بخشی از مقاله

بررسي تأثير بازارهاي اسلامي در ترويج فرهنگ اسلامي و نقش جهاني بازار مشترک مسلمين در گذشته و آينده
کشورهاي مسلمان

چکيده
کشورهاي مسلمان از گذشته هاي دور به وسيله بازارهاي بزرگ اسلامي شهرت داشته و با يکديگر و همينطور با کشورهاي غير مسلمان تبـادل کـالا و خدمات داشته اند که اين تبادلات خواسته يا ناخواسته به تبادل فرهنگ ها، هنرها، علوم و ساير ارتباطـات اجتمـاعي، سياسـي انجاميـده اسـت . ايـن بازارها همچنين در ايران و ساير کشورهاي همسايه تا چين و اروپا گسترش داشته که وجود جاده ابريشم گواه روشن براين مطلب است . هم اکنون با وجود تحريم هاي بين المللي عليه کشور ما و همينطور وجود واحد پول مشترک اتحاديه اروپا و رواج دلار آمريکا در کشورهاي جهان و خصوصـا برخي کشورهاي اسلامي اين امر لازم و بديهي به نظر مي رسد که کشورهاي اسلامي نياز به بازار مشترک تبادل کالا و واحد پول مشترک دارند که به وقوع پيوستن اين امر خود باعث برهم زدن معادلات جهاني اقتصاد و سياست هاي اجتماعي دنيا خواهد شد. اين مقاله به روش توصيفي - تحليلـي به بررسي نقش ، جايگاه و انواع بازارهاي اسلامي پرداخته و چگونگي نيل به اين هدف اجتماعي - اقتصادي - سياسي را بررسي خواهد نمود.
واژگان کليدي : بازار مشترک، کشورهاي مسلمان ، جاده ابريشم ، واحد پول مشترک


مقدمه
.١تعريف واژة بازار
الف - پروفسور هاردي در دايره المعارف علوم اجتماعي آمريکا, جلد دهم , بازار را به شرح زير تعريف کرده است : "بازار عبارت اسـت از محل يا مکاني که در آن عرضه و تقاضا به منظور تعيين قيمت واحد با هم تلاقي مي کنند. بازار ممکن است محل جغرافيـايي باشـد و همچنين ممکن است عد اي از افراد را که دادو ستد آنها منجر به ايجاد عرضه و تقاضا و قيمت واحدي ميشود نيز بازار ناميد "
ب - بازار مکاني است که در آن فروشندگان و خريداران يکديگر را ملاقات مي کنند. اين تماس ممکـن اسـت رودررو صـورت گيـرد که در اين وضع , بازار ناحي اي محدود و معين است ؛ و يا به وسيلۀ تلفن , تلگراف و ديگر وسايل ارتباط جمعـي واقـع شـود کـ در ايـن حالت بازار جنبۀ جهاني پيدا مينمايد. در موردکالا, بازار محوط اي است که در آن خريداران و فروشـندگان کـالا بـا يکـديگر تمـاس مي گيرند و مبادله واقع م شود) فرهنگ , ١٣٦٣, ص ٧٣٣ (
ج - از نظر اقتصادي, بازار به شرايطي گفته مي شود که براي يک کالا و يا عامل توليدي, تقاضا و عرضه وجـود داشـته باشـد و کـالا يـا عامل خاص در يک قيمت متناسب با عرضه و تقاضا مبادله شود. بنابراين به طور کلي هنگامي که براي يک کالا و يا يک نهادة توليـد, تابع عرضه و تقاضا وجود داشته باشد و مقدار مبادله شده کالا و يا عامل توليد و قيمت مبادلاتي آن توسط توابع عرضه و تقاضا مشخص شود, از نظر تئوري اقتصادي يک بازار وجود دارد. (طبيبان , ١٣٦٣, ص ٨٩ (
د- در لغت نامه انگليسي آکسفورد تأليف هورني-گاکتبني -واکفليد آمده است : بازار ١-(در ايران , هندوستان و ديگر کشورهاي شرق ) کوچه محل دادوستد و مغازه ها, قسمتي از شهر که در آن تمرکز دادوستد و مسيرهاي بورس خريد و فروش قرار دارند. ٢-(در انگلستان و آمريکا) مغازه فروش کالاهاي ارزان با تنوع انواع .
ه - بازار, محل تلاقي نيروها و يا شرايطي است که در آن خريدار و فروشنده تصميمي اتخاذ مي نمايند که نتيجه اش انتقال کالا و خدمات است (اربابي, ١٣٥٥, ص ٤٦)
و- بازار, محل اجتماع و تلاقي تقاضاي خريداران احتمالي يک کالا و يک خدمت است . (اربابي, ١٣٥٥, ص ٤٦ ( .
ز- بازار, محلي است که در آن گروهي از خريداران و فروشندگان يک محدودة جغرافيايي به منظورهاي زير دور هم جمع ميدشوند :
-١براي خريد يک کالاي خاص و يا شيئي که بتواند جانشين آن گردد.
-٢براي آنکه در مرحله اي خاص از مراحل تجارت , مثل مرحلۀ بعد از خروج از کارخانه , مرحلۀ فـروش بـه خـرده فـروش و يـا مرحلـۀ نهايي فروش به مصرف کننده وارد معامله شوند.
-٣براي آنکه در يک زمان معين کالايي را صاحب شوند (اربابي, ١٣٥٥, ص ٤٦ ).


جايگاه بازار در شهر هاي سنتي ايراني اسلامي
جايگاه بازار در شهر اسلامي
اين مبحث محل توجه و موضوع تفحص و تحقيق بسياري از جغرافي دانان ، خاورشناسان و مخصوصاً اسـلام شناسـان قـرن بيسـتم بـوده است . بعضي از آنان بازار را بخش اساسي و هسته مرکزي شهر اسلامي خوانـده انـد . بعضـي ديگـ مسـجد جـامع را و برخـي هـر دو را گروهي ديگر با استناد به متون کهن تاريخي شهر را متشکل از سه رکن اصلي ، ارگ ، مسجد جامع و بازار دانسته اند و سـرانجام برخـي نيزعناصر مهم ساختي اين شهرها را مسجد، بازار، ارگ حکومتي ، هسـتۀ محلـه هـاي مسـکوني و ديـوار و بـارو و دروازة شـهر شـمرده اند(حبيب ، ١٣٨٥).
ارائۀ طرحي شامل و تعريفي جامع از شهر اسلامي ، محل توجه و موضـوع تفحّـص و تحقيـق بسـياري از جغرافيـدانان ، خاورشناسـان و مخصوصاً اسلامشناسان قرن بيستم بوده است . بعضي از آنان بازار را بخش اساسي و هستۀ مرکزي «شهر اسلامي » خوانده اند (ماسـينيون ، ص ٤٧٤)، بعضي ديگر مسجد جامع را (پلانول ، ١٩٦٨، ص ٤٩) و برخي هر دو را (گرونه باؤم ، ص ١٤٥). گروهي ديگر با اسـتناد بـه متنهاي کهن تاريخي و جغرافيايي شهر را متشکل از سه رکن اصلي ارگ ، مسجد جامع ، و بازار دانسته اند (اشرف ، ص ٢٣) و سرانجام برخي نيز عناصر مهم ساختي اين شهرها را مسجد، بازار، ارگ حکومتي ، و هستۀ محلـه هـاي مسـکوني و ديـوار و بـارو و دروازة شـهر برشمرده اند (توسلي ، ص ٣٦٤). به هر حال ، همبستگي مسجد جامع و بازار و اهميـت ايـن دو در سـاختار بنيـادي شـهر اسـلامي امـري مشهود و عيني است ؛ اينکه ، تا روزگاري دراز زندگي و فعاليت اقتصادي ـاجتماعي و تا حدودي مذهبي و سياسي اين شهرها در بازار ظهور و بروز داشته است ، قطعي است . هنوز هم در ذهن بسياري از مردم ، بـازار مرکـز همـۀ فعاليتهـاي شـهري اسـت (سـان ليـور، ص ٢٧).در شهر اسلامي بازارها به مسجد جامع وابستگي کالبدي و کارکردي نزديکي داشته اند. مسجد جامع به سبب تقدّم وظايف مذهبي در جاي مناسبي در هستۀ مرکزي و محور اصلي شهر ساخته مي شد و بازار به عنوان مرکز معيشت مردمي و فعاليتهاي صنفي معمـولاً در جوار مسجد جامع قرار داشت . محلۀ حکومتي و ساختمانهاي عمومي و دولتي از اين هستۀ مرکزي دور نبودند، گرچه حکّام و ديوانيـان براي برکنار ماندن از هياهوي مردم به گريز از اين مرکز بي ميل نبودند. پيرامون اين مجموعه ، محله هاي مسکوني و پس از اينهـا محلـه هاي نيمه روستايي جاي گرفته بودند که کم و بيش نما و منظري شهري داشتند؛ محلهـاي سـکونت کشـاورزان و مهـاجران در مسـاکن بسيار ساده يا در کلبه هاي پوشالي بود؛ و گورستانها در دورترين نقاط شهر يا بيرون از حصار قرار داشت (پلانـول ، ١٩٦٨، ص ٤٩). در شهرهاي نوبنياد اسلامي ، نخست مسجد جامع را در محلي مناسب بنا مي کردند و سپس بازارها را در نزديکي آن مي سـاختند، ولـي در شهرهايي که پيش از اسلام پديد آمده بودند جامع را معمولاً در محل مناسبي در کنار يا نزديک به بازار احداث مي کردند. بـدين سـان شهر به طور کلي نظامي متحدالمرکز داشت . دتمان (ص ١٨٣-٣١١)، مستشرق غربي ، با درآميختن و بهره گيري از همـۀ مطالعـاتي کـه در بارة شهر اسلامي انجام شده بود و با تکيه بر ترکيب صوري شهر طرحي ساده و نمادين از شهر اسلامي خاورميانه منتشر کـرده اسـت (شکل ١). در اين طرح که ظاهرًا شناخته ترين و مقبولترين طرح شهر اسلامي است ، جاي بـازار در هسـتۀ مرکـزي شـهر و محلـه هـاي کوچک بروشني نشان داده شده است (اهلرز، ص ٦٨)
شهرهاي اسلامي خاورميانه و شمال افريقا از لحاظ جغرافيايي و طبيعت پيرامونشان گوناگون اند. بعضـي ماننـد اسـکندريه و اسـتانبول و بصره در کنار دريا، بعضي ديگر مانند قيروان و مراکش در صحرا، برخي ديگر ماننـد بغـداد و قـاهره در کنـار رودخانـه هـاي بـزرگ و سرانجام بعضي نيز مانند ارزروم و شيراز در فلاتها پديد آمده اند. اما، با وجود اين تفاوتها، در همۀ اين شهرها بازارها مرکزيـت دارنـد و داخل حصار شهر بنا شده اند. در بررسي جايگاه بازارها چهار وضع متفاوت تشخيص داده مي شود: ١) بـازار در محـور ميـان دو دروازة شهر، مانند الجزيره ، قاهره ، قيروان ، مکناس ، و رباط ؛٢) بازار در محور ميان يک دروازه و مسجد جامع شهر يـا قصـر حـاکم ، ماننـد فاس قديم ، مدينه ، تازه در مراکش ، تهران ، و تونس ؛ ٣) بازار در راه ميان دو مسجد بزرگ و ارگ مانند اصفهان ، استانبول ، و مکه ؛
٤) بازار ميان مسجد جامع و ارگ يا ميان ارگ و يکي ديگر از استحکامات شهري ، يا ميان يک بندر و مرکز شهر، مانند حلب ، بغـداد، دمشق ، کويت ، مهديه ، و تطوان (شرابي ، ص ٥٢)
منابع : احمد اشرف ، موانع تاريخي رشد سرمايه داري در ايران دورة قاجاريه ، تهران ١٣٥٩ ش ؛ محمود توسلي ، «شـهر در سـرزمينهاي دورة اسلامي »، در هفتاد مقاله : ارمغان فرهنگي به دکتر غلامحسين صديقي ، چاپ يحيي مهدوي و ايرج افشار، تهران ١٣٦٩-١٣٧١ ش
شکل فيزيکي بازار در تمدن اسلامي
آنچه تاکنون بدان پرداخته شد, مروري اجمالي بر مفاهيم کلي بازار در تئوريهاي اقتصادي بود. اما آنچه مورد نظر است , شـکل خاصـي از بازار است که از لحاظ شکل ظاهري, رفتار فروشندگان و خريداران , ترکيبهاي فرهنگي, اقتصادي و اخلاقي حاکم بـر محـيط بـازار, آداب تجارت و روابط ميان بازار و حکومت , مبتني بر ارزشهاي اصيل اسلامي و رهنمودهـاي پيـامبر اکـرم (ص ) و ائمـه علـيهم السـلام مي باشد که در اينجا بدان پرداخته خواهد شد .
از آغاز تمدن اسلامي براي حرف مختلف , مراکز مختلفي وجود داشته اسـت و هـر بخـش از آن مرکـز را بـه پيشـه وران و فروشـندگان حرفۀ خاصي اختصاص ميدادند. هر بازار از معمولاً منطقه اي سرپوشيده تشکيل ميشد کـه در آن مغـازه هـاي کوچـک مشـابهي در دو طرف آن , کنارهم ساخته مي شد تا کالاهاي مشابهي را عرضه کنند. تعداد مغازه ها, به نسبت کـوچکي و بزرگـي شـهر و سـطح تقاضـا, متغير بود. اما واژة بازار يا «سوق » به محيطي اطلاق مي گرديد که در آن تعداد مغازه هاي يک حرفه معتنابه باشد .
گوستاولوبون در کتاب خود در اين زمينه ميگويد :
"از قسمتهاي مهم شهرهاي شرق , قسمت بازار آنهاست . زيرا در هر شـهر مهـم , رشـتۀ زيـادي از سـاختمانها بـه بـازار اختصـاص يافتـه و محله اي براي تجار تشکيل داده شده است . بازارهاي مزبـور داراي سـقفهاي بلنـدي اسـت کـه بـالاي سـقف آن را بـا چـوب يـا حصـير پوشانده اند و براي هر يک از کالاهاي تجاري دکانهاي مخصوصي کنار يکديگر قرار دارد که نام هر کـدام از آن کالاهـا را بـه نـام آن بازار اضافه ميکنند و آن بازار را بدان نام ميخوانند, مثلاً بازار بـزازان و ..... ملاقاتهـاي مـردم شـهر بيشـتر در بـازار صـورت مـيگيـرد (گوستاولوبون , بيتا, ص ٤٩٩ )
بازارهاي سنتي به عنوان يک سازمان اقتصادي و يک نهاد اجتماعي بزرگ و مؤثر, پيشينه اي طولاني و نقشـي بـا اهميـت در اجتماعـات شرقي, بويژه جامعه ايران داشته است . در شهرهاي کهن مشرق زمين , بازارهاي پر رفت و آمد انباشته از کالا, از دير بـاز فعالانـه جـاذب پول و کالا بوده اند. بازار بـه عنـوان يکـي از مـؤثرترين نهادهـا و سـازمانهاي شـهري, همـواره مـورد نگـرش و دقـت جغرافـي نگـاران , جهانگردان و مسافران واقع شده است و همچنين به مثابۀ ستون فقرات اقتصاد شهري, مرتبط کننده و در مواردي اداره کننـده فعاليتهـا و تحرکات روزمرة اجتماعي و قلب تپنده مبادلات کالايي و مايحتاج جامعه بوده است (خسرو معتقد, ص ١٣ )
در کنار يا پيرامون بازارها, سراها و کاروانسراها و ميهمانسراها و مساجد و حمامها و تشکيلات و اماکن گوناگون به چشم مي خورد و در بسياري از شهرهاي ايران نيز, بازار در نزديکترين فاصله با اماکن مقدس مذهبي مانند مزار امامزادگان ايجاد مـي شـد و ايـن امـر حضـور بازار را به عنوان يک رکن مهم اجتماعي و سنتي, علاوه بر دارا بودن خصايص اقتصادي و طبيعي آن , به اثبات مي رساند. در نزديکترين سده هاي پس از اسلام , شهرهاي بزرگ ايران به بازارهاي معظمي آراسته بودنـد کـه از نظـر گسـتردگي حـوزه ارتبـاط و فعاليـت , قـرار گرفتن در حيطه بيکران ارتباطات اقتصادي دولت اسلام و ورود و خروج قافله ها از دورترين نقاط جهـان آن زمـان , بـا بازارهـاي ايـران پيش از اسلام تفاوت و تمايز عمده داشته و بر آنها رجحان داشتند (خسرو معتقد, بيتا, ص ١٣ )
از زمان پيامبر اسلام , بازارها به جهت آنکه در اطراف مساجد بزرگ و يا مسجد جامع بنا مي شد و مسـجد جـامع کنـار ارک يعنـي مقـرّ حکومت بود, لذا بازارهاي سنتي از مراکز سياسي و مذهبي شهر بشمار ميرفـت . در اطـراف بازارهـا محلـه هـاي مسـکوني بـود و بـدين صورت بازارها با مصرف کنندگان همزيست بودند. در هر منطقۀ بازار چندين مسجد بزرگ و کوچک , و معدودي حوزة علميه سـاخته ميشد؛ به گونه اي که منطقه اقتصادي بازار معبر طلاب , فضلا, اساتيد و روحانيون بود. بـدين ترتيـب ,بـازار سـيمايي علمـي, فرهنگـي و اقتصادي داشت که بيانگر ارتباط عميق تجارت , علم و اخلاق در فرهنگ اسلامي است . در شهرهايي که جنبه خاص مذهبي داشت , بازارها در اطراف و گرداگرد مراکز مقدس شهر ساخته مـي شـد. بازارهـاي سـنتي مشـهد و همچنين شهرهاي کربلا و کاظمين در عراق گوياي اين طرح ميباشد .
هر بازار داراي دروازه و دري بود که شبها بسته ميشد. تا چند قرن پيش بعضـي از مغـازه هـاي بـازار, در نداشـتند بلکـه شـبها و در ايـام تعطيل , مغازه داران توسط پارچه هاي ضخيم , مغازه هاي خود را ميبستند. محل تقاطع دو راسته اصلي بازار, چهار سوق خوانده ميشد و از مهمترين بخشها و نقاط بازار به شمار ميرفت و بازرگانان بزرگ در اين محل حجره داشـتند. کاروانسـراهاي کـوچکتري موسـوم بـه
"سرا" در سراسر طول بازار احداث مي شد و دفاتر تجار و انبار برخي از کالاها در آنها قرار داشـت . حيوانـات بـارکش کمتـر وارد ايـن سراها ميشدند. در پشت برخي از سراهاي مهم , کاروانسراهاي بزرگي جهت فرود کاروانهاي تجاري و انبار کردن کالاها وجود داشت و کاروانها از طريق راهي به موازات بازار وارد آن ميشدند. حجره هاي تجار در تيمچه ها, که اغلب دو طبقه بودند, قرار داشـ . اغلـب تيمچه ها به عرضه يک کالا اختصاص داشت . کالاهاي گران قيمت و ظريف در رسته هايي موسـوم بـه "قيصـريه " عرضـه مـيشـد؛ هـر قيصريه داراي در, يا درهاي جداگانه اي بود. در هر رسته کالاهاي يکسان به فروش مي رسيد (حسين سلطانزاده , ١٣٦٥, ص ٢٥٩ )
در کتاب ويژگيهاي تاريخي شهرنشيني در ايران دوره اسلامي آمده است :

..."شهرهايي که فرمانروايان اسلامي بنيان گذاردند, دو پايه اصلي داشت : يکي مسجد جامع و ديگري بـازار... .مسـجد جـامع در اوايـل دوره اسلامي مرکز مذهبي و سياسي بود. ... و گذشته از آن , کارکرد فکري و عملي نيز داشـت و مرکـز آمـوزش عـالي بـود. در سـوي ديگر مسجد جامع و گاهي گرداگرد آن , بازارها قرار داشتند. نخستين بازار در کنار مسجد جامع , بازار فروشندگان اشياي مذهبي بود و شمع فروشان و عطاران و مهر و تسبيح فروشان و مانند ايشان در اين بازار بودند و در کنار آن بازار کتابفروشان و بازار صحافان و سپس چرم سازان قرار داشت . پس از آن نوبت به بازار پارچه فروشان ميرسيد که قيصريه ناميده ميشد و پر اهميت ترين مرکز بازرگاني بازار بود؛ ... اهميت اقتصادي قيصريه به عنوان مرکز اصلي بازار از آن جهت بود که صنايع نساجي در بازارهاي اسلامي پايـه اقتصـادي بـازار بود. پس از قيصريه , بازار درودگران , مسگران و قفل سازان و پس از آن بازار حلبي سازان و آهنگران قرار داشـت . در حاشـيه بازارهـا, کاروانسراها و بازار نعل بندان و زين سازان و پالان دوزان جاي داشت که نزديـک دروازة شـهر بـود... محلـه هـاي مسـکوني گرداگـرد بازارها جاي داشت ... هر محله براي خود بازارچه , گرمابه و عبادتگاه (مسجد, کليسا و غيره ) جداگانه اي داشت "(احمد اشرف , ١٣٥٣, صص ١٨-١٦ )
آنچه گفته شد, نمونه هايي از بازار اسلامي در کالبد شهرهاي اسلامي بود. در سراسر تمدن اسلامي, از غرب تا شـرق , شـهرهاي نوبنيـاد تماماً الگويي خاص , متناسب با فرهنگ اسلامي را دنبال مي نمود و شهرهاي ديگر, با توجه به الگوي مطلوب , به مرور بازسازي ميشد.
مهمترين گونه هاي بازار از لحاظ شکل و کارکرد.
با بررسي و مقايسۀ بازارهاي کشورهاي اسلامي مي توان طرحي از گونه هاي مختلف بازار را از لحاظ شکل ساختماني و کارکرد رسم کرد که صرف نظر از بعضي استثناهاي منطقه اي همۀ انواع مهم را دربرگيرد. در اين گونه شناسي برحسب ترتيب قرار گرفتن راسته هـا و خانها نسبت به هم ، چهار نوع اصلي و از لحاظ عمل و وظيفه دو نوع اصلي و بعضي انواع فرعي را مي توان بازشناسي کرد .
.١بازارخطي (طولي ( ،
راسته اي است که در جهت طولي رشد کرده است و خانها در دو سوي آن جاي دارند؛ مانند بازار تهـران در سـال ١٢٦٧ (شـکل ٤٧)؛ سوق بنقوسا در شمال شرقي دروازة شهر حلب ؛ بازار «ميدان » در جنوب دمشق ؛ بازار بابل و بخش بزرگي از بازار قم ،

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید