بخشی از مقاله

نقش قدرت های فرامنطقه ای در امنیت خلیج فارس

چکیده


ا خلیج فارس از دیرباز برای قدرت های فرامنطقه ای اهمیت ویژه داشته و کشف نفت نیز اهمیت خلـیج فارس را چندین برابر کرده است. موضوع نفت و انرژی در چند دهه اخیـر موضـوع حیـاتی و حساسـی بـرای قدرت های بزرگ فرا منطقه ای شده است به طوری که امنیت انرژی خلیج فـارس بـه مثابـه منـافع ملـی ایـن کشورها تلقی شده است. حضور نظامی کشورهای فرا منطقه ای در منطقه خلـیج فـارس در وهلـه اول حـس امنیت و آرامش منطقه برای برقراری پروسه استخراج، انتقال و توزیع انـرژی را بـه ذهـن متبـادر مـی کنـد، در

 


واقع حفظ امنیت خلیج فارس از اولویت های برنامه های این قدرت هـا اسـت. امـا جنبـه دیگـر ایـن حضـور نظامی در خلیج فارس به وجود آوردن جو امنیتی و نظامی سنگین در منطقه بوده که سبب حس ناامنی در نـزد کشورهای منطقه شده است. حضور نظامی آمریکا در منطقه به بهانه حفـظ امنیـت کشـور هـای تولیـد کننـده انرژی منطقه سبب شده است که این کشور ها به انبار سلاح تبدیل شوند. در واقع این حضور کـه مـی بایسـت تضمین کننده امنیت منطقه باشد فضایی آکنده از ترس و بـی اعتمـادی را در منطقـه بـه وجـود آورده اسـت. تجربه چند دهه اخیر نشان داده است که الگوی نظامی امنیتی قدرتهای فرا منطقـه ای لزومـاً امنیـت در خلـیج فارس را به ارمغان نیاورده است. سوال این است که حضور قدرت های فـرا منطقـه ای در خلـیج فـارس چـه تاثیری بر امنیت منطقه داشته است؟ ما در این مقاله در پی علـت یـابی حضـور قـدرتهای منطقـه ای در خلـیج فارس هستیم و همچنین در پی آن هستیم تا تأثیر راهبرد امنیتی کشورهای فرا منطقه ای را بر رفتار کشـورهای منطقه برررسی کنیم. ا

واژگان کلیدی: خلیج فارس، قدرت های فرا منطقه ای، امنیت، حضور نظامی ا

2

 

مقدمه:

منطقه خلیج فـارس بـه عنـوان یـک آبراهـه بـین المللـی از موقعیـت و اهمیـت ویـژه ژئواسـتراتژیک و ژئوپلیتیک در سطح خاورمیانـه و جهـان برخورداراسـت. از دیـر بـاز شـاهد چـالش قـدرت و رقابـت مـداوم قدرتهای منطقهای و فرامنطقهای بوده است. در این میان یکی از عوامل مهم و تاثیرگذار، مسئله امنیت و ثبات وآرامش منطقه بوده است. به ویژه این مقوله از ابتدای قرن بیستم یعنـی از زمـان کشـف و اسـتخراج نفـت در منطقه از اهمیت خاصی برخوردار شد. به همین دلیل از آن تاریخ تاکنون مسـئله امنیـت خلـیج فـارس ترتیـب های مطلوب در این راستا و چگونگی مشارکت دولت های منطقهای و بینالمللی در آن از جمله مهم ترین و حساس ترین مباحث جاری منطقه بوده است. برخی تلاش ها برای ایجـاد امنیـت در خلـیج فـارس از چنـدین دهه گذشته نتوانسته است با موفقیت همراه باشد و هنوز این منطقه با چالش های امنیتی مواجه بوده است.

در این شرایط جدید حاکم بر نظام بینالملل، رقابت بر سر کنترل منابع قدرت و بازارهای اقتصادی میـان قطبهای اقتصادی مطرح جهان تشدید گردیده است، بـه اعتقـاد جفـری هـارت کنتـرل بـر منـابع، کنتـرل بـر بـازیگران را در پـی دارد و کســی کـه بـازیگران را کنتــرل کنـد نتــایج بـازی را تعیـین مــیکنـد. (دوئرتــی و فالتزگراف، (153 :1383 بر همین اساس مسأله خلیجفارس یک مسـأله جهـانی اسـت و بـیثبـاتی در امنیـت انرژی، ثبات جهانی را تهدید میکند. بنابراین مبالغه نیست که بگوییم الگوهای امنیت منطقهای که ارائه مـی-

گردد اگرچه به ظاهر منطقهای هستند اما پایه های امنیت جهانی را تشکیل می دهنـد و مکانیسـم هـای امنیتـی موجود در منطقه که دیروز طراحی شده اند امروز پاسخگوی مسائل نیستند. مـیتـوان گفـت: الگـوی امنیتـی


همکاری محور نیازمند اتفاق نظر در خصوص »اصول، هنجارها، قوانین و رویـه هـای تصـمیم گیـری کـه در رابطه با یک موضوع حیات می یابد« می باشد. ( krasner, 1983: 1)

امروزه مفهوم امنیت، صرفا نظامی نیست، بلکه ابعاد اجتماعی، سیاسـی، اقتصـادی و زیسـت محیطـی بـه خود گرفته است. در این مقاله به بررسی موانع و چالش های اصلی در شـکل گیـری امنیـت پایـدار درمنطقـه خلیج فارس میپردازیم و اینکه درمنطقه خلیج فارس، چه الگوی امنیتی میتوانـد بـرای صـلح وثبـات منطقـه مناسب باشد، خواهیم پرداخت.

-1 -1 امنیت چیست؟

امنیت واژه عربی از ریشه امن است به معنای در امان بودن، ایمنی، بیترسی، آرامش و آسـودگی معنـی شده است. امنیت یعنی آزاد و رها بودن از خشونت اعمال شده توسط دیگران.

بنابر روش تحلیل گفتمانی میتوان دو نوع تعریف از این واژه ارائه داد: گفتمان سلبی: امنیت عبارت از »نبود تهدید«

گفتمان ایجابی: امنیت عبارتاست از وضعیتی که در آن بین خواستهها و داشتهها (کارآمدی) نسـبت متعـادل و متناسبی وجود دارد که در بازیگر ایجاد رضایتمندی نماید( معین، .(157:1360

-2 -1 ویژگیهای امنیت

-1 -2 -1 نسبی بودن امنیت

 

با این حال هر تعریفی که از مفهوم امنیت بـه دسـت دهـیم، نبایـد فرامـوش کنـیم کـه در جهـان واقعـی دستیابی به امنیت مطلق غیرممکن است. امنیت ارزش و موقعیتی است که یک کشور به میزان کمتـر یـا بیشـتر میتواند از آن برخوردار باشد اما هیچگاه هیچ کشوری نمیتواند از امنیت تام بهرهمند باشد. بهویژه در زمـان ما وجود سلاحهای هستهای به هیچ کشوری امکان نمیدهد که امنیت مطلق داشته باشد. ضمن آنکـه امنیـت مطلق برای یک کشور به معنی عدم امنیت مطلق برای دیگران است. بالا بودن هزینههای نظامی نیـز دولـتهـا را وا میدارد که استراتژیهای امنیتی خود را پیوسته تغییـر دهنـد. بنـابراین دسـت دولـتهـا بـرای بـالا بـردن توانایی کشور در رسیدن به حدی که آن را در شرایط معین برای تضمین امنیت کشور لازم میدانند، بـهطـور کامل باز نیست (روشندل،.(157:1374

-2-2-1 ذهنی بودن امنیت

یکی از صفات مسلم امنیت، ذهنی بودن آن است. احساس امنیت و کمیت و کیفیت آن وابسته اسـت بـه نظری که مردم و دولت نسبت به دشمن احتمالی و بالقوهی خود دارند. ذهنی بودن امنیت برای ارتبـاط آن بـا سه عامل زیر است:

الف- اعتماد یا بیاعتمادی به توانایی و قدرت نسبی کشور برای مقابله با هر خطر جدی و حمله احتمالی .

ب- اعتماد یا بیاعتمادی به قدرت نسبی کشور دوست و دشمن.

Ì - اعتماد یا بیاعتمادی به این کشور میتواند وضع مطلوبی را در گرایشها روندهای سیاسـی آینـده حفـظ کند.


اصولاً امنیت پدیدهای ادراکی و احساسی است. یعنی این اطمینان باید در ذهن تودهی مردم، دولـتمـردان و زمامداران و تصمیمگیرندگان به وجود آید که برای ادامهی زندگی بدون دغدغـه امنیـت لازم وجـود دارد. یکی از آثار و نتایج ذهنی بودن امنیت ایجاد ترس و توسل به قوهی قهریه برای سیاستهای داخلی و خـارجی است (سیف زاده،.(162:1378

-3-2-1 تجزیهناپذیر بودن امنیت

همانگونه که نمیتوان بین ناامنی یک استان و امنیت یک نظام سیاسی تفکیک قائل شـد. در رونـدهای زمانی آتی، عدم امنیت کشورها در یک حالت تنازعی بر امنیت مناطق و حتی امنیـت بـینالمللـی تأثیرگـذار خواهد بود. در حقیقت امنیت در مقابله کردن با حاکمیت و استقلال یک کشور رابطـهی مسـتقیم دارد. یعنـی اگر در شهر یک کشور رابطهی مستقیم دارد. یعنی اگر در شهر یـا اسـتانی از یـک کشـور جنـگ داخلـی یـا ناامنی پدید آید نمیتوان ادعا کرد که چون در دیگر شهرها امنیت به هـم نخـورده، آن کشـور دارای امنیـت کاملی است (ربیعی، .(9 :1383

-4-2-1 رابطه بین امنیت و قدرت

سنت و عادت بر این بوده است که امنیت مملکت را معادل و مساوی با قـدرت و امنیـت نظـامی بداننـد. اعمال قدرت نظامی یعنی توسل به جنگ. حفظ امنیت و کسب افزایش و نمایش قـدرت یکـی از روشهـای معمول در روابط بینالملل بوده است. گفتنی است که امنیت را نمیتوان فقط از طریق قدرت نظامی کشور به دست آورد، گرچه قدرت نظامی، قدرت غالب است ولی بهکارگیری آن چندان حقانی نیسـت. در عرصـهی

 

بینالمللی که قانون جنگلگونه بر آن حاکم است داشتن نیروی نظامی قدرتمند و کارآمد و بـا کیفیـت بـرای حفظ امنیت، ضروری است که نمیتوان بر آن چشم پوشید(سیف زاده، پیشین، ص .(163

-3 -1 عوامل فرامنطقه ای ا

در تبیین شرایط و تحولات بی ثباتی مجموعه امنیتی منطقه خلیج فارس، پرداختن بـه بـازیگران مداخلـه گـر در این مجموعه امنیتی به خصوص آمریکا ضروری است.

-1 -3 -1 سابقه حضور قدرت ها

روزگاری پرتقالی ها، دوره ای نیزانگلستان، مهمترین قدرت فرامنطقه ای نقش آفـرین در خلـیج فـارس بودند که رویکرد و عملکرد آنها تأثیر مستقیمی بر فضای سیاسی و امنیتی منطقـه داشـت. دردهـه 70 مـیلادی بود که انگلستان پس ازآن که شیخ نشین وامیر نشین های عربی درحاشـیه خلـیج فـارس بـا پشـتیبانی لنـدن بـه کشور تبدیل کرد تصمیم به خروج ازمنطقه گرفت و جـای خـود را بـه آمریکـا داد و ایـن امـر تـاکنون ادامـه دارد(خبرگزاری ایرنا، 5بهمن.(1390

در این دوره، تسلط آمریکا به خلیج فـارس عمـدتأ از طریـق ایـران (سـتون نظـامی) و عربسـتان (سـتون اقتصادی) بعد از وقوع انقلاب اسلامی در ایران آمریکا مجبور شد راهبرد خود درخلیج فارس را تغییـر دهـد. ایالات متحده در این راستا در طول جنگ 8 ساله ایران و عراق، کمک های مالی و اطلاعاتی و دیگـر انـواع کمکهای خود را برای یاری رساندن به عراق فراهم آورد و در نهایت برای نشسـتن بـر سـر میـز مـذاکره بـه


ایران فشار آورد. ایجاد تقابل و توازن بین کشور های منطقـه ای غیـر همسـو(یعنی ایـران و عـراق) در جهـت حفظ منافع امنیتی آمریکا و متحدینش در خلیج فارس، هدفی مهم برای این کشور در دوره جنگ سرد بود.

فروپاشی شوروی باعث تقویت ژئوپلیتیک در بسیاری از مناطق مهم جهان از جملـه خلـیج فـارس شـد. پس از سقوط شوروی و تغییر ساختار بینالملل، آمریکا احساس برتری طلبـی جدیـدی در خلـیج فـارس پیـدا کرد و تصور کردند که می توانند طرح های خـود را بـه سـایر قـدرت هـا تحمیـل نماینـد. بعـد از حادثـه 11 سپتامبر2001، آمریکا به بهانه مبارزه با تروریست، تلاش های وسیعی را برای طراحی ترتیبات امنیتی منطقـهای براساس دیدگاهها و منافع خود آغاز کرد. پس از حمله به افغانستان در سال 2001، دولت آمریکـا بـا تمرکـز بر خلیج فارس، در سال 2003 به عراق حمله کرد و با سرنگونی رژیم بعث تـلاش نمـود تـا رونـد جدیـدی از دولت-ملت سازی را در این کشور آغاز کند. براساس این الگو صف دوستان و دشمن آن کاملأ از یکـدیگر تفکیک میشد. به عبارت دیگر، هرکه با ما نیست بر ماست(واعظی،.(27:1385

از این رو تضعیف و انزوای جمهوری اسلامی ایران از جمله اهـداف اساسـی سیاسـت هـای آمریکـا در منطقه میباشد. حضور آمریکا در مجمع امنیتی خلیج فارس بیش از آنکه به عنوان عـاملی مثبـت بـرای ایجـاد ثبات و امنیت پایدار در این منطقه عمل کرده باشد، عاملی منفی و در جهـت بـر هـم زدن نظـم طبیعـی منطقـه بوده است. آمریکا نه تنها به ایجاد روابط همکاری جویانه بین کشورهای منطقه درجهت ایجاد ترتیبات امنیتـی مبتنی بر همکاری و مشارکت تمام بازیگران کمک نکرده است بلکـه همـواره سـعی داشـته اسـت بـا تشـکیل ائتلافهایی از کشورهای کوچکتر در مقابل سه بازیگر اصلی خلیج فارس تداوم فضای رقابتی و خصومتها را در منطقه تشدید نماید بر این اساس مداخله گری آمریکا و سیاستهای آن عمـدتاً بـه عنـوان مـانعی بـرای

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید