بخشی از مقاله
نظام نوین بین الملل و مدیریت بحران هاي بین المللی
چکیده
مطالعه تجربیات و شیوه هاي مدیریت بحران هاي بین المللی توسط چهار قدرت بـزرگ (امریکـا، اتحادیـه اروپا، چین و روسیه) در پیش و پس از جنگ سرد، و بهره برداري از آن براي شناخت دوران انتقالی نظام بین الملل و شرایط پیچیده می تواند تلاش علمی مهمی به حساب آید. تجربیات و رویکردهاي هر یـک از این قدرت هاي بزرگ در مدیریت بحرانهاي بینالمللی از قـدرت نظـامی، سیاسـی، اقتصـادي و فرهنـگ استراتژیک آنها نشئت میگیرد، اما آنچه در این میان اهمیت اساسی دارد، تحولات نظام بینالملل و تأثیر آن بر ساختار تصمیمگیري است. به همین دلیل، در این مقاله تلاش میشود به این پرسش مهم پرداخته شود که تحولات نوین نظام بین الملل چه تأثیري بر ساختار تصمیم گیري قدرت هاي بـزرگ در مـدیریت بحران هاي بین المللی داشته است. در این مطالعه، دو ویژگی خاص این بحران ها یعنی تنوع دامنـه آنهـا و افزایش تعدادشان در دوران پس از جنگ سرد نیز مورد بررسی قرار گرفته و بـه پیچیـدگی هـاي خـاص مدیریت قدرت هاي بزرگ از حیث شرایط خاص رقابت و همکاري آنها در حل و فصل این بحرانهـا نیـز اشاره میشود. در نهایت، این مقاله به اشتراکات و تفاوت هاي مدیریت بحران هر یک از قدرتها در دوران پس از جنگ سرد، با توجه به منافع و اهداف آنها میپردازد.
واژگان کلیدي
مدیریت بحران، نظام بینالملل، قدرتهاي بزرگ، امریکا، اروپا، چین، روسیه.
مقدمه
در دوران جنــگ ســرد، بحــرانهــاي بین المللی عمدتاً توسط دو ابرقدرت مـدیریت می شد و بحران ها عمدتاً نه به خـودي خـود، بلکه به واسطه تحریک یا حمایت یکی از این دو ابرقدرت یا قدرت هاي تابع بلوك آنها بروز می کرد و بـا تـلاش ابرقـدرت دیگـر و بلـوك همراهش چه از طریق مبارزه با آن و چـه بـا دادن امتیازاتی مدیریت مـی شـد و بـه پایـان می رسید. بحران موشکی کوبا نمونه خـوبی از این دست است. این بحران به واسطه استقرار موشک هاي کوتاهبرد ولی هسته اي شوروي در کوبا آغاز شد و با امتیـازاتی شـامل برچیـدن موشک هاي ژوپیتر امریکا در ترکیـه و قبـول موجودیت سیاسی کوبا پایان یافت. در دوران جنگ سرد شرایط دوقطبـی حـاکم بـر نظـام بین الملل و مؤلفه هـاي داخلـی قـدرت هـا در تصـــمیمگیـــري، عوامـــل بســـیار مـــؤثر و تعیــینکننــدهاي در مــدیریت بحــرانهــاي بینالمللی بودند.
پایان جنگ سـرد، پایـان ایـن شـیوه از مدیریت بحران بود. در این دوران، لیبرالیسـم به رهبري امریکـا در برابـر شـوروي بـه یـک پیروزي ایدئولوژیک دست یافت که از آن بـه عنوان »پیروزي بدون جنگ« یاد می کنند. با این پیروزي، امریکا و غرب رسـالت بیشـتري در گسترش دموکراسـی و هنجارهـاي غربـی براي خود در نظر گرفته انـد. ایـن مسـئله در کنار نظم در حال گذار کنـونی، دسـتور کـار پیچیــدهاي از مــدیریت بحــران پــیشروي قدرت هاي بزرگ قرار داده اسـت. بـه عبـارت دیگر، دوران پس از جنگ سـرد شـاهد یـک سلسله آزادسازي هاي سیاسی بوده است کـه بسیار بحران زا میباشند و بحرانهـاي بالکـان در قلمـرو یوگسـلاوي سـابق و گرجسـتان از نمونه هاي بارز آن به شمار میرونـد. از سـوي دیگر، از میان رفـتن کمونیسـم و بـه چـالش طلبیدن ایدئولوژي اسلامیسـبب وقـوع نـوع دیگري از بحران شده که به مراتب پیچیده تر اســت. تروریســم در قالــب رویــدادهاي 11 ســـپتامبر 2001 و حـــوادث پـــس از آن در افغانســتان و عــراق بــا وجــود آنکــه انــرژي قدرت هاي بزرگ را به خود مصـروف داشـته، همچنان لاینحل مانده است. اکنون، با پایـان جنگ سرد، نظام بین الملل در دوران انتقـالی قرار دارد و از حیث توزیع قـدرت، امریکـا بـه عنوان قدرت برتر در کنار قدرت هـاي بـزرگ دیگر نقش تعیینکننده اي ایفا مـیکنـد. هـر چند ایالات متحده در همه زمینـه هـا برتـري خود را حفظ کـرده اسـت، ولـی قـدرت هـاي دیگر نیز کم وبیش در یـک زمینـه خـاص از توانایی بالایی برخوردارند.
مقاله حاضر می کوشـد بـه ایـن پرسـش پاسخ دهد که تحولات نوین نظام بـین الملـل چــه تــأثیري بــر ســاختار تصــمیمگیــري قدرت هـاي بـزرگ در مـدیریت بحـران هـاي بین المللی داشته اسـت؛ بـا توجـه بـه اینکـه سـاختار نظـام بـینالملـل و تحـولات آن بـر شکل گیري بحران هاي بـین المللـی و ماهیـت آنها تأثیر دارد. فرضیه مقالـه ایـن اسـت کـه تحــولات نــوین نظــام بــینالملــل باعــث تمرکززدایـــی از ســـاختار تصـــمیمگیـــري قدرتهـاي بـزرگ در مـدیریت بحـران هـاي بین المللی شده است. از همین رو، مقاله ضمن بررسی رویکرد و تجربه چهـار قـدرت بـزرگ
(امریکا، اروپـا، روسـیه و چـین) در مـدیریت بحــرانهــاي بــینالمللــی، در بحــث نظــري تصــویري کلــی از شــرایط حــاکم بــر نظــام بـینالملـل و الزامـات مـدیریت بحـرانهـاي بین المللـی ارائـه مـی دهـد. سـپس تجربـه و رویکرد هر یک از قدرت هاي بزرگ در زمینـه مدیریت برخـی از بحـران هـا مـورد تجزیـه و تحلیل قرار میگیرد و در پایان نیز بـه دلیـل شرایط در حال گذار بودن نظم بین المللی، به توصیف و تشریح مؤلفه هاي مهم و تأثیرگـذار در رویکــرد قــدرتهــاي بــزرگ در مــدیریت بحرانهاي بینالمللی پرداخته میشود.
-1رهیافت نظري
»تجربــه« و نــوع »مــدیریت بحــران« قدرت هاي بزرگ در گذشته می توانـد چـراغ راهی براي تحلیـل و بررسـی نظـري شـرایط متفاوت کنونی باشد. آنچه این بررسی نظـري را ضروري می سازد، یافته هـایی اسـت کـه از تجارب گذشته در زمینه مـدیریت بحـران در دوران پس از جنگ سرد به دست آمده است.
این رهیافت نظري عموماً مبتنی بـر مقایسـه شرایط مدیریت بحران در دوران جنگ سرد و پس از آن حول سه متغیر تعیینکننده است:
توزیـع قـدرت در نظـام بـینالملـل، سـاختار تصمیم گیري قـدرت هـاي بـزرگ، و فرهنـگ استراتژیک حاکم بر رفتار این قدرت ها. متغیر نخست در بردارنـده وضـعیت متفـاوت نظـام بین الملل و گذار از یک نظام دو قطبی نسـبتاً منعطـف بـه دوران انتقـالی اسـت کـه در آن علاوه بر قدرت برتر، قدرت هاي بـزرگ دیگـر نیــز نقــشآفرینــی مــیکننــد و بــر اهمیــت توانایی ها در عرصه هـاي غیـر نظـامی بسـیار افزوده شده است.
به دنبال تغییـرات مهمـیکـه بـا پایـان جنگ سرد روي داد، سـاختار تصـمیم گیـري قدرت ها نیز با تغییراتی مواجـه شـد: در ایـن میان، ایالات متحده دستخوش کمترین تغییر شــده اســت و هماننــد گذشــته داراي نظــام تصمیم گیري خاص خود می باشد، اما اینک با توجه به از بین رفتن »توازن وحشـت«، ایـن کشــور توجــه بیشــتري بــه دیــدگاههــاي قـدرتهـاي دیگـر از خـود نشـان مـیدهـد.
ساختار تصمیم گیري در سایر قدرت ها نیز بـا تغییراتی مواجه بوده اسـت و در ایـن میـان، روسیه اگر چه دیگـر از نظـام تصـمیم گیـري پیشین خود برخوردار نیست، اما همچنـان بـه یک گروه محدود و بازمانـده از آن دوران کـه کمابیش به قضایا به همان صورت استراتژیک مــینگرنــد، متکــی اســت. امــا ســاختار تصمیم گیـري در اتحادیـه اروپـا بـا تغییـرات مهمیروبهرو شده است. اتحادیه اروپا به یـک مجمع دموکراتیک از دولت هاي اروپایی بـدل شــده کــه برآینــد آن تأکیــد بــر مــدیریت بحران هاي بین المللی از طریق مسالمت آمیز و نیز چندجانبه گرایی است. هـر چنـد سـاختار تصـمیمگیـري در چـین چنـدان دسـتخوش تغییر زیادي نشده است، اما حزب کمونیست حـاکم، پیـروي از سیاسـت مبتنـی بـر عـدم دخالت در بحران هاي بین المللی دوردسـت و توجه بیشتر به امتیازات اقتصادي را در پیش گرفته است. فرهنـگ اسـتراتژیک بـه عنـوان متغیر سوم این بحث نیز از تحول دور نمانـده است. در حالی که در دوران جنگ سرد، ایـن فرهنــگ تحــت تــأثیر »تــوازن وحشــت«،
قــدرتهــاي بــزرگ را ملــزم مــیکــرد کــه درگیري هاي بین المللی را متعارف، کمدامنـه و در حوزه کشورهاي اقمار نگه دارند، اکنـون بــر رفتارهــاي غیرنظــامی تأکیــد بیشــتري مــیکنــد. در دوران پــس از جنــگ ســرد، اســتراتژي رقابــت و همکــاري، جــایگزین استراتژي تقابل و رقابـت میـان قـدرت هـا در مدیریت بحرانهاي بینالمللی شده است.
هانتینگتون1، سـاختار توزیـع قـدرت در دوران پس از جنگ سرد را دوران »هژمونی« ایالات متحده توصـیف کـرده کـه بـه سـوي جهانی »یک – چند قطبی«2 در گذار اسـت. (هـــانتینگتون، 1383، صـــص .(39-55 در صورت تحقق ایـن شـرایط، قـدرت برتـر بـه همراه چند قدرت بزرگ به حلوفصل مسائل جهان می پردازنـد. بـراي قـدرت برتـر بـدون کمک قدرت هاي بـزرگ دیگـر، حـل مسـائل بین المللی به غایت دشوار خواهد بود. مسـئله عراق به وضوح چنین چیزي را نشان داد.
چندجانبـهگرایـی و اعتمادسـازي درآمیختـه است. براي مثـال، اوبامـا در مـورد ایـران بـر گفت وگو و پیروي از سیاستی تأکید کرده که مورد توافق همه قدرت هاي بزرگ باشـد و در مورد دغدغه هاي امنیتی روسیه حاضـر شـده است سپر دفاع موشکی را از لهستان و چـک برچیند.
اتحادیــه اروپــا پــس از جنــگ ســرد بــا سرعت بخشیدن به روندهاي نهایی همگرایی و وحدت، از انسجام بیشتري برخـوردار شـده اسـت و در سـایه قـدرت نظـامی، سیاسـی و اقتصــادي بریتانیــا، فرانســه و آلمــان، بلــوك قدرتمندي در تحولات بـین المللـی محسـوب مــیشــود. ایــن اتحادیــه میــراثدار شــرایط اســتعماري گذشــته اســت و معمــولاً تــلاش میکنـد در تمـامیسـطوح بـا کمـک ایـالات متحده و ناتو مداخلـه و اعمـال نفـوذ نمایـد.
شیوه مدیریت بحران اروپـایی در مقایسـه بـا مدیریت بحران امریکایی، مبتنـی بـر تقسـیم کار و کاهش خطرات اقدام یکجانبـه اسـت.
در حقیقت، این اتحادیه ضمن اینکـه شـریک خوبی براي سیاست هاي ایالات متحده اسـت، از توان این کشور براي حفظ و ارتقاي جایگاه جهانی خود بهره می گیرد. منظور اروپائیان از چندجانبه گرایی تا حدود زیادي تقسیم منافع و نفوذ با ایالات متحده اسـت. از ایـنرو، آنهـاعلاوه بر تبیـین هـانتینگتون از شـرایط نظم بین الملل، نظریه هاي دیگـري نیـز ارائـه شده که با دیدگاه هاي حاکم بر نظریه روابـط بـینالملـل تـا حـدود زیـادي سـازگار اسـت .(Waltz,2000) با وجود این، براساس برخـی نظریه ها، دوران پـس از جنـگ سـرد دورانـینتقالی است که ممکن است بسـیار طـولانی مورد اوکراین، صربستان و گرجسـتان تـلاش باشد. در این شرایط، بروز بحـران نسـبت بـه نمود از قدرت نرم براي تحقـق اهـداف خـود گذشته سهل تـر و مـدیریت بحـران دشـوارتر استفاده نماید و به گسترش ارزش هاي غربـی است. از دیدگاه نویسنده، نظام بـین الملـل در بپـــردازد. در ایـــن شـــرایط، امریکـــا هـــم
دوران انتقالی به سر می بـرد. در مـورد شـیوه بحـرانآفـرین اسـت و هـم در پـی مـدیریت مدیریت بحران قدرت هاي بـزرگ نمـی تـوان بحــران مــیباشــد. هــدف ایــالات متحــده از نظریه واحدي ارائـه داد. شـاید بهتـرین روش افزایش نفوذ و حضور خود در مناطقی ماننـد براي ارائه یک تبیـین نظـري، بهـره گیـري از خاورمیانه و شرق اروپا تسلط بی چـون و چـرا شیوه مطالعات مقایسه اي3 باشد که روندهاي بر ایـن منـاطق اسـت و در ایـن خصـوص بـا حاکم و مؤلفه هاي خارجی و داخلی مـؤثر در قدرت هاي رقیب به هیچ وجه قصـد مصـالحه مدیریت بحران را شناسایی و وجوه مشـترك ندارد. البتـه در دوره دوم ریاسـت جمهـوري آنها را استخراج کند .(Caporaso,1997, pp. بوش و به دنبال عدم توفیق در سیاست هـاي 563-92) بر این اساس، در مورد هـر یـک از یکجانبه گرایانه، تغییراتی در این سیاسـت بـه این قـدرت هـاي بـزرگ مـی تـوان رویکـرد و وجود آمد و منافع قدرت هـاي دیگـر نیـز تـا تجـــارب آنهـــا را در مـــدیریت بحـــران در حدودي در نظر گرفته شد. به عنـوان نمونـه، چهارچوب اهداف و منافعشان مـورد بررسـی اینک امریکا در مورد برنامه هسته اي ایران، با قرار داد. روسیه، چین و اروپـا همکـاري مـی کنـد؛ در ایالات متحده، به عنـوان تنهـا ابرقـدرت رفتار با کشورهاي مستقل مشترك المنافع که باقیمانده از دوران جنگ سـرد، همچنـان در قبلاً اقمار روسیه بودند، تا حدودي ملاحظاتپی سیطره بر جهان است. تمایل ایـن کشـور امنیتی روسـیه را درك مـی کنـد و در مـورد به ویژه در دوران زمامداري بوش بـه رهبـري گرجستان دست به مقابله جویی نـزده اسـت.
جهـان در پرتـو شـرایط پدیـد آمـده پـس از در ارتباط با چین نیز امریکا حاضر شده است رویداد 11 سپتامبر 2001، به شدت افـزایش مســئله کــره شــمالی را از راه گفــتوگــو و یافت. از همین رو، امریکا در افغانستان و عراق تحریم هاي اقتصادي حـلوفصـل نمایـد. ایـن بـه اقـدام نظـامی یـکجانبـه روي آورد و در روند پس از آمدن اوباما به کاخ سفید چندان تغییري پیدا نکـرده و صـرفاً بـا رگـه هـایی از بیشتر در پی استفاده از قدرت نـرم از طریـق نهادهاي بین المللی و بهره گیري از پرسـتیژ و اعتبار خود در حل و فصل بحرانها هستند.
نمی توان اتحادیه اروپا را صرفاً یک بلوك اقتصادي همانند ژاپن دانست. این اتحادیه در مسائل نظامی اروپا بیشتر تلاش می کنـد بـه طور یکجانبه مسائل را حـلوفصـل نمایـد و ملاحظات ایالات متحده را نیز از طریـق نـاتو بر آورده کند. در مـورد منـاطق دیگـر ماننـد خاورمیانه و آسیاي جنـوبی شـرقی، اتحادیـه بیشتر با ایالات متحده همـراه اسـت و سـعی می کند از این طریق، منافع و نفـوذ بیشـتري در رقابت با چـین و روسـیه بـه دسـت آورد.
نقــشآفرینــی اتحادیــه در مــدیریت بحــران گرجستان نشان داد که اتحادیـه مایـل اسـت حتــی در منــاطقی کـــه ایــالات متحـــده نمی خواهد یا نمی تواند ایفاي نقش نماید، بـه نیابت از تفکرات غربی و با اسـتفاده از قـدرت نرم حضور فعال داشته باشد.
چــین کشــوري اســت کــه رهبــران آن دریافته اند که اهداف بلندپروازانه شان صرفاً از طریق تقویت بنیه هاي اقتصادي و فرهنگـی و افـزایش انسـجام داخلـی در آینـدهاي دورتـر محقق خواهد شد و از ایـن نظـر، در پـی آن هســتند کــه حتــیالامکــان در بحــرانهــاي بـینالمللـی پرخطـر مداخلـه نکننـد. نقـاط بحرانخیز زیادي در اطراف چین وجود دارند که در صورتی که چین با نگاه امنیتی به آنها بنگرد، ممکـن اسـت بـه قیمـت زوال نیـرو و پیشرفت این کشور تمام شود. اولویـت اصـلی چین تحقق اهداف اقتصادي است و به همین جهت تلاش میکند که از خود تصویري ارائه دهد که بتواند با همه مناطق جهان همکاري اقتصادي نماید. از سوي دیگر، چـین در پـی هـدف بسـیار مهـم »ظهـور مسـالمتآمیـز« دریافته است که پیشرفت و توانمنـدياش در گرو همکاري با غرب و ایالات متحـده اسـت.
چــین بــا هــدف ظهــور مســالمتآمیــز در درازمدت، سیاست همکاري با غـرب را پیشـه کرده و از نوعی چندجانبه گرایـی کـه حـاوي امتیــازات اقتصــادي در بیــرون از منطقــه و امتیازات سیاسی و امنیتـی در درون منطقـه باشد، حمایت میکند.
با این حال، ایـن کشـور دو شـیوه قابـل توجه را در مناطق مختلف بحرانخیـز دنبـال می کند. در بحرانهـاي نزدیـک ماننـد حـوزه شرق آسیا و مشخصاً در مورد کره شمالی و یا تایوان، چین در پی آن اسـت کـه بـا اعمـال فشار اقتصادي و سیاسی بر امریکا و یـا دادن امتیاز در عرصه هاي دیگر، این کشـور را وادار کند کـه بـه طـور یـکجانبـه اقـدام نکنـد و ملاحظــات چــین را نیــز در نظــر بگیــرد. در روسیه در عرصه قدرت نظامی همچنـان رقیبی جـدي بـراي ایـالات متحـده اسـت و زرادخانه نظامی آن نه تنها از بین نرفته بلکـه تقویت هم شده است. روسـیه پـس از جنـگ ســرد از حیــث مشــروعیت سیاســی و نفــوذ بــینالمللــی افــت کــرده اســت. مشــکلات اقتصادي، مسکو را تا حدود زیـادي در سـایه ایالات متحده و اتحادیه اروپا قرار داده اسـت.
در ایـن تحلیـل، روسـیه یـک قـدرت بـزرگ منطقه اي به شمار مـی رود کـه مـی توانـد در برخی از موضوعات بین المللی تأثیرگذار باشد.
با این اوصاف، روس ها در پـی احیـاي قـدرت سابق خود همچنان از تمام ابزارهاي پیشـین از جملــه قــدرت نظــامی، موازنــهســازي، دیپلماســی انــرژي، و فنــاوري نظــامی بهــره میگیرند.
مدیریت روسی بحران هـاي بـین المللـی پس از جنگ سـرد تـا حـد زیـادي متـأثر از تفکیک دو سطح خارج نزدیک4 و خارج دور5 است. در بحث خارج نزدیک که شامل مناطق شوروي سابق می شود، روس ها در همسـایگی خود نفوذ غرب را نمی پذیرند و بـه شـدت بـا آن مقابله میکنند. مداخله نظامی این کشـور در بحران گرجستان، ملاحظات انـرژي آن در مـورد اوکـراین و مخالفـت بـا اسـتقرار سـپر موشــکی در اروپــا و مقاومــت آن در برابــر گســترش نــاتو در جمهــوريهــاي ســابق آن کشور نشـان مـی دهـد کـه روس هـا در ایـن مناطق چنانچه مقاومـت بـین المللـی جـدي نباشـد، از همـه ابزارهـاي خـود حتـی اقـدام نظامی نیز استفاده مـی کننـد و در غیـر ایـن صورت، به روش هاي دیگر تمسک می جویند.
روسهــا در نقــاط دیگــر ماننــد ایــران، کــره شمالی و یا بعضاً خاورمیانه با کسب امتیازات خاص سیاسی و اقتصادي، با دیگـر بـازیگران همکاري میکنند.
در ارتباط با وضعیت چهار قدرت بـزرگ می توان گفت ایالات متحده قدرت برتر اسـت و بــه قــول هــانتینگتون، بــرخلاف دیگــر قدرت هاي بزرگ، در هر سـه عرصـه نظـامی، سیاســی و اقتصــادي قــدرت برتــر محســوب می شود و منافع آن در همـه منـاطق جهـان پراکنـده اسـت (هـانتینگتون، 1383، صـص .(39-55 امریکا منافع خـود را در جهـان بـه گونهاي تعریف کـرده اسـت کـه در مـدیریت بحران هاي بین المللی با هدف تحصیل منـافع و تثبیت رهبري خود حضور داشته باشد.
قدرت هاي دیگر به طور سلسـلهمراتبـی، جغرافیایی و برحسب تنوع ابعاد قدرتشـان در مدیریت بحران هاي بین المللی ذینفع اند. براي مثال، در مناطقی که درگیري نظـامی جـدي در آنها وجود باشد، روسیه و بریتانیا مشارکت جـديتـري دارنـد. اگـر ایـن بحـران تبعـات اقتصادي نیـز داشـته باشـد، آلمـان در کنـار چین و ژاپن در موقعیت بهتري قرار می گیرد.
علاوه بر این، هر یک از قدرت هاي بـزرگ در مناطق پیرامونی خود با جدیت بیشتري براي حضــور و تأثیرگــذاري بــر بحــرانهــا وارد میشوند.
نکتــه جالــب توجــه دیگــر در مــدیریت بحران هاي بین المللی آن است که هر یـک از قدرت هاي بزرگ در مسـائل حـاد و منـاطقی ویژه در پی رقابت براي کسب قدرت هستند؛ بـه ایـن معنـا کـه هـم امریکـا و هـم دیگـر قـدرتهـاي بـزرگ در پـی زورآزمـایی و بـه چالش کشیدن یکدیگرند تـا از ایـن رهگـذر، نظم بین المللی را به سود خود تغییـر دهنـد.
به بیان دیگر، موازنه نـرم میـان قـدرت هـاي بزرگ همواره وجود دارد. از این رو، با توجه به شرایط در حال گذار نظام بین الملل، مدیریت بحران در منـاطق خـاص مـی توانـد وضـعیت سلسلهمراتب قدرت را دگرگون نماید.
مقولـه اسـتمرار و تغییـر در متغیرهـاي سه گانه دخیل در مدیریت بحران قدرت هـاي بزرگ بسیار حـائز اهمیـت اسـت. بایـد دیـد تغییر در ساختار توزیع قدرت پـس از جنـگ سرد چه تغییراتی را در رویکـرد قـدرت هـاي بزرگ به وجود آورده است و از سوي دیگر تـا چـه حـد سـاختار تصـمیمگیـري و فرهنـگ استراتژیک هر یک از قـدرت هـا در مـدیریت بحران اسـتمرار یافتـه اسـت. در ادامـه، ایـن مؤلفه هـا در بررسـی رویکـرد و تجربـه چهـار قدرت در مدیریت بحـران مـورد توجـه قـرار خواهند گرفت.
-2 امریکا و مدیریت بحران
از لحاظ منطق فکري و استراتژي کـلان هر دو حزب عمده امریکـا رویکـردي یکسـان نسبت به مـدیریت بحـرانهـاي بـینالمللـی دارنــد، امــا بــه لحــاظ روشهــاي اجرایــی و تاکتیــکهــا دو حــزب مزبــور بــا یکــدیگر تفاوت هایی دارند. پایه هـاي تجربـی مـدیریت امریکایی بحران هاي بین المللی از جنـگ دوم جهانی به ایـن سـو بـر اصـول و چهـارچوبی استوار بوده است که در تحلیل و ارزیابی آنها، در ارتبــاط بــا مؤلفــه خــارجی، همکــاري بــا متحدین غربی و گاه تمایل به یکجانبه گرایـی و در ارتبــاط بــا مؤلفــه داخلــی، دو روش تصمیم گیري فـردي و جمعـی از یـک سـو و سازمانی از سوي دیگر، بایـد در نظـر گرفتـه شوند:
در بعــد داخلــی، روش اول بیشــتر بــه رویکردهاي روانشناختی و جایگـاه قـدرت یـا افراد تصمیم گیرنده اشاره دارد، امـا روش دوم بیشتر به فرآیندهاي سازمانی تصـمیم گیـري مدیریت مذکور مربوط می شود. دقـت بیشـتر در ایــن دو روش همانــا معــرف سیاســـت یکجانبه گرایی و سیاست چندجانبه گرایـی در این نوع مدیریت است. ایـن دو مـدل از نـوع نگرش و شیوه اجرایی تصمیم گیري مبتنی بر قدرت، یکپارچه سازي قـدرت، همکـاري هـاي درون و برونسازمانی است. اولی از هماهنگی بین دستگاه هـاي داخلـی امریکـا و دومـی از همــاهنگی بــین دســتگاههــاي امریکــایی و متحــدین حکایــت دارد. ایــن دو رویکــرد
(چندجانبه گرایی و یکجانبه گرایی) بر مبنـاي منافع ملی، شناخت بیشتر شـرایط محیطـی بـــینالمللـــی، اســـتمداد از توانـــاییهـــاي ســازمانهــاي غیــر دولتــی، دیپلماســی و قابلیت هاي نظامی استوار میباشند. البته ذکر این نکته ضروري است که مدیریت امریکـایی بحران در کنار ستون پایه هاي فوق و با توجه به رویـه هـا و روش هـاي خـاص دو حـزب در کاري نهار سه شنبه6 معروف شد. ریگـان نیـز چهارچوب اصول زیر پایهریزي شده است:
این رویه را در طول بحران هاي دوران ریاست
.1 سیاست هاي حزبـی همـواره بـر فرآینـد جمهوري خود دنبال می کرد. او یـک کمیتـه فــردي و ســازمانی تصــمیمگیــري در منتخب از شوراي امنیت ملی به وجود آورد و شرایط بحرانی تأثیرگذار بوده است. آن را گروه شرایط ویژه7 نامید کـه زیـر نظـ
.2 تفاوت در رفتار سازمانی در این مدیریت معــاون رئــیس جمهــور فعالیــت مــیکــرد کـه حـاکی از کارآمـدي دولـتهـا نیـز .(Neack,2003,p.3) هست، دیده شده است.
-1-2رویکرد امریکا بـه مـدیریت
.3 سطح تحلیل فردي یا سازمانی مـدیریت بحران
بحران و علایـق هـر یـک از سـطوح در رویکرد امریکا بـه مـدیریت بحـران هـاي ارتباطات بیشتر آنهـا بـا افکـار عمـومی بین المللی را اجمالاً می تـوان بـه شـرح زیـر همراه بوده است (Neack,2003, pp.37- .78) تشریح کرد:
-1-1-2منطق و ذهنیـت ایـن رویکـرد سوابق حـاکی از آن اسـت کـه رؤسـاي این است که امریکا خـود را متـولی مـدیریت جمهور امریکا در طـول بحـران بـه برخـی از بحران هاي بین المللـی مـی دانـد. شـاید ایـن افراد معتمد مأموریت هاي خاص دیپلماتیـک اعتقاد و باور به توسعه تکنولـوژیکی و برتـري اعطــا مــیکــردهانــد و برخــی را بــه عنــوان قـدرت نظـامی، اقتصـادي و سیاسـی امریکـا مشاورین نزدیک برمی گزیده اند. بـراي مثـال، بازگردد. هري ترومن بـه دنبـال جنـگ 1950 کـره از
-2-1-2 زمانی که بحرانی روي میدهد، وزیر خارجه وقت، دین آچسـن، خواسـت تـا یک احساس قـوي در تـیم مـدیریت بحـران گروهی از مشاورین ورزیـده را بـراي تحلیـل براي مطالعه سوابق و تلاش براي طـرح هـاي اوضاع حساس شـبه جزیـره کـره گـرد آورد.
آینده دیده میشود. بـراي مثـال، بـه دنبـال گفته می شد که این گروه کاري تـا هفتـه هـا حمله کره شـمالی بـه کـره جنـوبی در سـال درباره جنگ کره به ترومن مشاوره می دادنـد.
1950، دولت ترومن بـا آمـادگی کامـل وارد همچنین این الگو در طول جنگ ویتنـام نیـز تکرار شد. گروه مشاوران جانسـون بـه گـروه این جنگ شد. همچنین در طول بحران کوبا -4-1-2 رؤساي جمهـور امریکـا سـعی نیز گزینه حمله نظامی در کنـار دیپلماسـی داشته اند تا کنترل مستقیمی بر تاکتیکهـاي بــر روي میــز جــان اف کنــدي قــرار داشــت نظــامی در طــول بحــران و مناقشــه داشــته .(Dannereuther and Peterson, 2006,p. 2) باشـند
. بـراي مثـال، کنـدي در سـال 1962 رابرت کنـدي بـرادر رئـیس جمهـور پیشـین توانمنــدي خــود را در بــه کنتــرل در آوردن امریکا، جان اف کندي، در این باره مـی گفـت: نظامیان و نیز نظارت دقیق بر نمایش قـدرت »خروشچف می دانست که بالاخره امریکایی ها نظامی ارتش به منصه ظهـور رسـانید. ژنـرال راهی براي خروج دو کشور از بحران کوبا پیدا دیویــد پورچیتــال، مــدیر طراحــی در ســتاد میکنند.( Caldwell,1989, p.1) « نیروي هوایی ارتش امریکا، در سال 1962 در
-3-1-2 سخنگو یا سخنگویان مـدیریت
این باره می گفت: »ارتش تصـمیم گرفـت تـا بحران سعی می کنند در طول بحران با افکـار یک ضربه قابل توجه به روس ها بزند، اما وزیر عمـومی و نیـز کشـور طـرف بحـران ارتبـاط دفاع و رئیس جمهور وقـت بـه شـدت بـا آن مستقیم برقرار کنند و مردم را دربـاره اینکـه مخالفت کردنـد.« همچنـین ایـن رویکـرد از دولت در حال اتخاذ تصـمیمات مهـم اسـت، جانب جانسون درباره جنگ ویتنام دنبال شد. اقناع کنند. براي مثـال، آدلاي استیونسـون8 گفته می شود کـه ایـن رویـه از سـوي فـورد نماینــده امریکــا در ســازمان ملــل، در طــول درباره بحران 1975 و 1976 لبنان، کارتر در بحران موشکی کوبا سعی می کرد بـا مقامـات قضیه بحران گروگانگیري ایـران و ریگـان در شوروي تماس حاصل کند و این پیشـنهاد را خصوص بحران 1982 لبنان نیز تعقیب شـد مطرح سازد کـه اگـر ایـالات متحـده نیـروي