بخشی از مقاله
انسان سالم از دیدگاه قرآن و حدیث
چکیده:
نویسنده در این مقاله، میکوشد تا بر مبنای تعالیم قرآن و عترت، از انسان سالم، تصویر روشنی ارائه کند. محور استنادات نویسنده، سخن ارزشمند امام صادقانه درباره لشکریان عقل و جهل، منقول در کتاب کافی است. هدف از نگارش این نوشتار، جلب توجه هر چه بیشتر هدایت جویان به ویژگیهای انسان سالم، معرفی جایگاه ۸ ارزشمند عقل در رابطه با انسان سالم از منظر اسلام، رهنمودی برای به کارگیری و بهرهوری افزون تر از گوهر الاهی عقل و سرانجام، بیان آثاری است که به کار بستن عقل در آدمی، پدید میآورد. از این رهگذر، نشانه های حقانیت و درستی تعالیم کتاب و سنت به خوانندگان یادآوری می شود.
ألا إن أولياء الله لا خوف عليهم ولا هم يخزنون * الذين آمنوا وكانوا يتقُونَ * لهم البشرى في الحياة الدّنيا وفي الآخرة لا تبديل لكليات الله ذلك هو الفوژ العظیم (یونس (۱۰) / ۶۲ - ۶۴)
مقدمه
از مهمترین ویژگیهای انسان سالم، داشتن گوهر عقل است. سلامت جسم و روان در سایه عقل به دست میآید. عقل ابزار تشخیص نیک و بد، راهیابی به سوی معرفت و شناخت جهان، شناخت خود و جایگاه خویش در نظام خلقت، شناخت اهداف و وسیله های رسیدن به این اهداف است. امام صادق لایه در کلام والاگهری به یکی از صحابه خویش، عقل را مرکز و محور امر عبودیت قرار داده و شخصی را به واسطه او در قیامت، مستوجب پاداشی یا عقوبت دانسته و به دلیل عظمت خلقتش، ۷۵ لشکر و همراه برای او معرفی فرموده است. (۱۲: ج ۱، ص ۲۰، ح ۱۴) به نظر میرسد، این لشکریان در سه محور ارتباطی فرد با خود، با خدایش و با اجتماعش، متجلی و متظاهر گردیده اند. فکر انسان اعمال و احساسات او را پی می ریزد و شکل می دهد و رهبر این فکر به بیان امیرالمؤمنین انقاه عقل است. (۱۵: ج ۱، ص ۹۶) بنابراین، اگر فرد صاحب عقلی به وسیله اعمال و رفتارهایی، عقلش را مراقبت کند و شکوفا سازد، تزکیه و رشد 3. دهد (۱: ص ۵۳؛ ۵: ص ۲۲۱؛ ۳: ص ۲۸۳؛ ۱۴: ج ۷۵، ص ۱۸۶) سلامت روان او - که متأثر فکرش است - تضمین گشته است. فرد عاقلی بنا بر معرفی امام صادقانه (در حدیث عقل و جهل) با خدای خود ارتباطی به شکل بنده فرمانبرداری دارد که اوامر خدایش را اطاعت و از نواهی او دوری میکند و هرگاه مرتکب خطایی شود، با توبه و انابه و دعا، به سوی او باز میگردد و چشم امیدش فقط و فقط، به رحمت و بخشایش الاهی دوخته است. وی شاکر و سپاسگزار نعمات الاهی است و بر او توکل می نماید (در ادامه، آثار این رفتارها از زبان آیات و احادیثی دیگر بازگو می شود.)
همچنین او با تبعیت از ندای درونی خویش، از فرمانهای فرستادگان الاهی در جهت رسیدن به بندگی، پیروی میکند و ذخیره های عقلی خویش را باز می شناسد و در این راستا رابطه صحیح و اخلاقی خود را با خدا، پیشوایان، خویشتن و اطرافیان برقرار می کند. بازشناسی ذخیره های عقلی به تقویت عقلی می انجامد و در اثر تقویت عقلی، نتایج ارزشمندی نصیب بنده میگردد؛ از جمله اینکه منجر به عبرت گیری فراوان او از حوادث میشود (۱:ص ۴۷۱، ش ۱۰۷۵۶) و پیش از آغاز هر کاری درنگ و تأمل می ورزد (۱۱: ج ۱، ص ۱۹۹) و بدین وسیله، خود را از پشیمانی بر اثر عجله، می رهاند. (۷: ج ۱، ص ۱۰۰) وجود عقل زمانی معنی و مفهوم درست خود را دارد که با صفات بسیاری ( بیشی از ۳۰ صفت در حدیث عقل و جهلی) حضور و ارتباط خود را با جامعه نشان دهد. ساختاری بر اساس انصاف، عدل، مهربانی، گذشت و صبر و... که اینها همه، به او شادابی و طراوت و سلامت و عزت می بخشد و او را موفق و سعادتمند میگرداند. به نظر می رسد این سه مسئله ارتباطی ( ارتباط با خود، با خدا، با اجتماع) به طور حلقه وار، به هم متصل اند و در همدیگر تأثیر و تأثر دارند. فرد هر قدر به این فضائل نزدیک تر باشد، عاقلی تر و سالم تر خواهد بود و به هر مقدار که از این صفات دور باشد، از سلامت روان فاصله می گیرد و بیماری جهل و به دنبال آن بیماری روان خواهد داشت؛ چرا که گفتیم روان از نحوه چگونگی فکر و اندیشه برخاسته از عقل، متأثر است. ۱. ارتباط انسان با خدا همان طور که در بیان حدیث لشکریان عقلی و جهل، به طور مختصر، اشاره شد، در آیات و احادیث فراوان دیگر نیز این ارتباط بر اساس سه محور خدا، خود، اجتماع، به شکل قوی به چشم میخورد. سرآغاز ارتباط صحیح با خدا معرفت بهاوست. این رابطه ، بر اساسی معرفت صحیح از استحکام خاضی برخوردار و بر اعمال عبادی فردی و اجتماعی انسان، تأثیر به سزایی می گذارد. به دنبال این معرفت، رفتارهایی از او خواسته شده است؛ چرا که نتیجه آن معرفت صحیح، بروز حالات درونی و خلق و خوی بسیار پسندیده است. معرفت خدا، به فرمایشی معصومین طلاقات نوری در تاریکی و نیروی هر ناتوانی و شفای هر بیماری است. (۱۲: ج ۸، ص ۲۴۷) این تعبیرات مکتب انسان ساز و نجات بخش بشریت، این گونه به ما شناخت می دهد که خدای معتقد ما بسیار رحمن و رحیم است و بندگان خصوصاً مؤمنین را بسیار دوست می دارد. (۱۴: ج ۶۹، ص ۳۳۱) هر چه آدمی به او نزدیک تر شود، از فیوضات رحمانیتش، فراوان بهره مندش میسازد و آن گاه که بنده سر بر آستان فرمانبری او نهاد، محبت ویژه اش شامل حال او می شود و خدا جانشی را با یقین، نیرو میبخشد (همان : ج ۱۰۰، ص ۲۶) و مایه کمال و رشد را به او الهام می کند (همان) و قلبی سلیم و خویی خوشی و حرکتی بر اساسی اعتدال را رزق و روزی او میفرماید (۱: ص ۶۷، ش ۸۹۵) و جامه عفت بر او میپوشاند (۴: ص ۲۷۸) و خلاصه، او را به صفات نیک اخلاقی و سلامت نفس مزین می گرداند و به پاداش فرمانبری و اطاعت بنده، خدا انیس و مونس او می شود تا آنجا که وی از هر رفیق و انیسی، بی نیاز میگردد. (۱: ص ۸۲، ش ۱۲۸۸) این خدای مهربان و دود از سر مصلحت و حکمت، مقدراتی را برای بندهاش پی میریزد و به اجرا در می آورد که برخی مسرت بخش و برخی کراهت آور است؛ ولی در آنچه خدا برای بنده اش خواسته، یقیناً مصلحت او و نهایتاً خیر اوست، چنان که قرآن می فرماید: و عشی آن تگز هواشیناً و هو خیز لکم و عشی آن تحواشیناً و هو شیر لکم و الله یغلم و آنتیلاتغلئون (بقره (۲) / ۲۱۶) اینجاست که بنده مؤمن و وارسته به خدا اعتماد میکند؛ کارش را به او وامی گذارد و میداند که در هر قضای الاهی خیری برایشی نهفته است (۹: ج ۱، ص ۱۴۱) و به سبب این دانسته اش، خرسند و راضی می شود و به آرامش و آسایش واقعی، دست می یابد. آری او به خدا توکل می کند؛ یعنی معتقد می شود که مخلوقات نمی توانند به او نفع و ضرری رسانند؛ اگر خدا نخواسته باشد. امید و طمع یکباره از مخلوقات بر می کند و به خدا وابسته می شود (۱۰: ص ۲۶۰) و قلبش بر اثر توکل، قدرت میگیرد. (۱: ص ۱۹۷، ش ۳۸۷۹) به سبب معرفتی که به خدا دارد، در عین آنکه محب خدا و امیدوار به اوست، از خدا می ترسد؛ به این معنی که میداند خداوند او را میبیند و گفته هایش را می شنود و هر کار خوب و بدی انجام دهد، خدا از آن آگاه است. این معرفت سبب باز ایستادن او از هرگونه زشتکاری می شود؛ البته معرفتی که عجین با یقین گشته است. (۱۲: ج ۲، ص ۷۰) او بر شهوتش مسلط گشته، مالک نفسش می شود. (۱: ص ۲۷۴، ش ۵۹۹۷) آن چنان خویشتن دار که لغزشهایش بسیار اندک شده و به گوهر تقوی دست یازیده است. اگر این چنین است که به قدر و قضای خداوند بوده و بر مصلحت و حکمت او دل استوار کرده، اینک سزاوار است این گونه رفتارهایی از او سر زند: فرمانبردار احکام و اوامر الاهی شود و گناه و معصیت خدا را انجام ندهد و سعادت و نیک بختی را در این رفتار ببیند و هر زمان که غفلت نمود، به درگاه الاهی با توبه و انابه، بازگردد و به فرموده مولی الکونین امیرالمؤمنین، درختهای گناهان خود را در برابر دیدگان و دلهای خویش قرار داده و آنها را با آب پشیمانی، آبیاری کند؛ آن گاه این درختها بار سلامت داده و خشنودی و کرامت را در پی خواهند داشت. (۱۴: ج ۷۵، ص ۷۲) که این فرمایش در واقع، بیان کلام نورانی وحی است که بر مستغفرین مژده افزایش نیرو و رحمت الاهی می دهد: و یا قوم اشتغفرواری سمبر توبوا الیه ی ژیسل الشماء علیکم مدارارا و یزد کم قوة الی قو یکم و لا تولوا بخرمین. (هود ) البته آن که اهل توبه است، اهل دعا نیز هست؛ او زیاد دعا می کند و همه درخواستهایش را از خدا دارد. این اثر توکل است: به هیچ غیری دل نبستن و از هیچ کسی حاجتی و نیازی نداشتن. (۱۴: ج ۷۲، ص ۱۱۰؛ ۱: ص ۱۹۶، ش ۳۸۶۱) او دلش را با ذکر خدا و یاد خدا، در همه حالی ؛ به خصوصی در صحنه های گناه، آبادان می کند و آن از گزند شیطان، در امان می دارد؛ چراکه از خدایش در قرآن، شنیده است که شیطان بر بندگان خالص و مؤمنین و متوکلین، سلطه ای ندارد: إنه ليس له شلطان على الذين آمَنُوا و على ربهم يتوكلون. (نحل (12) /۹۹) او که در کلاس با عظمت قرآن، شاگردی میکند، به دنبال کوچک ترین نعمتی، شکر خدا را به جا میآورد که لین شگز تم لازید نگم. (ابراهیم (۱۴) /۷) بدین وسیله، خود را از فتنه ها و انتقام الاهی مصون می دارد و نعمت را بر خود فزونی میبخشد. (۳: ص ۲۱۴؛ ۱: ص ۲۸۰، ش ۶۱۹۷) ثامن الخجج، امام علی بن موسی الرضائیه فرموده است: «بعد از ایمان به خدا و بعد از اعتراف به حقوق اولیاء الله از آل محمدتقیقت هیچ شکری نزد خدا خوشایندتر از این نیست که برادران مؤمن خود را در امور دنیایشان یاری رسانید.» (۹: ج ۲، ص ۱۶۹) کمر همت به خدمت خلق خدا و بندگان الاهی بسته، هر کاری که از دستش در جهت هدایت و رفاه معنوی و مادی مردم برآید، کوتاهی نمی کند تا بدین وسیله، باری هر چند سبک و قلیل را از دوش خسته مولایش امام زمان اشتباه - روحی فداه - بردارد و قلب نازنین و دردمند حضرتش را - که ۱۴ قرن جای زخم تیرهای جفا و ستم و غفلت و کوتاهی و شیطانصفتی و عصیان و مسلمان نمایی مردمان روزگاران را تحمل کرده - مرهمی، ولو اندک، باشد؛ که این عملش البته و صد البته، بهترین شکرانه نعمات بیکران الاهی است. (۱۲: ج ۲، ص ۲۲۶) ۲. در ارتباط با خود در مطالعه عناوین مرتبط با این بحث در آیات و روایات، حدود ۴۲ مطلب توسط این نگارنده جمع آوری شد که این تعداد زیاد، نشان دهنده اهمیت این مسئله، در بینش دینی است. جالب اینکه تقریباً همین تعداد در لشگریان عقل، درفرمایش امام صادقانه وجود دارد که به طور حتم، رهنمودی است برای انسان دست پرورده این مکتب که تا چه اندازه در جهت خودشناسی و سپس اتخاذ تصمیمات بسیار جدی و ارزشمند و به کارگیری این مهمات، باید سرمایه گذاری کند.
به نظر میرسد، از مهمترین سفارشها، معرفت و شناسایی انسان نسبت به خودش است؛ چنان که امیرالمؤمنین علی انته می فرماید: به خویشتن نادان مباشی، زیرا کسی که خود را نشناسد، هیچ چیز را نمی شناسد. (۱: ص ۲۳۳، ش ۴۶۶۵) معصومین این خودشناسی را تا آنجا مهم می دانند که آن را وسیله نجات از گمراهی و تاریکیها معرفی کرده اند. (همان : ص ۲۳۳، ش ۴۶۶۴) برای انجام این مهم، انسان پایبند یک مکتب فکری، نیازمند تفکر و تعقل و اندیشه کردن است. (همان: ص ۵۷، ش ۵۷۴) آن گاه که به گوهر خودشناسی دست پیدا می کند، نیازهایش، قدرتهایش، قدر و اندازه اش را شناخته (همان: ص ۲۳۳، ش ۴۶۵۷؛ ۱۴: ج ۷۵، ص ۶) مییابد که ایمان به قدرت لایزالی - که برطرف کننده همه نیازهای او و بالا برنده او به سوی کمال و رشد است - لازم و ضروری می باشد.
لذا انسان سالم به پروردگارش، ایمان و باور عمیق دارد؛ ایمان به همان خدایی که در صفحات قبلی معرفی گردید. از ایمان راستین چنین انسانی نسبت به چنان خدایی، مکتب عالی قدر اسلام نتایج بسیار گهرباری را وعده می دهد؛ از جمله اینکه: انسان با ایمان واقعی، یعنی مؤمن راستین، ایمانش در صبر و گذشت، شکر، انفاق در ناداری، انصاف در مورد خود، فهم در دین، برنامهریزی درست