بخشی از مقاله

بررسي حقوق بشر اسلامي از منظر عرفان اسلامي

چکيده
از فرداي پايان جنگ جهاني دوم، تمام مردم جهان و دولت ها، که از جنگ و کشتار به ستوه آمده بودند، درصدد تشکيل سازمان ملل برآمدند. از يک سو، بخشي از اين سازمان، متولي حقوق بشر شد و منشوري را در سال ١٩٤٨ به تصويب رساند که مشتمل بر يک مقدمه و ٣٠ ماده مي باشد. ين منشور به انواع آزادي هاي فردي، نژادي، مذهبي ، برابري و کرامت انسانها مي پردازد. از سوي ديگر، کشورهاي مسلمان دست به تدوين و تصويب حقوق بشر اسلامي زدهاند؛ چرا که معتقدند در حقوق بشر غرب، تعارضات و نواقصي وجود دارد که نمي توان آن را در کشورهاي اسلامي به طورکلي و بي قيد و شرط اجرا کرد. جوامع اسلامي به دليل فرهنگ ، دين و مذهب ويژه خود نيازمند حقوقي متناسب با جامعه اسلامي خود هستند. مفهوم حقوق بشر به معناي حقوق اساسي و اوليه اي است که تمام انسانها در آن از جهت انسانيت شريکاند. دين اسلام ، دين جامع و خاتم اديان الهي است که براي تمام شئون زندگي بشر، اعم از زندگي فردي و اجتماعي ، داراي برنامه است . اين مسئله با به رسميت شناختن حقوق انسان و کرامت وي نمايان مي شود که اين پژوهش در جستجوي اين پرسش است که برخي از حقوق مردم با عنوان حقوق شهروندي ، از نگاه اسلام چگونه پاسخ داده خواهد شد؟ در نگاه ابتدايي چنين به نظر مي رسد که دين اسلام با توجه به تعاريف ، تاريخ و احاديثي که با خود به همراه دارد، همواره با نگاهي توأم با کرامت ، شأن و منزلت به حقوق و هنجاريهاي اجتماعي انسان ها پاسخ صريح و شفافي داده است . در اين پژوهش از روش تحليلي -توصيفي با بررسي مقالات و کتب کتابخانه اي استفاده شده است .
واژگان مهم : حقوق بشر اسلامي ، ايران، قانون اساسي ، غرب، آزادي


مقدمه
انسان موجودي است که کرامت ذاتي را از آفريدگار خويش به ارمغان گرفته است . اين کرامت از نخستين روزهاي تکوين و شروع رشد وي به سمت انسان کامل شدن با او همزاد بوده و تا هنگامي که خود را از شايستگي اين کرامت محروم نکند، جاودانه خواهد ماند. کرامت انسان تنها درُ بعد زندگي اجتماعي او خلاصه نمي شود، بلکه او درُ بعد زندگي فردي نيز به همان اندازهُ بعد اجتماعي داراي کرامت است . جامعه انساني را نمي توان به مثابه موجود واحد زنده اي فرض کرد که از طريق نيروي هدايت کننده حکومت و دولت ، در جهت خير و صلاح هدايت مي شود، و افراد انسان ها در آن همچون سلول هايي هستند که در اختيار کليت بدن انسان قرار دارند و در نتيجه ، تکتک افراد فاقد استقلال و اراده و شخصيت متمايز و به عنوان ابزاري در خدمت جامعه و دولت مي باشند، و نهادها و سازمانهاي سياسي همچون دستگاه هاي بدن موجود زنده، تنها وسيله اي براي حيات جامعه تلقي مي شوند.
بنابراين ، نوع بينش ، براي فرد، استقلال و ابتکار و شخصيت و نقشي به جز خدمت به جامعه ، آن هم در درون يک موجود (ارگانيزم ) باقي نمي ماند. اگر در اين تشبيه دقت کنيم ، بافت هاي بدن براي ادامه حيات بدن زندگي مي کنند، ولي بدن هيچ گاه براي سلولها زندگي نمي کند. در جامعه ، ارزش ها و نقش ها و خلاقيت هاي اجتماعي در وجود افراد به ظهور مي رسد و رشد آن به نوبه خود از هدف هاي اصيل و قابل توجه زندگي انسان است . همان قدر که فدا کردن جامعه و وحدت براي فرد و واحد، دور از عقل و منطق و در جهت تخريب ارزشهاست ، فدا کردن فرد در برابر جامعه و واحد در برابر وحدت ، غير منطقي و موجب پايمال شدن ارزش ها و توقف رشد انساني است .
تاريخ حقوق بشر در اسلام
براي شناخت تاريخ ، پيش فرض هاي نظري حقوق بشر در اسلام، ناگزير بايد آن را به دو بخش تقسيم و هر کدام را به طور جداگانه مورد بررسي قرار داد: ١- تاريخ تکوين حقوق بشر در اسلام ، ٢- تاريخ تدوين حقوق بشر در اسلام. در مورد بخش اول، بايد توجه داشت که تاريخ تکوين مجموعه حقوقي اسلام با نزول آيات قرآن و گفتار پيامبر و سيره عملي و تقريرهاي آن حضرت ترسيم شده است . لذا در اين بحث ، کافي است ما به بخشي از آيات و احاديث اشاره کنيم :
حديث شريف نبوي (سفينه البحار، ج١: ١٣) اشاره به اين نکته دارد که اعضاي جامعه با ايمان، در ابراز مهر، دلسوزي و عواطف مانند يک تن هستند، هرگاه عضوي از آن به درد آيد، ديگر عضوها قرار نخواهند داشت . مفاد اين حديث ، موازنه ارزش فرد و جامعه است . در ديدگاه اسلام ارزشها و نقش ها و خلاقيت هاي اجتماعي ، از وجود افراد متجلي مي شود و به همين دليل رشد آن، از هدفهاي اصيل و قابل توجه زندگي محسوب مي شود، ولي در عين حال، ارزش و اصالت جامعه هرگز ناديده گرفته نمي شود. همان قدر که فدا کردن جامعه و وحدت براي فرد و واحد به دور از عقل و منطق و در جهت تخريب ارزشهاست ، فدا کردن فرد در برابر جامعه و واحد در برابر وحدت نيز غير منطقي و موجب پايمال شدن ارزشها و توقف قافله رشد انساني است .
خطبه ٢٠١ از سخنان اميرالمؤمنين (همان، ج ١، ماده رضا) روشنگر بنيان اصيل وحدت و انسجام بر اساس رضايت عمومي است که پايه اساسي دمکراسي را در تفکر سياسي اسلام تبيين مي کند و بدون آن نظام سياسي مشروعيت خود را از دست مي دهد.
آيه شريفه ٩٢ سوره انبياء به معناي «اين امت شما است که يکپارچه است و من پروردگار شمايم . پس همگي خدا را پرستش کنيد» مبين اين حقيقت است که از ديدگاه اسلامي در تئوري امت ، فرد بر حسب ادراک و اراده و اختيار خود و ايماني که به ارزشهاي والا دارد، جزئيت کل (جامعه ملت امت ) را مي پذيرد و خود را وقف آن و گاه فداي آن مي سازد، و اين عالي ترين مرحله آزادي بشر محسوب مي شود (ترجمه تفسير الميزان، ج ٤).
با گردآوري آيات قرآن کريم در همان نخستين سالهاي نزول قرآن، اولين مرحله تدوين حقوق بشر در اسلام انجام گرفت و تبيين مسائل مربوط به حقوق بشر در مجموعه آيات الهي در ذکر حکيم ، گردآوري و تدوين شد. از اين رو مي توان تاريخ تدوين حقوق بشر در اسلام را به دهه دوم قرن اول هجري و دهه هاي آخر قرن هفتم ميلادي نسبت داد و قرآن را در مقايسه با آنچه که در غرب با عنوان حقوق بشر تدوين شده است ، يکي از کهن ترين اسناد مدون در حقوق بشر شمرد. قرن سوم هجري شاهد صدها کتاب جامع حديثي و سيرهنگاري بود که با نامهاي مختلف ، اصول و مباني تفکر جامع اسلام را در زمينه فرهنگ و تمدن بشري و از آن جمله حقوق بشر مطرح نمود. خوشبختانه بيشتر اين کتاب ها و جوامع حديثي که شامل گفته ها و عملکردهاي پيامبر در کل مسائل اسلامي است ، از گزند حوادث تلخ و ويرانگر تاريخ مصون مانده و ما امروزه به بخش عظيمي از اين ميراث گرانبهاي فرهنگي و علمي تاريخ صدر اسلام دسترسي داريم .
تنقيح کتاب ها، اصول و جوامع اوليه حديث ، از سوي محدثان و محققان اسلامي ، مرحله جديدي را در زمينه مسائل اسلامي و از آن جمله مسائل مربوط به حقوق بشر در سير تاريخي تدوين حقوق بشر در اسلام آغاز نمود. در اين مرحله ، کار تقسيم بندي موضوعي احاديث و تبيين و طبقه بندي سند روايات و در نتيجه ، مشکل تعارض احاديث آشکار و منقح گرديد. با آغاز تدوين فقه و اخلاق (دو رشته بسيار مهم از علوم اسلامي )، که شکل جامع تر آن در قرون سوم و چهارم تجلي نمود، مباحث حقوق بشر در اسلام در کتاب هاي فقهي و اخلاقي اين عصر همچون مبسوط شيخ طوسي به طور استدلالي مطرح شد و مورد نقد و تحليل قرار گرفت . تحولات بعدي فقه را به ويژه در سدههاي هفتم و هشتم هجري مي توان در کتب فقهي چون تأليفات محقق و علامه حلي جستجو نمود. در دوران شکوفايي فقه اسلامي ، در سدههاي سيزده و چهارده هجري، نيز مسائل حقوق بشر در اسلام، به صورت عميق تر و روشن تري در لابلاي طبقه بندي و موضوعبندي سنتي فقه ، در مباحث سياسي فقه عنوان شد (فقه سياسي ، ج ٢: ٢٥).
در عصر ما فقهاي بزرگي چون حضرت امام خميني قدس سره الشريف گامهاي بلندي در گشودن راههاي جديد در بينش فقهي برداشتند که ضمن وارد کردن مقوله هاي عرفاني در شخصيت و ارزش انسان به قلمروي مباحث فقهي حقوق بشر، با تکيه بر دو عنصر زمان و مکان در اجتهاد، افق هاي جديدي را براي صاحب نظران در برداشت از نصوص اسلامي متناسب با انسان معاصر باز نمودند (همان: ٦٥).
تحول حقوق بشر در تاريخ اسلام
مطالعه تحولات حقوق بشر در دوران حيات پيامبر اسلام (ص )، نشانگر يک انقلاب سياسي و ارزشي در زمينه مسائل حقوق بشر مي باشد. احترامي که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم ) به عنوان شخصيت برتر الهي و مقام رسمي سياسي براي انسانها با هر عقيده و رنگ و طبقه اجتماعي قائل بود، و شخصيتي که به زنان داد و اعمال جاهليت را در زمينه هاي تحقير و تبعيض و ستم نسبت به انسانهاي محروم تقبيح نمود، در تاريخ بشر کم نظير است .
وقتي پيامبر در برابر جنازه يک يهودي از جا بلند مي شود و با يهوديان و مسيحيان متحد مي گردد، و با قبول پيوستن آنها به جامعه اسلامي ، اساس وحدت ملي را پايه گذاري مي کند، و زنده به گور کردن دختران را به عنوان يکي از زشت ترين صورتهاي تحقير بشر مورد تقبيح قرار مي دهد و ياران خود را به آزادگي و اظهارنظر حتي در برابر نقطه نظرات خود تشويق مي کند و نشستن ساده و بدون نشانه در حلقه يارانش را بر تکيه بر مقام و اريکه قدرت ترجيح مي دهد، تصويري از تعالي حقوق بشر را در تاريخ و سراسر عصر خود ترسيم مي کند. ياران پيامبر که تربيت شده اين مکتب بودند، هر کدام الگويي از اين تصور و تصوير بودند، در اين ميان حضرت علي (عليه السلام) بيش از هر شخصيت ديگر در اين زمينه سختگير و روشنگر بود.
اصول فلسفي و عرفاني حقوق بشر در اسلام
منشأ تفاوت اصلي ميان ديدگاههاي اسلام در مورد حقوق بشر با ديدگاه غرب در اين باره در منابع آن است حقوق بشر در اسلام بر اصولي فلسفي و عرفاني مبتني است و احکام شريعت در انطباق و هماهنگي با آن اصول بايستي استنباط گردد. اصول زير از جمله آنها مي باشند:
اصل کرامت انساني

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید