بخشی از مقاله
چکيده
اسکان غيررسمي ، پديده اي است نابهنجار، که نسبت به بافت متداول شهر مشاهده مي شود. اين پديده ، تجلي فقـدان بـرآورده شـدن نيـاز مسکن و سرپناه اقشـار کم درآمدي است که در فضاي رسـمي و برنامه ريزي شده شهر جايي ندارنـد و در فـرار از محــدوديت هـاي قـانوني خـارج از توان خود، به برپايي سکونت گاههاي نابـسامان در حاشـيه شهر، به اميد آن که به فرصـت هـاي شـغلي بـا درآمـد مسـتمر شـهري دسترسي پيدا نمايند، مي پردازند و شامل افراد و خانوارهايـي مي شود که در محدوده ي فيزيکي و اقتصادي شهر زندگي مي کنند ولي هنـوز جذب نظام شهري نشده و از بسياري جهات با بافت اصلي شهر تفاوت دارند. به عبارتي از نظر اشتغال ، سکونت ، بهداشت ، خدمات عمومي و تسهيلات زيربنايي شهري در شرايطي نامطلوب به سر مي برند. ناحيه شيرآباد زاهدان نمونه ي کاملي از اين نوع سکونت گاههاست .
تحليل داده هاي تحقيق نشان مي دهد که در به وجود آوردن پديده ي اسکان غيررسمي در شيرآباد، عواملي ازجمله مهاجرپذيري بالاي شهر زاهدان و اسکان تعداد زيادي از مهاجران تهيدست دراين ناحيه که عمدتا ناشي از اقتصاد سياسي فضاست مؤثر مـي باشـد. بـه عـلاوه ايـن پديده به نوبه خود، پيامدهاي کالبدي و اجتماعي - اقتصادي بسيار نامطلوبي را در ناحيه شيرآباد ايجاد کرده اسـت . بـدين ترتيـب کـه ٨٩ درصد ساکنان شيرآباد را مهاجران تشکيل مي دهند و تقريبا تمامي آن ها افراد و خانوارهاي فقير روستايي هستند. نرخ بالاي زاد و ولد، بـالا بودن بعد خانوار، جواني جمعيت ، بي سوادي و کم سوادي ، بيکاري ، درآمدناچيز، پرداختن به انواع مشاغـل انــگلي و کــاذب از يـک طـرف و وضـعيت اسفبار محيط فيـزيکي مانند مسـکن نامناسب ، فقدان بهداشت ، فقدان تأسيسات و تجهيزات زيربنايي و خدمات شهري ، از سـويي ديگر آلودگي چشم انداز از يک ناحيه ي شهري (شيرآباد) را به نمايش مي گذارند.
واژه هاي کليدي : اسکان غيررسمي ، شيرآباد، پيامدها، توانمندسازي
١- مقدمه
در کشور ما جريان سريع شهرنشيني ، طي چند دهه ي اخير اسکان غيررسمي را به دنبـال داشـته و ايـن پديـده درحـال رشـد، مشکلات اجتماعي ، اقتصادي ، فرهنگي ، کالبدي و زيست محيطي فراواني را در اغلب شهرها به ويژه شهرهاي بزرگ ايـران بوجـود آورده است . زاهدان يکي از اين جمله شهرهاست که رشد سريع شهرنشيني را در چند سال گذشته تجربه کرده ، به طـوري کـه جمعيت آن از ١٧٤٩٥ نفر در سال ١٣٣٥ (مرکز آمار ايران ، سرشماري ١٣٣٥) بـه ٦٠٥٧٣٨ نفـر در سـال ١٣٨٥ (مرکـز آمـار ايران ١٣٨٥) رسيده است . اين جريان سريع از شهرنشيني در شکل گيري سکونت گاههاي غيررسمي آن مؤثر بوده است . منـاطق حاشيه نشين زاهدان را مي توان به دو دسته تقسيم نمود:١- مناطقي کـه داراي واحـدهـاي مسـکوني بـا عمـر و قـدمت زيـاد و تراکم بالا در بخش هاي قديمي شهر وجود دارد که در واقع سکونتگاههاي خودروي قديمي شـهر بـه حسـاب مـي آينـد. مــانند محله هاي بابائيان ، کريم آباد و اطراف ترمـينال قديم (خضرايي ، ١٣٨١: ٥٤)، که هر سه محله مذکور در حال حـاضر با محدوديت فيزيـکي مواجه بوده و امـکان گسترش فيزيکي در آن ها وجود ندارند.٢ – سکونت گاههاي غيررسمي نظيـر شـيرآباد کـه بـدون مجوز قانوني به طورنامنظم شکل مي گيرند و از نظر زماني نيـز قدمت زيادي ندارند (پيران ، ١٣٨١: ١٥) که اصـطلاح سـکونتگاه غيررسمي يا غيـرقانونـي بـراي اين گونه سکونتـگـاهها مناسـب تر است .
٢- ديدگاههاي نظري
تاکنون پديده ي اسکان غيررسمي درقالب ديدگاههاي مختلفي تحليل شده است . اما مجموعه نظريـاتي کـه مـي تـوان پـژوهش حاضر را در قالب آن ها بررسي کرد، دو دسته اند. اول نظريه هاي بنيادگرا که بيشتر متوجه ريشـه هـاي شـکل گيـري و گسـترش پديده ي اسکان غيررسمي در شهرها بوده و تأثير ارتباط تنگاتنگ بين نظام سياسي ، اقتصادي و اجتمـاعي و شـکل گيـري ايـن سکونتگاهها را تبيين مي کنند. دوم ديدگاههاي هدفگرا (راهبردي )، شامل مجموعه نگرش هايي مـي شـود کـه بيشـتر بـه ارائـه راه حل پرداخته اند. طرفداران اين نوع نگرش پديده ي مذکور را فقط در قالب ساختاري آن در شـهر، مـورد بررسـي قـرار داده و راه حل آن را نيز در شهر مي بينند.
١- ٢- : ديدگاههاي بنيادگرا
١– ١- ٢- نگرش سيستمي : سيستم عبارت است از مجموع اجزاي ترکيب دهنده اصلي و روابط بين آن هـا (هاگـت ، ١٣٧٦ : ٩٨). افزايش حرکت ها و جريان هاي ورودي به سيستم ممکن است به تغييراتـي در شـکل و وسـعت سيسـتم منجـر شـود کـه توسعه ي شهر و گسترش بي قواره و نامنظم آن نمونه ي روشني از چنين جرياني مي باشـد (شـکوئي ، ١٥٠:١٣٧٤ ). چـرا کـه در نگرش سيستمي مفهوم بسيار مهمي به نام « بازخورد » وجود دارد که در واقع پويايي يا عدم پويايي سيستم ها را مي توان بـدان نسبت داد (حسين زاده دلير، ١٣٨٠ : ٥٢). اگر ما ناحيه را به عنوان يک سيستم در نظر بگيـريم ، انـواع سـکونتگاههاي شـهري روستايي و عشايري به عنوان زيرسيستم هاي آن عمل مي کنند و جريان تبادل انرژي ، ماده و کالا در اين ديدگاه ، مهاجرت هـاي روستا- شهري است که در چهارچوب نظريه سيسـتمي تفسـير مـي شـود ( پـاپلي يـزدي ،١٣٨٢: ٢٢٧). در عملکـرد سيسـتم ناحيه اي ، چهار عنصر اجتماع ، دولت ، اقتصاد و فناوري ، در بروز روند مهاجرت مؤثر هستند و حاشيه نشينان شـهري هـم عمومـا مهاجر مي باشند. پس مي توان نتيجه گرفت که اسکان غيررسمي محصول روابط نابرابر همين عناصر در جريان عملکرد سيستم است . زيرا نوع سيستم فناوري در سطح جامعه توسط سيستم روابط اجتماعي حاکم تعيين مي شود (زاهد زهداني ،١٣٦٩: ٢٦).
٢-١- ٢- ديدگاه اقتصاد سياسي فضا: در ديدگاه اقتصاد سياسي فضا، شهرهاي بزرگ کشورهاي جهان سوم ، بيانگر جلوه اي از مجموعه ويژگي هاي متناقضي هستند. اين شهرها در مقايسه با ديگر مناطق يـک کشـور از امکانـات بيشـتري برخوردارنـد و بخش اعظم منابع ثروت و قدرت را در خود جمع کرده اند. در عين حال انواع و اقسام فقر، نابساماني و ناهنجاري را نيز در خـود مي پرورانند (ساعي ، ١٣٧٨ : ٩٧). و ضمن اين که با انعطاف ناپـذيريهاي نهـادي ، سياسـي و اقتصـادي چـه در سـطح داخلـي يـا بين المللي روبرو هستند، در حلقه ي تسلط کشورهاي ثروتمند نيز گرفتار شده اند (تـودارو، ١٣٨٢: ٨٩ و ٩٣). از طرفـي هـم در اين گونه کشورها، غالبا قدرت سياسي و اقتصادي با هم درآميخته و در مناطق نسبتا پيشرو متمرکز شده است و باعـث تشـديد نابرابري در سطوح ملي ، ناحيه اي و محلي مي شوند ( مهندسين مشاور D HV، ١٣٧١: ٤٦). به عبارتي قطب هاي قدرت سياسي ، قطب هاي سرمايه و قدرت اقتصادي نيز هستند که محل آن بزرگترين شهر ناحيه و کشور مي باشد. از اين رو انباشت سرمايه در شهر باعث جذب مهاجران از نقاط محروم به شهر مي گردد. در شهر نيز از طريق پايين نگه داشتن سـطح دسـتمزدها و افـزايش تصاعدي قيمت ها ( يزداني بروجني ، ١٣٨٢ : ٣٥١ ) حلقه ي محروميت را بر اين قشر فاقد حامي تنگ تر کرده ، بر شدت فقرشان مي افزايد و آن ها را به اسکان غيررسمي وادار مي کند (حافظ نيا، ١٣٨٠ : ٤٩). نتيجه اينکه اسکان غيررسمي محصـول مسـتقيم روابط سرمايه داري و شبه سرمايه داري است که به دليل عدم حمايت نهادهاي رسمي و قانوني از اقشـار بهـره ده (شـريعت زاده ، ١٣٨٢: ٢٤٥)، آن ها از قافله توسعه عقب مانده يا رانده شده اند.
٢- ٢- : ديدگاههاي هدفگرا
١-٢-٢- توانمندسازي و بهسازي مشارکتي : توانمندسازي راهکاري براي توزيـع مناسـب منـابع اقتصـادي و اجتمـاعي بـه صورت پايدار است . که شرايطي را فراهم مي آورد تا زندگي اقشار کم درآمد و فقير با تکيه برظرفيت هاي درونـي و اولويـت بنـدي نيازهايشان ، توسط خودشان بهبود يابد ( اسکندري دورباطي ، ١٣٨٢: ٧٧ ). اين رويکـرد تقريبـا ريشـه در تفکـر پلوراليسـم يـا جمع گرايي دارد. از اين رو درصدد است تا در ساخت جامعه هيچ گروه معين و همسو از نظر سياسي ، اقتصـادي و اجتمـاعي بـر ديگرگروههاي جامعه تسلط مطلق نداشته باشد (شکوئي ، ١٣٧٤: ٤٢٩). هنگامي که مشارکت مردم به عنوان يک ارزش اجتماعي در جامعه پذيرفته شد، هم چون وسيله اي بسيار مهم براي رفع بسياري از نيازهاي اساسي و عمومي محلي ، منطقه اي و ملـي بـه کار مي آيد ( آقابخشي ،١٣٨٢: ٤). بهسازي شهري همراه با توانمندسازي اجتماعات ضعيف ، رهيافت نويني اسـت کـه بـه دنبـال شکست و عدم موفقيت راهبردهاي قبل از خود ارائه گرديد و راه حل مسئله ي فقرشهري و اسکان غيررسمي را تنها بـر مهندسـي فني و تزريق منابع مالي دولتي نمي بيند. بلکه در کنار و مقدم بر اين ها مهندسي اجتماعي با حمايت بخش عمومي و سازمان هاي غيردولتي و محلي و مشارکت فعال ساکنان مورد نظر است ( قاسمي خوزاني ، ١٣٨٠ : ٢٤).
٣- موقعيت و وسعت ناحيه
شيرآباد در شمال شرق شهر زاهدان واقع شـده اسـت و بـا شـهر فصـل مشترک دارد. از منظر طبيعي در قسمت انتهايي شيب دشـت زاهـدان واقع شده است و تمامي آب هاي سطحي ، به اضافه فاضلاب شهر از اين نقطه خارج شده و از طريق دره لار که در سمت شمال شرق اين ناحيه واقع است ، به چاله گودزره واقع در افغانستان مي ريزد. در قسمت غـرب اين ناحيه ارتفاعات شمال شهر قرار دارند که بخشي از ساخت وسـازهاي مسکوني شيرآباد در اين ارتفاعات قرار دارند. از شرق ، به گسل معـروف زاهدان و از شمال به تپه هاي بزرگ ماسه هاي روان محـدود مـي شـود( شرکت شـهر و خانـه ، ١٣٨٢). ايـن ناحيـه از طريـق دو بلـوارآزادي و کشاورز با مرکز و ساير نقاط شهر ارتباط دارد. از طرفي هم نزديک ترين نقطه به مرز پاکستان و افغانستان مي باشد. اين ناحيه با وسعتي حدود ٣٥٤ هکتار، ٦٢٢١٢ ( مرکز بهداشت زاهدان ) نفرجمعيت دارد.
٤- شکل گيري و روند گسترش شيرآباد
در سال ١٣٥٥ شـيرآباد داراي ٥٧ خـانوار و ٢٦١ نفـر جمعيـت بـوده است . در حالي که در سال ١٣٦٥ پس از گذشت يک دهه با نرخ رشد حدود ٢٦ درصد بـه ٤١٦ خـانوار و ٢٦١٩ نفـر جمعيـت افزايش مي يابد. اين روند با نرخ رشد اندکي بيشتر ( ٢٦/٣) درصد در دهه ي بعدي (٧٥- ١٣٦٥) با ٤٢٩٣ خانوار و٢٦٩٥٢ نفـر به رشد خود ادامه مي دهد. اما در ادامه (٨٥- ١٣٧٥) نرخ رشد کاهش يافته و با ١٢/٧ درصد در سال ١٣٨٥ داراي ٦٢٢١٢ نفـر جمعيت مي گردد. اما بعد خانوار آن هم چنان رو به افزايش است ( جدول شماره ١).
جدول شماره ١: داده هاي جمعيتي شيرآباد از سال ١٣٥٥ تا ١٣٨٣
منبع : مرکز آمار ايران ، فرهنگ آباديهاي شهرستان زاهدان ، سرشماريهاي عمومي نفوس و مسکن و مرکز بهداشت زاهدان و مطالعات ميداني لازم به ذکر است بخش قابل توجهي از رشد فزاينده ياد شده ناشي از حضور افاغنه مي باشد. به طوري که از مجموع ساکنان شيرآباد در سال ١٣٨٣، 4/65 درصد ايراني و 6/34 درصد مابقي افاغنه بوده اند.
جدول شماره ٢: جمعيت شيرآباد در سال ١٣٨٥ به تفکيک ايراني و افغاني
منبع : مرکزبهداشت زاهدان و مطالعات ميداني
١-٤ - ترکيب سني و جنسي جمعيت
از سويي ديگر 16/54 درصد جمعيت آن در گروه سني ١٥ – ٠ ساله ، 41/9درصد نيز در گـروه سـني ٦٤ – ١٥ سـاله و 8/3 درصد ما بقي در گروه سني ٦٥ ساله به بالا قرار دارند. بنابراين جمعيت فوق العاده جوان است . نسـبت جنسـي آن ١٠٥ بـرآورد شده است . که با روند طبيعي چندان تفاوتي ندارد.
٢- ٤- تراکم جمعيت
پيش تر بيان شد که شيرآباد ٦٢٢١٢ نفر جمعيت و ٣٥٤ هکتار مساحت دارد. با اسـتفاده از رابطـه نسـبت تعـداد جمعيـت بـه مساحت ناحيه ، تراکم شهري شيرآباد محاسبه گرديد که حدود 5/175 نفر در هکتار مي باشد. تراکم مسکوني هـم ، حـدود ٣٠٥ نفر در هکتار مي باشد. با قبول معيار١٦١ نفر در هکتار براي تراکم مسکوني يک طبقـه شـهري (فريـد، ١٣٧٥ : ٤٣٢)، مشـاهده مي شود که تراکم مسکوني در شيرآباد تقريبا دوبرابر ميزان استاندارد شهري مي باشد.
٣- ٤- مهاجرت
نتايج اين پژوهش نشان مي دهد از يک سو ٦٦ درصد جمعيت شيرآباد ايراني و ٣٤ درصد افغاني هستند و از سوي ديگر، از بين ٦٦ درصد خانوارهاي ايراني ٦٠ درصد آن ها متعلق به استان سيستان وبلوچستان ، ٣درصد از استان خراسان ، ١درصد از استان کرمان و ٢درصد از استان گلستان مي باشند. از ميان ٦٠درصد مهاجران استاني ، ٢٧ درصد از شهرستان زابل ، ٢٨ درصد از شهرستان زاهدان ، ٤درصد از شهرستان خاش و يک درصد از شهرستان ايرانشهر به اينجا آمده اند. بنابراين از صددرصد ساکنان شيرآباد، تنها ١١درصدشان بومي شهر زاهدان و ٨٩ درصد هم مطلقا مهاجر مي باشند ( جدول شماره ٣ ). در تقسيم بندي درون گروهي که هر يک از گروه هاي مذکور را بر اساس شاخص منشاءشهري و روستايي از هم جدا مي سازد، پيداست که صد درصد مهاجران ساکن شيرآباد مبدأ روستايي دارند.
جدول شماره ٣: درصد مهاجران مقيم شيرآباد بر اساس مبدأ مهاجرت
منبع : مطالعات ميداني نگارنده
١- ٣- ٤- علت مهاجرت
به طورکلي علل و انگيزه هاي مهاجرت را در دودسته يا نوع طبقه بندي مي کنند. عوامل دافعه در مبداء و عوامل جاذبـه در مقصـد (کلارک ، ٣٨١ :١٧٧). داده هاي مربوط به بررسي علل مهاجرت ساکنان شيرآباد نيز در همين قالب قابل بررسي مي باشد. تمـامي افغان هاي مقيم شيرآباد، علت ترک موطن اوليه خود را ناامني معرفي کرده اند. از مجموع مهـاجران داخلـي ٥١ درصـد، فقـدان شغل و درآمد در محل سکونت قبلي (مبدأ) را عامل ترک زادگاه خويش مي دانند.٤ درصد دوري از اقوام و خـانواده و ٢ درصـد مشـکلات و مسائل اجتماعـي را به عنـوان تنـگنا در موطن اوليه بيان مي کنند،٦ درصد دلايل متعدد و جزئي و بالاخره حـدود ٤ درصد نيز اظهارنظري نداشته اند.
داده هاي مربوط به عوامل جاذبه نشان مي دهد،که انگيزه ٨٤ درصد مهاجران از آمدن به زاهدان پيداکـردن کـار و درآمـد بـراي گذران زندگي بوده اسـت . علي رغم متعدد بودن دلايل دافعه و جاذبه در بين مهاجران ، تقريبا در يک علت اصلي درصـد بسـيار بالايي اشتراک دارند که همان عدم امکان شغل و درآمد در موطن اوليه و وجود درآمد در شهر زاهدان مي باشد. بـه طـوري کـه ٥١ درصد علت دافعه مبدأ را بي کاري مي دانند و اگر سهم افاغنه هم به آن اضافه شود، اين رقم بـه ٨٥ درصـد خواهـد رسـيد.