بخشی از مقاله
تروريسم رسانه اي ؛چالش آينده امنيت در نظام بين الملل
چکيده
تروريسم يکي از مهمترين عواملي است که در دهه هاي اخير در قالب هاي مختلف نظر انديشمندان علوم سياسي را به خود جلب کرده است . امروزه انواع جديدي از تروريسم در حال ظهور، تغيير شکل و ماهيت است . اشکال جديدي از تروريسم در سالهاي اخير در نظام بين الملل بوجود آمده است که پس از دگرديسي ايجاد شده در حوزه قدرت – از نظامي به فرهنگي– قابل رويت است . در واقع نظام ليبراليستي حاکم بر نظام بين الملل پس از دگرديسي از قدرت نظامي به قدرت فرهنگي، در يک تغيير رويکرد جديد به انجام ترور، حذف و سانسور گفتمان هاي ديگر و جريان هايي که از آن حمايت مي کنند، پرداخته است که از آن مي توان به " تروريسم رسانه اي" تعبير کرد. اين رويکرد رسانه هاي مسلط نظام بين الملل ، در تداوم جريان مبارزه عليه کشورهاي ثالثي انجام مي گيرد که خواستار تداوم حيات خود بر مبناي اصول وارزش هاي اعتقادي وملي، خارج از گفتمان مسلط اومانيستي جاري است . اين مساله از دو منظر قابل بررسي ومشاهده است : اولا نحوه اطلاع رساني و انعکاس تحولات صورت گرفته در کشورهايي نظير بحرين ، سوريه ، يمن و... توسط رسانه هاي غربي و عربي وابسته و ديگري در رابطه با حذف شبکه هاي جمهوري اسلامي ايران از ماهواره هاي مختلف بين المللي . در اين پژوهش بر آنيم تا با بررسي مصاديق و وضعيت کنوني حاکم بر رسانه ها،تروريسم رسانه اي را تبيين نموده وبه اهميت اين موضوع در به خطر افکندن امنيت نظام بين المللي اشاره کنيم .
واژگان کليدي: تروريسم ، رسانه ، تروريسم رسانه اي، امنيت بين الملل
مقدمه
بررسي وضعيت کنوني رسانه اي حاکم برنظام بين الملل اين انديشه را به ذهن تحليلگر اين حوزه متبادر مي سازد که جهان با شکل جديدي از تروريسم از ناحيه کشورهاي حاکم بر اين رسانه ها روبرو است که در دسته بندي جديد از مفهوم تروريسم مي توان از آن به عنوان تروريسم رسانه اي ياد نمود. اين شرايط توسط ابزاري اتفاق افتاده که در انحصار و تملک هژموني غربي است .
تروريسم با رويکرد رسانه ، کشتن ، ذبح و حذف حقايق و واقعيت هاي موجود در نظام بين الملل است ،که در برهه کنوني نظام حاکم بدان دست مي زند و در مواجهه با ساير گفتمان هاي موجود، از اين شيوه استفاده ميکند.
با نگاه به موج بيداري ايجاد شده درکشورهاي اسلامي و عزيمت آنها به سوي برقراري نظام هاي دمکراتيک و مردمي بر اساس ظرفيت هاي بومي، بر همگان آشکار است که رويکرد رسانه اي غرب به نوعي ازترورحقايق و واقعيت هاي موجود جهاني انجاميده است . از يک نگاه ميتوان گفت تحولات ايجاد شده درکشورهايي چون بحرين ، يمن ، مصر، ليبي، تونس همگي در پاسخ به يک وضعيت ساده است و آن هم دست رد زدن بر سينه ظلم داخلي و مدرنيسم وارداتي غرب که همخواني لازم با فرهنگ و مقدرات اين کشورها را ندارد و ملت هاي منطقه درصدد بومي نمودن ترقي و پيشرفت در کشورهاي خود با بهره گيري از داشته هاي خودي هستند.
حال به وضوح مي بينيم که هر جا اين تحولات با تفکرات کشورهاي سلطه گر همسو بوده به پوشش رويدادها و تحولات در رسانه هاي خود اقدام نموده اند و هر جا که بر خلاف گفتمان آنها فضايي ديگر شکل گرفته ، سعي در حذف و سانسور يا تغيير آن داشته اند.
در اين نوشتار برآنيم تا با بهره گيري از نظريات امپرياليسم قدرت و استيلا در نظام بين الملل به تبيين موضوع اقتدارطلبي، انحصارگرايي و يکجانبه گرايي رسانه اي کشورهاي غربي بويژه امريکا بپردازيم و اين مساله را مورد تحليل و بررسي قرار دهيم .
رسانه و سياست
همانگونه که در نظام بين الملل قابل مشاهده است رويکرد به قدرت از يک صد سال گذشته با تغيير و تحولاتي روبرو بوده است اما اين تغيير تنها در شکل و ماهيت قدرت بوده و در نيت و هدف کسب قدرت تغييري ايجاد نشده است . در سالهاي ابتدايي قرن نوزدهم رويکرد غالب در تحت سيطره درآوردن کشورهاي ديگر، جنگ هاي مستقيم و نظامي گري بود در حاليکه در اين مسير با گذر زمان ، با تغيير شکل و ماهيت قدرت از نظامي به اقتصادي، سپس دانش فني و تکنولوژيک و اخيرا به جنگ نرم و فرهنگي مي رسيم . در واقع تمامي اين تحولات در راستاي ممانعت از بوجود آمدن گفتمان جديد ديگري در نظام بين الملل صورت گرفته است و تا کنون نيز شاهد استمرار اين مسير هستيم . در واقع قدرت هاي مطرح و مسلط جهان با بهره گيري از ابزارهاي جديد خود در هر دوره که لوازم و اقتضائاتي داشته ، تاکنون از شکل گيري و بروز گفتمان هاي متفاوت و مختلف با گفتمان خويش ، مبارزه نموده اند و آنرا برنتافته اند و اجازه ظهور به آن نداده اند. در مقطعي با جنگ مستقيم و رودررو، در مقاطعي با جنگ و فشار اقتصادي، در مقطعي با قدرت تکنولوژيک و دانش فني و در مقطع کنوني با استفاده از ابزار رسانه . علايق متعدد و متنوع غرب و برخورد آنها با مفاهيم اسلامي سبب شده است اسلام به موضوعي محوري در سطح بين الملل و بويژه در مباحث امنيتي غرب تبديل شود (متقي،١٣٨٤).
جوامع ، حول فن آوري اطلاعاتي سازمان يافته است و جامعه شبکه اي محصول جهانيشدن اطلاعات و ارتباطات است . کاستلز بيان ميدارد که تعامل بين انقلاب تکنولوژي اطلاعات ، بحران در اقتصاد سرمايه داري و دولت سالاري و شکوفايي جنبش هاي اجتماعي، فرهنگي، ساختار جديد اجتماعي يعني جامعه شبکه اي و همچنين ساختار جديد اقتصادي يعني اقتصاد اطلاعاتي- جهاني و يک فرهنگ نوين را به وجود آورده که به طور مداوم در حال رشد است (کاستلز، ١٣٨٥) .
امروزه در عرصه پيچيده سياست و روابط بين المللي ، رسانه ها به عنوان يکي از ابزارهاي مهم کنشگران مختلف عرصه سياست بين الملل براي دست يابي به اهداف گوناگون به شمار مي آيند. تا دهه هاي مياني قرن بيستم ، تاثيرگذاري رسانه ها در عرصه سياست بين الملل و بويژه روابط خارجي بازيگران بين المللي به دلايل متعددي داراي محدوديت هاي فراواني بود اما در دهه اخير و در سايه پيشرفت هاي شگرف در عرصه تکنولوژي هاي ارتباطي، رسانه ها(اعم از شنيداري و ديداري) به عنوان يکي از اصلي ترين منابع اطلاعات مردم در سرتاسر جهان به نفوذ روز افزوني در عرصه سياست بين الملل دست يافته اند تا جايي که ارتباطات را به عنوان نقطه محوري ديپلماسي تبديل نموده اند.
هزينه به شدت کاهش يافته ارتباطات ، ظهور عرصه هاي فراملي(از جمله اينترنت ) که مرزهاي سياسي را درمينوردند و دمکراتيک شدن فناوري که قدرت ويرانگر عظيمي در اختيار گروه ها و افراد قرار داده است ، همگي حاکي از ابعاد جديدي از زندگي امروزي هستند (ناي، ٢٠٠٥) .
رسانه ها در دست قدرت هاي سياسي مي باشند و به عنوان ابزار سياست خارجي از آنها استفاده مي شود. رسانه ها تمايل دارند از طبقه حاکمه و نخبگان سياسي حمايت کنند. يکي از رسانه هايي که نقش بسياري در در انقلاب اطلاعاتي – ارتباطي ايفا مي کند تلويزيون در قالب شبکه هاي ماهواره اي است که با نقش آفريني خود در عرصه ديپلماتيک ، تاثيرگذاري فراواني در عرصه سياست خارجي کشورها ايفا مي کند. به هر روي آنچه مسلم است اينکه گستردگي و تنوع و سرعت عمل رسانه ها در آغاز قرن بيست و يکم بر اهميت آنها بيش از پيش افزوده است .
مفهوم تروريسم و معني لغوي
در ابتداي ورود به بحث تروريسم ذکر اين نکته ضروري است که به عقيده نگارندگان اين نوشتار، تروريسم رسانه اي در امتداد تروريسم دولتي است . لذا در ارايه تعاريف تروريسم بر اين نکته تاکيد بيشتري خواهد شد.
تروريسم ريشه در تاريخ کهن دارد اما استعمال اين واژه از دهه ٦٠ ميلادي به دليل توسعه عمليات تروريستي معمول شده است (مسايلي، ١٣٨٧). اين واژه در عربي در معاني گوناگوني شامل : «فتک »: به معني کشتن ، از ميان بردن ، قتل «ارهاب »: به معني ترس ، ترسانيدن و دچار هراس کردن «اغتيال »: به معني پنهان و به ناگاه کشتن ، نيرنگ زدن و به ناگاه کشتن آمده است (شيرودي، ١٣٨٢) .در فرهنگ فارسي ترور به معناي ترس زياد و بيم و هراس و خوف و وحشت آورده شده است . «نوام چامسکي» در تعريف تروريسم مي نويسد: «تروريسم کاربرد ابزار زور گويانه براي هدف قرار دادن مردم غير نظامي در تلاش براي دستيابي به اهداف سياسي و يا مانند آن است »( چامسکي ،٢٠٠٣٢ (. تروريسم از نوع دولتي در نيمه قرن گذشته ايجاد شده است و اين نوع از تروريسم مستيقما توسط عاملين دولتي انجام مي شود. رژيم ناسيوناليست آلمان هيتلري و استالينيسم روسيه چينين ماهيتي داشتند.
تروريسم دولتي
شکلي از تروريسم است که در آن دولت ها در استراتژي خود با توسل به شيوه هاي تروريستي براي نيل به آرمان هاي خود متوسل مي شوند. اين نوع تروريسم در صورتي که توسل به حملات نظامي کلاسيک پاسخگوي پيشبرد اهداف مورد نظر نباشند صورت مي گيرد. در خصوص شرايطي که بايستي لحاظ گردد تا از سوي انديشمندان علوم سياسي حرکت و عملي تروريستي به حساب آيد، ويژگي هايي ذکر شده که مهمترين آن حذف فيزيکي و قتل نفس مي باشد(علي بابايي، ١٣٨٤) اما در ابتداي ورود به مبحث تروريسم رسانه اي بايد گفت قتل نفس يک ملت همانند کشتن و حذف آرمانها و دستاوردهاي يک ملت است . حذف گفتمان يک ملت يا ملل آزاده اي که خواهان درانداختن طرحي نو در اداره امور نظام بين الملل اند، کشتن اراده و غرور و انديشه انساني يک ملت و در يک کلمه کشتن تمامي افراد يک کشور و ملت و جامعه است .
تروريسم و ماهيت آن
تروريسم به عنوان شکلي از خشونت است که حد فاصل بين جنگ و صلح است . بنا بر ماهيتش سياست را نفي مي کند، جدا از اينکه تروريستها از حمايت دولت برخوردار باشند يا از اغماض دولت در هر شکل و فرم نتيجه يک تصميم استراتژيک است .
تروريسم هر چند ممکن است ريشه داخلي داشته باشد ليکن محققا عواقب بين المللي دارد. زيرا که انواع چهارگانه تروريسم يعني تروريسم بين الملل ، فراملي، داخلي و دولتي به جهت ماهيت آن در هر شکلي ذاتا داراي خصلت بين المللي است . فعاليت و اقدام تروريستي براي دسترسي به اهداف سياسي خود نيازمند حمايت بين المللي است تا بتوانند حکومت را با بي ثباتي مواجه سازد و تعقيب در سياست داخلي و خارجي کشور ايجاد کند. در فرهنگ فارسي ترور به معناي ترس زياد و بيم و هراس و خوف و وحشت آورده شده است . نويسنده کتاب «ترويسم و دولت » ويژگي هاي متعددي را براي تشخيص تروريسم دولتي ٣بر شمرده است که مي توان به :
-عمليات پنهان بوسيله تشکيلات پنهان امنيتي و يا ساير نيروهاي يک دولت ملي که درپي بي ثبات کردن يا ساقط کردن دولت ديگر است
- تبليغات مبتني بر مطالب نادرست توسط يک دولت خواه با هدف بي ثبات ساختن دولت ديگر باشد يا ايجاد حمايت عمومي از نيروهاي نظامي يا سياسي اقتصادي هدايت شده در کشور ديگر.
- از نظر «لاکوئر» تروريسم به معناي حمايت از دولت هايي است که حق تعيين سرنوشت مردم خود را نفي مي کنند به هر وسيله اي که باشد ( علي بابايي، ١٣٨٤) .
تروريسم رسانه اي معني و مفهوم
تحولات شگرفي که در فن آوريهاي ارتباطي- اطلاعاتي رخ داده ، نظير انفجار اطلاعات ، انقلاب اطلاعاتي و تأثيراتي که رسانه - ها(به عنوان يکي از وسايل و ابزار ارتباطي) در شکل گيري افکار عمومي جهاني داشته اند (به ويژه پس از توسعه فن آوريهاي عظيم ارتباطي) در کنار پيدايش جامعه اطلاعاتي، جغرافياي جديدي از مناسبات قدرت را در سطح جهان پديد آورده اند. امروزه غالب رسانه ها به ابزار قدرت کشور هاي سلطه گر تبديل شده اند. به هر روي آنچه مسلم است گستردگي، تنوع و سرعت عمل رسانه ها در آغاز قرن ٢١ بر اهميت آنها بيش از پيش افزوده است (قوام ، ١٣٨٧) .
تروريسم رسانه اي بر اين مساله تاکيد مي ورزد که عدم پوشش واقعي اخبار در سطح افکار عمومي به کشتن واقعيت هاي موجود در يک جامعه مي انجامد که اين خود به نوعي از تروريسم مي انجامد که به آن تروريسم رسانه اي اطلاق مي گردد . هم اکنون شاهديم که نحوه رويکرد رسانه اي در بسياري از کشور هاي غربي و عربي در تضاد و تقابل آشکار با اصول و فرهنگ رسانه اي قرار دارد . در بحرين و يمن به دليل وجود شيعيان از حق گرايي و حقيقت گويي و اصل بي طرفي خبري نيست ، از عدم دامن زدن به اختلافات قومي و مذهبي، عدم خشونت گرايي و تاکيد بر آزادي بيان و جريان آزاد اطلاعات سخني به ميان نمي آيد . به نوعي مي توان گفت که اصول ثابت کار حرفه اي رسانه اي به مسلخ مصلحت هاي سياسي و اقتصادي مي روند و اينجاست که از کشتن حقيقت و دستاوردهاي يک ملت که با مجاهدت و تلاش پيگير در گذر زمان به دست آمده اند، مي توان به عنوان ترويسم رسانه اي تعبير نمود. تروريسم فردي بر کشتن نفس يک نفر يا گروهي از افراد اشعار دارد اما تروريسم رسانه اي ابعاد گسترده تري دارد که همانا کشتن غرور، مليت ، مجاهدت ، تاريخ و آرمانهاي يک ملت است .
امنيت و ماهيت تهديدات امنيتي:
اصطلاح امنيت همانند ساير واژه ها همواره مفاهيم متعددي در ابعاد مختلف را دربر داشته است . امنيت فردي، امنيت ملي و امنيت بين المللي هرکدام تعاريف جداگانه اي دارند ولي بطور کلي همواره امنيت را در مفهوم سنتي آن با منابع ناامني در گذشته يعني نيروهاي نظامي تعريف کرده اند. به دنبال کاهش اهميت قدرت نظامي و تهديدات صرفا خارجي در سياست بين الملل و همچنين شکل گيري و نقش آفريني متغيرهاي نوين در نظام بين الملل ، بازانديشي در مفهوم و موضوع امنيت را مي توان بر پايه اتخاذ رويکردي گسترده تر و فرانظامي به يک ضرورت تبديل کرد. در پرتو گسترش موضوعات امنيت ، تهديدات امنيتي و سازوکارهاي تامين امنيت نيز متحول شده اند.(سليماني پورلک ، ١٣٨٩).