بخشی از مقاله
گنبد در معماري ايران
پوشش گنبد در ایران پییشنه ای دیرینه دارد . کمبود چوبهای استوار و کشیده که در حقیقت عنصر اصـلی پوشش تخت است ، سبب شده است که پوشش سغ sagh و گنبد روایی پیدا کند و بخصوص در دهانه های وسیع ترجای پوشش تحت را بگیرد . قدیمیترین شکل های منحنی در پوشش زیرین چغازنبیل متعلق به هزاره دوم دیده شده است .
پوشش گنبد در ایران پییشنه ای دیرینه دارد . کمبود چوبهای استوار و کشیده که در حقیقت عنصر اصـلی پوشش تخت است ، سبب شده است که پوشش سغ sagh و گنبد روایی پیدا کند و بخصوص در دهانه های وسیع ترجای پوشش تحت را بگیرد . قدیمیترین شکل های منحنی در پوشش زیرین چغازنبیل متعلق به هزاره دوم دیده شده است .
با وقفه طولانی در دوران هخامنشی معماری درخشانی با پوشش مرتفع و مسطح در اوج قدرت و کارائی جلوه دارد ولی چه قبل و چه بعد از آن بعلت فراهم نبودن شرایط خاص اقتصادی در این دوران آوردن چوب سدر از جبل عامل و ساج از گنداره همیشه میسر نبوده و در جنگل ها و جلگه های این سرزمین هم چوب مناسب پوشش پرورش نمی یافته است لذا طاقهای منحنی و گنبد جای اصلی خود را به عنوان یک پدیده ساختاری و اقلیمی در معماری ایران به آسانی پیدا می کنند .
در متون موجود ، دیرینه ترین گنبدی که به آن اشاره می شود مربوط به دوران اشکانی و اوایل ساسانی است . این گنبد در شهر فیروز آباد و به قطر ۱۰/۱۶ متر بنا شده است . چنانچه ابن البلخی در توصیف شهر فیروز آباد و گنبدی که در میانه شهر برپا شده می گوید : اردشیر شهر فیروزآباد ، که اکنون هست بنا کرد و شکل آن مدور است چنانک دایره پرگار باشد . در میان شهر آنجا که مثلاً نقطه پرگار باشد دکهٔ انباشته برآورده است و نام آن ایوان کرده و عرب آنرا طربال گویند و بر سر آن دکه سایها ساخته و در میان گاه آن گنبدی عظیم برآورده و آنرا گنبد سلامظمان گویند و طول چهار دیوار این گنبد تا زیر قبه آن هفتاد و پنج گز است و این دیوارها از سنگ خارا برآورده است و پس قبه عظیم از آجر بر سر آن نهاده و آب از یک فرسنگ از سر کوه رانده و به فواره بر این سر بالا آورده و دو غدیر است که یکی بوم پیر گویند و دیگر بوم جوان و بر هر غدیری آتشگاهی کرده است .
در دوران ساسانی گنبدسازی آنچنان رواج می گیرد و تکامل می یابد که از آن پس تا امروز پوشش گنبدی از نظر ساخت و افزیر بصورت الگو و دستور العمل کلی مورد بهره برداری قرار می گیرد .
روش گنبدسازی چه در دوران ساسانی چه در دورهٔ اسلامی آنچنان با استفاده از نظم دقیق ریاضی در شکل بندی و ساختمان و با کاربست شیوه های صحیح صورت می گیرد که در همه انواع ، گنبدها بدون احتیاج به گاه بست و کالبد و قالب در برابر همه نیروهای فشاری و رانشی به خوبی مقاومت می کنند ، گرچه در گوشه سازیها از اوایل دوران اسلامی تاکنون تحولاتی چند صورت گرفته است اما روش گنبدسازی در ایران همواره ویژگی اجرائی و فرهنگی خاص خود را دنبال کرده است . آنچه قابل ذکر است آنکه این ویژگی چه در شکل چه در اجرا ( نداشتن قالب ) آنرا با گنبدهای مشرق زمین همواره متفاوف می کند .
تعريف هندسي گنبد
در تعريف هندسی ، گنبد مکان هندسی نقاطی است که از دوران چِفدی مشخص حول يک محور قائم به وجود می آيد . اما در زبان معماری : گنبد پوششی است که بر روی زمينه ای گرد برپا شود .
گنبد از سه قسمت تشکيل شده است :
1ـ گنبد خانه يعنی زمينه گنبد
2ـ بَشن = هيکل يعنی قسمتی که روی زمينه ته رنگ به صورت مکعب بالا می آيد و يک يا دو طرف آن باز است ( در گنبدهای قبل از اسلام هر چهار طرف به دهانه های باز منتهی می شد . )
3ـ چپيره = جمع شده
از آنجائيکه در معماری ايرانی به ندرت به ته رنگ گرد بر می خوريم و معمولاً قسمت انتهائی بشن به شکل ، مربع و گاهی مستطيل است با چپيره کردن آنرا تبديل به دايره می کنند بعد گنبد روی آن سوار می شود . به همين دليل مرحله چپيره شدن در گنبدسازی شايان توجه است زيرا امکان داشتن زمينه گرد است که اجرای نهايی پوشش گنبد را ميسر می سازد .
معمولاً در نقشه هائی که پوشش به صورت گنبد طراحی می شود زمينه را به شکل مربع در نظر می گيرند تا به سادگی بتوان آنرا تبديل به 8 و 16 و 32 و بالاخره دايره کرد .
گنبد سازی در ايران به ندرت روی زمينه مستطيل نزديک به مربع هم اجرا شده است در اين صورت مستطيل تبديل به 6 و 12 و سپس بيضی نزديک به دايره می شود و گنبد روی بيضی قرار می گيرد . به اين نوع گنبد که مقطع افقی آن به جای دايره بيضی است کمبيزه گفته اند . از نمونه های اين نوع گنبد با ته رنگ بيضی مسجد حاج رجبعلی تهران و امامزاده زيد بن علی در ورامين قابل ذکرند .
چپيره
چپيره سازی در گنبد به دو بخش عمده تقسيم می شود :
ـ گوشه سازی = گوشه بندی
ـ شکنج = چين و چروک
ـ گوشه سازی يا گوشه بندی يعنی ساختن و تبديل کردن شکل چهار گوشه بشن به هشت گوشه و به ترتيب 16 و 32 و 64 گوشه و بالاخره دايره و با تبديل کردن شکل مستطيل نزديک به مربع به 6 و 12 گوشه و بالاخره بيضی است . در حالت اخير مستطيل بشن بايد نسبت اندازه های اضلاعش طوری باشد که به راحتی قابل تبديل به شش گوشه شود مثلاً نسبت 4 و 4/3 قابل تقسيم است . البته با استفاده از کاربندی انواع زمينه های مرسوم در معماری ايرانی را می توان به نحو مطلوب تبديل به دايره کرد که در مباحث آينده جداگانه بررسی خواهد شد .
گوشه سازی خود شامل دو بخش است :
1- اسکنج يا سِکُنج
2- ترمبه يعنی جمع شده
اولين گوشه سازيها توسط چوب انجام شده و حتی خود گنبد هم با چوب اجرا گشته است . بهترين موارد مثال را در ابيانه می توان ديد .
دراراک هم در کاروانسرای حاج عليقلی نمونه ديگريست . کاروانسرای کاشانی هم ( در اراک ) به هـمين طـريقه سـاخته شده است . طـرز اجـرا چنين بوده که چـوبها را در گوشـه های بـشن سوار می کردند و هـمين طور روی هم می چيدند تا مثل سبد جمع می شد و به صورت گنبد چوبی در می آمد .
در معماری ارمنی از اين نوع گنبد زياد به چشم می خورد . فضای زير اين گنبدها را معمولاً بزرگترين اطاق تشکيل می دهد . در خانه های روستائی نيز پوشش بزرگترين اطاق که معمولاً تنور هم در آن قرار دارد به صورت گنبد چوبی است .
چوبهای موجود در ايران از استحکام کافی برخوردار نيست و معمولاً برای پوشش دهانه های 5/2 تا 3 متر به کار می رود به همين دليل در معماری پيشين ايران در زمان هخامنشيان برای پوشش تخت جمشيد از جبل عامل لبنان درختهای کنار بسيار قطور و مرتفع را آوردند . چون اين حمل و نقل چوبها مستلزم هزينه ای سنگين بود در دوران اشکانی اين کار متروک شد و به جای پوشش تخت از پوشش سغ استفاده کردند .
متاسفانه از معماری دوران اشکانی که در واقع پوشش سغ آغاز می شود در داخل ايران نمونه ای بجای نمانده است . در خارج از محدوده ايران کنونی به يکی دو نمونه از پوشش سغ بر می خوريم که يکی hattra يا الحضر است و ديگری کاخ آشور و ايندو نيز چهره روشنی از چگونگی پوشش به دست نمی دهند .
در بازه هور خراسان بين خواف و نيشابور گنبدی ديده می شود که گوشه سازيهای آن با چوب ساخته شده و خود گنبد با سنگ لاشه . بنا متعلق به اواخر دوران اشکانی يا اوايل ساسانی است و در مجموع ناچيزتر از آنست که ما را به قضاوتی کلی در اين باب رهنمون شود . لذا از گنبدهائی که همه مصالح آن از چوب بوده فقط خاطره هائی باقيست . شايد ابيانه بهترين تجلی گاه آن باشد .
گوشه سازی با چوب نيز به تدريج در بسياری از نقاط ايران متروک شد و علت عمده و اصلی آن موريانه خيز بودن زمين های ايران داخلی ( ايرانشهر ) بوده و هست .
قديميترين نمونه بجای مانده از گوشه سازی با چوب در بازه هور است که قبلاً اشاره شد .
در فهرج يزد هم با اينکه منطقه به شدت موريانه خيز است ( احتمالاً به علت رواج چوب در منطقه شهدای فهرج ) زيارتگاهی به چشم می خورد که گوشه سازی پوشش آن ، از چوب بوده است . چوب گوشه ها توسط موريانه به کلی از بين رفته ولی خشت های پشت آن به نحو معجزه آسايی باقی مانده است و از خود گنبد نشانی ديده نمی شود .
در اواخر قرن هشتم و اوايل قرن نهم در منطقه خراسان حدود مشهد و طوس و اطراف آن و در مناطق کوهستانی کرمان که موريانه کمتر است استفاده از پوشش چوبی رواج می يابد .
نمونه اين گوشه سازی با چوب بقعه شاه نعمت الله ولی در کرمان است و در اين بنا برای گوشه سازی با يک تخته ، شانزده ضلعی را به 32 ضلعی تبديل کرده اند . در گنبد هارونيه طوس نيز همين عمل تکرار شده است . در مسجد جامع قزوين از تخته استفاده کرده اند ( گنبد قديمی مسجد ) .
با اينحال نمونه های فوق انگشت شمارند و بايد گفت که به علت اشکالات گوناگون استفاده از چوب منسوخ می شود .
بطوريکه گفته شد نوع اول گوشه سازی اسکنج است . اسکنج متشکل از دو طاق اريب است که همديگر را در يک نقطه قطع کرده باشند . شيوه زدن طاق ممکن است بصور مختلف رومی ، ضربی ، چپيله ( لاپوش و تيغه ای ) باشد در هر حال تقاطع دو طاق اين نوع گوشه سازی را به وجود می آورد . ذکر اين نکته ضروری است که بارهای وارد بر گنبد به اين گوشه ها منتقل نمی شود . به همين دليل هم ، نوع اجرای گوشه سازی تأثيری در چگونگی افزير گنبد ندارد .
ترمبه = سرمبه = سلمبه
نوع دوم گوشه سازی به صورت ترمبه است در هيچ يک از لغت نامه های ايرانی به کلمه ترمبه بر نمی خوريم . لغتی به صورت ترکيب طاق و طرمب آمده است که معنای آنرا پشت هم اندازی و طاق روی طاق سوار کردن نوشته اند حال آنکه خود لغت ترمبه به معنی ، يک چيز جمع شده ، عمده ، پيش آمده ، تريده ( به طرف جلو سريده شده ) است . در واقع ترمبه همان معنی اسکنج را دارد که کنج پيش آمده باشد .
ترمبه بر عکس سکنج به چهار طريقه پوشش می شود : 1ـ گوشه سازی با چوب به شکل جلو آمده که حالت خاص و استثنائی ترمبه تلقی می شود . و سه طريق ديگر به شکل سغ يعنی پوشش منحنی شکل است که شامل فرمهای زير می شود :
1ـ فيلپوش
2ـ ترمبه پتگين = پتکين patkin
3ـ ترمبه پتگونه يا پتکانه ( پتکانه صحيح تر است )
فيلپوش
برای اجرای فيلپوش مثل صدف حلزون از گوشه ( نقطه صفر ) شروع می کنند و لايه های طاقی را روی همديگر می پوشانند و سوار می کنند تا به حد مطلوب برسد ( يعنی منتهی به جائی شود که مربع را تبديل به هشت ضلعی می کند ) .
در واقع فيلپوش به پوشش گوشة ديوار که از کنج شروع می شود و بين دو ديوار متقاطع قرار می گيرد اطلاق می شود . در قلعه دختر فارس ترمبه گنبد را به شکل فيلپوش زده اند ، نمونه خوب ديگر که هم اکنون نيز قابل مشاهده است ، گنبد کوچک بی بی شهربانو نزديک ری است ، بنا تعلق به دوران آل بويه دارد . زير گنبد کوچک را با لايه های آجری مثل چپيره روی هم چيده اند تا به نقطه مورد نظر برسند .
در بناهای قرون پنجم و ششم اين نوع گوشه سازی معمول بوده است . در مسجد جامع شيراز متعلق به دوران صفاری انواع ترمبه ها اجرا شده بود ولی متأسفانه تمام بنا نوسازی شده و اثری از معماری قديمی دوران اصلی برجای نمانده است . تنها ماخذ ، عکس های قبل از خراب کردن مسجد است که در کتاب پوپ آورده شده است .
نمونه ديگر به صورت چهار تا چفته در قسمت روبروئی شبستان مسجد جامع فهرج متعلق به نيمه اول قرن اول هجری است . گوشه سازی ترمبه است و اجرای روشنی است بر اينکه چگونه خشت ها را رويهم چيده اند تا شکل فيلپوش بدست آيد .
پيش از اسلام ترمبه ها و سکنج ها را به صورت (( نماندن )) اجرا می کردند به اين ترتيب که گوشه ها را می نماندند تا به حد دايره قاعده گنبد مورد نظر برسد . در اين صورت ارتفاع خيلی زياد می شد ولی از آنجائيکه در آن دوران معماران ابائی نداشتند که بلندای گنبد از حد مقياس ديد انسانی بيشترباشد مشکلی پيش نمی آمد . ولی بعد از اسلام که سعی در کوتاه کردن پوشش می شد ، گوشه سازی به گونه ای اجرا شد که بتوان شکل چهار گوش بشن را به هشت گوش تبديل کرد بدون آنکه ارتفاع پوشش از حد مطلوب بالاتر رود . از نمونه بناهای پيش از اسلام که مربع بشن را به هشت ضلعی تبديل کرده اند تنها کاخ بيشابور برجای مانده است که از چگونگی پوشش گنبد اين تنها نمونه هم ، نشانی در دست نيست .
در قلعه دختر و آتشکده فيروزآباد هيچ يک از بشن های مربع تبديل به هشت گوش نشده است . در آتشکده فيروزآباد گنبدهای طرفين بنا کومبيزه است ولی بجای تبديل شش ضلعی به دوازده ، تنها گوشـه ها را نـمانده اند تا به دايره رسـيده اند و در اين تـبديل با بالا رفتن ارتفاع فضا باشکوه تر جلوه گر شده است .
گاهی در بناهای قبل از اسلام شکل بشن را هشت و نيم هشت می کردند و بعد آنرا می نماندند تا به دايره تبديل شود . ولی در بنای بيشابور شکل دقيق هشت ضلعی را می بينيم . در تالار تشريفات بنا برای بدست آوردن هشت کامل دوتا مربع را در هم تقاطع داده اند بدين ترتيب که از ادامه اقطار مربع اول مربع دوم را ساخته اند اين تداخل شکل دقيق هشت گوش را به وجود آورده است ( اين شکل امروزه بنام ستاره محمدی مشهور است ) . چون در محاسبات رياضی راديکال 2 عدد دقيقی نيست تنها به صورت ترسيم هندسی امکان دست يابی به هشت ضلعی دقيق ميسر است لذا معماران نيز از طريقه ترسيم استفاده کردند .
ترمبه پتگين = پتکين patkin
پتکين نوعی گوشه سازی است که فرانسويها به آن Encorbellement گويند . به معنی پيش آوردن تدريجی ديوار .
در خوزستان به خصوص دزفول برای اين نوع گوشه سازی لغت زيبای ( تونگان ) يا ( تونجه ) را به کار می برند اين کلمه معمولاً بجای بالکن می آيد اما برای گوشه های ديوار که شکلی پيش آمده دارند نيز مصطلح است .
در خوزستان گوشه های ديوار را اول پخ می کنند ( برای ايجاد سايه بيشتر اين گوشه ها معمولاً تنگ هم است ) تا رفت و آمد در کنار آنها بخصوص در کوچه ها آسانتر باشد بعد از بالا آمدن ديوار از ارتفاع معينی که موجب اختلال در رفت و آمد نشود دوباره آجرها را پيش می کنند تا به صورت مکعبی که در نقشه اصلی لازم آمده در آيد . به اين پيش آمدگی تونگان ( تونگون ) می گويند .
در مناطق ديگر ايران به نعلبکی زير گلدسته مناره ها هم تونگان می گويند ( جائيکه قطر مناره زياد می شود و گلدسته را روی آن سوار می کنند ) در اينجا تونگون يا تونگه به معنی طبق است . اصطلاح ديگر اين شکل به طور عام پتکين است به معنی پيش نشاندن .
بهترين نمونه های گوشه سازی پتگين را در ناحيه کُمش ، سمنان ، دامغان ، بسطام و قسمتهائی از غرب خراسان می توان ديد .
مثال روشن امامزاده جعفر دامغان است ( در نزديکی بنای چهل دختران دامغان ) . اين زيارتگاه را به اشتباه متعلق به قرن ششم يا هفتم هجری دانسته اند در صورتی که قدمت بنا خيلی بيشتر است و بايد آنرا همزمان با بنای اوليه آستانه حضرت رضا ( ع ) دانست . گنبد امامزاده و پتکانه اش هر دو از خشت ساخته شده اند .
گنبدهای زنگوله درکُمش دامغان هم با خشت درست شده و ترمبه پتگين دارد . يکی ديگر از پتکانه های زيبا و نمايان که هنوز شکل خود را حفظ کرده است در گوشه سازی گنبد خانقاه شيخ علاء الدوله بيابانکی واقع در صوفی آباد سمنان به چشم می خورد . گنبد بنا فرو ريخته و يکی از پتکانه ها محفوظ مانده است . ترمبه فيلپوش را در همه جای ايران می توان ديد ولی فراوانی اين نوع پتگين در ناحيه کمش است . در خنج و لارستان فارس هم نمونه هائی موجود است .
ترمبه پتگونه يا پتکانه ( پتکانه صحيح تر است )
شکل پتکانه به چند رديف طاقچه می گويند که روی هم سوار شده و جلو آمده باشند تا ترکيب گوشه بندی را کامل کنند . مثلاً در صفه صاحب مسجد جامع اصفهان چند رديف طاقچه روی هم سوار شده اند که شبيه به مقرنس شده اند ولی در واقع مقرنس نيستند .
اغلب ترمبه ها را تا قرن چهارم هجری پتکانه می کردند . پتکانه معنی کانه يا طاقچه روی طاقچه را می دهد . ( که به آن طاقچه بندی هم می گويند )
سر در گنبد قابوس را قديميترين مقرنس ناميده اند ولی بجای مقرنس پتکانه است .
برای سـاختن پتکانه در محل مورد نظر ابتدا يک تويزه می سازند به اين تويزه کوزه بند يا دوره بند ( دوره = کوزه ) و هم وزن با آن گويند که در لبه کار گذاشته می شود بعد در داخل ، طاقها را روی هم سوار می کنند .
از دوره تيموری به بعد بسياری از پتکانه ها را با روسازی کاشی و غيره ساختند ولی نوع زيبای آن بافت پتکانه با خود آجر است .
در نظر اول پتکانه بسيار شبيه مقرنس است و با آن اشتباه می شود تفاوت عمده اين دو در نوع آجر است . مقرنس از سقف آويخته می شود به همين مناسب به آن چفت آويز هم می گويند ولی پتکانه روی پای خـودش می ايستد و آويخته نمی شود برای ساختن آن اول طاقچه های پائينی را درست می کنند و طـاقچه های بالائی روی سری پائينی می نشيند ولی مقرنس از سقف شروع به تدريج پائين می آيد . از قرن چهارم تا اوايل قرن پنجم هجری پتکانه ها شکلهای بسيار متنوعی پيدا کردند .
يکی از قديميترين ترمبه های پتکانه در بناهای دوازده امام يزد ديده می شود که توسط سرهنگان ابوجعفر کاکويه که شيعی مذهب بود ساخته شد کتيبه بنا ، نقاشی آنجا را پانزدهم رمضان 429 هجری معرفی می کند . لذا ساخت بنا قطعاً تاريخی متأخرتر دارد . در گنبد تاج الملک يا گنبد خاکی مسجد جامع اصفهان نيز ترمبه ها پتکانه هستند . ضمناً در اجرای پتگانه بدون اجرای دوره بند ابتدا طاقها را روی هم سوار کرده اند و در پايان کار يک طاق روی همه زده اند که گنبد نهائی روی آن آمده است .
شکنج = چين و چروک
بگونه ای که ذکر آن گذشت چپيره شامل دو قسمت است :
1ـ گوشه سازی که شرح آن آمد 2ـ شکنج که به چين و چروکهائی که در گوشه گنبد ايجاد می کنند اطلاق می شود اين چين ها جهت تبديل زمينه مربع ، به دايره يا زمينه مربع نزديک به مستطيل ، به بيضی است .
شکنج به دو گونه اجرا می شود :
1ـ طاق بست يا طاق بندی 2ـ کاربست يا کاربندی
طاق بندی و کاربندی از لحاظ قدمت تاريخی مثل سکنج و ترمبه مشابه همديگرند و هر دو در يک دوره و در کنار هم معمول شده اند .
قبل از اسلام چون در بناها محدوديت ارتفاع مطرح نبود شکنج تنها به اين صورت اجرا می شد که در گوشه های مربع بشن ، ديوار را پيش می نشستند تا تدريجاً قاعده گنبد به دايره يا بيضی نزديک به دايره تبديل شود پس از آن خطی کمربندی مثل گريوار روی آن قرار می دادند اين گريوار معمولاً با آجر دندانه موشی اجرا می شد سپس گنبد روی آن قرار می گرفت ولی پس از اسلام به منظور دست يابی به ارتفاع کوتاهتر و کاربرد مصالح کمتر ، چپيره گنبد را با استفاده از طاق بندی يا کاربندی به دايره تبديل کردند .
طاق بندي يا طاق بست
طاق بندی به ساختن طاقچه روی طاقچه اطلاق می شود و طرز اجرا به اين ترتيب است که از بشن گنبد به بعد گوشه ها را به تدريج يک کلوک پيش می کنند به اين ترتيب دهانه از هر چهار طرف جلو می آيد و نتيجتاً محدودتر و تنگ تر می شود بعد با اجرای هشت طاق ( چهار طاق در گوشه ها و چهار طاق در چهار طرف وسط دهانه مربع ) زمينه را به هشت ضلعی تبديل می کنند .
برای تبديل هشت ضلعی به 16 روی هم طاق يک (( بَرنخَش )) درست می کنند . برنخش طاقی است شبيه به کليل که به ديواره های طرفين اتصال دارد ( چون طاقی آمودی و غير باربر است . ) در ايجاد برنخش يک کلوک جلو می نشينند تا دهانه را تنگ تر کنند . روی برنخش را پيکانه يا پيکانی می سازند که در واقع مکمل برنخش است .
حد فاصل بين پيکانی ها را با سنبوسه پر می کنند سنبوسه ها مثلث های منحنی الاضلاعی هستند که شکـل نهائـی را تقريبـاً به دايـره نزديـک می کننـد پـس از اجرای سنبوسه دوباره يک کلوک پيـش می نشينند و گريوار را می سازند . از گريوار به بعد آهينانة گنبد شروع می شود .
معمولاً کتيبه های زير گنبد روی گريوار ساخته می شود . لازم به يادآوريست که با ايجاد سنبوسه شکل بشن از 16 ضلعی به 32 ضلعی تبديل می شود .
كاربندي يا كاربست
نوع ديگر شکنج کاربندی است که از لحاظ اصول اجرا شباهت تام با طاق بندی دارد و بدون اينکه ارتفاع گنبد زياد شود تبديل چهارگوش بشن به دايره ميسر می گردد . به نظر می رسد اجرای کاربندی زير گنبد از نواحی يزد و اطراف آن به ساير نقاط برده شده باشد و اطلاق کاربندی يزدی به اين نوع اجرا احتمالاً به همين دليل است .
طرز کار کاربندی مثل طاق بندی است به اين ترتيب که با اجرای هشت طاق در گوشه ها و وسط دهانه زمينه مربع را به هشت گوش تبديل می کنند از اين مرحله به بعد با اجرای يک کاربندی روی اين طاقها هشت ضلعی يکباره به 32 ضلعی تبديل می شود و برای زدن گنبد کافيست که روی تيزه های کاربندی گريوار بگذارند تا گنبد روی آن سوار شود .
گاهی با استفاده از کاربندی حتی نياز به اجرای هشت طاق اوليه برای تبديل زمينه به هشت ضلعی نيست به اين ترتيب از ابتدای کار روی بشن چهارگوش ، يک کاربندی اجرا می کنند . نمونه مورد فوق در گنبد خانقاه بندرآباد يزد ديده می شود . در گنبد شيخ جنيد در توران پشت يزد همين اجرا به صورت ساده تر ديده می شود .
کاربندی خود به تنهايی نياز به بحثی ويژه و مفصل دارد که ذکر آن در اين مبحث ضروری نمی نمايد . ولی از لحاظ شناخت کاربندی يزدی که همان کاربندی زير گنبد است لازمست ولو بطور مختصر به آن اشاره گردد
بطوريکه در شکل ديده می شود يک کاربندی معمولی متشکل از بخشهای زير است :
1ـ يک سری سنبوسه ( مثلث های منحنی الاضلاعی که قبلاً به آن اشاره شد ) که بالاترين قسمت کاربندی را تشکيل می دهند .
2ـ يک يا چند رديف شاپرک ( چهارضلعی های منحنی الاضلاعی ) که قسمت های ميانی را درست می کنند .
3ـ يک سری پا باريک ( چهارضلعی های انتهايی که منتهی به پا طاق می شود ) .
در کاربندی يزدی فرم کاربندی هر چه ممکن است ساده می شود و از تعداد شاپرکيها کم می شود به حدی که گاهی به کلی شاپرکيها حذف شده و روی پا باريک ها سنبوسه سوار می کنند که نمونه آن در مسجد شاه ولی تفت ديده می شود . در اين وضعيت پا باريک ها از وسط نصف شده و دو نيمه با يکديگر فصل مشترک خطی پيدا می کنند . به هر يک از اين نيمه های پا باريک سوسنی گويند .
از مدارک موجود بر می آيد که اين شکل از يزد توسط معمارانی که برای جهانشاه قراقويونلو کار می کردند به کاشان می آيد و رايج می گردد . دالان و سردر کاروانسرائی جنب مسجد ميرعماد کاشان که از تناسباتی بسی زيبا برخوردار است نمونه کاربندی يزدی در کاشان است . و مسجد کبود تبريز را بايد نمايانگر رواج و کمال اين شکل در تبريز دانست . و نيز نمونه خوب آن در مسجد شيخ لطف الله نـمايان است . بتـدريج استفاده از کاربندی يزدی چنان فراوان شد که هر زمان و هر جا گنبدی می ساختند اکثراً شکنج آنرا به همين گونه اجرا می کردند .
طاق بندی و کاربندی زير گنبد گرچه در يک دوره پديد می آيند و با هم ادامه پيدا می کنند ولی در قرن هشتم هجری رواج طاق بندی بيشتر می شود بطوريکه اکثراً گنبدهای اين دوره روی طاق بندی سوارند . از نمونه های موجود بايد گنبد سيدرکن الدين يزد ، چهار گنبد خشتی يزد ، گنبد تاج الملک يا گنبد خاکی مسجد جامع اصفهان را نام برد .
با پايان بحث گوشه سازی ساختن کاسه گنبد را مطرح می کنيم .
گنبدهای ايران از دو پوسته ساخته شده است 1ـ پوسته درونی 2ـ پوسته بيرونی
پوشـش درونی گنـبد روی به سـمت فـضای داخلی دارد و سـطح خارجـيش مـعمولاً مضرس است و ( بطوريکه در صفحات بعد خواهد آمد بدلايل مسائل ساخت و افزير سازه ) به صورت پله پله ساخته می شود . به پوشش درونی (( آهيانه )) يا کُدُمبه گويند و پوشش بيرونی را (( خود )) می نامند .
بديهی است که خود بر هم بر سه گونه است :
ـ صورتی از اجزا که دو پوسته کاملاً به هم پيوسته اند . يعنی خود بلافاصله روی آهيانه قرار می گيرد و فقط نوک گنبد در خود تيزه پيدا می کند تا شيب گاهی برای راندن برف و باران و غيره داشته باشد .
بهترين نمونه در اوج کمال و زيبائی برای چنين گنبدهائی ، گنبد شيخ لطف اله اصفهان است اين گنبد از لحاظ اجرا نوعی ويژگی دارد و آن اينست که بر خلاف ساير گنبدها آهيانه روی اَربانه سوار است . در گرداگرد اَربانه پنجره های مشبکی ديده می شود که کار نور رسانی را انجام می دهد . به دليل وسعت دهانه چفد خود و آهيانه چمانه است .
گنبدهاي دوپوسته ميان تهي
در اين وضعيت آهيانه و خود تا ناحيه شکرگاه يعنی زاويه 5/22 درجه نسبت به سطح افقی کاملاً به هم پيوسته اند و از اين قسمت به بعد دوپوسته تدريجاً از هم فاصله می گيرند و جدا از هم کار می کنند . گنبد مسجد جامع اردستان ( 555 هجری ) يکی از قديميترين گنبدهای دوپوسته پيوسته ميان تهی است . بسياری از گنبدهای قرن هشتم هجری را نيز به اين صورت ساخته اند . يک نمونه خوب ، گنبد سيدرکن الدين يزد است که در ساخت آن از ناحيه شکرگاه تا تيزه گنبد هيچ گونه پيوندی بين دوپوسته ديده نمی شود . اما در کرمان اکثراً بين دوپوسته صندوقه شده است .
برای صندوقه کردن چهار تا آجر را به صورت عمودی کنار هم می گذارند و روی آنها با آجر ديگری می پوشانند اين صندوقه ها را در چند جا بين خود و آهيانه ايجاد می کنند . در اين حالت گنبد از لحاظ افزير مثل گنبد دوپوسته پيوسته است فقط سبک تر اجرا شده است . در واقع فضاهای خالی بين صندوقه ها از بار اضافه گنبد می کاهد .
در گنبد مسجد جامع يزد از شکرگاه تا تيزه ديوارکهائی به صورت چند دايره متحدالمرکز روی آهيانه سوار کرده و خود را روی آن تکيه داده اند . اصطلاحا ً به اين نوع ساخت کنوبندی گويند ( اين ديوارکها حدود يک تا 5/1 آجر است . )
در گنبد سلطانيه بر خلاف مسجد جامع يزد که پس از ساختن آهيانه ديوارک ها را ساختند همزمان با سـاختن آهيانه دنـده هائی در قـسمت های مـختلف آن ايـجاد کرده سپس خود را روی آن بنا داشته اند .
در گنبدهای پيوسته ميان تهی اکر بين خود و آهيانه از ناحيه شکرگاه به بعد هيچ اتصالی نباشد چفد گنبد داخلی معمولاً خاگی و چفد گنبد بيرونی شبدری خواهد بود .
گنبدهاي دوپوسته كاملا از هم گسسته يا گسيخت
در چنين ترکيبی خود و آهيانه کاملاً از هم جدا هستند . از نمونه های اجرای خوب ، گنبد حضرت رضا ( ع ) و گنبد مسجد امام اصفهان است . در هر يک از اين بناها خود و آهيانه فاصله نسبتاً زيادی از همديگر دارند در اين گنبدها برای نگه داشتن خود روی آن سوار شود اين ديوارکها به نام خشخاشی معروف است . در اصفهان اصطلاح پرده را به کار می برند . هر دو پره مقابل را به هم وصل کرده و در آخر کار همه را در مرکز مهر می کنند . تا از نظر تقسيم بارها و نيروهای وارد بر گنبد دوپوسته با هم کار کنند و در مجموع گنبد يک پارچه شود .
اگر يک پَره در جائی قرار گيرد که مانعی برای ايجاد روزن در همان نقطه باشد به جای يک پره دو پره کوچکتر در دو طرف روزن قرار می گيرد . تعداد خشخاشی ها معمولاً 8 تا است . در حد فاصل بين خـود و آهـيانه يک گردن قـرار می گـيرد که در صـورت فـاصله زياد اين گردن گريو ناميده می شود . گريو مخروطی ناقص نزديک به استوانه است . در حالتی که دو پوشش به هم نزديک باشند اين گردن به صورت يک ديسک درمی آيد که به آن اربانه گويند . اربانه يک گريو کوتاه است . خود به دو طريق روی گريو قرار می گيرد : 1ـ صورتی از اجرا که پاکار قوس مستقيماً به صورت خط قائم کمی پائين کشيده می شود و بعد سوار گريو می گردد که به آن (( شلال )) گويند . مثل گنبد حضرت رضا ( ع ) 2ـ صورتی ديگر که دنباله خود از پاکار به طرف داخل متمايل و بعد سوار گريو می شود که آن را آوگون نامند به اين شکل خود نيز آوگون نامند به اين شکل خود نيز آوگونه گويند . مثل مسجد امام اصفهان با مدرسه چهارباغ اصفهان که آوگون روی گريو است . از نمونه های گنبد آوگون دار روی اربانه ، گنبد سلطان بخت آغا در اصفهان است .
گريو يا اربانه بطوريکه قبلاً گفته شد مخروط ناقص نزديک به استوانه است بطوريکه اگر شاقول را روی بزرگترين قطر گنبد بگيرند پائين شاقول مماس با پائين ترين نقطه در پای گريو خواهد بود . به اين ترتيب تا حدود زيادی جلوی رانش و لگدزدن طاق گرفته می شود .
آهيانه
آهيانه در لغت به معنی جمجمه است و در معماری به پوسته داخلی گنبد اطلاق می شود . چفدهائی که برای اين پوسته در نظر گرفته می شود معمولاً بيضی هستند . در اصطلاحی عاميانه تر می گويند که آهيانه نبايد از نصف تخم مرغ کوتاهتر باشد معهذا گاهی پوشش زيرين گنبد را با چفدی بسيار کم خيز مشاهده می کنيم به اين چفدها تشتک يا تاوه گويند و از دوران هر يک حول محور قائمی که از رأس آن می گذرد پوشش مطلوب به دست می آيد . اما اين پوسته ها را ديگر نبايد آهيانه ناميد چه معمولاً نهنبن يا عرقچين کاربندی هستند . مثل ورودی مدرسه چهارباغ اصفهان ، گنبد ابونصر پارسا در بلخ ، گنبد عشرت خانه سمرقند متعلق به عهد تيمور و آرامگاه شاه ملک ( مسجد شاه ملک ) که در گنبدخانه به جای آهيانه کاربندی ديده می شود .
گاهی نيز از داخل پوشش زيرين گنبد را بسيار کم خيز می بينيم ولی اين پوشش به جای آنکه آهيانه باشد پوسته سومی است که در زير آهيانه اجرا کرده اند و کمرپوش گفته می شود . کمرپوش ها را به دلايل گوناگون از جمله کوتاه کردن ارتفاع در فضای زيرين گنبد بنا کرده اند در بعضی از بناها زمان اجرای کمرپوش با ساخت اوليه گنبد دوپوش چند قرن فاصله دارد . مثلاً درچينی خانه اردبيل که گنبدی دوپوش متعلق به قرن هشتم هجری دارد ، در زمان صفويه يک کمرپوش با چفدآويز و آهوپا ( مقرنس ) اجرا کرده اند . در مقطع عمودی بنا هر سه پوسته قابل رؤيت است . گنبد ديگری که کمرپوشی بسيار کم خيز دارد گنبد مقبره قطب الدين حيدر در تربت حيدريه است . از نمونه های ديگر ، کمرپوش های مسجد جامع نائين است . در مسجد جامع نائين و مسجد خسرو اردستان کمرپوش را به اين علت زده اند که قسمت بالای فضای مسجد را زنانه کنند . اکثراً پوشش کمرپوش ها تاوه است ( يعنی از دوران يک پانيذ يا يک کليل حول محور قائمش پوشش را ايجاد کرده اند . ) در زير زمين گنبدهای مدرسه دودر مشهد نيز پوشش دوتا از گنبدها تاوه است .
پوششهای با خيز کم در جاهائی قابليت اجرا دارد که اولاً فشار زيادی روی پايه ها باشد تا اصطلاحاً پايه ها در نروند ثانياً شانه های بنا گرفته شده باشد واين در صورتی ميسر است که ارتفاع ساختمان بالاتر از سطح طراز پوشش تاوه باشد مثلاً اجرای تاوه در طبقه زيرين انجام گيرد و روی آن طبقه ديگری بنا گردد و ديگر آنکه پايه ها نيز از ضخامت کافی برخوردار باشند تا مانع رانش نيروها به خارج گردند .
به طوريکه گفته شد چفدهائی که برای آهيانه در نظر می گيرند اکثراً بيضی شکل هستند . چه اين نوع پوسته در مقايسه با نيم گرد يا نيم دايره از قدرت فوق العاده خوب در مقابل تحمل بارهای وارد بر آن برخوردار است .
در گذشته حتی تنبوشه های داخل قناتهای آب را نيز به شکل بيضی می ساختند . در شمال ايران پلهای طاقی را مرغانه پورت گويند يعنی پل طاقی يا پل تخم مرغی . چون تخم مرغ بطور معمول از دوتا نيم بيضی تشکيل شده است بسياری از پوشش های سغ و گنبدی از کلمه خاگ يعنی تخم مرغ گرفته شده است . معمولاً در معماری ايرانی به پوشش هائی خاگی گويند که قوس يا چفد آن شباهت با قسمت پائينی و پهن تر تخم مرغ دارد .
گاهی محققين خارجی در شناخت گنبدهای بيضی ايرانی دچار اشتباه شده و آنرا نيم گرد يا نيم دايره پنداشته اند آنچه مبنای اين گمان شده آنست که خارجيان از وجود پاراسته يا پاراستی به عنوان يک اصل در گنبدهای ايرانی غافل بوده اند .
در ايران چفد يا طاق يا گنبد را از شروع منحنی ( پا کارقوس ) روی پايه قرار نمی دادند بلکه تا حد معقولی که نوع و اندازه دهانه آنرا تعيين می کرد لبه منحنی را بطور قائم پائين می آوردند بعد روی پايه قرار می دادند اين کمکی بود که نيروی رانش طاق بهتر در مرکز ثقل پايه قرار گيرد . اين فاصله عمودی از پائين ترين نقطه منحنی تا پايه را پاراستی يا پاراسته گفته اند . پاراستی در اجرای چفد پاشنه ناميده می شود و در اجرای طاق آنرا دامن می گويند . در گنبد اسامی گوناگون آوگون ، شلال يا بشل به خود می گيرد ( بشل = پشل = آويخته = دامن )
معماران ايرانی پوشش نيم گرد را مناسب نمی دانستند و در اصطلاح بنائی می گفتند چون دايره به يک مرکز منتهی می شود يک پا در هواست ولی بيضی دوپايه دارد و روی دوپا ايستاده است . قبل از آنکه به طريقه ترسيم پوششهای خاگی بپردازيم بايد به اصطلاحات مربوط به قوس بيضی اشاره کنيم . به دو کانون بيضی پايه گويند . دو خطی را که يک سر هر کدام به يک کانون بيضی متصل است و سر ديگر بيضی را رسم می کند دوبند نامند . محيط بيضی يا نصف محيط بيضی کمند خوانده می شود . خطی که از وسط دو کانون بيضی عمود شود و تا افراز منحنی ادامه يابد ديرک است . وقتی دوتا بند با هم زاويه قائمه تشکيل دهند هج نام دارند . هج در لغت فارسی معنی عمود را می دهد مثلاً اگر ديواری را کج بنا کنند می گويند اول هجش کن يعنی راست يا عمودش کن . ضمناً به فاصله ای که هرگونه چفد يا طاق يا گنبد بر آن قرار می گيرد دهانه گويند .
قـبل از آنکـه به بررسی انـواع چـفدها که از دَوَران آنها حول محور قائمشان پوشش گنبد به وجود می آيـد بپردازيم لازمـست گفـته شود که هـمه چـفدها ، طاقها و گنبدها بر دو دسته (( مازه دار )) و (( تيزه دار )) تقسيم می شوند . در انواع فرمهای مازه دار قله قوس منحنی است ولی در اشکال تيزه دار قله به صورت جناغی و تيزه است .
برای ساختن آهيانه معمولاً از شکلهای مازه دار استفاده می شده است و فقط در دهانه های بزرگ به منظور تحمل بار بيشتر گاه چفدهای تيزه دار به کار می برده اند . اما در پوشش رويی گنبد ( خود ) هميشه چفد ، تيزه دار است .
انواع پوسته هاي آهيانه
1ـ پوسته خاگی
پوسته خاگی از دوران چفد هلوچين کند حول محور قائمی که از راس آن می گذرد بدست می آيد . چفد هلوچين کند بيضی ای است که فاصله کانونی آن مساوی نصف دهانه است FF= ab/2 اين بيضی خيزی نزديک به دايره دارد لذا در دهانه های کمتر از 16 گز از آن استفاده می شود . پوسته خاگی قبل از اسلام بسيار رايج بود بعد از اسلام نيز کمابيش در بناهای گوناگون به کار گرفته شد . بهترين نمونه آن گنبد تاج الملک در مسجد جامع اصفهان است .
2 ـ پوشش چيله ـ چيلو ـ سيلو
اين پوسته از دوران چفد بيز يا هلوچين تند حول محور قائمی که از رأس آن می گذرد بدست می آيد . و بعلت داشتن خيز کافی قابليت تحمل بار بيشتری نسبت به پوشش خاگی دارد بنابراين در دهانه های بالاتر از 16 گز هم کاربرد دارد . اين پوشش از قبل از اسلام تاکنون در ايران رايج بوده است .
در يزد و کرمان و جنوب خراسان و ساير نواحی کويری بعلت دارا بودن مصالح سست و ناگزيری استفاده از خشت خام پوست درونی گنبد معمولاً چيله است .
نمونه های اين پوشش را در سيدرکن الدين و مدرسه ضيائيه يزد می توان ديد .
3 ـ پوشش بَستو ( بَستو ـ کوزه )
اين پوشش از دوران چفد بستو حول محور قائمی که از رأس آن می گذرد بدست می آيد . اين پوشش از ساير پوشش های بيضی که در معماری ايران بکار رفته است خيز بيشتری دارد و معمولاً در آهيانه گنبدهائی ديده می شود که پوشش خارجی ( خود ) آن رُک باشد .
پوشش يخچالها در اکثر نقاط ايران بستو است . پوشش بستو بعلت داشتن قابليت تحمل بسيار در مقابل بارهای وارد بر آن در وسيع ترين دهانه های معمول در معماری ايران بکار می رود .
از نمونه های موجود اين نوع آهيانه مدرسه ملاعبدالله نائين و گنبد قابوس را بايد نام برد .
پوشش بيرونی گنبد قابوس ( خود ) ، رُک است و بعلت داشتن خيز مرتفع نيروهای رانشی بسيار زياد است و در اصطلاح بنايان (( بيشتر لگد می زند )) . لذا مناسبترين شکلی که برای آهيانه اين برج در نظر گرفته شده همان پوشش بستو است .
4 ـ پوشش سَبوئی
اين پوشش از دوران چفد چَمانه حول محور قائمی که از راس آن می گذرد بدست می آيد . چفد چمانه از تقاطع دو بيضی بدست می آيد . به اين چفد (( سه و چهار )) و (( بَيان )) هم می گويند .
اين چفد که از ترکيب دو بيضی بدست می آيد قابليت باربری فوق العاده دارد . در ايوان پيشان بسياری از مساجد جامع از اين چفد استفاده شده است که نمونه قابل ذکر آن پيشان مسجد جامع يزد است . آهيانه گنبدهائی که از دوران اين چفد بدست می آيد برخلاف آهيانه ، اکثراً گنبدها تيزه دار است . بهترين مثال را بايد آهيانه گنبد سلطانيه دانست .
طرز چيدن مصالح گنبد
گنبدها معمولاً آجری يا خشتی هستند و به سه ترتيب چيده می شوند :
1 ـ گِرد چين chin ـ Gerd
در اين طريقه رگهای آجر متمايل به مرکز گنبد است و بصورت شعاعی چيده می شوند .
2 ـ رَگچين chin ـ Rag
در اين طريقه رگهای آجر يا خشت موازی خط افق چيده می شود . گنبدهای رک را نمی توان گردچين کرد بنابراين همه آنها بصورت رگچين ساخته می شوند .
3 ـ تَرکين Tarkin
در اين نوع چيدن ، گنبد را بصورت ترک ترک اکثراً با قالب گچی می سازند و بعد فاصله ميان ترکها را با آجر يا خشت پر می کنند .
در اجرا تويزه های گچ ونی را ( نی در داخل گچ حالت آرماتور در بتن دارد ) روی زمين مطابق قوس مطلوب ( قوس گنبد ) می سازند و پس از تکميل ، همه تويزه ها را در فضای موردنظر توسط (( وادارهائی )) سرپا نگه می دارند بعد بين تويزه ها را با آجر يا خشت پر می کنند . در اين طريقه اجرا برخلاف انواع ديگر گنبد از شاهنگ و هنجار استفاده نمی شود .
طاقها و گنبدهای ايرانی هيچ کدام قالب ندارند حال آنکه اکثراً گنبدها در غرب توسط قالب زده ميشوند .
گنبدهای رومی را بيشتر روی سانتر ( Centre ) ( نوعی قالب ) می ساختند اين قالب چوب بستی بشکل گنبد بود که روی آن سنگ ها را بطريق استروتومی ( سنگ تراشی با مهارت و دقت زياد که درزها کاملاً چفت هم گردد ) کار می گذاشتند .
چفد معروف مصری نيز با استفاده از قالب ساخته می شد . مرحوم گدار اين چفد را با چفد بيز ايرانی اشتباه کرد چرا که بيز تند از لحاظ تشابه ظاهری بسيار نزديک به چفد مصری است اما در اساس چه از نظر ترسيم چه از نظر حيث اجرا بکلی با هم متفاوتند .
چفد بيز تند يک بيضی است که فاصله کانونی اش مساوی طول دهانه است و بدون احتياج به قالب ساخته می شود ولی چفد مصری متشکل از دو دايره است و چنانچه بدون قالب ساخته شود طاق خراب ميشود .
طرز ساختن گنبد
طرز ساختن رايج گنبد مثل ساختن تاپو است همانگونه که تاپوساز دور تا دور تاپو می گردد و آنرا می سازد گنبد را هم رج به رج از پشت می سازند و بالا می روند چه گنبدهای ايرانی را بعلت نداشتن قالب نمی توان از داخل شروع به ساختن کرد .
در شروع کار از دستگاهی بنام شاهَنگ و هَنجار استفاده می کنند . شاهنگ ميله ايست که بطور عمودی کار می گذارند . اين ميله معمولاً چوبی است و در مرکز گنبدخانه علم می کنند مانند گنبد مسجد رحيم خان اصفهان شاهنگ را از اطراف محکم می بندند تا تکان نخورد . در اصطلاح بنائی به علم کردن چوب (( هَج کردن )) می گويند . برای محکم بستن شاهنگ به دو ديوار گنبد از هشت الی ده چوب استفاده می کنند تا به اعتقاد بنايان چوب (( لًنبَر )) نخورد سپس در دو نقطه ای که بايد دو کانون بيضی باشد روی شاهنگ دو تا گل ميخ می زنند و به آن دو زنجيری بسيار ظريف وصل ميکنند که با آن بتوان بيضی دلخواه را رسم نمود . اين زنجير همان هنجار است و ظرافت آن مثل زنجيرهای اردکانی است .
سازنده گنبد از پشت کار مشغول چيدن می شد و منحنی گنبد را که از داخل می بايست صاف و دقيق می بود با اين زنجير کنترل می کرد برای عملکرد بهتر در محل قرارگيری گل ميخ ها ( دو کانون بيضی ) دو تا شيار ايجاد می کردند و در هر کدام يک حلقه قرار می دادند تا هنجار براحتی دور شاهنگ بگردد و دور آن پيچيده نشود .
طرز ساختن گنبدهاي تركين:
گنبدهای ترکين را بدون استفاده از شاهنگ و هنجار ساخته اند زيرا گاهی اين گنبدها خيزشان به 16 الی 18 متر می رسد و امکان ساختن تويزه های با گچ و نی با اين ارتفاع نيست .
در گنبدهای مرتفع ترکين ترکها را تکه تکه ساخته و رويهم و کنار هم می چيدند به اين ترتيب که تا ارتفاع معينی از گنبد يک سری ترک مشابه کنار هم قرار می گرفت و دور تا دور گنبد را می پوشانيد بعد سری ديگری از ترکها که ارتفاع بعدی گنبد را شامل می شد روی رديف زيرين قرار می گرفت و بهمين ترتيب چيدن ادامه پيدا می کرد تا ارتفاع گنبد کامل شود . برای اينکه نظم بهم نخورد همه تويوزه های تَرکی را روی زمين می ساختند سپس آنرا تکه تکه در مراحل مختلف بالا آمدن گنبد کار می گذاشتند .
امروزه بجای استفاده از شاهنگ چوبی از شاهنگ آهنی استفاده می کنند که کار را خيلی آسان ميکند ولی ظرافت و کارآيی چوب را ندارد .
مهم آنکه در گذشته بدون داشتن آهن و سپری و غيره با ساده ترين وسايل گنبدها را در کمال استادی بنا می کردند .
ضخامت چفد و طاق و گنبد را ( تَبَره ) گويند در طاق و بخصوص گنبد ضخامت تبره در سطوح مختلف متفاوت است .
در گنبدها تبره ای ( ضخامتی ) که برای آهيانه گنبد در پاکار در نظر می گيرند 16/1 دهانه است مثلاً اگر دهانه آهيانه 16 گز باشد ضخامت تبره در پای کار يک گز خواهد بود . نمونه قابل ذکر گنبد سلطانيه با دهانه بيش از 24 گز است که تبره را کمی بيش از 40/1 گز گرفته اند يعنی دقيقاً16/1 دهانه . البته در پاکار بعداً ضخامت (( خود )) نيز به آن اضافه خواهد شد .
زاويه 5/22 درجه روی پوسته گنبد را نسبت به مرکز دهانه (( شِکَرگاه )) گويند . فاصله از پاکار تا نقطه شکرگاه نيز بالِنج ناميده می شود . معمولاً فاصله پاکار تا شکرگاه را که همان بالنج باشد با همان ضخامت 16/1 دهانه می چينند .