بخشی از مقاله
امنيت نظام بين الملل در پرتو تغييرات آب و هوايي
چکيده : اثرگذاري انسان بر طبيعت اطرافش به جايي رسيده که داراي ماهيت و اهميت جهاني شده است . با نمايان شدن ابعاد گوناگون تغيير آب و هوا و پيامدهاي آن بر ساکنين کره زمين ، اين پديده به تدريج مورد توجه کشورها و نهادهاي داخلي و بين المللي قرار گرفته و به يکي از دستورکارهاي ثابت در مذاکرات ديپلماتيک دولت ها و مجامع بين المللي بدل شده است . توجه به نگرانيهاي زيست محيطي و نتايج آن که در گذشته نه چندان دور تحت الشعاع اختلافات شمال – جنوب قرار داشت اينک خود دغدغه جامعه جهاني شده و کمتر روزي است که از طريق رسانه هاي گروهي اخباري درباره وقوع حوادث طبيعي و تلفات انساني و مادي ناشي از آن در اقصي نقاط جهان منتشر نشود. در سال هاي اخير شمار انسان هايي که در اين وقايع کشته ميشوند از تعداد افرادي که در درگيريهاي نظامي از بين ميروند، بيشتر است و اين خود گوياي يک حقيقت تلخ است که بشر به دست خود دشمن بيرحمي را پرورش داده که ديگر هيچ فرد، دولت يا سازماني را به تنهايي، ياراي مقابله با آن نيست . تهديدات ناشي از گرمايش زمين فراتر از مرزهاي سياسي است و بطور بالقوه بيثباتي در جهان را گسترش خواهد داد و قادر است امنيت بين الملل را به مخاطره اندازد زيرا که به فقر، گرسنگي، تنش هاي اجتماعي و تزلزل در نهادهاي سياسي دامن خواهد زد. اکنون اين نگراني وجود دارد که نظام کنوني اداره جهان نتواند از عهده اين چالش هاي ژئوپولتيک برآيد، به ويژه زماني که حکومت هاي ملي خود نيز دستخوش ويراني خواهند شد.
واژگان کليدي: تحول مفهوم امنيت ، تغيير آب و هوا، گرمايش زمين ، امنيت بين الملل ، بلاياي طبيعي، محيط زيست ، توسعه پايدار، گازهاي گلخانه اي .
الف ) تطور مفهوم امنيت
از زمان شکل گيري مفهوم امنيت عنصر زور در آن نقش اساسي ايفا کرده است . تقليل امنيت ملي به امنيت نظامي متأثر از ديدگاه رئاليست ها در روابط بين الملل بوده و قدرت در نظام سياسي با نقش پول در اقتصاد مساوي تلقي شده است . اما گذشت زمان مفهوم امنيت ملي را دستخوش تحول ساخت . در دوران دوقطبي برداشت و ذهنيت جهانيان به صورت ذاتي مفهوم نظامي امنيت در جهان دوقطبي را پذيرفته بود. اما فروپاشي نظام دوقطبي از نظر امنيت جهاني موجب شد رقابت نظامي و تسليحاتي به رقابت اقتصادي مبدل گردد و امنيت ملي موازي امنيت بين المللي قرار گيرد. امروزه عامل اقتصادي در روابط بين الملل نقش محوري يافته و امنيت اقتصادي بخش اساسي امنيت کشورها را تشکيل ميدهد. تا کشوري از نظر اقتصادي قوي نباشد قادر به تقويت نهادهاي اجتماعي و نظامي خود و مقابله با تهديدها نخواهد بود. بين عامل اقتصادي و عامل نظامي ارتباط مستقيم وجود دارد. توان اقتصادي کشور است که بودجه لازم را براي بخش دفاعي تأمين ميکند. پس در شرايط جديد امنيت کشورها محدود به امنيت نظامي نيست بلکه مفهومي جامع و چندبعدي دارد که عوامل متعدد ديگري از جمله امنيت اقتصادي، فرهنگي، علمي و فني اطلاعاتي را نيز شامل ميگردد.
امنيت هر کشور در قرن ٢١ در صورتي بطور نسبي مصون خواهد بود که علاوه بر قدرت نظامي به آن عوامل نيز توجه کامل صورت پذيرد. امروزه عوامل غيرنظامي تهديد، امنيت و پيشرفت کشورها را با چالش هاي تازه اي روبرو ساخته اند. مهمترين اين تهديدات عبارتند از: توسعه اقتصادي لجام گسيخته ، اختلافات قومي، تروريسم ، افراط گرايي (1) مذهبي، بزهکاريهاي سازمان يافته و بحران هاي زيست محيطي .
از طرفي اين ماهيت نظام بين المللي است که حدود و ثغور امنيت ملي کشورها و شکل حفظ امنيت را معين ميکند. ميتوان گفت در حال حاضر امنيت بين المللي امنيت ملي را تحت الشعاع قرار داده است . امنيت بين المللي به اين معناست که امنيت يک کشور با امنيت کشورهاي ديگر ارتباط نزديک دارد. هيچ دولتي نميتواند تنها به امنيت خود بينديشد. کشورها در مسائل امنيتي به يکديگر وابسته اند. به قول کوهن ، آسيب پذيري متقابل منجر به اين شده است که نظام بين المللي معاصر خصلت متعادل تري يابد و مفهوم امنيت ملي از آنچه واقع گرايان ميپندارند فاصله گيرد.
گرچه تأمين امنيت براي ملت – کشورها از ارزش بسيار بالايي برخوردار است اما ابعاد مختلف واژه امنيت همچنان در هاله اي از ابهام قرار دارد. تحولات دهه آخر قرن بيستم و حوادث ١١ سپتامبر نشان داد که کشمکش هاي نظامي هنوز جايگاه عمده اي را در مسائل بين المللي دارا هستند اما قحطي، گرسنگي و خشکسالي به عنوان
امنيت نظام بين الملل در پرتو تغييرات آب و هوايي .٧٥٧ موضوعات جدي بين المللي مطرح ميباشند. گازهاي گلخانه اي و آلودگيهاي زيست محيطي در کنار رکود اقتصاد بين الملل چهره اي ناخوشايند از دنيا در ابتداي قرن بيست ويکم ارائه ميدهند. ظهور تهديدات نوين چون گرمايش زمين سبب گرديده مفهوم امنيت ملي مورد بازنگري و تجديد نظر قرار گيرد و معناي کلاسيک امنيت مورد چالش جدي قرار گرفته است . اگر امنيت را به معناي ايمن بودن و به دور بودن از مخاطرات بدانيم تخريب محيط زيست و تغييرات آب و هوايي براي همه افراد بشر احساس ناامني به وجود ميآورد. پس امنيت امروز ديگر شامل مسائل نظامي نميشود و صرفا در چارچوب مرزهاي سنتي کشورها قابل تحقق نيست . اگر امنيت را به شکل گسترده ، تهديدات نسبت به سلامتي و ايمني بدانيم مي توان ادعا کرد که شمار زيادي از مردم جهان بطور آشکار در عدم معيارهاي امنيتي زندگي ميکنند.(٣) پس مفهوم امنيت بايد مورد تجديدنظر قرار گيرد . اما اين به معناي تغيير در سياست هاي قابل اجرا در حوزه امنيت نخواهد بود بلکه تجديدنظر در مفهوم امنيت به معناي امنيتي تلقيکردن حوزه هاي جديدي از زندگي همانند موضوعات محيطي، اجتماعي، اقتصادي و جمعيتي است . (٤) بطور کلي به دليل گسترش ارتباطات و اطلاعات و نزديکي ملت ها امنيت در ابعاد ملي و فراملي به هم مرتبط شده است . در چنين جهاني امنيت يک کشور مساوي با امنيت ساير کشورها و بالعکس ميباشد پس امنيت در اين شرايط براي همه دولت ها يکسان و تقسيم ناپذير است . امروز همه کشورها ناچارند براي مقابله با معضلات پيش رو مانند گرمايش زمين از يک دستور کار مشترک جهاني پيروي کنند.
در شرايط جديد تلقي ما از مفهوم امنيت و رويکردهاي ما براي تأمين و حفظ آن دچار تغييرات چشمگيري شده و امنيت بين الملل صرفا به معناي دفاع از تماميت قلمرو ملي در برابر تهديدات نظامي يک دولت خارجي تفسير نميشود. گفتمان امنيتي از محدوده حفاظت از تماميت ارضي، استقلال سياسي و حاکميت دولت ها فراتر رفته و دربرگيرنده مسائلي چون تروريسم ، قاچاق اسلحه ، مواد مخدر و انسان ، فقر و گرسنگي و بحران هاي زيست محيطي است .
ب ) تغيير آب و هوا، علل و پيامدها
با آغاز انقلاب صنعتي در سال ١٨٣٠ ميلادي و رشد روزافزون تحولات بشري، تغييرات گوناگوني نيز در زندگي انسان ها رخ داده است . نياز روزافزون بشر به انرژي و مصرف انواع سوخت هاي فسيلي نظير زغال سنگ ،نفت و گازهاي طبيعي باعث افزايش شديد موادي نظير دي اکسيدکربن و بخار آب در جو شده است . پديده تغيير آب و هوا که عمدتا مربوط به افزايش گازهاي گلخانه اي در جو است از مثال هاي بارز خطرات ناشي از صنعتيشدن دنياست چرا که رهايي بيش از حد گازهاي گلخانه اي نظير دياکسيد کربن ، اکسيد نيترو، متان و ... در جو توسط انسان ها باعث بهم خوردن توازن انرژي زمين شده است .
در طول ١٠٠ سال گذشته ، کره زمين به طور غيرطبيعي گرم تر شده و اين موضوع دانشمندان را نگران کرده است . دانشمندان انتظار دارند که در طول ١٠٠ سال آينده متوسط دماي زمين ١.٥ تا ٣.٥ درجه سانتيگراد افزايش يابد. شايد فکر کنيم
«اين که چيزي نيست »، اما همين مقدار ميتواند آب و هواي زمين را به طور بيسابقه اي تغيير دهد. زماني که اين پديده رخ دهد، ممکن است تغييرات بزرگي در سطح آب اقيانوس ها، مزارع کشاورزي و هوايي که تنفس ميکنيم يا آبي که مينوشيم ، رخ دهد. برخي از دانشمندان معتقدند که دهه هاي پاياني قرن بيستم ، گرم ترين سال هاي ٤٠٠ سال اخير بوده است . گزارش ها حاکي از آن است که ١٠ مورد از گرم ترين سال هاي جهان تنها از سال ١٩٩٠ تا سال ٢٠٠٧ به ثبت رسيده است که اين ميزان در ١٥٠ سال گذشته بيسابقه بوده است . به نظر ميرسد فعاليت هاي صنعتي در ايجاد اين مشکل بسيار مؤثر است و به گرم شدن کره زمين کمک ميکند. گاز دياکسيد کربن که عمدتا از کاربرد سوخت هاي فسيلي ناشي مي شود به عنوان يکي از عوامل افزايش دماي زمين مطرح است . از سال ١٨٨٠ اندازه گيري دماي هواي کره زمين توسط سازمان آمريکايي «اقيانوس و فضا»آغاز شده است و تا کنون نيز ادامه دارد.
پيش بيني ميشود تا سال ٢٠١٤ زمين شاهد رکورد بيسابقه «گرم شدن » باشد.
همچنين گفته مي شود گرم شدن کره زمين ، تا سال ٢١٠٠ باعث خشکسالي شديد، گرماي سوزان ، طوفان هاي وحشتناک، سيلاب و بالا آمدن آب درياها و در نتيجه رفتن مناطق ساحلي و جزاير زير آب و رقيق شدن آب اقيانوس ها خواهد شد. علاوه بر اين گرم شدن دماي زمين باعث شده است که درجه حرارت داخلي يخچال هاي طبيعي واقع در نقاط مختلف جهان ازجمله يخچال هاي واقع در قطب شمال ، قطب جنوب و چين افزايش پيدا کند و در نتيجه با آب شدن تدريجي، حجم زيادي از ذخاير يخچال ها ذوب شود. اين مسأله از آنجا حائز اهميت است که اين يخچال ها بخش عمده اي از ذخاير آب آشاميدني جهان را تشکيل ميدهند. (٥) بطور ساده ، درجه حرارت بالاتر زمين منجر به تبخير بيشتر آب شده و خشکسالي گسترش مييابد و همزمان وقتي اين بخار آب بصورت باران شديد به زمين فرو مي ريزد موجب سيلاب هاي ويرانگر خواهد شد.
در اين ميان سيل و خشکسالي در بخش هاي زيادي از کره زمين ، گرما و سرماهاي طولاني، افزايش دما، توفآنها و سيلاب هاي شديد، نابودي تنوع زيستي و بالا آمدن سطح آبهاي آزاد در نتيجه آب شدن يخ هاي قطبي تغيير در الگوي کشت ، نوسانات زياد در دماي روزانه ، افزايش دماي حداقل و حداکثر، کاهش روزهاي سرد و...
آثار مستقيم بر سلامت انسان دارد و تغيير در جمعيت و توزيع آفات ، تغيير در عملکرد محصولات ، تغيير در کيفيت آب ، تغيير در کيفيت يا توليد علوفه و... نيز آثار غيرمستقيم بر سلامت انسان ها خواهد داشت . دانشمندان عقيده دارند که شرايط امروز تغييرات آب و هوايي به سمتي پيش ميرود که تا ده الي بيست سال آينده در صورت ادامه روند کنوني وارد وضعيت غير قابل بازگشتي خواهد شد که آن را نقطه بي بازگشت مي نامند و نشانه هاي آن از هم اکنون قابل مشاهده است . نشانه هاي تغيير الگوهاي آب و هوايي در نقاط مختلف جهان ، مانند ريزش برف بعد از صد سال در آرژانتين و يا سرما و زمستان بيسابقه در نيمکره جنوبي و هم زمان اوج گرفتن گرماي تابستاني در نيمکره شمالي، باران هاي سيل آسا و طولانيمدت و وقوع سيل ها و طغيان هاي بيسابقه در جاي جاي جهان تنها نشانه هاي کوچکي از بحراني است که نسل بشر در صورت ادامه رويه فعلي با آن دست به گريبان خواهد بود.
سازمان خيريه آکسفام انگليس با انجام مطالعاتي اعلام کرد: ميزان وقوع بلاياي طبيعي نسبت به ٢٠سال گذشته چهار برابر شده و گرم شدن دماي زمين عامل اصلي افزايش بلاياي طبيعي است . به گزارش خبرگزاري فرانسه ، اکسفام اعلام کرد افزايش انتشار گازهاي گلخانه اي علت اصلي وقوع بلاياي مرتبط با اوضاع اقليمي است که بايد با اين امر مبارزه شود. اين سازمان افزوده فقيرترين مردم جهان بيشترين آسيب را از اين بلايا متحمل ميشوند. بر اساس گزارش آکسفام ، جهان در اوايل دهه ١٩٨٠ هر سال حدود ١٢٠ فاجعه طبيعي را تجربه کرده است که اين آمار در زمان حال به حدود ٥٠٠ فاجعه در سال افزايش يافته است . «باربارا استاکينگ » مدير آکسفام گفت ، سال (٢٠٠٧) شاهد وقوع سيل در جنوب آسيا، در آفريقا و مکزيک بوديم که بيش از ٢٥٠ميليون نفر آسيب ديدند. وي افزود، اکنون بايد به منظور آمادگي بيشتر در برابر بلاياي طبيعي اقداماتي انجام دهيم چرا که در غير اين صورت کمک هاي بشر دوستانه درهم خواهد شکست و پيشرفت هاي اخير در توسعه انساني نابود خواهد شد.
سيل و توفان از ٦٠ مورد در سال ١٩٨٠سال گذشته به ٢٤٠مورد رسيد که در اين بين وقوع سيل افزايش ٤ برابري داشته است . (٦) دسامبر ٢٠٠٤ تسونامي اقيانوس هند با زلزله ٩ ريشتري که باعث کشته شدن ٢٣٠ هزار نفر در کشورهاي ساحلي اين سونامي شد.آگوست ٢٠٠٥ توفان شديد کاترينا باعث کشته و مفقود شدن بيش از ١٦٠٠ نفر شد.در ماه مه ٢٠٠٨ توفان ناگهاني ميانمار باعث کشته شدن بيش از ٣٠ هزار نفر و مفقود شدن ٣٠ هزار نفر ديگر شد. اينها صرفا چند مورد از وقايع طبيعي رخ داده شده در چند سال اخير است .
کنفرانس سازمان ملل متحد براي محيط زيست و توسعه در ١٩٩٢ در ريودوژانيرو که به اجلاس کره زمين شهرت يافت بصورت مبنايي براي اقدام در مسائل مهم زيست محيطي درآمد. اين اجلاس هشدار داد که محيط زيست يک مساله سياست کلان و همسنگ با اقتصاد بين الملل و امنيت ملي است و داراي پيامدهاي امنيتي مهمي است . اجلاس کره زمين کمک کرد تا توجهات از امنيت يک جانبه به سوي امنيت چند جانبه تغيير جهت يابد. ماهيت تهديدات زيست محيطي کره زمين نشان ميدهد که اقدامات يک جانبه و ناهماهنگ از سوي کشورها بيحاصل است . اجلاس کره زمين به حمايت از اين ايده پرداخت که هر کشوري نياز به همکاري ديگران دارد تا از محيط زيست خودش محافظت نمايد.(٧) سازمان ملل همچنين در سال ١٩٩٠ کميته بين المللي براي مقابله با اثرات مخرب تغيير آب وهوا تشکيل داد. نتيجه اين مذاکرات در دسامبر ١٩٩٠منجر به انعقاد پروتکل کيوتو گرديد. اين پروتکل کشورهاي صنعتي را متعهد کرد تا ميزان انتشار گازهاي گلخانه اي کاهش دهند.
جورج بوش در سال ٢٠٠١ اين پروتکل را يک معاهده کم رنگ خواند و اظهارداشت : «اين معاهده کشورهاي در حال توسعه را بر خلاف کشورهاي صنعتي ملزم به کاهش اين گازها نکرده است درنتيجه اين امر به اقتصاد امريکا لطمه ميزند». امريکا مسئول انتشار بيش از ٢٥ درصد گازهاي گلخانه اي جهان است . در حالي که امريکا بزرگترين توليدکننده دي اکسيد کربن و ساير گازهاي گلخانه اي در جهان است اما تعهدات کاهش گازهاي گلخانه اي را در پيمان کيوتو ، رد کرده است . کاخ سفيد معتقد است اجراي اهداف پيمان کيوتو ضربه شديدي بر اقتصاد آمريکا وارد ميسازد و مدعي است که چرا چين ، هندوستان و ساير کشورهاي فقيرتر اما با رشد سريع تر اقتصادي از پيمان کيوتو مستثني هستند.
براساس پروتکل کيوتو کشورهاي صنعتي (به غير از آمريکا) موافقت کرده بودند در فاصله سالهاي ٢٠١٢ ــ ٢٠٠٨، مجموع انتشار ٦ گاز گلخانه اي را حداقل ٥درصد پايين تر از سطح انتشار اين گازها در سال ١٩٩٠ حفظ کنند. متأسفانه اين پروتکل به گفته نماينده ژاپن تنها ٣ درصد موفقيت داشته و به بيان ديگر اين طرح ٩٧درصد با شکست مواجه شده است . پيمان کيوتو تنها تا سال ٢٠١٢ قابليت اجرا خواهد داشت . به تازگي نمايندگان ١٦٣ کشور جهان براي چندمين بار مذاکرات پنج روزه خود را در مورد تغييرات آب و هوايي در تايلند آغاز کردند. هدف از اين اجلاس که در مقر کميسيون منطقه آسيايي سازمان ملل متحد در شهر بانکوک برگزار شد، دستيابي به راهکارهايي براي مقابله با گرم تر شدن کره زمين بدون آسيب ديدن اقتصاد جهاني و يا اقتصادهاي ملي و منطقه اي است .
در ادامه به عمده ترين پيامدهاي گرمايش زمين که هر کدام به نوبه خود ميتواند نتايج مهلکي براي امنيت انساني و بين المللي داشته باشد اشاره شده است .
١. افزايش سطح آب درياها: در ١٠٠ سال اخير ميانگين سطح جهاني درياها حدود ١٠ تا ٢٥ سانتيمتر افزايش يافته است و براساس برآوردها ميانگين افزايش جهاني سطح دريا تا سال ٢١٠٠ حدود ١٣ تا ٩٤ سانتيمتر پيش بيني شده است . يکي از تبعات افزايش سطح درياها تراوش آب شور در آبخوان هاي ساحلي است . گرمايش سبب افزايش سطح دريا در اثر ذوب يخچال هاي مناطق معتدل ميگردد. هيأت بين دولتي تغيير آب و هوا (IPCC) برآورد کرده است که تا سال ٢٠٣٠ سطح درياها ١٨ سانتيمتر بالاتر از سطح کنوني خواهد بود. چنين افزايشي از منظر ايجاد طغيان و سايش در مناطق ساحلي مشکلات جدي را پديد ميآورد. کشورهايي که ارتفاع آنها کمتر از سطح دريا ميباشد مانند هلند حتي اگر آب دريا به ميزان نيمي از مقدار پيش بينيشده افزايش يابد نيازمند اقدامات حفاظتي هستند. افزايش سطح دريا منجر به شورتر شدن آبهاي زيز زميني در نواحي ساحلي شده و تالاب ها را به خطر مي اندازد. برخي از جزاير کوچک که ارتفاع کمي از سطح دريا دارند در برابر تغيير آب و هوا و افزايش سطح درياي ناشي از آن در بسياري از موارد ( مانند جزاير باهاماس ، کيريباتي ، مولداوي و مارشال ) آسيب پذير هستند.
بطور کلي مقدار آب درياها در اثر ذوب شدن يخهاي قطبي افزايش مييابد و از سوي ديگر بر اثر افزايش دما، آب درياها و اقيانوس ها منبسط ميشود. اگر آب اقيانوس منبسط شود، فضاي بيشتري را اشغال ميکند و در نتيجه سطح آب درياها بالا ميآيد.
سطح آب دريا ممکن است در قرن آينده چند سانتيمتر يا حداکثر ١ متر بالا بيايد. در اين صورت مردمي که خانه هايشان در کنار ساحل دريا قرار دارد و جزيره نشينان ، خانه هاي خود را از دست ميدهند و مزارع ساحلي هم به زير آب ميروند. در اثر بالا آمدن آب دريا منابع آب شيرين نيز غيرقابل استفاده ميشوند.
٢. کمبود آب شيرين : اثرات تغيير آب و هوا (شامل تغيير در درجه حرارت ، بارش و تغيير در سطح دريا) تبعات متفاوتي بر دسترسي آب شيرين در سراسر دنيا وارد ميآورد. بالا آمدن سطح آب اقيانوس ها در اثر ذوب يخچال هاي قطبي نه تنها باعث از دست رفتن برخي از زمين هاي ساحلي ميشود، بلکه با ورود آب شور دريا به ساحل و ترکيب آن با منابع شيرين آب ، سبب از دست رفتن اين منابع با ارزش و ايجاد مشکلات در تأمين آب شرب خواهد شد. باتوجه به رشد جمعيت زياد، مراکز شهري در حال توسعه و رشد اقتصادي اگر روند مصرف آب همچنان ادامه يابد نميتوان اطمينان داشت که تا سال ٢٠٢٥ آب آشاميدني براي همه جهانيان موجود خواهد بود. آمار حاکي از آنست که اگر چه ظاهرا ٧١درصد سطح کره زمين را آب پوشانده است اما ٩٧.٥ درصد اين آبها شور است . اگر يخ هاي قطبي را به حساب نياوريم تنها ٢٦درصد آب کره زمين در دسترس بشر قرار دارد و ٦٠ درصد اين آب نيز در اختيار ٩ کشور است که عبارتند از برزيل ، روسيه ، چين ، کانادا، هند، آمريکا، کلمبيا و زئير. حتي در اين کشورهاي برخوردار از منابع آب نيز مناطق بسيار خشک و بيآب وجود دارد. پس آينده منابع آب در قرن بيست ويکم چندان اميد بخش نيست . بموجب گزارشي از سازمان ملل متحد تا سال ١٩٩٤ بيش از ٢٠٠ ميليون نفر از ساکنان شهرهاي جهان با کمبود آب آشاميدني روبرو بوده اند که اين رقم تا سال ٢٠٥٠ به ٢.٤ ميليارد نفر رسيد. با اين وضعيت وقوع درگيريها و ناامنيهايي در اين مقوله غير قابل احتراز ميگردد.
٣. گسترش خشکسالي: به همان سرعتي که گرم شدن جهان سطح اقيانوس ها را تغيير داده و يخ ها را ذوب ميکند، بر روي خشکيهاي زمين نيز اثر گذاراست . انسان ها، حيوانات و گياهان درخشکي زندکي ميکنند، نواحي کوهستاني بخصوص قسمت هاي غربي امريکا که در تابستان برف هاي آن شروع به آب شدن ميکرد ،اخيرا با فرا رسيدن بهار و گرماي طاقت فرسا زود ذوب ميشوند. گرم شدن آب و هوا ساير نواحي را نيز به طرق مختلف به سمت خشکي برده است . درجه حرارت زياد رطوبت خاک را سريع تر تبخير و بحران ايجاد ميکند. برطبق تحقيقات اخير درصد خشکي زمين بيشتراز دو برابر خشکي زمين درسال ١٩٧٠ بوده است . گرما و خشکي ميتواند قاتل گونه هاي گياهي و انواع جانوران باشد. آتش سوزي در اندونزي، غرب امريکا، حتي در آلاسکا، ميتواند يک حلقه بازخوردي بوجود بياورد ، انتشار کربن به اتمسفر و کاهش تعداد درختاني که ميتوانند کربن را گرفته و اکسيژن را رها کنند. با اين وجود جنگل هايي که از بين نرفته اند از طرق ديگري از بين ميروند. (١٣) با ايجاد گرما و خشکي بيشتر در جنگل ها احتمال افزايش آتش سوزي جنگل نيز وجود دارد. اگر افزايش دما بسيار سريع تر از تطابق جنگل ها باشد اين امر سبب مرگ تعداد زيادي از درختان شده و فعاليت اقتصادي را در شمال تحت تأثير قرار داده و اثرات مهمي بر کشورهايي مانند کانادا، سوئد، فنلاند و روسيه سابق ميگذارد چرا که اقتصاد ملي و منطقه اي اين کشورها به برداشت چوب از جنگل هاي شمال وابسته است . جديترين تهديد براي کشاورزي، افزايش خشکسالي ميباشد که منجر به بالا رفتن دما ميگردد.
کاهش بارندگي سبب تغييراتي در الگوهاي چرخش شده و نيز منجر به تبخير زياد در اثر بالا رفتن دما ميشود که اين عوامل خشکيهاي بيشتري را براي کشت غلات در بسياري از مناطق به همراه خواهد داشت . عوامل فوق منجر به ايجاد اختلال در الگوي تجارت جهاني غلات خواهد شد و عرضه غذا در روسيه و بسياري از کشورهاي جهان سوم از مشکلات جدي و عمده محسوب خواهد شد. پيش بينيهاي صورت گرفته شده از وضعيت جهان در نيمه اول قرن ٢١ نشانگر کاهش محصول غلات به ميزان ١٥ تا ٢٠ درصد در آفريقا، نواحي حاره اي آمريکاي لاتين و بخش هاي عظيمي از هند و آسياي جنوب شرقي ميباشد.(١٤) به همين دليل است سال ٢٠٠٦ از طرف سازمان ملل به عنوان سال جهاني مبارزه با بيابان زايي اعلام شد. هدف از اين کار انعکاس تصويري از زندگي مردمي است که در مناطق خشک زندگي ميکنند و مبارزات آنها در مقابل گسترش بيابان هاست .
٤.شيوع بيماري هاي واگيردار: انتقال بسياري از عوامل بيماريزا تحت تأثير عوامل آب و هوايي قرار ميگيرد. ايجاد بيماريهاي جديد و افزايش آنها و نيز زاد و ولد حشرات در اثر گرما روي خواهد داد. جانداران بيماريزا به عواملي از قبيل دما، آب سطحي، رطوبت ، باد، تغيير و پراکنش جنگل و غيره حساس هستند. اين مورد به ويژه براي بيماريهاي داراي ناقل مشهود بوده و بنابراين پيش بيني ميشود که تغيير آب وهوا و الگوهاي تأثيرپذير جوي بسياري از بيماريهاي داراي ناقل وساير بيماريهاي عفوني همچون مالاريا، تب دنگ ، تب زرد را تحت تأثير قرار دهد. اگر تغيير آب و هوا به وقوع بپيوندد پتانسيل شيوع پشه ناقل تب دنگ که شايع ترين ويروس داراي ناقل است در جوامع انساني افزايش خواهد يافت .
ج ) تأثير تغييرات آب و هوايي بر امنيت بين الملل
براساس ديدگاه کلاسيک هاي قديمي، امنيت در نبود تهديد تعريف ميشود و طبيعت بازيگري ارزيابي مي گردد که داراي ميزان قابل توجهي از توان جهت مداخله در حيات انسان است . بر اين اساس امنيت انسان از اين ناحيه ، ميتواند بشدت مورد تهديد قرار گيرد. برآيند دو اصل بالا اثبات گرايان کلاسيک را به آنجا رهنمون ساخت تا خطرات ناشي از عملکرد طبيعت را در اولويت نخست