بخشی از مقاله
چکیده
هنر ایران شناخت ساحت ظاهر عناصرمتعالی نهفته درباوراسلامی-ایرانی راشکل داده است و صورتی زمینی برای درک آن افریده است.این جلوه از عالم از منظر هنرمند ایرانی این است که تمام جهان تجلی گاه جلوه حق است مقاله حاضر با اتکا به نظر ملاصدرای شیرازی درباره معماری ایران در عصر صفوی که جلوه گاه مکتب متعالیه می باشد،سعی برآن دارد تا از مسجد شیخ لطف االله و پل خواجو و باغ سازی تاویلی برگرفته از مکتب صدرایی ارایه دهد.با اندیشه ی صدرایی گذر از طی و طریق به سوی حق در قالب اسفار اربعه پیوند خورده است. این را می توان در کنار هم قرار گیری میان مراتب اسفار و حکمت صدرایی و سازمان معمارانه سنجید.
مقدمه
مورخان هنر که واژه - - هنر مقدّس - - را درباره هر اثر هنری واحد موضوعی مذهبی بکارمیبرند، فراموش می کنند که هنوز اساسا صورت است برای آنکه بتوان هنری را - - مقدس - - نامید ، کافی نیست مه موضوع هنر از حقیقتی روحانی نشات گرفته باشند، بلکه باید زبان صوری آن هنر نیز بر وجود همان منبع گواهی دهد. پس هر هنر مقدّس مبتنی است بر دانش و شناخت صورتها، یا به بیانی دیگر برآیین رمزی ای که ملازم و دربایست صورتهاست.سر یان یا اعاده می کند، نمودگار سرشت رمزی عالم است و بدین گونه روح انسان را از قید تعلق به - - واقعیات - - درشتناک و ناپایدار می رهاند.هنر مقدس که زبده خلقت - - - صنع الهی - - -رابه زبان تمثیل تکرار و از در هیچ آموزه سنتی،به اندازه آموزه هندو، مقهوم هنر الهی عهده دار نقشی بنیادی نیست.
بدین جهت تفکر اسلامی میان هنر و حکمت ضرورتا پیوندی می بیند.از دیدگاه مسلمانهنر اساسا برحکمت یا علم بهره مند ساختن محیط انسانی ودردنیا آن سان که به دست بشر ساخته و پرداخته شده، از نظمی است ک به مستقیم ترین وجه، مجلای وحدت الهی است.هنر جهان را روشن و مصفا می کند، به روح مدد می رساند تا از کثرت تشویق انگیز امور برهد و به سوی وحدت بیکران باز گردد.
از آنچه گذشت در می یابیم که هنر مقدسی نیست که به ساحتی از ماوراءالطبیعه پیوستهو وابسته نباشد. برای مسلمان، هنر به میزانی که زیباست، بدون داشتن نشانی از الهام ذهنی و فردی ف فقط - - دلیل و گواهیبروجود خداست - - ؛ زیباییش باید غیر شخصی باشد،همانند آسمان پرستاره.در واقع هنر اسلامی به نوع کمال می رسد که گویی از صانعش - سازنده - مستقل است؛ افتخارات و نقائصش در برابر خصلت کلی اشکال محو ی گردند.حضرت رسول - ص - در روایت معراج خویش، گنبد را توصیف می کند که صدف سپید ساخته شده وبر چهار پایه در چهر کنج قرار گرفته و برآنها این چهار کلام اولین شوره فاتحه الکتاب نوشته شده بود؛بسم االله الرخمن الرحیم، وچهار جوی آب و شیر و عسل خمر که آنهارسعادت ازلی و سرمدی - بهشتی - استف ازآنها جاری بوداین مثال، نمایشر الگوی روحانی ربنایه قبّه دار است. صدف یل مروارید سبید ، رمز روح است که - - گنبد - - ش، تمام مخلوقات را در بر می گیرد.
روح کلی که پیش از دیگر مخلوقات آفریده شد، عرش الهی نیز هست که عرش المحیط است. وحدت وجود ماهیتا یک بحث فلسفی یا حکمی است که با محوریت وجود به بحث وحدت حق و خلق می نگرد و وحدت شهود یک بحث عرفانی که با محوریت شهود از وحدت بودوکثرت نمود سخن می گوید. دراین میان عارفان نظری که به نظر می رسد واسطه این دو است نوعی فلسفه - ودر تعبییر کامل ترآن، حکمت - است زیرا رسما عقل را به عنوان زبان و بیان خود برای انتقا معانی برگزیده است - تفاوت فلسفه و عرفان نظری در منبع و مرجع دریافتهاست:مرجع فلسفه،عقل و منبع عرفان شهود.
عارف را کسی کی داند که در - - حال - - یا همان شهود اقرار می کند که فقط اوموجود است و همه چیز اوست اما چون به عالم هشیاری باز میگردد منکر این می شود که همه چیز اومست پل همه، مجالی و مظاهر اویندنه خود او.نتیجه نهایی اینکه در عرفان و حکمت اسلامی، حق و جهان یکی است و هرچه هست - - او - - ست.حق تمامی تجلیات و ظهور اتش در جهان ظهور دارد و جهان نیز تمامی موجودات و شهوداتش، مجلا و مظهر اوست لکن هیچ عارف و حکیمی از این وحدت ، عینیت وجودی حق و خلق را نتیجه نمی گیرد. زیرا در هیچ مکتب و مذهبی، ظل یک شی ، عین آن شی ء محسوب نمی شود و هیچ واجب بالغیری نیز، عینا واجب با لذات محسوب نمی شود.مثال مشهور آیینه و نیز موج و دریا در تبعیین تجلی، تاکید بر همین عدم عینیت شیء و تصویر شیء است. مسجد در اصطلاح صوفیان ایران مظهر تجلی جمال را گویند و بعضی گویند مسجد آستانه پیر و مرشد و دل عارف است.
مختصری از زندگی نامه ملاصدرا
ملاصدرا در قزوین با دو دانشمند و نابغه بزرگ، یعنی شیخ بهاءالدین عاملی و میرداماد که نه فقط در زمان خود، که حتی طی چهار قرنی که از آنها گذشته، بینظیر و سرآمد بوده اند آشنا شد و به دروس آنان رفت. در ظرف مدتی کوتاه او نیز با نبوغ خود سرآمد شاگردان آنها گردید.شیخ بهاء نه فقط در علوم اسلامی - بویژه در فقه و حدیث و تفسیر و کلام و عرفان - متخصص بود بلکه در نجوم و ریاضیات نظری و مهندسی و معماری و پزشکی و برخی از علوم مرموز پنهانی فوق عادت هم استاد بود، ولی بنظر می رسد که بنابر عقاید صوفی منشانه خود فلسفه و کلام را درس نمی داده است.
میرداماد نابغه بزرگ دیگر، از همه دانشهای روزگار خود باخبر بود ولی حوزه درس او به فقه و حدیث و بیشتر به فلسفه اختصاص داشت. وی در دو شاخه مشائی و اشراقی فلسفه اسلامی ممتاز و سرآمد بود و خود را همپایه ابن سینا و فارابی و استاد تمام فلاسفه پیرو آندو می دانست. ملاصدرا بیشترین بهره خود را در فلسفه و عرفان از میرداماد گرفت و همواره او را مرشد و استاد حقیقی خود معرفی می کرد.با انتقال پایتخت صفویه از قزوین به شهر اصفهان - سال 1006 ه 1598 /. م - شیخ بهاءالدین و میرداماد نیز بهمراه شاگردان خود به این شهر آمدند و بساط تدریس خود را در آنجا گستردند. ملاصدرا که در آن زمان 26 تا 27 سال داشت، از تحصیل بینیاز شده بود و خود در فکر یافتن مبانی جدیدی در فلسفه بود و مکتب معروف خود را پایه گذاری می کرد. به گزارش رحماء شخصیت ملاصدرا ابعاد زیادی دارد و زندگی او یک زندگی پرماجراست.
وی مانند فیلسوفان دیگر فقط یک متفکر و فیلسوف با یک زندگی متعارف نیست افسردگی و شکست روحی ملاصدرا سبب گردید که تا مدتی درس و بحث را رها کند و عمر خود را به عبادت و روزه و ریاضت بگذراند و از این فرصت جبری که زمانه برای وی فراهم کرده بود، مراحل و مقامات معنوی عرفانی را با شتاب بیشتری طی کند و به بالاترین درجه معنویت و حتی قداست برسد.وی در این دوران طلایی توانست به مرحله کشف و شهود غیب برسد و حقایق فلسفی را نه در ذهن که با دیده دل ببیند و همین سبب شد که مکتب فلسفی خود را کامل سازد. این انزوا و ترک تألیف و تدریس ادامه داشت تا اینکه در مراحل کشف و شهود غیبی، دستور یافت که بسوی جامعه برگردد و دست به تألیف و تدریس و نشر و پخش مکتب و یافته های خود نماید.
شیخ بهاءالدین عاملی
شیخ بهاء 953 - 1030 ه - اگرچه اولین استاد ملاصدرا نیست ولی بنظر می رسد که مهمترین استاد وی در ساختار شخصیتی او بوده و بیشترین تأثیر را در بنیان شخصیت روحی و اخلاقی و علمی وی گذاشته است.
آثار و کارهای ملاصدرا
برخی از کتب او کتاب درسی است و برای آموزش مقدماتی و یا تکمیلی عمیق فلسفه و عرفان از دیدگاه مکتب مخصوص او بنام »حکمت متعالیه « بسیار مناسب است. برخی دیگر برای توضیح و اثبات نظریه های ویژه خود اوست. چند کتاب او را می توان در اخلاق و آداب انسانی دانست.وی بخش مهمی از آثار خود را به تفسیر قرآن اختصاص داده و اگر چه مرگ به او اجازه نداد که تمام قرآن را شرح فلسفی و عرفانی بکند ولی تا آنجا که توانست بنویسد، دارای ویژگیهایی است که آن را در میان تفاسیر بینظیر کرده است.ملاصدرا که خود یکمُحدّث«» - یعنی متخصص در حدیث و روایات منقول از پیامبر - صلی االله علیه وآله - و ائمه اهل بیت - علیهم السلام - - بود کار مهمی در حدیث نیز دارد و آن شرح کتاب حدیث معروف الکافی تألیف کُلینی رازی است، که وی بخش »اصول« آنرا شرح کرده و شرحش شاید بسبب مرگ او ناتمام مانده است. وی دو کتاب هم در منطق دارد بنام تنقیح المنطق و رساله تصور و تصدیق.
کتب معروف او که چاپ شده عبارتند از:
.1 الحکمه المتعالیه فی الأسفار الأربعه العقلیه
.2 نامه و مکاتبات
.3 مجموعه یادداشتهای علمی ادبی
.4 دیوان شعر
.5 التصور و التصدیق