بخشی از مقاله

بررسي رابطه انرژي و امنيت در خليج فارس
مقدمه
در قرني که محور بيشتر استراتژيهاي جهاني بر پايه اقتصاد مي چرخد، بعيد نيست که پـرداختن بـه ايـن مقولـه يکي از دغدغه هاي اصلي کشورها باشد. روند گسترش اقتصاد جهاني ، در جهان آنقدر سريع و گسترده گشته که مـي تـوان گفت سياست و فرهنگ را هر دو در حيطة خود قرار داده است . اقتصاد در قرن بيست و يک بر پاية انرژيهـاي مختلـف و عمدتاً نفت مي گردد.
هر چند زمان به جلوتر مي رود ما شاهد استفاده وسيعتر از منابع ديگر مانند گاز و انرژي هسـته اي خـواهيم بـود.
نفت بعنوان اولين و مهمترين منبع انرژي در همه جاي سطح کره زمين به يک اندازه موجودنمي باشد و به همـين دليـل ارزش و اهميت آن در خاورميانه نسبت به ديگر منابع بيشتر است و کشورهاي مصرف کننده عمده نفت ، متأسـفانه خـود توليد کنندگان عمده نيستند و به همين خاطر دستيابي به منابع نفتي براي کشـورهاي عمـده مصـرف کننـده مقولـه اي بسيار مهم و حساس در امر سياستهاي نفتي مي باشد.
به لحاظ اينکه خاورميانه و منطقه خليج فارس مرکز عمده تجمع انرژي در جهان هسـتند، زيـاد جـاي شـگفتي نيست وقتي که مشاهده مي کنيم بيشتر کشورهاي مصرف کننده چشم طمع به اين منطقه انرژيزا دارند.
خليج فارس از جهات مختلف داراي اهميت است . منطقه اي که بين اروپا، افريقا و شرق و جنوب آسيا واقع شـده و چند نقطه استراتژيک دنيا نيز دراين منطقه واقع شده است . تنگه هرمز که منطقه حساس خلـيج فـارس را بـه دريـاي عمان و اقيانوس هند و همچنين کانال سوئز که درياي سرخ را به مديترانه وصـل مـي کنـد. عـلاوه بـر اهميـت نظـامي و استراتژيکي منطقه اهميت اقتصادي اين منطقه نيز بسيار حياتي مي باشد.
خاورميانه دو ويژگي اساسي يعني منابع انرژي و بازار مصـرف کالاهـاي کشـورهاي صـنعتي را بـا هـم داراسـت .
اصطلاح خاورميانه يا خاور نزديک بزرگ در چند دهه اخير به کار گرفته شده وحدود جغرافيايي آن هرگز وضـع مشـخص ويکنواختي پيدا نکرده و به خاطر همين عدم هماهنگي و تجانس در پديدههـاي آن اسـت کـه ويليـام کـوهن آن را يـک "منطقه دره " مي نامد.
در نيم قرن اخير خليج فارس بدون ترديد از مهم ترين و حساسترين مناطق جهان بوده و پندار و گـزاف نخواهـد بود اگر ادعا شود در آستانة قرن ٢١ خليج فارس مي رود تا به صورت کانون توجهات و نگرشها درآيد و به تعبير کلاسـيک ژئوپلتي "هارتلند" يا قلب زمين نام گيرد.
اهميت ژئوپلتيکي خليج فارس ناشي از سه عامل : ١. موقعيت راهبردي ٢. بازار صدور کالا و تجهيزات نظـامي ٣.
وجود ذخائر عظيم انرژي مي باشد. از نقطه نظر ذخائر انرژي مي توان گفت از سال ١٩٠٨ هنگامي که اولين چاه در مسجد سليمان به نفت رسيد اهميت جهاني خليج فارس بيشتر نمايان شد.
در هر صورت منطقه خليج فارس از ديرباز بخاطر موقعيت جغرافيايي و صنايع عظيم انرژي چهرههاي مختلـف را به خود ديده و دائماً امنيت اين منطقه با چالشهاي فراوان روبرو شده است .
ايران بعنوان يکي از کشورهاي مطرح داراي نقش بسيار مهم و اساسي در تأمين امنيـت منطقـه مـي باشـد، کمـا اينکه سياستهاي مختلف کشورهاي خارجي در اين منطقه از گذشته تاکنون تهديدات و چالشهاي فراواني را بـراي ايـران ايجاد کرده است . ولي ايران با توجه به اهميت خود در خاورميانه و جايگـاه خـود در منطقـه بـا درايـت توانسـته اسـت و مي تواند چالشها را به فرصتها تبديل کند و گامهاي مثمرثمري در اين راه بردارد.
مسئله امنيت نيز علاوه بر انرژي در اين منطقه بسيار شايان اهميت مي باشد. البته ايـن امنيـت معمـولاً اجبـاري بوده ، همانطور که در سالهاي گذشته و بخصوص در چند سال اخير شـاهد برقـراري آن در خاورميانـه بـزرگ يـا کمربنـد شکننده به بهانه هاي مختلف توسط قدرتهاي بزرگ در منطقه بودهايـم . کشـورهاي بـزرگ يـا ابرقـدرتها هميشـه سـعي داشتند که امنيت را در منطقه به نفع خود درآورند. يعني صدور نفت به قيمت بسيار پايين و بدون هـيچ مـانع در صـادر کردن آن، که اين مسأله براي کشورهاي دارنده نفت زياد خوشايند نبوده و همين مسأله است که در قرن کنوني ما شاهد نزاع هاي فراوان بين دارندگان انرژي و قدرتهاي جهاني بودهايم ، که مهمترين برخورد و نزاع نيز پس از واقعه ١١ سـپتامبر را بيشتر نظاره گر هستيم . واقعه ١١ سپتامبر که جهان را به شگفتي برانگيخت در ساعت ٨.٣٠ روز سه شنبه ١١ سـپتامبر سال ٢٠٠١ (٢٠ شهريور ٨٠) دو فروند هواپيماي غول پيکر مسافربري به فاصله چند دقيقـه بـه بـرجهـاي ٢ قلـو و ١١٠ طبقه اي مرکز تجاري جهاني واقع در نيويورک برخورد کردند و ساعتي بعد هواپيمـاي مسـافربري ديگـري پـس از ربـوده شدن به ساختمان وزارت دفاع امريکا (پنتاگون) در واشنگتن برخورد کـرد و خسـارات عظيمـي را بـر جـا گذاشـت . ايـن حملات تروريستي نه تنها شوک کم سابقه اي بر افکار عمومي جهانيان و خاصه مردم و جامعـه داخلـي امريکـا وارد آورد، بلکه تأثيرهاي فراوان ديگري نيز بـر جاگذاشـت . شـهروندان امريکـايي کـه در کشـور بـه ظـاهر قدرتمنـد و آرام زنـدگي مي کردند، با حس ناامني و بي ثباتي کشور خود روبرو شدند و گروههاي قدرت و دولتمردان امريکـايي نيـز در واکـنش بـه ظاهر مضطربانه خود، در برخورد با پديده تروريسم با خشم و انتقام و در پي اقدام همه گير در سطح جهاني برآمدنـد. ايـن واقعه عظيم بدليل خسارات مالي و جاني فراوان که بر اقتصاد امريکا بر جا گذاشت به »جنگ جهاني سوم» و «بزرگتـرين حادثه قرن ٢١» موسوم گرديد.
البته اين حمله با واکنش شديد امريکا روبرو شد بطور مثال : صدور قطعنامه شوراي امنيت سـازمان ملـل متحـد براي محکوميت تروريسم ، ديپلماسي جهاني امريکابراي تجمع ديدگاهها و جهت گيري کشورهاي غربي و غيرعربي جهـت محکوميت حادثه ، تلاش براي همسو شدن متحدان جهاني و منطقه اي امريکـا بـراي همکـاري و پشـتيباني درتهـاجم بـه افغانستان، ايجاد جو تهديد و فشار عليه برخي گروهها و کشورهاي اسلامي و عربي منطقه و... از جمله پاسخ ديگر امريکـا بود که در مقابل اين حملات به کشورش در پيش گرفت .
در يک جمع بندي مي توان نتيجه گرفت که کشورهاي صنعتي و بخصوص قدرتهاي بـزرگ و آنهـايي کـه داراي اقتصاد عظيم تري هستند به امنيت خود بيشتر بها داده و نياز دارند و در صورت هرگونـه خطـري ضـربة سـنگين تـري را متحمل مي شوند و با توجه به مسائل ذکر شده در بالا او با توجه به اينکه استراتژي سياسي و نفتـي امريکـا در خاورميانـه تأثيرات بسيار جدي براي امنيت منطقه اي و ملي ايران داشته ، بايد نسبت به اين مسأله دقت و توجه بيشتري گردد.
از اين رو به نظر مي رسد که شناخت استراتژيهاي نفتي اتخاذ شده توسط قدرتهاي بزرگ بـراي درک موقعيـت بهتر ايران و تأمين امنيت آن در منطقه کاري بسيار ضروري و حياتي مي باشد.
ژئوپلتيک خليج فارس
در نيم قرن اخير، خليج فارس بعنوان يکي از مهمترين و حساسترين مناطق جهـان در نگرشـهاي ژئـوپلتيکي و محاسبات استراتژيک بوده است ، و گزاف نيست که اگر ادعا شود که در آستانه قرن ٢١ خليج فـارس مـي رود تـا بصـورت مهمترين کانون توجه آن نگرشها ومحاسبات درآيد و به تعبيري کلاسيک ژئوپلتيک »هارتلند» نام بگيـرد. منطقـه خلـيج فارس هشت کشور را در برمي گيرد که سرزمينهاي اين منطقه از آن: عـراق، ايـران، کويـت ، عربسـتان سـعودي، بحـرين ، عمان ، قطر، امارات متحده عربي وعمان مي باشند. در ميان هشت کشور منطقه خليج فارس يکي از پهناورترين کشورهاي جهان (عربستان سعودي) و يکي از کوچکترين آنها (بحرين ) ديده مي شود. همچنين يکي از کهن ترين کشـورهاي جهـان (ايران) به همراه يکي از جديدترين آنها (امارات متحده عربي ) برگرداگرد دريا حضـور دارنـد. خلـيج فـارس دريـاي نيمـه بسته اي است که بازوي اقيانوس هند به شمار مي رود و تنگه هرمز کليد آن محسوب مي شود و اين نکتـه در نظريـه هـاي ژئوپلتيکي از جايگاه ويژهاي برخوردار مي باشد و امروزه با اولويـت يـافتن اقتصـاد در صـحنه جهـاني و ارائـه نظريـه هـاي ژئواکونوميکي ، بر اهميت تنگه هرمز افزوده شده است . تنگه هرمز براي کشورهاي کنـاره آن نيـز اهميـت حيـاتي از نظـر اقتصادي دارد. «ريچارد نيکسون » در کتاب »صلح واقعي و جنگ واقعي » مي گويـد: نفـت ، خـون صـنعت مـدرن اسـت و منطقه خليج فارس قلبي است که اين خون را مانند تلمبه به جريان مي اندازد و راههـاي دريـايي پيرامـون خلـيج فـارس شريانهايي هستند که اين خون حياتي از آن مي گذرد.
«براي روشن تر شدن موضوع مي توان به نظم نوين جهاني اشاره کرد که نخستين بار توسط جرج بوش پدر بيان شـد کـه بيانگر ديدگاههاي آمريکا نسبت به قرن ٢١ است .
ژئوپلتيک ايران
ايران در جنوب غربي آسيا واقع شده است ، درحقيقت منطقه اي واقع در بين سه قاره آسيا، اروپا و آفريقاست کـه ايران در اين منطقه به نحو شديدي از حوادث اين قاره متأثر است . زيرا هر نوع واقعه اي که در اين قارهها بوجود آيـد و يـا روابط سياسي و نظامي و اقتصادي و فرهنگي در هرکدام از اين سه قاره مخدوش شود، بر کشور ايران نيز تأثيرگذار است .
اهميت منابع اقتصادي منطقه خليج فارس و وابستگي شديد امريکا، اروپا و ژاپن بر منابع انرژي اين منطقه و علم به اينکه ايران با ثباتترين و قدرتمندترين کشور منطقه است و با داشتن سواحل طولاني ٢٠٢٥ کيلومتري شمال خليج فارس در اختيار داشتن جزاير بسيار مهم لارک، قشم ، هنگام، جزاير سه گانه ابوموسي ، تنب بزرگ و تنب کوچک و تسلط کامل بـر تنگه استراتژيک هرمز، اين کشور را از موقعيت بسيار ممتازي در صحنه بين المللي برخوردار مي کند.
حوزه هاي ژئوپلتيکي ايران
شامل : حوزه ژئوپلتيک خليج فارس، درياي عمان و اقيانوس هند، حوزه ژئوپلتيک فلات ايـران، حـوزه ژئوپلتيـک آسياي مرکزي و قفقاز و حوزه ژئوپلتيک درياي خزر مي باشد.
حوزه ژئوپلتيک خليج فارس
خليج فارس بعنوان مهمترين و بزرگترين مخزن نفتي جهان نقش تعيين کنندهاي در سرنوشت اقتصادي جهـان دارد و با توجه به بحران موجود انرژي در دنيا تا زماني که نفت بعنـوان بهتـرين و ارزانتـرين منبـع انـرژي مطـرح اسـت ، ترانزيت نفت از تنگه هرمز براي کشورهاي غربي و ژاپن اهميت خاصي را خواهد داشت . هـر قـدرتي کـه بخواهـد کنتـرل سياسي جهان را بدست آورد از طريق کنترل خليج فارس و استفاده از اهرم انرژي قادر خواهد بود تا به اهداف خود نائـل آيد و ايران بخاطر تسلط کامل بر طول شمال خليج فارس و درياي عمان و برخورداري از يک قدرت مقتدر با ثبات و يک سرزمين وسيع و جمعيت بالغ بر ٧٠ ميليون نفر مي تواند بالاترين نقش را در اين حوزه ژئوپلتيکي داشته باشد.
حضور کشورهاي بيگانه گاه به گاه و تشکيل يک ناوگان پنجم امريکا و حضورآنها در درياي عمان و خليج فـارس و تلاش امريکا و توطئه هاي رژيـم اشـغالگر قـدس و همينطـور در سـال گذشـته تجـاوزات و کارشـکني انگلـيس و ورود تفنگداران آنها به آبهاي خليج فارس همواره درجهت ايجاد شکاف بين ايران و کشورهاي جنوبي خليج فارس بوده است .
مؤلفه هاي تأثيرگذار بر ژئوپلتيک ايران
موقعيت جغرافيايي - جمعيت - دسترسي به آبهاي آزاد- منابع - نهادهاي سياسي و اجتماعي ابعاد مختلف استراتژيک امريکا در منطقه
١. بعد سياسي :
اوج استراتژي سياسي امريکا در دهه ٨٠ را مي توان در دخالت اين کشور در جنگ عراق عليه ايران طي سـالهاي ٨٨-١٩٨٧ (جنگ نفتکشها) مشاهده کرد که اين کشور توانست با گسيل بيش از ٧٠ ناو جنگي به منطقـه بـه حمايـت از عراق بپردازد و عملاً در کنار عراق عليه ايران در خليج فارس وارد جنگ شد و از پيروزي ايـران و شکسـت عـراق در ايـن جنگ که منافع امريکا و کشورهاي حامي عرب حوزه خليج فارس بـه خطـر مـي افتـاد، جلـوگيري کنـد و بااعمـال فشـار سياسي ، اقتصادي، نظامي به ايران باعث شد که اين کشور در سـال ١٩٨٨ قطعنامـه ٥٩٨ شـوراي امنيـت سـازمان ملـل متحد را قبول کرده، و در نتيجه آتش بس موقت در جبهه ها برقرار شود و جنـگ بـه پايـان رسـيده و از ميـزان تشـنج در منطقه کاسته شود.
٢. بعد حقوقي :
دولت ايالات متحده در چارچوب دکترين بوش تعدادي از قراردادهاي مهم بين المللي را نقض کـرده و يـا از آنهـا خارج شد، بعنوان مثال:
الف . منتفي دانستن امضاي پيمان محدوديت سلاح هسته اي
ب. خروج از پيمان ضد موشک بالستيک (ABM) و بدليل دفاع از امنيت مردم امريکا، حمايت از قرادادها نيز لغو شد.
ج. عدم پايبندي به سازوکارهاي کنترل مندرج در پروتکل ١٩٩٥ و...
٣. بعد نظامي :
بخشي از برنامه هاي نظامي امريکا به ارتش سالاري اين دکترين انجاميده است عبارتند از:
- پشتيباني از برنامه موشکي جنگ ستارگان و افزايش بودجه آن به ميزان بالا (حدود ٦٠%)
- جايگزين ساختن کلاس کلاهکهاي جديد و درعين حال بسيار نيرومند به جاي موشکهاي قديمي
- توليد کلاهکهاي کوچک اتمي و متعارف با کاربردموشکهاي مجهز به اين کلاهکها
٤. بعد اقتصادي:
دو هدف عمده در بطن استراتژي امريکا نهفته است : تصاحب منابع انرژيزا و بکارگيري کنترل کـاملتر در سـطح
جهان .


سياست خارجي دولت جرج بوش تصاحب منافع نفتي است و هدف استراتژي نهايي دولتهاي غربي بويژه امريکا رسـيدن به بالاترين قدرت آن در بعد اقتصادي است . در حال حاضر اقتصاد دنيا بر پايه نفت و گـاز مـي باشـد و درآينـدهاي دورتـر انرژي هسته اي محور قرار مي گيرد.
بنابراين دخالت بوش و يورش امريکا به منطقه خاورميانه برسه پايه قابل بازبيني مي باشد.
١. حادثه ريشه در بطن توسعه اقتصادي و تحولات سياسي و اجتماعي دارد که بعنوان يک رويکـرد تـاريخي از دهـه هشتاد برنامه ريزي و پي ريزي شد و ارتباطي باتمايلات و يا اراده سردمداران جديد کاخ سفيد ندارد.
٢. حمله امريکا به منطقه خاورميانه را مي توان دنباله پيروزي آن کشور در مقابل اتحاد شوروي، اردوگاه سوسياليسـم تلقي کرد و آن را مرحله بعدي شکست شوروي دانست .
٣. حمله امريکا را مي توان بخشي از جنگ سوم جهان تلقي کرد که مي تواند با حملات بعدي آن کشـور نيـز تکميـل شود.
اهميت و جايگاه ژئوپلتيک خاورميانه اهميت خاورميانه در طول جنگ سرد
از گذشته هاي دور تاکنون، قدرتهاي جهاني سعي کردهاند بر منطقه خاورميانه تسلط يابند، زيرا که تسلط بر ايـن منطقه بعنوان يک امتياز استراتژيک براي آنهابه حساب مي آمده است . اتحاد جماهير شوروي درصدد نفوذ هر چـه بيشـتر پيدا کردن پايگاههاي مهم در منطقه بوده است . امريکا نيز دو هدف را دنبال مي کرده است . يکي تـأمين نفـت مـورد نيـاز صنايع امريکا و غرب و جلوگيري از ابرقدرت رقيب در دست اندازي بر اين منـابع ، دوم، تأسـيس و تثبيـت کشـوري بنـام اسرائيل به عنوان يک وطن يهودي، البته اين دو هدف ايالات متحده امريکا در تضاد با هم بوده است .
اهميت خاورميانه بعد از جنگ دوم جهاني
امريکا براي رسيدن به اهداف خود به هر دسيسه اي که مي توانست اقدام نموده است که البته براي اهداف خود از
چند استراتژي استفاده کرده است ، که مهمترين آنها استراتژي نظامي اين کشور مي باشد.
حوادث سال ١٩٧٩ تغييرات بنيادي در سياستهاي دولت امريکا بوجود آورد. پيـروزي انقـلاب اسـلامي و سـپس هجوم شوروي به افغانستان سبب شده کارتر رئيس جمهور پيشين امريکا طي يک نظريه رسمي تصميم کشور خود را در رابطه با حفظ منافع کشورش در خليج فـارس بيـان دارد و بعـد از سـال ١٩٨٧ ميـزان ذخـائر نفتـي امريکـا در حجمـي چشمگير روند اهميت خاورميانه رابراي ابرقدرتها بيشتر به نمايش گذاشت .
جايگاه جديد خاورميانه و خليج فارس
- ديدگاه امريکا
به گفته »لي هاميلتون» نماينده دمکرات مجلس نمايندگان امريکا در سخنراني خود در سال ١٩٩٨، با اعتقاد به حضور نظامي امريکا در خليج فارس و به نقل از ايشان: «حضور تداوم يابنـده وقدرتمنـد ارتـش امريکـا در منطقـه خلـيج فارس مي بايست جزيي عمده از سياست ما باشد.
هدف از حضور ارتش ايالات امريکا در خليج فارس تنها ايران نيست ، بلکه اين کشور منافع نيرومندي در مداخلـه ايران در مسائل امنيتي دارد. البته اين واضح است که ملت ايران تاکنون امريکا و مداخله هاي او را در گذشـته هـاي دور و نزديک و بخصوص پس از پيروزي انقلاب نظارهگر بوده و امريکا را دشمن شماره يک خود مي داند.
- ديدگاه مصرف کنندگان
نفت خليج فارس در قرن ٢١ براي اروپا و آسياي شرقي بويژه چين ، اهميت زيادي مي يابد. امريکـا در ايـن زمـان حضور خود را در عراق به اثبات مي رساند و چين مجبور مي شـود کـه بـا سياسـتهاي امريکـا هماهنـگ شـود. امـا اروپـا بخصوص آلمان و فرانسه بايد هزينه مخالفت با جنگ امريکا عليه ايران را نيز بپردازند و امريکا تحريم عليه ايران را شـروع مي کند و از طرف ديگر مقادير زيادي نفت از عربستان و کويت و عراق به کشور خود روانه مي کند.
استراتژي جديد امريکا در خاورميانه
جورج بوش رئيس جمهوري امريکا خواستار ايجاد منطقه آزاد تجاري ميان امريکا و کشورهاي خاورميانـه اسـت .
وي هدف از ايجاد اين مناطق را توسعه اقتصادي و برقراري آرامش اين منطقه عنوان مي کند، آيا براستي چنين مي باشد؟
البته جرج بوش پدر و بيل کلينتون دو رئيس جمهور سابق امريکا برقـراري آرامـش در خاورميانـه را زمينـه سـاز توسعه اين منطقه ميدانستند و اين بدان معناست که استراتژي امريکـا در کنـار ايجـاد ثبـات بـراي منطقـه (خاورميانـه ) برقراري روابط اقتصادي و تبادل در زمينه هاي زيربنايي است .
هر چند پيامدهاي استراتژي فوق، بهبود زندگي مردم در جهان عرب است اما دخالت مستقيم امريکـا در منطقـه روي آموزش، فرهنگ ، اقتصاد و سياست اين کشورها تأثير بسيار زيادي دارد که عواقب آن در حال حاضر نيز به وضوح به چشم مي خورد.
اظهارات بوش تأييد کننده اين نظريه مي باشد «هدف از امنيت ملي امريکا که در سـپتامبر ٢٠٠٢ تشـکيل شـد، تضمين امنيت امريکا در منطقه خاورميانه است ، اين امنيت ، برگ برندهاي را براي در اختيـار داشـتن قـدرت نظـامي بـه امريکا مي دهد که نظير آن در گذشته براي کشور قابل تصور نيست که دسـتاورد آن افـزايش نفـوذ اقتصـادي و سياسـي امريکا در منطقه خاورميانه است .
و اين کاملاً روشن است که سايه سياستهاي امريکا به کل دنيا آنچنان گسترده است که استراتژي ديگر کشـورها بسيار کمرنگ بنظر مي رسد نگاهي به بوش و دارو دسته او که همگي طرفدار شرکتهاي غول پيکـر نفتـي هسـتند، نشـان مي دهد که استراتژي نفتي اين کشور با استراتژي نظامي و سياسي آن پيوند عميق و محکمي دارد.
ژئوپلتيک نفت براي کل جهان
امروزه نفت يکي از منابع بسيار مهم انرژي در دنيا مي باشـد وانـرژي نيـز قـوة لازم بـراي صـنعت ماشـين ، و هـر
کشوري که بتواند از انرژي بدرستي استفاده کند به توسعه راه پيدا مي کند. از جهتي مي توان توسعه را چنين تعريف کرد: توسعه يعني گسترش ظرفيت نظام اجتماعي براي برآورده کردن نيازهاي محسوس يک جامعه و دو مقوله رشد و توسـعه نيز بستگي تام به کاربرد نفت و انرژي دارند. در سالهاي ١٩٥٠ تا ١٩٧٠ رشد مصرف نفت بيش از رشد اقتصـادي آن بـود و اين وضعيت بيانگر اين مسئله است که اهميت نفـت را در منطقـه مـي رسـاند. ولـي در دهـه بعـد مصـرف نفـت بطـور چشمگيري کاهش پيدا مي کند به دو دليل : اولاً در دهه بعدي بازار نفت شاهد دو شوک فزاينده قيمت مي باشـد و مسـئله بحران انرژي بوجود مي آيد. ثانياً اقتصاددانان بر اين عقيده بودند که در مراحل پيشرفت اقتصادي و پس از طي دورانهاي اوليه بدلايل گوناگون از ميزان شدت انرژي کاسته و اقتصـاد وارد دوران صـنايع و فعاليتهـاي »سـرمايه بـر» شـد و عصـر
«صنايع انرژي» را پشت سر گذاشته است و باز در دهه آخر قرن ٢٠ مجددًا شاهد افزايش نفـت هسـتيم و شـدت تقاضـا براي نفت بالا مي رود.
جغرافياي سياسي چگونگي ساختار مصرف نفت
کشورهاي صنعتي پيشرفته و کشورهاي سوسياليستي با اقتصاد متمرکز قرار دارنـد و از سـوي ديگـر کشـورهاي آسياي مرکزي و اروپاي شرقي قرار دارند که بخاطر نيازهاي نفتي و اقتصادي خود به سوي کشورهاي نفت خيز خاورميانه و امريکا گرايش پيدا مي کنند. کشورهاي جهان سوم و در حال توسعه نيز در سوي ديگر مي باشند.
اکثر کشورهاي افريقا، آسيا و امريکاي لاتين در اين حوزه ميباشند که البته از نظر مصرف سوخت به چند دسـته تقسيم مي شوند و دسته اي ديگر از مصرف کنندگان نفت در آسياي جنوب شرقي قرار دارند مانند: کـره جنـوبي ، تـايوان، سنگاپور و...
سياست ملي انرژي امريکا
طبق برآوردها، ظرف ٢٠ سال آينده مصرف نفت در امريکا به ميزان ٣٣ درصد و مصرف گاز طبيعي بـه بـيش از
٥٠ درصد و تقاضا براي انرژي برق ٤٥ درصد رشد خواهد کرد و طي ٢٠ سال آينده مصرف نفت خـام در امريکـا (ايـالات متحده ) به ميزان ٦ ميليون شبکه در روز افزايش پيدا مي کند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید