بخشی از مقاله

چکیده

گاهی این سوال مطرح میشود که واژه مشروطه از کی و از کجا به عنوان یک مطالبه سیاسی در میان مردم رواج پیدا کرد. نخستین مطالبه مردم از شروع جنبش، تقریباً تا صدور فرمان مشروطه، تأسیس عدالتخانه بود. چه اتفاقی رخ داد که این تقاضا فراموش شد و مردم طالب حکومت مشروطه، نظام پارلمانی و آزادی احزاب سیاسی شدند. باید به این نکته توجه داشت که میان طرح واژه مشروطه در خاطرات و رسالات روشنفکران پیش از مشروطه و رواج این واژه درمیان مردم به عنوان یک مطالبه سیا تفاوت بنیادین وجود دارد.

احتمالاً میرزا صالح شیرازی برای نخستین بار در توصیف ساختار سیاسی انگلیس اعلام کرد که جنس حکومت انگلیس مشروطه است، اما این موضوع تنها شرح خاطرات او بود. روشنفکران عصر ناصری از جمله ملکمخان که خود در درون همان نظام استبدادی به سفارت رسید، جرأت نکرد به صراحت از ضرورت استقرار حکومت مشروطه صحبت کند. وی پس از لغو القاب و قطع حقوقش از طرف شاه، در لندن تنها از فقدان قانون یا نظام حقوقی مدون بحث کرد.

سپهسالار که صدراعظم محبوب ناصرالدین شاه بود، در نامه ای که به شاه می نویسد با احتیاط گوشزد می کند که برای رفاه رعیت و رسیدن به ترقی و پیشرفت باید »دولت منتظم« مستقرنمود که منظور همان حکومت مشروطه است. مستشارالدوله که بسیار متأثّر از اندیشه ملکم خان بود و از فقه سیاسی شیعه نیز بهرهای برده بود، بدون توجه به فقدان بستر لازم
فرهنگی جامعه، در رساله یک کلمه قانون اساسی فرانسه را با الهام از قانون اساسی مشروطه بلژیک، ترجمه ومواردی را که مغایرتی با شرع اقدس داشت، حذف کرد و تلاش نمود تأیید مراجع را کسب کند، که آن هم نتیجه ای نداشت.

آنچه شهرت دارد این است که نقطه عطف حرکت مشروطهخواهی به گرد همایی محرمانه 9 تن از رجال سیاسی در 12 ربیعالاول 1322 در باغ میکده، مربوط میشود که قرار بود دو تن از روحانیون برجسته یعنی آقایان بهبهانی و طباطبایی که ازمحرکان اولیه مردم در عدات خواهی بودند نیز به این جمع افزوده شوند. در این جمع یکی از اعضا در پاسخ به سوال عضو دیگر که پرسیده بود هدف، از جمع شدن مخفیانه در این باغ چیست؟ گفته بود مبارزه با استبداد و استقرار مشروطه. 

از میان روحانیان تنها آیتاالله طباطبایی بود که درتحصّن مسجد شاه و در قم اعلام کرد که خواسته ما دیگر عدات خانه نیست، بلکه مشروطه میخواهیم. حتی آیتاالله سیدعبداالله مجتهدقمی هنگام بازگشت متحصّنین از قم، به طباطبایی و بهبهانی سفارش کرد تا اینجا که پیشرفت کرده اید پس تا استقرار مشروطه عقبنشینی نکنید. با توجه به مراتبی که بیان شد، این مقاله در پی اثبات این مفروض است که واژه مشروطه تنها در زمان بستنشینی مردم در سفارت انگلیس به عنوان یک مطالبه سیاسی در دهان مردم افتاد.

با در نظر گرفتن این مهم که به رغم مخالفت ادوارد گری؛ وزیر امور خارجه انگلیس که نمیخواست خشم روسیه را به اتهام حمایت از مشروطه برانگیزد، گرانت داف، به در خواست آیتاالله طباطبایی، به مردم اجازه داد تا در حیاط سفارت در قلهک متحصّن شوند. صنیعالدوله داماد مظفرالدین شاه و حسن پیرنیا مشیرالدوله نیز به بست نشینان درس مزایای مشروطه، پارلمان و آزادی میدادند.

مقدمه

هر جامعهای نه مستحق و نه مجاز است که به بهانه رسیدن به توسعه و تجدد دست به تحولات اجتماعی ونهایتاً انقلاب بزند زیرا اولاً برای دستیابی به این دو هدف باید به این مهم توجه داشت که انقلاب یک ضرورت تاریخی نیست. مصداق این ادعا این است کهبرای انقلاب فرانسه تقریباً هیچ یک از کشورهای اروپا دست به انقلاب نزدند. مصداق دیگر این که تحلیگران سیاسی امروز معتقدند که انقلاب از واژگان سیاسی بیرون گذاشته شده است. اگر حاکمان عاقل بودند و با دست زدن به اصطلاحات پاسخ انتظارات منطقی مردم را میدادند، شاید هیچگاه انقلاب رخ نمیداد. ثانیاً انقلاب نمیتواند یک اقدام خلقالساعه و یا ناشی از خواست واراده قشر نازکی از جامعه از جمله روشنفکران باشد.

انقلاب نیازمند بسترسازیهای همه جانبه به ویژه بسترسازی فرهنگی است. انقلاب فرانسه یک پشتوانه 50 ساله فرهنگی داشت. زمانی که رساله مختصر نامههای ایرانی در سال 1721 در لیدن هلند بدون ذکر نام مولف منتشر شد از یک سو مردم را به بلوغ و خودآگاهی فرهنگی رساند، زیرا کانون فساد از جمله ملک و دربار را به عنوان موانع تحقق تحولات اجتماعی معرفی کرد و به مردم نشان داد که طبقات ممتاز یعنی شاه و شاهزادگان و پاپ و روحانیون از یک سو با انواع مالیات از مردم و از دیگر سو معافیت از پرداخت مالیات به چه زندگی مجللی دست یافتند.

در آستانه انقلاب 5/1 کل زمینهای مزروعی متعلق به کلیسا بود، در حالی که %96 از مردم فرانسه با فقر و فلاکت روزگار میگذراندند. منتسکیو با برملا کردن همین دردهای اجتماعی و نابرابریهای اقتصادی جریانسازی فرهنگی در جهت معرفتشناسی اجتماعی مردم را آغاز کرد. او به عنوان یک روشنفکر ابتدا مردم را از خواب غفلت بیدار کرد و سپس به آنان یادآور شد که چگونه کلیسا و دربار حقوق طبیعی مردم را پایمال میکند.

منتسکیو سطح انتظار مردم را نسبت به حکومت افزایش داد و در انتها ضمن ملامت حکومت استبدادی ثابت کرد که حکومت مشروطه بهترین نوع حکومت است که »هم متکی بر فضیلت وهم مبتنی بر افتخار است3.« روشنفکران ایرانی قبل از مشروطه ازجمله آخوندزاده، ملکمخان و مستشارالدوله بدون برقرار کردن رابطه عاطفی با جامعه و فراهم آوردن بسترهای لازم در جهت ارتقای مهم و درک فرهنگی مردم، به یک 1 اگرچه در اروپای غربی انقلابهای بورژوآ دموکراتیک محصول همزیستی و همپوشانی بورژوان و روشنفکران بود، اما در ایران چون طبقات اجتماعی شکل نگرفتند، این همکاری نیز تحقق نیافت، گرچه بازار نقش موثری در جریان مشروطه داشت، ولی این نقش مستقل از حرکتهای روشنفکران بود. بازار روشنفکر را به عنوان یک نفر لامذهب قبول نداشت. بازار نیز به دلیل بیاعتمادی نسبت به حکومت و برای رهایی از ستم حاکمان به روحانیون پناه میبرد.

2 و. ت. جونز. خداوندان اندیشه سیاسی. ج دوم. قسمت دوم. منتسکیو. ترجمه علی رامین. امیرکبیر. تهران. 1358 ص 311 باره به دنبال مبارزه با استبداد از طریق تدوین قانون اساسی و تغییر الفبای فارسی رفتند. البته باید به این نکته مهم نیز اشاره کرد که برخلاف فرانسه هنوز در ایران عصر مشروطه » ملت دولت« شکل گرفته بود و این امر به دلیل فقدان قدرت مسلط و متمرکز حکومت و از سوی دیگر پراکندگی جمعیت و تنوع و تعدد مراکز قدرتهای مستقل از قدرت مرکزی بود. از همه مهمتر اینکه کشور ما فاقد طبقات اجتماعی مستقل و متعارض شاه بود. مردم، از صدر اعظم به پایین همه تحت عنوان »رعیت« فقط فرمانبردار شاه بودند.

به همین دلیل روشنفکرتقریباً، در همه جا روی سخنش باشاه بود تا او را اصلاح کند و کمتر توجه به مردم داشت. میرابو به عنوان پدر انقلاب فرانسه و رهبر طبقه متوسط مطالبهگر، هنگامی که برای خروج از زیرزمین کاخ ورسای تهدید نظامی شد اعلام کرد: »ما نماینده %96 از جمعیت 25 میلیونی فرانسه هستیم و ما خود یک ملتیم4.« میر ابو در رساله کوچکی تحت عنوان دوست من که منظورش مردم فرانسه بود، خطاب به مردم آنان را برای مطالبه حقوق طبیعی خود که در چنگال استبداد لوئی شانزدهم نادیده گرفته شده، از خواب بیدار کرد.

این درحالی بود که بستر ذهنی و فرهنگی جامعه قبلاً توسط فلاسفه آماده شده بود در حالی که روشنفکران مشروطه در ایران قالباً روی سخنانشان به شاه بود تا با استبداد مبارزه کنند. ثالثا هر کشوری نمیتواند دست به تحولات گسترده اجتماعی ونهایتاً انقلاب بزند. کشوری که میخواهد در این مسیر حرکت کند لازم است قبلاً مولفه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی تحول را فراهم کرده باشد. اگر محور هرم اجتماعی را درنظر بگیریم، گروههایی که در راس هرم قرار دارند و به طبقات ممتاز مشهورند، غیر از امتیازات طبقاتی از پرداخت بسیاری از انواع مالیات معاف بودند - به ویژه در فرانسه - . اینان به جای انقلاب برای حفظ نظام موجود طرفدار »اصلاح « هستند.

در قاعده هرم که محل انباشتگی جمعیت بیسواد است، به دلیل فقدان خرد اجتماعی قادر نیستند نقشی مستقل در انقلاب داشته باشند. توده جامعه فقط قابلیتپذیری دارند. اما گروههایی که قابلیت تحول پذیری دارند کسانی هستند با مشاغل مختلف و خاستگاه و دیدگاه و درآمد متفاوت در میانه جامعه قرار دارند که اصطلاحاً به طبقه متوسط یا طبقه سوم مشهور هستند. در آستانه مشروطه در ایران به دلیل فقدان طبقات اجتماعی اولاً همبستگی ارگانیکی در جامعه شکل نمیگرفت ثانیا اصناف به طور سنتی فعالیت داشتند که هر صنفی دغدغه مشکلات اعضاء خود را داشت و با اصناف دیگر در ارتباط سازمانی نبودند.

در ایران هیچگاه طبقات اجتماعی مطالبهگر شکل نگرفت واین امر باعث میشد که عمق استبداد بیشتر شود. انقلاب فرانسه از لحظهای شروع شد که لویی شانزدهم به دلیل فقر مالی تصمیم به اخذ مالیات جدید گرفت وطبقه اشراف با او مخالفت کردند. شاه ایران با تکیه بر امتیاز ظل اللهی و باتکیه بر نسبتهای قومی قبیلهای به هیچ کس اجازه مخالفت نمیداد. طبیعی بود که در چنین شرایطی میل به تغییر ایجاد نمیشد و جامعه علاقهای به گذر از وضع موجود به وضع مطلوب را نداشت.

تحت تاثیر همین فرهنگ بیتحرکی و بیمیلی نسبت به تغییرات اجتماعی که از سوی مرجعیت سیاسی و مرجعیت مذهبی نیز حمایت میشد، توده اجتماعی را که وابستگی عمیقی به سنتهای کهن داشتند به اشیایی، درونگرایی و تجدد ستیزی تشویق میکرد. احتمالاً نخستین شخصیتی که به فکر بسترسازی فرهنگی در جهت بیداری مردم افتاد امینالدوله صدر اعظم مظفرالدین شاه بود که با حمایت از میرزاحسن رشدیه بنیانگذار فرهنگ نوین ایران اولین موج مدرسهسازی مدرن ابتدا در تبریز و سپس در تهران به راه افتاد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید