بخشی از مقاله

چرايى تعدد همسران

چرا پيامبر همسران متعددى برگزيده است؟ به راستى آيا آن گونه كه برخى از مستشرقين تبليغ مى‏كنند، آن حضرت مردى زنباره بوده است؟ اگر چنين نيست، راز و رمز تعدد ازدواج‏هاى آن حضرت چيست؟
ازدواج نه تنها به طور طبيعى ارضاى غرايز جنسى را در پى دارد و شكوفايى بسيارى از استعدادهاى آدمى در پرتو آن صورت مى‏پذيرد. برابر آيات قرآنى، جهان ماده بر اساس نظام زوجيت و مشاركت و پيوند مذكر و مؤنث شكل گرفته‏1 و حيات انسان و تداوم نسل او نيز در پرتو ازدواج ميسّر شده است.2 بدين‏سان ازدواج برترين گزينه طبيعى براى دستيابى به رشد و تكامل صحيح انسانى است.

 


تاريخ زندگى بشر در امر پيوند مرد و زن، چگونگى آن، شاهد فراز و نشيب‏هاى شگرفى بوده است؛ از ديرباز واقعيت‏هاى طبيعى همچون بلوغ ديرتر مردان و افزايش تعداد زنانِ مهياى ازدواج و پايان يافتن زودتر سن بارورى در زنان و ضرورت‏هاى اجتماعى همچون كشته شدن مردان جوان در حوادث مختلفى همانند جنگ و نظاير آن و بر جاى ماندن زنان بيوه، چند همسرى را در عرصه تاريخ زندگى آدميان رقم زده است؛ ولى ديدگاه‏هاى مكاتب و فلسفه‏هاى مختلف در زوال، فزونى، گسترش، كاهش يا محدود ساختن چند همسرى تاثير بسيار داشته است.

 


اسلام به عنوان واپسين دين الاهى در زمانى طلوع كرد كه تعدد زوجات، به صورت نامحدود و به شكل غير منضبط، در ميان اعراب رواج داشت. قرآن كريم به دليل ضرورت‏هاى طبيعى و اجتماعى اصل چند همسرى را به كلى مردود ندانست ولى از يك سو با محدود ساختن آن از نظر تعداد به چهار همسر، گام مهمى در اصلاح و سامان‏دهى وضعيت نامطلوب متداول آن دوران برداشت؛ و از سوى ديگر با مشروط ساختن تعدد زوجات به رعايت عدالت به صراحت اعلام كرد: اگر بيم داريد كه به عدالت رفتار نكنيد، تنها يك تن را به همسرى برگزينيد.3
اكنون اين پرسش مطرح مى‏گردد كه چرا پيامبر از اين محدوديت مستثنا شده، همسران زيادترى برگزيد؟ به راستى آيا علاقه جنسى موجب تعدد ازدواج آن حضرت شده است يا حقيقت چيز ديگرى است؟
نخست تعداد همسران، تاريخ و چگونگى ازدواج آنان با پيامبر را به صورت مختصر م

ورد بررسى قرار مى‏دهيم:
پيامبر در طول زندگى خويش با يازده تن ازدواج كرده است:
1. حضرت خديجه: نخستين همسر پيامبر، خديجه بنت خويلد است كه آن حضرت در 15 سال قبل از بعثت در سن 25 سالگى با وى ازدواج كرد. در حالى كه در آن روز، خديجه 40 سال داشت، يعنى 15 سال از پيامبر بزرگ‏تر بود و قبل از پيامبر نيز دو بار ازدواج كرده بود. نخست به همسرى ابى هاله در آمد كه از او دو فرزند به نام‏هاى هاله و هند داشت و پس از وفات او با عتيق بن

عائذ مخزومى ازدواج كرد كه اين پيوند نيز پس از مدتى به جدايى انجاميد.4 برابر برخى از منابع، خديجه از همسر دومش نيز فرزندى به نام جاريه داشته است.5
حضرت خديجه، 25 سال يگانه همسرِ پيامبر بود و از آن‏حضرت صاحب فرزندانى به نام طيب، طاهر، زينب، ام كلثوم، رقيه و حضرت فاطمه(س) گرديد. حضرت خديجه در سال دهمِ بعثت، سه سال قبل از هجرت (عام الحزن) در سن 65 سالگى در مكه از دنيا رفت. در آن هنگام پيامبر 50 سال داشت.
2. پس از رحلت حضرت خديجه، پيامبر تا يك سال براى خود همسرى برنگزيد تا آن كه به پيشنهاد خوله همسر عثمان بن مظعون، با سوده بنت زمعه ازدواج كرد. سوده قبلا همسر پسر عم خود سكران بن عمرو بود و از او پسرى به نام عبدالرحمان داشت. او و همسرش از هجرت‏كنندگان به حبشه بودند. همسرش در حبشه يا پس از بازگشت از دنيا رفت. ازدواج پيامبر با چنان زن سالخورده‏اى تعجب مكيّان را برانگيخت. سالخوردگى وى به گونه‏اى بود كه او چند سال پس از ازدواج پيامبر با عايشه، حق همخوابگى خود را به عايشه بخشيد. گفتنى است كه پيامبر در سن 51 سالگى با او ازدواج كرد و سوده تا دو سال بعد تنها همسرِ پيامبر بود.


3. عايشه دختر ابى بكر بن ابى قحافه: پيامبر او را كه دخترى باكره بود، به پيشنهاد خوله قبل از هجرت در مكه به عقد خود در آورد؛ ولى پس از هجرت به مدينه، در سال اوّل هجرى با او عروسى كرد. سن عايشه را هنگام عقد به اختلاف 67 و 17 سال‏7 ذكر كرده‏اند. در نتيجه وى هنگام عروسى 9 يا 19 سال داشته است. او در سال 57 هجرى در مدينه در گذشت.
4. حفصه دختر عمر بن خطاب: وى نخست همسر خنيس بن حذافة از صحابه پيامبر بود كه پس از بازگشت از حبشه به مدينه مهاجرت كرد و در جنگ بدر و احد نيز شركت جست و بر اثر جراحت جنگ احد در مدينه در گذشت. در آن زمان بيوگى حفصه كه زنى جوان بود، ناراحتى و حتى بى‏قرارى عمر را برانگيخت. به گونه‏اى كه وى غم و اندوه خود در مورد دختر جوانش را با ابابكر و عثمان و پيامبر در ميان گذاشت. پيامبر در شعبان سال سوم هجرت (56 سالگى) با حفصه ازدواج كرد. در آن زمان سوده و عايشه نيز همسر پيامبر بودند.
5. زينب بنت خزيمه: او در ابتدا همسر طفيل بن حارث بود كه پس از جدايى از او همسر برادر طفيل، عبيدة بن حارث گرديد كه به شهادت رسيد. برابر برخى از منابع، پس از شهادت عبيده به همسرى عبدالله بن جحش در آمد كه در جنگ احد وى نيز به شهادت رسيد. زينب در سال سوم هجرى (56 سالگى پيامبر) به همسرى آن حضرت در آمد و تنها سه ماه و برابر روايت ديگر، تنها هشت ماه همسر پيامبر بود؛ زيرا وى در همان سال در گذشت.8
6. ام سلمه هند دختر ابى اميه: او نخست همسر ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد پسر عمه پيامبر بود و همراه شوهرش به حبشه مهاجرت كرد و سلمه را در آن جا به دنيا آورد. وى پس از بيعت عقبه، با همسرش به مدينه هجرت كرد و داراى سه فرزند ديگر شد. همسرش در جنگ بدر و احد شركت جست و زخمى گرديد. وى پس از بازگشت از سريّه قطن به دليل تشديد جراحات پيشين خود وفات كرد. پيامبر در سال چهارم هجرى (57 سالگى) ام سلمه را به همسرى خود برگزيد

و او را در خانه‏اى كه قبلا در اختيار زينب بنت خزيمه بود، جاى داد.
7. زينب دختر جحش: وى كه دختر عمه پيامبر بود، نخست به اشارت رسول خدا به همسرى زيد بن حارثه فرزند خوانده آن حضرت در آمد ولى بدان جهت كه زيد در ابتدا غلامى آزاد شده و تندخو نيز بود و زينب خود را از خانواده اصيل قريش مى‏دانست، اين پيوند به رغم توصيه‏هاى مكرر پيامبر ب

ه طلاق و جدايى انجاميد. ازدواج با همسر غلام آزادشده خود، در عرف آن روز ناپسند و مخالف شأن پيامبر بود، ولى برابر آيات 37 و 38 سوره احزاب به دستور خداوند انجام گرفت تا سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلى را به صورت عملى در هم ريزد. اين ازدواج در سال پنجم هجرى در 58 سالگى پيامبر صورت گرفت.9


8. صفيه دختر حىّ بن اخطب سر كرده يهوديان بنى نضير: وى نخست به همسرى سلام بن ابى الحقيق در آمد و پس از وى، همسر كنانة ابن ابى الحقيق كه هر دو از شاعران يهود بودند، گرديد. در جنگ خيبر، كنانه كشته شد و صفيه به اسارت مسلمانان در آمد. رفتار توأم با متانت صفيه به هنگام عبور از كنار عرصه نبرد، پيامبر را بر آن داشت، براى دلجويى، رداى خود را بر او افكند و مسلمانان را براى عبور دادن اسيران از كنار صحنه نبرد توبيخ كند.10 پس از آن، پيامبر او را آزاد كرد و چون وى به اسلام گراييد، با تعبير هل لك فى، از وى پرسيد: آيا مرا براى همسرى خود مى‏پسندى؟ و چون او پاسخ داد: قد كنت اتمنى ذلك فى الشرك فكيف اذا امكننى‏الله عنه فى الاسلام؟! من چنين افتخارى حتى آن گاه كه يهودى بودم آرزو مى‏كردم، پس چگونه اكنون كه به اسلام گرويده‏ام مشتاق نباشم؟!! پيامبر او را به عقد خود درآورد. اين ازدواج در سال هفتم هجرى در سن 60 سالگى پيامبر صورت پذيرفت. صفيه در سال 50 هجرى در مدينه در گذشت.
9. جويريه دختر حارث بن ابى ضرار سر كرده يهوديان بنى مصطلق: وى از اسيران غزوه بود كه سهم ثابت بن قيس بن شماس گرديد و بلافاصله براى آزادى خويش با وى قرارداد مكاتبه منعقد كرد و نزد پيامبر آمد و از او خواست وى را در آزاد شدن از اين محنت كمك كند. پيامبر بهاى وى را به ثابت بن قيس پرداخت. آن گاه وى را به ازدواج خود در آورد.11 با انتشار خبر اين پيوند، مردم ديگر اسيران يهودى را خويشاوندان پيامبر خوانده، بيش از صد نفر از اسيران بنى‏مصطلق را آزاد كردند. برابر روايت ديگر، پدرش نزد پيامبر آمد و گفت: همانند دختر من نبايد اسير و كنيز تلقى گردد!! پيامبر در پاسخ به درخواست پدر با وى ازدواج كرد، با اين ازدواج، پدر و دو برادرش و جمعى از خويشاوندان وى نيز به اسلام گرويدند.12


10. ميمونه دختر حارث خواهر ام الفضل همسر عباس: وى قبل از اسلام همسر مسعود بن عمرو ثقفى بود. اگر چه شوهرش از مشركان بود، خود وى به دليل رفت و آمد به خانه عباس به اسلام متمايل گرديد. وى كه از خبر پيروزى سپاه اسلام در خيبر خوشحال گشته بود، چون به خانه آمد، شوهرش را محزون يافت. شوهر اين شادمانى را بر نتافت و از وى جدا شد. چون از وى جدا شد، به همسرى حويطب ابن عبد العزى در آمد. چون شوهرش از دنيا رفت، ميمونه ناگزير به خانه خواهر آمد و در آن‏جا اقامت گزيد. در سال 7 هجرى كه پس از صلح حديبيه در (سال ششم هجرى) پيا

مبر براى اداى مناسك حج سه روز به مكه آمد، وى از طريق خواهرش، عباس را واسطه قرار داد و خود را به پيامبر بخشيد. قرآن اقدام ميمونه را چنين گزازش نموده است: وامراة مؤمنه ان وهبت نفسها للنبى ..13 پيامبر كه منتظر فرصتى بود تا بيشتر در مكه بماند و دل مشركان را به دست آورد، بلافاصله پذيرفت و در خواست كرد تا جشن عروسى بر پا شده، وليمه‏اى داده شود؛ ولى

مشركان به استناد مهلت سه روزه قرارداد نپذيرفتند و گفتند ما را به غذاى تو نيازى نيست.14 پيامبر نيز به ناچار مكه را ترك گفت.
11. ام حبيبه: رمله دختر ابى سفيان. وى نخست به همسرى عبيدالله بن جحش در آمد و به‏رغم آن كه پدر و شوهر اين زن، از سر كردگان كفر بودند، آن دو به اسلام گرويدند و به حبشه مهاجرت كردند و در حبشه صاحب دخترى به نام حبيبه شدند. در حبشه، عبيدالله بن حجش مرتد گرديد و كوشيد تا ام‏حبيبه را نيز به ارتداد بكشاند؛ ولى ام‏حبيبه پايدارى ورزيد. با مرگ همسرش، وى به

ناچار با تنها دخترش در ديار غربت باقى ماند؛ نه امكان بازگشت نزد خانواده خويش داشت و نه پناهگاهى از خانواده همسر. در اين هنگام، پيامبر نماينده‏اى نزد نجاشى فرستاد و از طريق وى او را خواستگارى نمود. در جلسه‏اى با حضور مسلمانان مهاجر حبشه ، نجاشى به وكالت از پيامبر و خالد بن سعيد بن عاص به وكالت از ام حبيبه عقد جارى گرديد. پس از فتح خيبر كه مهاجرين از حبشه بازگشتند، در سال ششم يا هفتم هجرت وى نيز به مدينه آمد و در خانه پيامبر اقامت ياف

ت.
علاوه بر همسران فوق، در سال ششم هجرت نيز فرمانرواى مصر، مقوقس، در پاسخ به نامه فراخوان پيامبر اسلام را نپذيرفت، اما كنيزى به نام ماريه به وى اهداكرد. وى نيز افتخار همسرى پيامبر يافت و فرزندى به نام ابراهيم به دنيا آورد كه پس از 18 ماه از دنيا رفت و پيامبر را محزون ساخت.15
با اندكى دقت به خوبى مى‏توان دريافت كه راز و رمز اين پيوندها، تمايلات جنسى نبوده است؛ زيرا:
1. بيش‏ترين عمر پيامبر (بيش از دو سوم آن) آن هم بخش نخستين، از آغاز جوانى تا دوران ميان

سالى پيامبر، از 25 تا 50 سالگى فقط با يك همسر يعنى حضرت خديجه سپرى شده است. از 50 تا 51 سالگى بدون همسر زيسته است و از 51 تا 53 سالگى فقط با سوده كه زنى سالخورده بود زندگى نموده است.
2. تعدد همسران پيامبر در فاصله سال اول تا هفتم هجرى، يعنى از 54 تا 61 سالگى آن حضرت صورت پذيرفته است.
3. نگاهى كوتاه به تاريخ و ترتيب آن‏ها روشن مى‏سازد كه اصولا اين ازدواج‏ها بر اساس مصالح و به دليل ايفاى مسؤوليت‏هاى همه جانبه نبوت صورت گرفته است؛ زيرا اگر جز اين بود، چگونه پس از ازدواج با عايشه كه تنها همسر باكره وى بود و از جمال و زيبايى نيز بهره وافى داشت، با زن سالخورده‏اى چون زينب بنت خزيمه ازدواج مى‏كند كه تنها سه ماه بعد از ازدواج از جهان رخت برمى‏بندد يا پس از آن ام سلمه را به همسرى برمى‏گزيند كه خود او در پاسخ خواستگارى پيامبر،

بزرگى سن، داشتن چهار فرزند يتيم و ... را موجب عدم شايستگى خود براى همسرى دانسته، عذر خواهى مى‏كند؛ اما پيامبر اين امور را مانع نمى‏داند و او را به همسرى برگزيده، همانند عايشه نزد او اقامت مى‏گزيند.
4. سخنان پيامبر در ارزشيابى همسران، روش مناسبى براى يافتن ديدگاه پيامبر در اين ازدواج‏ها است؛ عايشه خود مى‏گويد: پيامبر به گونه‏اى به خديجه عشق مى‏ورزيد و دوستان وى را چنان محترم مى‏داشت كه موجب شگفتى مى‏شد16 و گاه گوسفندى ذبح نموده، گوشت آن را بين دوستان

خديجه تقسيم مى‏كرد. بدين روى، در برابر هيچ زنى همانند خديجه حسادت نمى‏ورزيدم؛ زيرا پيامبر هماره ياد او را گرامى مى‏داشت. يك روز به پيامبر گفتم: خداوند در عوض آن پيره‏زن گندمگون غير باكره، بهتر از او را نصيب تو ساخته است! پيامبر به سختى برآشفت و در پاسخ فرمود: قسم به خدا! هرگز بهتر از خديجه نصيبم نشده است؛ زيرا او به هنگام كفر مردمان به من ايمان آورد و آن گاه كه همگان مرا تكذيب كردند، مرا تصديق كرد و آن گاه كه همگان محرومم كردند، به يارى‏ام

برخاست. خداوند از او فرزندانى به من عطا فرمود كه از زنان ديگر نصيبم نساخته است.17
همان طور كه ملاحظه مى‏كنيد، پيامبر ملاك‏هاى عايشه مبنى بر جوانى، زيبايى و بكارت را رد كرده، سبقت خديجه در ايمان، ايثار، يارى و افتخار مادرى فرزندانش را به عنوان ملاك‏هاى برترى خديجه ارزشيابى مى‏كند.
5. بر اساس آيه شريفه 52 سوره احزاب، نياز به اين گونه ازدواج‏هاى سياسى و مصلحتى در سال هفتم هجرى به پايان رسيد و در سه سال پايانى عمر آن حضرت، جايگزينى همسران گذشته يا ازدواج جديد با هر زنى، اگر چه مورد پسند پيامبر قرار مى‏گرفت، از سوى خداوند ممنوع گرديد.


6. مردانى كه به بهره‏مندى از زنان مى‏انديشند، تلاش مى‏كنند با تهيه لباس و توسعه آسايش و هزينه كردن اموال، دل آنان را به دست آورند، اما بر اساس آيه شريفه 28 سوره احزاب، پيامبر در سال نهم هجرى كه گسترش اسلام، وضع اقتصادى مسلمانان را بهبود بخشيده بود، وقتى همسرانش از او لباس و وسايل بهتر طلب كردند، يك ماه از همه آن‏ها كناره گرفت و پس از گذشت يك ماه، به دستور خداوند، آن‏ها را مخيّر ساخت تا ميان آسايش و رفاه دنيا و زندگى با پيامبر، يك

ى را برگزينند. آنان كه از درخواست‏هاى مادى خود پشيمان شده بودند، زندگى با پيامبر را برگزيدند.
7. بدون شك در جامعه آن روز عربستان كه به صورت قبيله‏اى اداره مى‏شد و تنها پيوندهاى نسبى و سببى عامل حمايت قبايل از اشخاص مى‏گرديد، بسيارى از ازدواج‏هاى پيامبر براى جلب حمايت اقوام و قبايل مختلف بوده است. در اين راستا توجه به اين نكته مهم است كه حتى دو تن از همسران پيامبر نيز از يك قبيله نبوده‏اند!


به راستى آيا عقد كردن دختر نوجوانى چون عايشه در سن 7 يا 17 سالگى كه عروسى با وى ساليان بعد صورت پذيرفت، مى‏تواند علت غير سياسى داشته باشد؟
آيا ازدواج با حفصه، كه به گفته اهل سنت براى تكريم عمر كه به شدت بر اثر بيوگى دخترش آزرده خاطر شده بود، جز در سايه جلب قلوب و محبت او و قوم و قبيله‏اش صورت پذيرفته است؟
آيا ازدواج با صفيه و جويريه، دختر سر كرده يهوديان شكست خورده بنى نضير و بنى‏مصطلق كه ا

ز كنيزان بودند، جز براى التيام آثار روانى جنگ ميان يهوديان و مسلمانان بود؟ آيا اين پيوندها را كه رويكرد مشتاقانه صدها تن از يهوديان به اسلام را رقم زد و مسلمانان را بر آن داشت كه بستگان در بندِ جويريه را خويشاوندان رسول خدا دانسته، آزاد سازند، مى‏توان به انگيزه‏هاى پندارى و غيرواقعى ديگرى نسبت داد؟
آيا مى‏توان گفت ازدواج پيامبر با ام حبيبه دختر ابوسفيان كه اصلاً در مدينه حضور نداشت، بلكه در حبشه بود و به دليل ارتداد و مرگ همسرش دچار ضربه شديد روحى شده بود، جز براى تسكي

ن آلام روحى او از يك سو و حفظ يك زن مؤمنه و مهاجره در برابر احتمال بازگشت به خانواده مشرك خويش از سوى ديگر و برقرارى پيوند سببى با سركرده مشركان مكه، براى كاستن دشمنى آنان از سوى سوم، انگيزه ديگرى داشته است؟
آيا پذيرش همسرى ميمونه كه خود را به پيامبر بخشيد، در شرايطى كه پيامبر پس از صلح حديبيه، براى انجام مناسك حج به مكه رفته بود و مكه در التهاب اين حضور قرار داشت و درخواست پيام

بر براى برگزارى جشن و دادن وليمه ازدواج كه با كمال تاسف توسط سران شرك پذيرفته نشد، نشانه روشنى بر آن نيست كه در اين ازدواج، جلب قلوب مكيان به اسلام و مسلمين مد نظر بوده است؟
آيا مى‏توان پذيرفت ازدواج پيامبر با دختر عمه خودش زينب دختر جحش كه قبل از آن همسر زيد غلا

م آزادشده پيامبر بود و در تلقى جامعه جاهلى آن دوران بسيار ناپسند و مخالف شأن آن حضرت بود و حرف و سخنانى را نيز عليه پيامبر برانگيخت، به دليل زيبايى او بوده است؟ آيا پبامبر قبلاً دختر عمه خودش را نديده بود؟ مگر پبامبر خود، زيد را به خواستگارى او نفرستاده بود؟ مگر پذيرش

همسرى زيد از سوى زينب، به اشارت و فرمان آن حضرت نبود؟ آيا پبامبر نمى‏توانست قبل از آن پيوند و جدايى، خود به خواستگارى بشتابد؟ به راستى آيا مى‏توان قبول كرد به جان خريدن آن همه نيش و كنايه جز براى انجام فرمان خداوند و در هم شكستن سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلى صورت پذيرفت؟
8. افزون بر موارد پيشين، مؤيد ديگر آن است كه تعدد همسران، نه تنها موجب آسايش و رفاه پيامبر نبود؛ بلكه برابر آيات نخستين سوره تحريم، برخى از همسرانش، با گفتار و كردار خود،

موجبات آزردگى‏خاطر و رنجش آن حضرت را فراهم مى‏ساختند و پيامبر گر چه گاه از تصميم خود مبنى بر طلاقشان، سخن به ميان مى‏آورد ولى به مقتضاى دلايل و مصالح پيش‏گفته، صبورى پيشه ساخته، از آن‏ها جدايى برنگزيد.


پى‏نوشت:
1. ذاريات(51): 49 و حج(22): 5.
2. روم(30): 21 و اعراف(7): 189.
3. نساء(4): 3.
4. حول نساء الرسول، ص 45-37.
5. مجموعه مقالات، مقاله زن در اسلام، علامه طباطبايى.
6. الاستيعاب فى معرفة الاصحاب، ج 4، ص 1885.


7. الصحيح من السيره، ج 3، ص 286.
8. همان، ج 4، ص 1876.
9. ناسخ التواريخ، ج 4، ص 1882.
10. سيره نبويه ابن هشام،ج 3، ص 351؛ طبقات ابن سعد، ج 2، ص 81.
11. سيره ابن هشام، ج 2، ص 294؛ تاريخ طبرى، ج 2، ص 260؛ ا

لاصابه، ج 8، ص 43.
12. طبقات ابن سعد، ج 8، ص 120.
13. احزاب(33): 115.
14. سيره، ج 4، ص 296؛ تاريخ طبرى، ج 3، ص 100.
15. طبقات الكبرى، ابن سعد، ج 8، ص 216.
16. مستدرك حاكم، ج 1، ص 16.
17. صحيح بخارى، ج 4، ص 230.


واژه هاى كليدى: صابئين مذكور در قرآن, اعتقادات توحيدى, ماندائيان, حرانيان, جامعه اسلامى.

طرح مسإله, سوالات و فرضيه ها
قرآن كريم در سه جا از گروهى به نام صابئين ياد نموده و آن ها را در رديف اهل كتاب يعنى يهودىها, مسيحيان و مجوس قرار داده است.(1) بحث و بررسى در مورد ماهيت اين گروه, از همان قرن هاى نخست, توجه مسلمانان و در قرون حاضر نيز توجه مستشرقين را به خود جلب نموده است.
مبهم بودن اعتقادات اين گروه, سبب شده تا گروه هاى مختلف تحت اين نام معرفى گردند و در اين ميان شناسايى صابئين مورد نظر قرآن دچار اشكال جدى شود. در اين مقاله سعى خواهد شد تا با بررسى مطالبى مانند:
1ـ ارتباط اين گروه با فرق گنوسى نظير ماندائيان;
2ـ ارتباط اين گروه, با گروه موسوم به حرانيان;
3ـ ارتباط اين گروه با حنفا و پيروان حضرت ابراهيم(ع);
4ـ ارتباط اين گروه با پيامبر اسلام(ص) و مسلمانان صدر اسلام,


به فرضيه هاى صحيح تر در باب صائبين مورد نظر قرآن كريم دست يافته شود. فرضيه هايى كه پس از يك بررسى اجمالى به ذهن متبادر مى شوند, عبارتنداز:
1ـ صابئين همان پيروان يحيى تعميد دهنده اند كه امروزه با نام مانداييان شناخته مى شوند.
2ـ صابئين گروهى با مذاهبى التقاطى مركب از عقايد مختلف نظير فلاسفه يونان, مذاهب ايرانى و مذاهب مصرى و بين النهرينى مى باشند.
3ـ صابئين ارتباط بسيار نزديكى با حنفاى ساكن عربستان پيش از اسلام دارند.
4ـ صابئين گروهى با اعتقادات توحيدى و بدون شريعت خاص بوده اند كه با

ظهور اسلام, جذب جامعه اسلامى گريده اند.
نگارنده اين مقاله فرضيه آخر را به دلايل مختلف كه به طور مشروح خواهد آمد, ترجيح داده است.
مقصود از صابئين در اين فرضيه صرفا گروه مورد اشاره در قرآن (آيات 62 بقره, 69 مائده و 17 حج) مى باشد. مقصود از داشتن اعتقادات توحيدى, اعتقاد به منشايى واحد براى خلق و حفظ عالم, در مقابل اعتقادات شركآميز اعراب جاهلى است. مقصود از شريعت, احكام عملى و اجرايى خاص يك مذهب يا مكتب فكرى است و مقصود از جامعه اسلامى, اجتماع مسلمانان پس از رسميت يافتن و نشر اسلام در شبه جزيره عربستان مى باشد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید