نظران كارآفريني كشور احساس مسئوليت نكنند و با يك همت گروهي ، جايگاه ، رسالت و مفهوم حقيقي كارآفريني را تبيين و معرفي ننمايتد و از آن حفاظت و صيانت نكنند ممكن است همچون بسياري از امور ضروري و مفيد ديگر به انحراف ، باد فراموشي و نهايتاً به نابودي كشيده شود .
كارآفريني اگرچه يك شغل نيست و ترويج فرهنگ آن در جامعه ، ابتدا موجب افزايش بيكاري مي شود اما موتور توسعه است و بيكاري هاي پنهان را نه تنها آشكار و درمان مي كند ، بلكه باعث پيشگيري از آن نيز مي شود . در اينجا اين سؤال مطرح مي گردد كه اگر كارآفريني يك شغل نيست و اساساً كارآفرين در پي ايجاد شغل نيست و نتيجه كار او نيز ممكن است بيكاري را افزايش دهد، پس كارآفريني چيست و كارآفرين كيست ؟ چرا آنها را موتور توسعه اقتصادي ناميده اند ؟ آيا كارآفريني انواع مختلفي دارد ؟ آيا ويژگيهاي روانشناختي و جمعيت شناختي كارآفرينان اقتصادي ، سياسي ، اجتماعي با هم تفاوت دارند ؟ و ...
واژه « كارآفريني » در زبان فارسي واژه اي است نو كه معناي لغوي آن ، شنونده يا خواننده نا آشنا به مفهوم اصلي آن را ، كه ترجمه كلمه انگليسي Entrepreneurship است به اشتباه مي اندازد . اين واژه اغلب در اذهان ، مفهوم ’’ اشتغالزائي ’’ و ارتباط مستقيم و ذاتي با كار ( آن هم از نوع فيزيكي آن ) را تداعي مي كند ، در حاليكه كارآفريني به معني حقيقي خود تعاريف مختلف و متنوعي دارد . بطور كلي مي توان گفت كه اساس و جوهره اغلب تعاريف ارائه شده در فرهنگ غرب به مفهوم « فرآيند خلق ثروت » يا « تخريب خلاق » مي باشد كه طبيعتاً چنان فرآيند و چنين تخريبي توأم و همراه با ريسك است .
متأسفانه عده اي در كشور ، كارآفريني را بعنوان يك شغل معرفي مي كنند و آنها را در كنار كارگر ، مدير ، مهندس ، پزشك ، خلبان ، وكيل ، جوشكار و ... قرار مي دهند و عده اي ديگر آنرا شغل آفريني مي دانند، عده اي ديگر كارآفرين را كسي مي دانند كه فقط بتواند كارگاه يا كارخانه يا شركتي را تأسيس ، راه اندازي و مديريت نمايد و ريسك آن را متقبل شود . عده اي ديگر فقط صاحبان كسب و كارهاي كوچك و نوآور را كارآفرين مي دانند و عده اي شالوده كار را در عصر فرا صنعتي « كارآفريني » و در عصر صنعت « استخدام » معرفي مي كنند ،
عده اي ديگر كارآفريني را مترادف با شغل آزاد و كارآفرين را به معني كارفرما و سرمايه دار تلقي مي كنند . علاوه بر برداشتهاي غلط فوق كه در ايران رايج شده است در جهان نيز وجه مشترك و بستر تمام تعاريف ، تفاسير و ابعاد مختلف كارآفريني منحصر به ً كار ً و ً اقتصاد ً مي شود به عبارت ديگر تاكنون كارآفريني ، در جهان فقط در حوزه كسب و كار و آن هم در بعد اقتصادي مطرح بوده است و آنجائي هم كه از كارآفريني اجتماعي (social entrepreneurship) ، سياسي (political entrepreneurship) و يا فرهنگي (cultural entrepreneurship)
صحبت شده است عمدتاً به معني كشف ، جذب و بهره برداري از فرصت هاي سياسي ، فرهنگي و اجتماعي درآمدزا و سودآور بوده است نه صرف كارآفريني اجتماعي ، سياسي يا فرهنگي . به عبارت ديگر وقتي در غرب صحبت از كارآفريني اجتماعي مي شود عمدتاً منظور اين است كه از طريق كسب و كار ، درآمدي براي امور اجتماعي وعام المنفعه حاصل نمايند و يا ساختار اجتماعي ، سياسي يا فرهنگي كشورشان را براي تسهيل و حمايت از كارآفريني اقتصادي تغيير ، اصلاح يا تكميل نمايند ، ( علاقه مندان مي توانند ليست كامل كارآفرينان اجتماعي و نوع فعاليتهاي آنها را از طريق مجله الكترونيكي www.changmakers.net بدست آورند).
در فرهنگ غرب وقتي صحبت از كارآفريني فرهنگي مي شود منظور اين است كه كسب و كار تازه اي در عرصه فرهنگ ايجاد كنند و يا براي افزايش فروش محصولات فرهنگي استراتژي كارآفرينانه را بكار گيرند و ... بهر حال در آن فرهنگ ، هدف از كارآفريني فرهنگي و اجتماعي يا سياسي ، تخريب خلاق در اصالت ، رسالت ، روشها ، مؤلفه ها و ساختار فرهنگ ، اجتماع يا سياست نيست و تقريباً هرآنچه كه به اين نام مطرح مي شود نهايتاً به منظور تقويت كارآفريني اقتصادي است . براي روشن تر شدن موضوع لازم است بدانيم كه ادبيات
ارآفريني نشان مي دهد كارآفريني تاكنون از طريق مدل استقرائي تعريف و تبيين گرديده است يعني همانطور كه در شكل زير ديده مي شود ابتدا شاخصها و ويژگي هاي شخصيتي و رفتاري افراد موفق در كسب و كار مورد شناسائي قرار گرفته و سپس بر اساس آن مؤلفه ها ، ابعاد ، مفاهيم، فرضيه ها و مدلهايي را براي كارآفريني طراحي و ارائه نموده اند . بدين ترتيب و با اين رويكرد يا روش كه مدل استفرائي ناميده مي شود كارآفريني فقط در بعد اقتصادي تعريف و تبين شده است و لذا فقط رفتار كارآفريناني مورد بررسي و شناخت قرار گرفته است كه در حوزه كسب و كار فعال بوده اند .