بخشی از مقاله
پروژه پشتيباني الكترونيك ES
چكيده:
بيش از پنجاه سال است كه دست اندركاران مسائل نظامي جهان با مفهوم جنگ الكترونيك آشنا هستند. جنگ الكترونيك در واقع چيزي نيست جز تلاش براي «خوب ديدن دشمن» و در عين حال «ديده نشدن توسط او» به عبارت ديگر هر گونه تكنيك و تكنولوژي تأثيرگذار بر وسائل الكترونيكي كه توانايي عمل كرد يك سيستم دفاعي را كاهش ميدهد جنگ الكترونيك نام دارد.
و هر گونه تكنيك و تكنولوژي كه جهت حذف اثرات مخرب سيستمهاي جنگ الكترونيك در سيستمهاي دفاعي به كار ميرود دفاع الكترونيك نام دارد.
امروزه بهترين مانع در مقابل بروز جنگ بين كشورها داشتن ارتشهاي قدرتمند، قابل انعطاف و با قابليت پاسخگويي سريع ميباشد.
بيان چنين ارتشهايي كه امروزه تعداد و امكانات آنها روبه ازدياد است، بر مخابرات استوار ميگردد. موضوع مخابرات نظامي خصوصاً زماني كه همة نيروهاي نظامي يك كشور «زميني، هوايي، دريايي و … » بايد در صفحة واحدي از عمليات با يكديگر كار كنند، موضوعي بسيار گسترده و پيچيده است.
سيستمهاي مخابراتي مورد استفاده در چنين شرايطي بايد داراي واكنش سريعتر، قابليت اطمينان و ماندگاري بيشتر، عدم آسيبپذيري بالاتر و قابليت همكاري بيشتر بين واحدها باشند.
همچنين اين سيستمها بايد قادر به كنترل خود باشند تا بتوانند آسيبپذيري را كاهش داده و به عبارتي خود درمان باشند.
بنابراين در جنگهاي آينده پيروزي با طرفي خواهد بود كه بتواند فضاي الكترومغناطيسي را بهتر كنترل كند و چنين است كه سرمايهگذاري در زمينة جنگ الكترونيك و خريد و فروش ادوات آن حجم و رشد سالانة شگفتانگيزي را نشان ميدهد. در كشور ما نيز ضرورت دارد، همچون ساير كشورها، كارشناسان و محققين اين حوزه خاص فراگرد هم آمده و با ارائة يافتهها و تجارب ارزندة خود از پيشرفت جهاني و فعاليتهاي داخلي، رشد توسعه و تعمق اين رشتة خاص را در عرصههاي مختلف كاربردي و تحقيقاتي تسريع كرده و بايد، و شايدهاي علمي و آموزشي را در معرض نقد آگاهانه قرار دهند.
مقدمه:
اهميت اقدامات جنگ الكترونيك:
استفاده گسترده از تجهيزات الكترونيكي مانند رادارها و مخابرات به طور مستقل و يا مانند موشكها و هواپيماها به صورت همراه و جزئي از سلاحهاي نظامي دفاعي، صورت ميپذيرد كه در هر حال كاربرد صحيح آنها بهر صورتي كه باشد، باعث ارتقاء سرعت، وقت و قدرت نظامي شده و موجب ميگردد تا ضريب موفقيت در جنگهاي امروزي بالا رود. نتيجه سخن اينكه در پرتو اين كاربرد، شرايط ميادين نبرد بگونهاي رقم زده شده است كه امروزه اين ميدانها علاوه بر ايجاد عمق، پهنا و فضا، داراي بعد چهارمي بنام «قلمرو طيف امواج الكترومغناطيسي» هم شدهاند.
اين بعد آنچنان در تمامي زوايا و نقاط صحنههاي نبرد نفوذ و رسوخ كرده است كه شايد بتوان گفت بدون توجه به آن پيشرفت در ساير ابعاد جنگ هم امكان پذير نخواهد بود. با آنكه اين قلمرو (طيف امواج الكترومغناطيسي) نيز همانند زمان بطور فيزيكي ملموس و مشهود نميباشد، ولي داراي اثرات و نتايجي است كه ارزش حضور آن را تأييد مي كند. از طرف ديگر مطرح شدن نگرش
سيستمي نسبت به جنگها و منازعات بشري در قالب اصول و تئوريهاي فرماندهي و كنترل، نيروهاي نظامي و درگير را آن چنان به ارتباطات قوي و پيچيده هدايت و به كنترلهاي سريع و تصميمگيريهاي قاطع و به موقع نيازمند كرده است كه نقش تجهيزات الكترونيكي و مخابراتي در اجراي اين اصول و شيوهها را انكار ناپذير و هر اقدامي بدون آنها را امكان ناپذير مي نمايد. همچنين ضرورت شناسائي رقبا و دشمنان در صحنههاي جهاني و اطلاع از شرايطي كه كشور را جهت ايفاي نقش منطقهاي و جهاني و حداقل حفظ موجوديت خود، توانمند ميسازد از اهميت زيادي برخوردار ميباشد.
لذا اهميت و ارزش بدست آوردن اطلاعات و آگاهيهاي كيفي، دقيق و سريع بيش از بيش مشخص ميشود. با توجه به موارد فوق ، جا دارد كه اين دوران را «عصر اطلاعات» نامگذاري نماييم.
بنابراين كشوري كه داراي اطلاعات كافي در امور استراتژي و تاكتيكي نباشد همانند يك عنصر كور و كر، ضعيف و منفعل عمل خواهد كرد. لذا استقباط ميشود كه استفاده از تشعشعات الكترومغناطيسي ناشي از وسايل و تجهيزات الكترونيكي دشمنان و رقبا ميتوانند بعنوان يكي از مهمترين و غنيترين منابع كسب اطلاعات مطرح گردد.
با اين استدلال است كه در حال حاضر بعلت ارزش و اهميت اطلاعات، آنرا فرد چهارم ميدانند . از سوي ديگر پيش بيني مي گردد در نبردها و جنگهاي آينده ميتوان از سه نيرو و قوه قدرتمند هستهاي شيميايي و الكترونيكي بهرهمند شد. اما از آنجائي كه قدرت تخريب سلاحهاي هستهاي زياد بوده و اثرات ناشي از آن زيانبار است، كشورهاي واجد اين سلاح صلاح نميدانند كه از آن استفاده نمايند، زيرا خودشان هم بنحوي متضرر خواهند شد. از اين رو آنرا بصورت يك عنصر بازدارنده مقبولتر ميدانند .
بدلايل مختلف و از جمله بعلت زشتي و قبحي كه سلاحهاي شيميايي در جوامع بشري پيدا كرده است، استفاده وسيع از اين سلاحها هم توصيه نميگردد. اما به لحاظ اينكه سيستمهاي الكترونيكي داراي اينگونه محدوديتها نبوده و حتي اركان استفاده از آنها در سلاحهاي هستهاي و شيميايي هم وجود دارد، لذا چنين نتيجهگيري مي شود، جنگهاي آينده شايد به احتمال ضعيف هستهاي يا شيميايي باشد ولي بطور مسلم الكترونيكي خواهد بود.
جهت روشنتر شدن بيانات فوق در اهميت و ارزش جنگ الكترونيك در امور نظامي نمونه اي از استفاده آمريكا در بكارگيري تجهيزات الكترونيكي و امواج الكترومغناطيسي در كنترل و هدايت واحدهاي تابعهاش در جهان در شرايط بحراني و استراتژيكي و همچنين جمعآوري اطلاعات از اقصي نقاط جهان بيان مي شود.
اين سيستم كه بخش قابل توجهي از سيستم فرماندهي و كنترل جهاني آمريكا را تشكيلي مي دهد، سيستم مخابرات ماهوارهاي MIL STAR ميباشد كه شيطان بزرگ سالهاست روي آن سرمايهگذاري كرده است. ملاحظه ميشود كه كليه واحدهاي عملياتي، تاكتيكي و استراتژيكي و نيز واحدهاي جمعآوري اطلاعات در نقاط مختلف جهان بصورت يك مجموعه يكپارچه درآمده است تا آمريكا و غرب بتوانند با سرعت و دقت بيشتر در جريان امور قرار گرفته و سريعاً قادر باشند، در موارد ضروري عكسالعمل لازم را بكار ببندند.
از اين سيستم جهت ارتباط هدايت نيروه
اي واكنش سريع آمريكا از جمله در خليج فارس و خاورميانه استفاده مؤثري شده است. همچنين ميتوان از قابليت مقابله با سيستمهاي شنود و اختلال و نيز ارتباط بموقع و مطلوب با نيروهاي متحرك تاكتيكي در نقاط مختلف جهان، بعنوان خصوصيت بارز ديگر اين سيستم ياد كرد. بنابراين با توجه به مطالبي كه بيان شد، ميتوان به اهميت و ارزش تجهيزات الكترونيكي و بطور كلي طيف امواج الكترو مغناطيسي پي برد.
ضمناً مشاهده مي شود كه اصولاً در قبال بهرهبرداري از اينگونه تجهيزات، مقابله و ضديت با آنها نيز از اهميت و ارزش مشابه برخوردار خواهد بود. در اينجاست كه وجود ضرورت اقدامات جنگ الكترونيك با توجه به تعاريف ارائه شده، نقش اساسي در امور نظامي پيدا كرده و جايگاهي سرنوشت ساز در جنگهاي مدرن امروزي به خود يافته است و اين امر تا آنجا پيشرفته است كه بصورت يك اصل و دكترين نظامي درآمده و مطرح ميگردد كه:
«هر نيرويي كه بتواند در آينده طيف امواج الكترو مغناطيسي را تحت تسلط خود داشته باشد، طرف پيروز ميدان نبرد خواهد بود.»
جايگاه اقدامات جنگ الكترونيك را ميتوان از لحاظ جنبههاي استراتژيكي و تاتيكي مورد بررسي قرار داد.
الف- جنبههاي استراتژيكي
اصولاً استراتژي كلي يك كشور داراي ابعاد مختلف نظامي، سياسي، اقتصادي و . . . ميباشد با توجه به اينكه استراتژي را بصورتهاي مختلف بيان كردهاند، ميتوان استراتژي نظامي را بدين صورت تعريف كرد كه:
«هنر و فن بكارگيري شايسته امكانات نظامي يك كشور بطوريكه بيشترين نتيجه را در رسيدن به اهداف نظامي و سياسي آن فراهم آورد.» البته عليرغم تعاريف مختلف ارائه شده، ميتوان گفت چيزي كه همگي بر آن اتفاق نظر و تأكيد دارند. اينست كه چگونه مي توان به نحوي مؤثر از منابع نظامي مشخص، براي تحصيل اهداف سياسي استفاده كرد. پس براي بدست آوردن تفوق بر دشمن لازم است مجموعه كاملي از ابزارها و وسايل در اختيار اهداف استراتژيك قرار گيرند كه اين ابزارها ميتوانند هم مادي باشند و هم معنوي و رواني، بعنوان مثال از بمباران اتمي گرفته تا انواع تبليغات و يا، . . . .
بنابراين براي انتخاب بهترين و مناسبترين وسيله، لازم است كه نقطه ضعفهاي دشمن با توانائيهاي حدودي مقايسه شوند. اما اگر آنچه مورد معاوضه است، اهميت و ارز ش بيشتري داشته باشد. آن وقت است كه گاهي چارهاي جز توسل به زور و قدرت ارتش وجود ندارد. اما در اين مورد انتخاب ابزار و وسايل استراتژيك از اهميت بالائي برخوردار بوده و بايد از نقاط ضعف دشمن آگاه بود و تا در حد امكان از آنها بهرهبرداري كرد.
با توجه به مطالب فوق در باب استراتژي ملاحظه ميگردد كه استفاده گسترده از سيستمهاي الكترونيكي و طيف امواج الكترومغناطيسي در سلاحهاي مختلف نظامي و منازعات بينالمللي اين تجهيزات را بعنوان عنصر و ابزار استراتژيكي درآورده است و ادعاي صحيحي است اگر گفته شود كه تجهيزات جنگ الكترونيك از مهمترين منابع و امكانات هر كشور به حساب آمده و براي نيل به اهداف هر كشوري نقش اصولي و سهم بسزائي دارند.
بعنوان مثال استفاده از موشكهاي دوربرد و استراتژيك، بدون كاربرد تجهيزات الكترونيكي امكان ندارد و يا استفاده از سيستمهاي پيچيده مخابراتي و الكترونيكي در سيستمهاي فرماندهي و كنترل – نقش و جايگاهي استراتژيك و حياتي دارد. بايد توجه داشت، عليرغم اينكه طيف امواج الكترومغناطيسي بصورت يك نقطه قوت و قدرت تسليحات نظامي دفاعي و امنيتي درآمده است. اما وجود و ظهور سيستمها و تجهيزات ضد جنگ الكترونيكي در صحنههاي نبرد در چند دهه اخير، اجازه استفاده از طيف امواج الكترومغناطيسي به صورت مطلوب و صحيح را نميدهد. اين به نوبه خود به عنوان يك نقطه ضعف بزرگ محسوب گشته و عاملي در كاهش شديد كار آرائي و نهايتاً بي ثمري سيستمهاي الكترونيكي خواهد گشت. بنابراين مي شود ادعا كرد كه، اگر سيستمهاي الكترونيكي و مخابراتي از ابزارها و وسائل استراتژيكي محسوب ميشوند، اقدامات و تجهيزات ضد جنگ الكترونيك نيز يك عنصر استراتژيك محسوب گشته و ميتوان گفت در عصر حاضر با شرايط موجود يكي از بهتري و شايستهترين وسايل و ابزار استراتژيكي است كه بيشترين نتيجه را در رسيدن به اهداف نظامي و سياسي يك كشور در راستاي تفوق بر دشمن ايجاد مينمايد. مؤيد اين مطلب نتايج و آثار مرتبط با استفاده از اين سيستمها در دو يا سه دهه اخير ميباشد. براي روشن شدن مطلب، مناسب است در اينجا ديدگاههاي شرق و غرب نسبت به مقوله الكترونيك آورده شود.
آن استراتژي كه غربيها و در راس آنها آمريكا جهت مقابله با دشمن به تعريف آن پرداخته، اقدامات مقابله با فرماندهي و كنترل ناميده شده كه عبارتست از، مجموعه اقداماتي كه به منظور حفظ و نگهداري سيستمهاي فرماندهي و كنترل نيروهاي فردي و در مقابل، ممانعت از بهرهبرداري دشمن از سيستمهاي فرماندهي و كنترل مربوطهاش اعمال ميگردد. عليرغم اينكه جنگ الكترونيك به تنهايي به عنوان يك مجموعه مستقل نيز ميتواند عمل كند در اين استراتژي اقدامات جنگ الكترونيك بعنوان يك عنصر پشتيباني- رزمي و همراه با آن اقدامات مطرح ميشود از طرف ديگر شرقيها و در رأس آنها روسيه نيز استراتژي خاص را تعريف كردهاند
كه آنرا نبرد راديوالكترونيكي ناميدهاند كه عبارت است از «مجموعه كامل اعمال مرتبط با يك نبرد و تدابيري كه در ارتباط با آن اتخاذ ميشود از قبيل جمعآوري و تجزيه و تحليل اطلاعات الكترونيكي، اقدامات فعال و غير فعال ضد راداري، اقدامات ضد سيستمهاي اپتيكي و مادون قرمز و بالاخره انهدام فيزيكي امكانات الكترونيكي دشمن.» آنچه كه در اين استراتژي محور كار قرار دارد، اقدامات جنگ الكترونيك و خصوصاً فعاليتهاي شنود و محل يابي به روش الكترونيكي است. در اين ديدگاه ابرقدرت شرق بنا به اظهار نظر كارشناسان از لحاظ تئوريك، ديدگاهش فراتر از ابر قدرت غرب رفته هر چند در عمل، از غربيها عقبتر است.
البته بحث ما در اين زمينه در مورد بيان جزئيات كار و تفاوت استراتژيها نميباشد، بلكه بيان اهميت و جايگاه استراتژيكي جنگ الكترونيك در هر دو ديدگاه است. براي نمونه طبق آمار منتشره، روسها به تنهايي داراي تقريباً 000/300 عنصر جهت جمعآوري و تحليل اطلاعات الكترونيكي در سطح جهان هستند كه اين رقم به تنهايي بيشتر از تعداد نيروهاي ناتو در اين زمينه ميباشد، نمونههاي ديگر، استفاده وسيع و مؤثر آمريكا، اسرائيل و غرب در جنگهاي ويتنام، خاور ميانه، فالكنه، ياثامار ليبي از تجهيزات جنگ الكترونيك است.
كه بارزترين آنها استفاده آمريكا از سيستمهاي جنگ الكترونيك بعنوان يك عنصر استراتژيكي و تعيين كننده در جنگ خليج فارس و حمله به ناوگان نيروي دريائي ارتش جمهوري اسلامي و در نتيجه اعمال قدرت مفرد در خليج فارس و درياي عمان ميباشد.
در اينجا مناسب است ديدگاه عراق بعنوان دشمن منطقهاي جمهوري اسلامي را هم مد نظر قرار دهيم طبق اسناد و مدارك بدست آمده در طول جنگ تحميلي ، عراق ديدگاه روسيه را داشته به جنگ الكترونيك اهميت بالائي را نسبت ميدهد. به طوري كه بطور داراي چندين گردان جنگ الكترونيك بوده و تقريباً كليه سپاههاي هفت گانه خود را به يك گردان جنگ الكترونيك مجهز كرده و در اين زمينه تا آنجا نيز پيش رفته كه مسئوليت اصلي اين اقدامات را بر عهده فرماندهان سپاههاي خود قرار داده بو
. ما در طول جنگ تحميلي شاهد بوديم كه عراق از اقدامات جنگ الكترونيك استفاده شاياني نمود. تمام مرز شرقي خود با ايران را تحت پوشش اينگونه اقدامات قرار داده حداقل در در حد فعاليت شنود و محليابي يگانها و مراكز حساس نيروهاي نظامي جمهوري اسلامي، قرار داده بود و بسيار محتمل است كه به اينكار نيز ادامه دهد.
ب- جنبههاي تاكتيكي
اما از جنبه تاكتيكي نيز اقدامات جنگ الكترونيك بعنوان يك عنصر حياتي و سرنوشت ساز مطرح ميباشد بگونهاي كه از آن بعنوان عنصر تقويتي يا چند برابر كننده توان نيروهاي خودي و بالعكس عنصر تضعيفي و يا تقسيم كننده توان نيروهاي دشمن، نام برده مي شود، لذا با چنين ديدگاهي علاوه بر اينكه اقدامات جنگ الكترونيك را بايستي در سر تا سر بدنه نيروهاي نظامي بطور عام و بصورت يك فرهنگ نظامي اشاعه داده از از سوي ديگر هم بايستي آنرا بصورت يك يگان رزمي (و يا حداقل پشتيباني رزمي) در نظر گرفته و همانند يگانهاي پياده، توپخانه زرهي و . . . . در طرح مانورهاي عملياتي شركت داده و بعنوان يك عنصر تهاجمي (البته در قلمرو طيف امواج الكترونيكي مغناطيسي) از آن بهرهبرداري نموده و آنرا تنها بصورت يك عنصر جانبي و فرعي مناسبي بحساب نياورد. هر چند متأسفانه تاكنون چنين بوده است.
براي روشنتر شدن مطالب فوق مثالهايي آورده ميشود كه تا حدودي مبني بر واقعيات ميباشد، اگر در جريان عمليات نظامي و در حين نبرد زمانيكه فرماندهان دشمن در حال هدايت يگانهاي خود براي آفند و پدافند ميباشند براي مدتي بتوان شبكههاي ارتباطي آنها را با يگانهايشان قطع كرده و يا آنرا مختل نمود و يا آنها را فريب داد.
در اين صورت يگانهاي درگير شده در صحنه نبرد، همانند قايقهاي سرگردان در دريائي مملو از امواج خروشان و مهلك درآمده و به آساني مورد حمله و انهدام قرار خواهند گرفت.
به عنوان مثال ديگر، اگر در يك عمليات نظامي بتوان قبل از شروع حمله؛
محلهاي توپخانه، آتشبارها، مراكز حساس مخابراتي، پستهاي فرماندهي و ساير نقاط حساس دشمن را شناسايي و محل يابي كرد؛ ميتوان در ابتداي حمله و يا در يك موقعيت مناسب ديگر با آتش سنگين و حساب شده و يا عملياتهاي نفوذي مؤثر، اين نقاط و مراكز را منهدم كرده و يا حداقل براي مدتي از كار انداخت. ملاحظه مي شود كه اين عمل چه تأثير مهمي در سرنوشت آن حمله خواهد داشت.
نمونه تصويري اين كار را ميتوان مشاهده كرد كه در شرايط ايدهآل در عرض 2 تا 3 دقيقه محل دشمن شناسايي و محل يابي شده و برروي آن عمليات و يا اجراي آتش ميگردد. بنابراين مي توان به محليابي دقيق و با تعداد كمتري از گلولههاي توپخانه و خمپاره، آتش مؤثري را بر روي دشمن اجرا كرده و بازدهي و راندمان بيشتري بدست آورد.
از موارد ديگر ، ارزش جمعآوري اطلاعات و شناسايي الكترونيكي ميباشد كه با شنود ارتباطات باز دشمن و يا با شكستن رمزهاي پيچيده، اطلاعاتي را بدست آورد كه پيامدهاي مهم و ارزشمند آن در مسائل مختلف لشكري و كشوري بر كسي پوشيده نيست. بطور كلي ميتوان گفت كه كارشناسائي و اطلاعاتي با اقدامات جنگ الكترونيك آنچنان بهم مرتبط و وابسته شده و بصورت يك مجموعه پكپارچه و سهم بافته درآمدهاند. كه نميتوان آن دو را از هم تفكيك نمود.
از موارد ديگر در شرايط كنوني اينست كه دفاع هوايي و كارآمد براي يك كشور بدون استفاده از اقدامات جنگ الكترونيك امكان پذير نبوده و در مقابل، انجام حملات هوايي مهم و مؤثر در موارد استراتژيك و تاكتيكي نيز بدون استفاده از اينگونه اقدامات مهم يا ممكن نيست و يا بسيار كم اثر خواهد بود.
همچنين استفاده از ناوگانهاي دريايي كارآمد، بخصوص در صحنه خليجفارس و درياي عمان كه از اهميت حياتي و استراتژيكي در سطح جهان برخوردار است. بدون بهرهبرداري و بكارگيري تجهيزات جنگ الكترونيك، امكان نخواهد داشت امروزه حتي استفاده از تجهيزات جنگ الكترونيكي و اطلاعات الكترونيكي در جنگهاي محدود چريكي و شورشگري نيز ارزش و اهميت پيدا كرده است. مثلاً جهت استفاده از سيستمهاي مختل كننده در سطح وسايل و در نزديكي مقرهاي دشمن، فرستندههاي مختل كننده را بصورت گلوله خمپاره و توپ درآوردهاند كه پس از شليك و اصابت به زمين، شروع به فعاليت نموده و در كار سيستم جنگ الكترونيك دشمن ايجاد اختلال مينمايند.
امروزه تقسيمبندي جتگ الكترونيك به اين صورت ميباشد.
EA: هرگونه ارسال عمدي سيگنال پيوسته يا متناسب يا مدوله شده يا ارسال سيگنالهاي نويزي جهت كاهش كارايي و افت توان دريافت صحيح سيستم را داري حمله الكترونيكي نام دارد.
:EP سيستم هاي ضد جنگ الكترونيك جهت كاهش اثر حملات الكترونيكي دشمن(EA)پديد آمد تا بتواند قابليت سيستم هاي مختلف الكترونيكي اعم از رادارها و سيستم هاي مخابراتي را در محيط جنگ الكترونيك حفظ كند.
ES: جهت آشكار سازي حضور امواج الكترو مغناطيستي منتشر شده در فضا جهت درك وجود سيستم هاي آشكار ساز دشمن.
كه هدف از انجام اين پروژه تشريح كامل و دسته بندي هاي مربوط به آن مي باشد. در حالت كلي به سه دسته تقسيم مي شود.
كه اين سه مورد بصورت سه فصل در اين پروژه مورد بررسي قرار مي گيرد.
فصل اول: (Weapons) ES
در اين فصل يكي از شاخ هاي مورد بررسي قرار مي گيرد كه بلوك دياگرام كلي آن بصورت زير مي باشد.
معادله سيستم غير عامل
نخستين لازمه يك دستگاه رهگيري، حساسيت مناسب آن مي باشد. به منظور ارزيابي ميزان حساسيت لازمه چنين دستگاهي، مي توان از معادله زير كه قدرت سيگنال رادار رهگيري شونده توسط آنتن با بهره G را نشان مي دهد استفاده نمود.
در اين جا ضريب انتشار در فضاي آزاد (برابر واحد) و افتهاي پلاريزاسيون ميباشد. از آن جايي كه پلاريزاسيون رادار به طور استقرايي شناخته نمي شود، از اين رو سيستم رهگيري به آنتن هايي نياز دارد كه قادرند تمام پلاريزاسيون ها را دريافت كنند و بنابراين هميشه كاملاً منطبق با سيستم رهگيري منتشر كننده هاي خاص نمي باشد.
حساسيت سيستم رهگيري را با نشان ميد هيم. اين حساسيت “عمل كننده” مي باشد يعني حساسيتي كه براي آن، نسبت سيگنال به پارزيت (SNR) به گونه اي است كه كشف سيگنال و اندازه گيري با دقت مناسب را مطمئن سازد. بنابراين مسافت سيستم رهگيري را مي توان چنين نشان داد:
به طور كلي، گيرنده هاي سيستم هاي رهگيري با پهناي پالس هر سيگنال دريافتي منطبق نمي شوند بلكه با كوتاهترين پهناي پالس كه بايد كشف شود منطبق مي گردند. كشف سيگنال هاي CW يك استثناء است كه در باند باريك انجام مي شود.
در مورد گيرنده هشدار دهنده داراي، شرط بر اين است كه كشف و تشخيص سيگنال راداري دربردي متجاوز از برد رادار سيستم سلاح پيوسته روي دهد. در مورد سيستمهاي ES شرط اين است كه ابتدا بايد انتشارات الكترو مغناطيسي رادار كشف شود، سپس رادار به نوبه خود، سكويي كه روي آن سيستم ES مربوطه نصب شده است را كشف كند. نسبت بردي كه در آن ES مي تواند رادار كشف نمايد به بردي كه رادار، سكوي مزبور را كشف مي كند، ضريب پيشرفت برد (RAF) ناميده مي شود و اين در واقع پارامتري است كه به طور گسترده براي آزمايش و تاييد سريع تجهيزات جهت اجراي نقش مطلوب استفاده مي شود. اغلب و به اشتباه در محاسبه RAF ها فقط قدرت برد تخميني (ERP)رادار يعني حداكثر قدرت ضربدر بهره آنتن در نظر گرفته مي شود، در حالي كه طول پالس ارسالي ناديده گرفته مي شود، بهر حال در نظر گرفتن شكل موج رادار ضروري است زيرا گاهي اوقات به ويژه در مورد رادار تراكم پالس، ممكن است چنين درك شود كه بزرگي RAF كمتر از واحد مي باشد.
شايان ذكر است كه برد رادار توسط قدرت حداكثر تعيين نمي شود بلكه توسط انرژي كه روي هدف و طي (Time On Target) TOT قرار مي گيرد، مشخص مي گردد. يادآوري مي شود كه برد رادار با معادله زير نشان داده مي شود:
و با برابر بودن برد وديگر شرايط، طراح رادار مي تواند روي ضريب كار كند و را به اندازه كافي كوچك نمايد تا RAF<1 به دست آيد. از آن جايي كه برد راداري به پارامتر L ( به طور استقرايي شناخته شده است و افت هاي پردازش كننده را تركيب مي كند) بستگي دارد، معمولاً تعيين مقدار حقيقي RAF مشكل است.
1-1- گيرنده هاي هشدار دهنده راداري (RWR):
سادگي نسبي و هزينه پايين از ويژگيهاي گيرنده هشدار دهنده راداري (RWR) است. اين گيرنده عموماً روي سكوهايي كه نيازمند حفاظت در برابر سيستم هاي سلاح هدايت شونده مي باشند نصب مي شود. معمولاً اطلاعاتي نظير پهناي پالس، فركانس، فاصله تكرار پالس و از اين قبيل را كه مشخص كننده انتشار تهديد كننده مي باشند
قبلاً در حافظه RWR قرار مي گيرند هنگامي كه RWR، انتشاري شبيه به يكي از انتشارات ذخيره شده در حافظه اش را كشف مي كند، تهديد را تشخيص داده و هشدار مناسب را مي دهد. فهرست هاي اطلاعاي موجود در حافظه ، كتابخانه (Library) ناميده مي شود و ممكن است بسيار ساده يا بسيار پيچيده باشند. هنگامي كه RWR روي هواپيما نصب مي شود تهديدهاي خطرناك به وسيله سيگنال هايي نشان داده مي شوند كه يا از رادارهاي هدايت كننده توپخانه ضد هوايي (AAA) يا از SAM هاي در حالت قفل ارسال مي گردند يا توسط حساسه هاي هوايي در حالت ردگيري هنگام كاوش (TWS) تشخيص داده مي شوند.
به هر حال جدي ترين تهديدها، با دريافت انتشارات پايدار CW يا ICW نشان داده ميشوند: يك سيگنال CW درحقيقت مي تواند به معناي يك موشك وارد شونده باشد.
حالت قفل (LOCK-ON) معمولاً با پايداري دامنه سيگنال كشف شده و با تداوم سيگنال در زمان شناخته مي شوند (شكل 1) در حقيقت اگر رادار هنوز در حالت تجسس باشد، RWR سيگنالي (با دامنه مدوله شده بر مبناي پرتو آنتن) را دريافت ميكند كه فقط هنگامي كه توسط اشعه رادار تابانيده شود، داراي حداكثر دامنه خواهد بود. به هر حال در حالت LOCK-ON اشعه رادار روي هدف استوار است و نوسانات حاصله منحصراً به علت عدم ثبات جهت گيري آنتن و تغييرات برد مي باشند.
شكل 1: سيگنالهاي رهگيري شده و RWR
به محض دريافت اعلام خطر همراه با اطلاعات مربوط به زاويه ورود (AOA) تهديد، اقدامات ممكن عبارتند از:
• خلبان يا اپراتور، مانور نموده تا اين كه به منطقه امن تري برسد يا نسبت به سيستم سلاح هدايت شونده، مانورهاي گريز انجام دهد.
• اگر هواپيما به اقدامات ضد الكترونيكي غير عامل مجهز باشد اين سيستم ها بايد بطور خودكار فعال شده، رادار ردگير را فريب دهد، كه نمونه اي از آن پرتاب چف مي باشد.
• اگر مأموريت انهدام داشته باشد، يك موشك ضد تشعشعي (ARM) پرتاب ميشود. بديهي است كه RWR بايد داراي قابليت اطمينان بسيار، احتمال بالاي رهگيري ( poi) تهديدهاي جديد و نرخ بسيار پايين هشدارهاي كاذب باشد.
جهت كارآيي خوب و مناسب RWR، مشكلات زير بايد به طور رضايت بخش حل شوند:
• حساسيت : يعني قابليت كشف سيستم هاي سلاح دشمن قبل از اين كه به برد آتش خود برسند.
• ترافيك: يعني قابليت تهيه اطلاعات صحيح در حضور حجم بالايي از انتشارات پالس و CW.
1-1-1- حساسيت RWR
به منظور ارزيابي ميزان بزرگي حساسيت لازمه يك RWR محاسبات ساده اي براي سيستم سلاح يك AAA و يك سيستم ميان برد SAM انجام خواهد شد. اين دو سيستم ممكن است به طور نمونه به پارامترهاي زير مشخص گردند:
رادار ردگيرAAA:
سلاح AAA:
تاباننده SAM:
موشك SAM: ( قفل كردن جستجو گر در 20 كيلومتري)
RWR بايد قادر باشد خلبان را در زمان مناسب از احتمال اين كه مورد اصابت چنين سيستم هاي سلاحي قرار گيرد، آگاه نمايد (يعني درست قبل از اين كه سيستم هاي مزبور به برد آتش خود برسند) فرض كنيد كه سطح مقطع راداري (RCS) هواپيما و اين سكو روبروي سيستم توپخانه باشد. با فرض اين كه سرعت هواپيما سرعت موشك پرتاب شونده همراه با