بخشی از مقاله
هنر اژه اي
منشأ و آغاز هنر يونان را معمولاً دو تمدن محصور در درياي اژه يعني تمدن مينوسي در جزيرة كرت (در جنوب يونان) و تمدن ميسني (در جنوب غربي خاك يونان) عنوان ميكنند. هنر مينوسي به عصر مفرغ متأخر تعلق دارد و حدوداً به 2800 سال پيش از ميلاد باز مي گردد. و هنر ميسني نيز با قدمتي كمتر حدوداً به 2000 سال پيش از ميلاد مي رسد.
دورة تمدن مينوسي را معمولاً به سه دورة پيشين، ميانه و پسين تقسيم ميكنند.
مينوسي پيشين
كه به دورة پيش از كاخها نيز معروف است، آثار به جاي مانده عمدتاً برخي سفالينه ها و باقي مانده هايي از مجسمه هاي كوچك است. از آن جمله پيكره هاي كوچك اندام مرمري از جزاير سيكلاد (مابين خاك يونان و آسياي صغير) است كه مجسمه هاي كوچك و متفاوتي از پيكره هاي زناانه است كه با تناسبات طبيعي و گاه هندسي شكل گرفته اند. همچنين برخي مجسمه هاي كوچك كه با حجمهاي ساده پيكرة آدمها را در حالات مختلف نشان ميدهد همچون مجسمه «چنگ نواز» كه به حدود 2000 پيش از ميلاد مربوط ميشود.
مينوسي ميانه
در دورة مينوسي ميانه كه مصادف با برپايي و ساخت كاخهاي كهن است از حدود 2000 پيش از ميلاد آغاز ميشود. در اين دورة معماري بناها عمدتاً در كاخهاي پادشاهان مشهود است و نه مقابر و معابد (برخلاف تمدن مصر). حتي شهرها نيز حول كاخ پادشاه شكل مي گيرند. علاوه بر كاخها، سفالينه هاي زيادي از اين دوره به دست آمده كه به دليل ظرافت و دقتي كه در ساخت آنها شده بسيار چشمگير هستند. ابداع چرخ كوزه گري را نيز به همين دوره مربوط مي دانند. سفالينه هاي اين دوره داراي شكلها و تزئينات بسيار متنوع هستند و تبحر سفالگران مينوسي را در خلق آثار برجستة تزئيني و فرمهاي چشمگير و زيبا نشان ميدهد. از آن جمله ميتوان به سفالينه هاي مكشوف در غار كامارس اشاره كرد كه علاوه بر نقوش تزئيني زيباي روي آن، حالت دسته و دهانة منقارگونة آن از زيبايي خاصي برخوردار است.
مينوسي پسين
در دورة مينوسي پسين كه دورة كاخهاي جديد هم ناميده ميشود، اوج شكوفايي تمدن مينوسي محسوب ميشود و كاخهاي عظيم و باشكوهي در طي سالهاي 1600 تا 1500 پيش از ميلاد بنا شدند. اين كاخها داراي دهليزها، راهروها و پلكانهاي متعددي هستند كه جلوة پرشكوهي به كاخ ميدهد. همچنين تمهيداتي نيز براي ساخت شبكه اي از لوله هاي سفالي براي آبروها و فاضلاب آن به كار رفته كه نمونة برجستة آن را بيش از همه ميتوان در كاخ عظيم كنوسوس يافت. اين كاخ متشكل از سه
طبقه است كه پلكانهاي داخلي آن حول يك حياط مركزي ساخته شده اند. تزئينات و نقاشيهاي ديواري در تالارهاي كاخ، نمايانگر نوع زندگي، مشغوليات، تفريحات مردم كرت و صحنه هايي از طبيعت است. از جمله آثار به ياد مانده كاخ كنوسوس، نقاشي ديواري موسوم به «ساقي» است كه فقط بخش كوچكي از آن به جاي مانده و جواني را با موي مجعد و جامه اي حاشيه دوزي شده و با زيورآلات نشان ميدهد. اما نقاشي ديواري ديگر اين كاخ موسوم به «گاو بازي» از نظر نمايش سرزندگي، پويايي و تحرك بسيار خيره كننده است. اين نقاشي گاوبازي را بر روي گاو پرجنب و جوشي نشان ميدهد و دو دختر جوان نيز در دو سوي آن قرار گرفته اند. حالت حركت گاو يادآور نقاشيهاي غاري دورة ديرينه سنگي است. اين نقاشي تسلط و تبحر نقاشان كرتي را در بيان حس و حالت حركت به خوبي نمايش ميدهد. اين علاقة به تحرك و
سرزندگي را ميتوان در آثار سفالينة آنها نيز سراغ گرفت كه از جمله ظريف ترين آثار سفالينة دنيا محسوب ميشوند. نقوش و تصاويري روي سفالينه ها در آغاز بيشتر سبكي طبيعت گرايانه دارد و به تدريج از ساليان بعد شكلي انتزاعي به خود ميگيرد و مملو از نقوش و نقشمايه هاي هندسي و ساده ميشود. مجسمه سازي نيز در اين دوره به پيكره هاي كوچك و ظريف خلاصه ميشود و برخلاف هنر مصري در كرت خبري از مجسمه ها و تنديسهاي عظيم و غول آسا نيست و در عوض مجسمه هاي ظريف و كوچكي چون «الهه ماري» به نظر مي رسد به عنوان طلسم و بت به كار مي رفت.
در مجموع تمدن مينوسي كه تأثيري مهم در شكل گيري هنر يوناني داشت، پايان چندان آشكاري ندارد. حدس زده ميشود كه در اثر يك بلاي طبيعي در حدود 1450 پيش از ميلاد دچار خسران ميشود و بعدها كه ميسني ها وارد كرت شدند با مقاومت چنداني مواجه نشدند. اما در هر صورت تمدن اژه از 1400 پيش از ميلاد به يونان انتقال يافت.
هنر ميسني
معمولاً آغاز هنر ميسني را مصادف با دورة كاخهاي جديد ميسني مي دانند. از اين رو تأثير زيادي از فرهنگ كرت گرفتند. اما شواهد گوياي آن است كه ميسني ها به دليل مراودت با مصري ها نيز، تحت تأثير هنر غني مصر قرار داشته اند. با فروپاشي تمدن ميسوني در كرت، تمدن ميسني در يونان برتري مي يابد. وقوع جنگهاي متعدد با ساكنان بومي يونان باعث ميشود تا ميسني ها دژها و حصارهاي متعددي حول سرزمين خود بنا كنند. اين دژها تا 1200 پيش از ميلاد آنها را در پناه خود قرار داد، اما با غلبة مهاجمان و از بين رفتن تمدن ميسني، ويران شد.
در طي استقرار ميسني ها در يونان، كاخهاي عظيمي در شهرهاي مختلف سرزمين يونان ساخته شد. از بناهاي عظيم به جاي مانده از آن دوران يكي كاخ عظيم تيرونز است و ديگري كاخ ميسن. كاخ مستحكم و پرحفاظ تيرونز در حصاري از ديوارهاي با 6 متر ضخامت قرار دارد. ديوارها از سنگهاي نتراشيده ساخته شده بودند و فاقد پيچيدگي و ظرايف معماري بودند. شايد دروازة شيران در كاخ ميسن از جمله استثناها باشد. اما مقبره معروف به گنج خانة آترئوس به دليل گنبد عظيم و خارق العادة آن كه ارتفاعي حدوداً نزديك به 5/13 متر دارد، بلندترين ساختمان طاق بندي شده بدون تيرهاي داخلي بود كه نمونه اي منحصر به فرد محسوب ميشود و تا 1500 سال پيش از
آن كه معبد پانتئون ساخته شود، بزرگترين از نوع خود بود. ظاهراً در بسياري از مقابر از اين نوع، وسايل و ابزارهاي مختلفي نهاده مي شد كه به غارت رفته اند. در يكي از اين مقابر نقاب تدفيني يافت شده كه چهرة شخصي را با حالتي واقع گرايانه نمايش ميدهد. وجود اين نوع آثار گوياي آن است كه تمدن ميسني تا حدي تحت تأثير تمدن مصر بوده است. از جمله آثار برجستة تمدن ميسني ميتوان به جامهاي معروف وافيو اشاره كرد. اين دو جام از دو ورق طلا ساخته شده اند و بر روي آنها تصاويري از صحنه هاي گاوبازي چكش كاري شده است. اثر معروف ديگر جام جنگاوران است كه صفي از سربازان ميسني بر روي آن نقاشي شده است. اين تصاوير شكل ظاهري و نحوة لباس پوشيدن سربازان ميسني را به وضوح نمايان مي سازد.
همان گونه كه گفته شد به تدريج با اضمحلال تمدن ميسني ها در حدود 1200 پيش از ميلاد شكل گيري تمدن يونان در سرزمين مركزي يونان آغاز ميشود. معمولاً هنر يونان باستان را به چهار دورة اصلي تقسيم ميكنند: دورة هندسي، دورة كهن، دورة كلاسيك، دورة هلني.
هنر مينوسي
تمدن مينوسي غني ترين و شگفت انگيزترين تمدن دنياي اژه اي شناخته شده است. چيزي كه اين تمدن را نه تنها از مصر و خاورميانه، بلكه همچنين از تمدن باستاني سرزمين يونان مجزا مي دارد فقدان دوام و پيوستگي آن است، كه به نظر مي آيد عللي اساسيتر از نقص يا خطاي كاوشهاي باستانشناسي داشته باشد. در بررسي آثار عمدهاي كه از هنر مينوسي به دست آمده است به هيچ وجه نمي توانيم سخن از رويش يا سير تكاملي به ميان آوريم، زيرا آن آثار چنان به طور ناگهاني ظاهر شده و از
ميان رفته اند كه ناچار بايد نتيجه بگيريم قوا و عواملي خارجي در تعيين سرنوشتشان دست به كار برده است- چون تغييراتي شديد و صاعقه آسا كه سراسر جزيرة كرت را دچار وضعي بحراني ساخته باشد- و ما را از آن اطلاعي در دست نيست. اما در عين حال سجية هنر مينوسي كه اصولا آميخته به شادي و حتي شوخ طبعي و آكنده از حركات موزون است، هيچ اشارتي به وجود اين گونه تهديدها و بلايا نمي كند.
نخستين تحول غيرمترقبه حدود 2000 ق م به وقوع پيوست. تا ساكنان جزيرة كرت قدمي از مرحلة زندگي ده نشيني عصر نوسنگي فراتر ننهاده بودند؛ هرچند كه مي دانيم آن مردمان ظاهراً از راه دريا مقداري داد و ستد مي كردند و از اين راه با مصريان تماس پيدا كرده بودند. در آن زمان ايشان نه فقط روش كتابتي خاص خود اختراع كردند، بلكه همچنين تمدني شهري به وجود آوردند كه هسته مركزيش از چند كاخ بزرگ تشكيل مييافت. در اندك مدتي سه كاخ كنوسوس و فايستوس و ماليا در كرت برپا شد. امروزه از نهضت ناگهاني در برافراشتن ساختمانهاي معظم اثري بر جاي نمانده است، زيرا هر سه كاخ نامبرده حدود 1700 سال ق م در يك زمان منهدم شد؛ و
گرچه پس از گذشت يكصد سال در همان نقاط بناهايي عظيمتر از نو ساخته شد، ليكن سرانجام آن آثار نيز در حدود 1500 ق م به نابودي كشيد. اين كاخهاي نوين هنر اصلي دانش ما دربارة معماري مينوسي شمرده مي شود. كاخ سينوس واقع در شهر كنوسوس پرشوكت تر از ديگران و در محلي وسيع ساخته شده بود، و آن قدر اتاقهاي تودرتو داشت كه در افسانه هاي يوناني به نام «معبر هزار خم ميسنوتاوروس» (لابيرنت مينوتاوروس) مذكور در محل اين كاخ مورد كاوش دقيق قرار گرفته و آثاري از آن به دست آمده است. با مدارك و نشانهايي كه در دست داريم نمي توانيم هيئت كلي آن ساختمان را در نظر مجسم سازيم، ليكن اين استنباط برايمان حاصل مي شود كه نماي خارجي آن ساختمان به عظمت و تفصيل كاخهاي آشوري و ايراني نبوده است.
اصولا بايد گفت در معماري مينوسي براي به وجود آوردن حالت وحدت و شكوه ساختماني اهتمامي به كار نمي رفته است. واحدهاي منفرد ساختماني عموما كوچك بود و سقفها چنان كوتاه ساخته مي شد كه حتي آن قسمتهاي بنا كه چند طبقه روي هم قرار مي گرفت ارتفاع زيادي نمي يافت. با اين حال راهها و پلكانها و معبرهاي هواكش متعدد مسلماً به ساختمان كاخ مينوسي حالتي باز و دلگشا مي بخشيده است؛ و پاره اي از قسمتهاي داخلي آن كاخها با ديوارهاي پوشيده از نقوش تزييني شان تا هم امروز حالت ظرافت و لطف خانگي خود را محفوظ داشته است. سنگ كاري كاخهاي مينوسي در همه حال بي نقص بود، ليكن ستونها عموماً از چوب ساخته مي شد.
گرچه از اين ستونها يكي هم برجاي نمانده است اما شكل مشخص آنها (با بدنة صافي كه از بالا به سوي پايين باريك مي شد، و سرستون بالشتي شكل بزرگي كه بر رأسش قرار داشت) از روي نمونه هايي كه در نقاشي و پيكره سازي مصور شده بر ما معلوم شده است. دربارة اصل و خاستگاه اين نوع ستون، كه به اعتباري مي توانست حاوي رمز يا مضموني ديني بوده باشد، و يا در مورد پيوندهاي احتمالي آن با معماري مصري، متأسفانه به هيچ وجه نمي توانيم اظهارنظر كنيم.
كدام فرمانروايان بودند كه اين كاخها را برپا ساختند؟ از نام و نشان ايشان ما را خبري نيست (به جز نام افسانه اي پادشاه مينوس)، ليكن مدارك باستانشناسي به ما اجازه ميدهد كه مطالبي چند درباره شان حدس بزنيم. از جمله اينكه هيچ يك از آنان مقام سركردگي جنگي نمي داشته اند، زيرا از دوران تمدن مينوسي جزيرة كرت هيچ گونه استحكاماتي بر جاي نمانده است، همچنانكه در مجموعة هنر مينوسي نيز تقريباً هيچ اثري كه دلالت بر مسائل يا سازمانهاي نظامي كند يافت نشده است؛ و ديگر اينكه در هيچ جا اشارتي بر مقام تقدس آن پادشاهان- مانند آنچه در مصر و بين النهرين مشاهده كرديم- نرفته است، گرچه به احتمال كلي مراسم جشنواره هاي ديني در
زير نظارت ايشان برگذار مي شده است (تنها قسمتهايي از كاخهاي مينوسي كه وجه تشابهي با پرستشگاه داشته نمازخانه هاي كوچكي بيش به شمار نمي آيد، و اين خود نشان مي دهد كه مراسم ديني بيرون از ساختمان و در محلي سرگشاده اجرا مي شده است). از جانب ديگر وجود بسياري كارگاهها و انبارهاي آذوقه و ادارات در كنوسوس دلالت بر آن دارد كه كاخ منحصراً اقامتگاه شاهي نبود، بلكه مركز بزرگي بود براي انواع فعاليتهاي كشوري و تجاري، از آنجا كه كشتيراني و تجارت قسمت مهمي از زندگي اقتصادي تمدن مينوسي را تشكيل مي داد (وجود ساختمانها و تاسيسات بندري و وفور اجناس صادراتي كرت در مصر و نقاط ديگر دنياي آنروزي اين مطلب را ثابت مي دارد)، شايد بتوان گفت كه شخص پادشاه در رأس طبقة اشرافي تجارت پيشه اي مقام مي داشته است.
تفسير زندگي ديني در تمدن مينوسي جزيرة كرت از تشريح اوضاع سياسي و اجتماعي آن به درجات دشوارتر است. به طور خلاصه مي توان گفت مركز زندگي ديني مينوسي در پاره اي مكان هاي مقدس چون غارها و بيشه ها قرار داشت، و خداي اصلي (يا خدايان)شان از جنس زن بود، مانند مادر خدايان يا الهه هاي بازآموزي كه قبلا از نظرمان گذشت. از آنجا كه در تمدن مينوسي معابدي وجود نداشت، فقدان پيكره هاي بزرگ ديني در آن سامان نيز ماية شگفتيمان نمي شود؛ و به طور كلي مشاهده مي كنيم كه در هنرمينوسي مضامين ديني هم از لحاظ تنوع محدود و هم از جهت مفهوم مبهم بوده است؛ حتي هنگامي كه پيكره ها به مقياس كوچك ساخته مي شد.
دو پيكرة كوچك اندام از گل پخته و متعلق به حدود 1600 سال ق م كه از كنوسوس به دست آمده ممكن است الهة مينوسي را در يكي از چندين هويت گوناگونش نشان بدهد؛ و يكي از آن الهه را با سه مار دراز كه به دور بازوها و بدن و كلاهش پيچيده اند نشان مي دهد. معني مارها به نظر ساده مي آيد، چرا كه در بسياري از دينهاي باستاني تصوير مار معرف خدايان زمين و باروري مردانه بوده است به همان وضوح كه پستانهاي برهنة پيكرة مورد بحث حاكي از باروري زنانه است. ولي آيا مي توان اين
تنديس زنانه را به يقين يكي از پيكره هاي پرستيدني مينوسي دانست؟ از يك نظر حالت ايستاده خصوصيات يكي از پيكره هاي نذري باشد؛ و به اعتباري ديگر ممكن است وجود مارها نمايشي باشد از آيين ماربازي، و نه اشارتي بر يكي از صفات رباني. پس شايد اين تنديس ملكه اي يا كاهنه اي است كه توجه ما را به خود جلب كرده است؟ به هر حال بانوي مزبور به هيچ وجه حالت و سيمايي هيبت انگيز ندارد، و به خصوص تاكيدي كه در جلوه گر ساختن جامه اش به كار رفته به وي ظاهري كاملا دنيوي و
حتي مديريت بخشيده است. نكتة متناقض ديگر اينكه در كرت دنيوي و حتي مدپرست بخشيده است. نكتة متناقض ديگر اينكه در كرت مار به ندرت يافت مي شود، به طوري كه مي توان نتيجه گرفت آيين ماربازي محتملاً از خارج بدانجا راه يافته نه انكه رسمي محلي بوده باشد، و با اين حال تاكنون پيكره هاي الهة ماري در هيچ نقطه اي بيرون از خاك كرت يافت نشده است. تنها شيوة هنري اين پيكره است كه مي تواند حاكي از نفوذ عاملي خارجي باشد؛ بدين معني كه خاصيت مخروطي شكلي كه با بياني مؤكد به هيكل الهه داده شده است، و چشمان درشت و ابروان كلفت و كمانيش يادآور خويشاوندي آن اثر مي باشد دورافتاده و غيرمستقيم، و شايد ارتباط يافته از راه آسياي صغير با هنر بين النهرين است.
الهة ماري ما متعلق به آغاز دوراني كوتاه ميان سالهاي 1600 و 1450 ق م، آثار معماري و پيكرة سازي و نقاشي مينوسي را كه ما امروزه مي شناسيم به وجود آورد. پس از وقوع فاجعه بزرگي كه كاخهاي نخستين را نابود ساخت، و نيز پس از طي يك قرن كه وضع به كندي بهبود مي يافت. در تمدن مينوسي وضعي به حصول پيوست كه امروزه در نظر ما چون دوراني از افزايش ناگهاني ثروت و قوران انفجار آساي نيروي آفرينش هنري مي نمايد. شگفت انگيزترين جنبة اين رونق و شكفتگي ناگهاني نهضت بزرگي است كه نصيب هنر نقاشي شد. در دورة كاخهاي نخستين يعني ميان 2000 تا 1700 ق م فني و زينتكاري پرجنب و جوش شهرت بسيار داشت؛ ليكن اين سابقة هنري به هيچ وجه ما را آمادة پذيرش نقاشيهاي ديواري به شيوة «طبيعت پردازي» كه زينت بخش ديوارهاي كاخهاي نوين شده است، نمي سازد. متأسفانه فقط اجزا و
قطعاتي ناچيز از اين نقاشيها سالم بر جاي مانده است، به طوري كه هيچ نمونه اي از تركيب كامل يكي از آن مجالس يا طرح انگيزي عمومي سطح يكي از ديوارها به دست نيامده است. مي توان گفت كه بسياري از آنها صحنه هايي از طبيعت با جانوران و پرندگاني در ميان انبوه گياهان، و يا انواع موجودات دريايي را مصور مي ساخته است. در قطعه نقاشي ديواري تصوير گربه اي را مي بينيم كه در پشت بوته اي به كمين قرقاولي نشسته است. شكلهاي مسطح جانوران و گياهان كه به حالت نيمرخ در
برابر پس زمينه اي از رنگ يكدسته قرار داده شده نقاشي مصري را به ياد مي آورد، و همچنين موشكافي و دقتي كه در مشاهدة خصوصيات گياهان و جانوران به كار رفته است خصيصه بزرگ هنر مصري را در نظرمان زنده مي سازد. اما اگر نقاشي ديواري مينوسي وجود خويش را مديون نفوذ هنر مصر بود، در عين حال از جهت طرز فكر و درك
زيبايي خاص خود با آنچه متعلق به درة نيل بود مغايرت كلي داشت چنانكه به جاي دوام و سكون هنر مصري، در هنر مينوسي شور و شوقي به سوي حركات موزون و مواج مي يابيم، همچنانكه شكلها خاصيت عجيب بيوزني به خود مي گيرند گويي كه در جهاني خالي از نيروي جاذبه در حال شناوري يا جولان اند، و با آنكه هر چه تصوير شده در زير آب به وقوع پيوسته است. زندگي دريايي (چنانكه در نقاشي ديواري ماهي كوچك و ماهي يونس تصوير 100 مشاهده مي شود) موضوع مورد علاقه در
نقاشي مينوسي بود، و اين احساس از محيط دريا در هر نوع اثري نفوذ خود را باقي مي گذاشت؛ حتي مثلاً در نقاشي ديواري گاوبازان كه بزرگترين و پرجنبش ترين نقاشي ديواري مينوسي است كه تاكنون يافت شده است (اجزاي اصلي تيرهتر است و براساس آن نقشهاي قسمتهاي ديگر مرمت كاري و احيا شده است). عنوان قراردادي «نقاشي ديواري گاوبازان» كه به اين اثر داده شده است نبايد موجب گمراهيمان شود، چرا كه آنچه در اين صحنه از نظرمان مي گذرد گاوبازي معمولي نيست، بلكه نوعي بازي آييني است كه اجرا كنندگان آن با حركاتي نرم و موزون بر پشت گاو معلق مي زنند. در تصوير مورد بحث دو تن از پهلوانان كمرباريك دوشيزگان اند كه قبل
از هر چيز به وسيلة روشني رنگ پوستشان (همانطور كه در هنر مصري مشاهده شد) از پهلوان سومي كه مرد است متمايز گرديده اند. شك نيست كه در دين مينوسي گاو نر جانوري مقدس شمرده مي شد و عمليات معلق زني بر پشت آن اهميتي بسزا مي داشت، و چنانكه شاهديم تاثير اين گونه صحنه ها در افسانه سرايي يونان دربارة جوانان و دوشيزگاني كه قرباني مينوتاوروس مي شدند انعكاس يافت و تا به امروز باقي ماند. اما از روي اين نقاشي ديواري به هيچ وجه نمي توانيم بر چگونگي
آنچه كه ضمن اين مراسم اجرا مي شده است پي ببريم، زيرا گزارش تصوير سخت ابهام انگيز است. آيا سه هيكل تصوير شده مراحل متوالي حركت واحدي را نشان مي دهند؟ جوان وسطي چگونه توانسته است بدان حالت بر پشت گاو نر قرار گيرد، و مسير حركتش كدام است؟ براي پي بردن بر اين مسائل دانشمندان حتي از مشورت با خبرگان گاوداري و گاوبازي كوتاهي نكرده اند، بي آنكه پاسخ قانع كننده اي به دست آورده باشند. از آنچه گذشت نبايد نتيجه بگيريم كه نقاش مينوسي در كار خود ناشي شده باشد- اصولاً سرزنش كردن وي به قصور در برآوردن منظوري كه در نيتش نبوده از انصاف به دور است- بلكه در نظر او نمايش سهولت و سيلان حركات به مراتب بيشتر
اهميت مي داشته است تا دقت در گزارش واقعيت، يا اهتمام به وصف حالت عاطفي. هدف اصلي هنرمند مينوسي در حقيقت اين بوده است كه اجراي آيين گاوبازي را به صورتي آرماني جلوه گر سازد، و براي اين منظور جنبه هماهنگي حركات و حالت بازيگوشي آن را به وصفي موكد درآورده است، تا آنجا كه بازيگران صحنه چون يونس ماهياني به حال شناوري و جست و خيز در دريا مجسم شده اند.
جام به شكل سرشير، از مقبره اي استوانه اي در ميسن، حدود 1550 ق م، طلا، بلندي 20 سانتيمتر ، موزة ملي، آتن