بخشی از مقاله

خلاصه
هزارو يک شب کتابي است که نه يک نويسنده دارد و نه در يک زمان خاص نوشته شده است هزارو يک شب بزرگترين کتاب ها و مختص به همه ي زمان هاست . اما آنچه مهم است ، هزار و يک شب است که در اروپا به شب هاي عربي مشهور شده و علت اين است که پس از غلبه عرب ، هزار و يک شب از فارسي به عربي ترجمه شد و بخشي از داستان هاي آن کتاب ، در روزگار و عهد رويايي و پر از خوشگذراني هارون الرشيد اتفاق افتاد.يعني نويسندگان عرب و يا احتمالا ايراني،موضوع داستان خود را هارون الرشيد خليفه مقتدر قرار دادند. يک نکته بسيار مهم ديگر در بررسي داستان هاي هزارو يک شب ديدگاه اسطوره اي اهورا و اهريمن است که تمام جهان و موجودات آن يا اهورايند و خوب هستند يا اهريمن و بد هستند. و قهرمان از طرف موجودات و اشياء خوب به سمت سلامت راهنمايي مي شود و از سوي موجودات اهريمني به بدي گرفتار ميشود .داستان هاي هزارو يک شب ساختار دايره وار دارند و اين تکنيک و شيوه داستاني باز مربوط به جهان نگري انهاست که معتقد به دايره سامسارا هستند،يعني چرخه تولد و مرگ مکرر که در داستان هايشان نيز به اين شکل نمود يافته است که ساختار دايره وار دارند.همچنين در هزارو يک شب از مکر زنان زياد استفاده شده است .واقعيت اين است که در جوامع مرد سالار که زن پرده نشيتن است و تقريبا هيچکاره محسوب مي شود مورد ظلم وستم فراوان قرار مي گيرد و براي رفع ستم ازخود و حتي در مواردي براي انتقام گرفتن از هوش و ذکاوت و نقشه چيني بهره مند مي شود که به مکر تعبير مي شود.
واژه هاي کليدي: داستان ، هزارو يک شب ، فضاي جادويي

١. مقدمه
هزار و يک شب مجموعه اي از داستان هاي افسانه اي قديمي هندي، ايراني و عربي است که به زبان هاي متعددي منتشر شده است . اکثر ماجراهاي آن در بغداد و ايران ميگذرد و داستان هاي آن را از ريشه ايراني دانسته اند، که تحت تاثير آثار هندي و عربي بوده است . اينکه داستان هاي هزار و يک شب مشخص و روشن باشند و تعداد آن ها دقيقا هزار و يک باشد چندان واقعي به نظر نميرسد .اما داستان هاي زيادي زير نام هزار و يک شب نوشته شده است .(ويکي پديا دانشنامه ازاد). اين کتاب پيش از دوره هخامنشي در هند به وجود آمده و قبل از حمله اسکندر به فارسي (پهلوي) ترجمه شده و در قرن سوم هجري زماني که بغداد مرکز علم و ادب بود از پهلوي به عربي برگردانده شده است . در سال ١٢٥٩ هجري قمري، در زمان محمدشاه به دست عبداللطيف طسوجي به فارسي ترجمه شده (اين کتاب داراي ارزش تاريخي است ، اما در کل يک سوم کتاب اصلي را هم شامل نميشود.) و ميرزامحمدعلي سروش اصفهاني اشعاري به فارسي براي داستان هاي آن سروده است که تا زمان ناصرالدين شاه ادامه داشته است . داستان هاي اين کتاب داراي محتواي بسيار بوده ازجمله طنز، تعاليم اخلاقي چه بد و چه خوب (بعضي از داستان هاي آن تشويق به عيش و نوش و خوش گذراني مينموده براي همين از اين حکايات صرف نظر شده است ولي در بعضي حکايات هم تشويق به عدالت و ايثار و جوانمردي نموده است .)، آداب و سنن ملل مختلف ، مشکلات اجتماعي، مسافرت و سياحت و...نسخه کنوني فارسي را عبداللطيف طسوجي در زمان محمدشاه و پسرش ناصرالدين شاه به فارسي درآورد و به چاپ سنگي رسيد. «هزار و يک شب » نامي است که از زمان ترجمه طسوجي در دوره قاجار در ايران شهرت يافته و نام قديم آن هزار افسان بوده است .
چاپ کتاب تا زمان انقلاب اسلامي به همان سياقي که چاپ کلاله خاور درآمده بود، مشکلي نداشت . بعداز انقلاب هم انتشارات هرمس اين کتاب را در سال ١٣٨٣ منتشر کرد که در ١٣٨٦ به چاپ دوم رسيد.(١) هزار و يک شب قصه هاي مردم است که در واقع چگونه زيستن و تعامل در جامعه را مي آموزد. در اين ميان نقش هارون الرشيد به عنوان حاکم بغداد خيلي پررنگ است . چهره يي که از اين حاکم ارائه مي شود با چهره تاريخي اش متفاوت است .مردم حرفش را مي پذيرند و گاه تا حد يک قديس بالا مي رود. چرا هارون الرشيد اينقدر برجسته مي شود و اصولا حاکميت در راستاي قصه ها چه نقشي ايفا ميکند؟
قصه هاي هارون الرشيد براي دوره قصه هاي بغداد است . هسته اصلي هزار و يک شب به هند و ايران مربوط مي شود. بخشي از آن هم براي عراق است که بغداد در آن نقش برجسته يي دارد. قصه هاي هارون الرشيد و جعفر برمکي هم بخشي مال مصر است . اين مجموعه قصه ها که جمع مي شود داستان هزار و يک شب را مي سازد .اما هزار و يک شب در واقع هزار و يک داستان در بر ندارد. اين قصه مجموعه دويست و چند قصه است که در هزار و يک شب توسط شهرزاد قصه گو براي شاه خونخوار روايت مي شود.(زبان مرزي افسان ها- ولاشو تر ترجمه جلال ستاري)(٢)
٢. جادو گري در ادب فارسي
جادو واژه ي فارسي به معناي افسونگر و ساحر، يا کسي است که افسون و جادو کند.در ادبيات متاخر و تداول عامه ي مردم امروز،جادو هم به معناي سحر و افسون و هم به معناي ساحري افسونگري و جادو گري وجادگر به معناي جادوگر و افسونگر کاربرد دارد.جادو يا سحر مجموعه باور ها اعمال و فنون و روش هايي که به کارگيري ان ها براي کنترل يا دگرگون کردن شرايط فرا طبيعي؛ طبيعي و محيط زيست و رسيدن به مقاصد و اهداف نيک و بد؛موثر و سودمند پنداشته مي شده است .در اين امر جادوگر يا از اراده و توان جسمي خود و يا از برخي ابزارها و وسايل ، اوراد، افسون ها طلسمات و تعويذات براي رام ومهار کردن نيرو هاي فرا طبيعي بهره مي گرفته تا طبع منش و ميل انها را مطابق با خواسته ها و نياز هابگرداند و بر پديده هاي طبيعي ،انديشه احساس و فرجام انسان ،و امور جاري زندگي او تاثير بگذارد.
٢-١. جادو در ايران باستان
قديم ترين باورهاي ايراني را درباره جادو و جادوگري، در اوستا ميتوان يافت . به روايت اوستا، پس از آن که اهوره مزدا يازدهمين سرزمين نيک ، هيلمند، را آفريد، اهريمن در مقابل آن جادوان را آفريد.( ونديداد، فرگرد، بند ١٤، ونديداد، چ حسني، ص ١١-١٢) منظور از جادوان در اينجا و در بسياري ديگر از بخشهاي اوستا و متون پهلوي گروهي از ارواح پليد اهريمني است . در تأييد اين نکته ميتوان به بندهشن استناد کرد که ديوان و دروجان و جادوان و مازنيان را ارواح ديوي خوانده ، و بر ضد ارواح ايزدي، يعني ايزدان و بغان و امشاسپندان ، معرفي کرده است .(٣)در اوستا و ديگر متون زردشتي، نام جادوان غالبا در کنار نام پريان ، ديوان و ديگر موجودات اهريمني آمده (٤ تا١٦) و نابودي و شکست و نفرين آنان آرزو شده است .در جايجاي اوستا به چيرگي ايزدان بر جادوان اشاره شده است . در تير يشت ، تيشتر به عنوان رد (سرور) و نگاهبان همه ستارگان ستوده شده و بدين نکته اشاره شده است که اهريمن و ديگر موجودات اهريمني، از جمله جادوان ، نميتوانند آسيبي بدو رسانند. ايزد بهرام نيز خود را درهم شکننده ستيهندگي همه جادوان خوانده است (١٧).در جايي ديگر، بهرام به عنوان ايزدي ستوده شده که رده هاي رزم جادوان را از هم ميپاشد، ميدرد، به تنگنا ميافکند و پريشان ميکند.(١٨) نيز به گزارش آبان يشت ، ايزدبانو اناهيتا سوار بر ٤ اسب سفيد بر دشمنـي همه دشمنـان ــ که جادوان نيز در ميانشان هستند ــ چيره ميشود(١٩).
تاب ششم دينکرد جادوگري را چنين تعريف کرده است : «برخورداري از خوي پنهان و خويشتن را جدا از آنچه هست نمودن ». در همين کتاب ، جادوگري از اميالي دانسته شده که در گوهر همه مردم نهفته است و تنها با دينداري و همنشيني با نيکان ميتوان آن را مهار کرد. به گزارش کتاب سوم دينکرد٣، جادوگري يکي از ٥ عامل اهريمني در درون انسان است که اساسش بدچشمي (شورچشمي، چشم زخم ، رشک و حسد ) و راه غلبه بر آن افزايش نيک چشمي (خيرخواهي) است . اين نکته با آن بخش از داستان زندگي زردشت مطابقت دارد که زردشت و يک جادوگر، ديرزماني به انتقام يکديگر را نگريستند و سرشت ايزدي زردشت بر جادوگري آن جادوگر چيره شد.(٢٠)از اوستا ميتوان دريافت که برخي از جادوگران در ميان مزداپرستان ميزيستند و تظاهر به دينداري ميکردند، چرا که يکي از درخواستهاي مزداپرستان از ايزدان اين است که کسي که در ميان آنان خود را مزداپرست ميخواند، اما با جادو جهان راستي را ويران ميکند، بدانها نمايانده شود(٢١) نيز بر پايه روايات سنتي زردشتي، دهمين زمين در ميان پليدترين زمينها، زميني است که «جادويي بر آن کنند(٢٢).

ايرانيان جادوگري را دين اهريمن ميدانستند (٢٤و٢٣)و بدين سبب ، از گناهان بسيار بزرگ به شمار ميآوردند، به گونه اي که در روايت پهلوي نام چند گناه مرگ ارزان (مستوجب مرگ ) آمده که نخستين آنها آدم کشي و دومين آن ها جادوگري آموختن است .(٢٥)نيز در متن پهلوي مينوي خرد، در پاسخ به اين پرسش که کدام گناه گران تر است ، نام ٣٠ گناه آمده ، که چهاردهمين آنها جادوگري است .(٢٦).
در متن فارسي زردشتي صد در بندهش ٢ نيز آموزش جادوگري از بدترين گناهان مرگ ارزان و جادوگران و جادوآموزان دوزخي خوانده شده اند.دوري از جادوگران و تبري جستن از آنان از وظايف زردشتيان بود. در يسن ١٢ که نوعي اقرارنامه زردشتي است ، فرد ديندار زردشتي، از ديوان و ديوپرستان و جادوگران و جادوپرستان و از انديشه ها و گفتارها و کردارهاي آنان تبري ميجويد. جادوگري از جمله صفاتي است که در اوستا به زن روسپي نسبت داده شده است .در متون پهلوي نيز يکي از نشانه هاي جه (زن روسپي)، جادوگري يا گفتار جادويي دانسته شده است . به روايت متن فارسي زردشتي صد در نثر، کيفر زني که با مرد بيگانه بخوابد، برابر با همه جادوان و گناهکاران است (در ٦٧) به نظر ميرسد که اصطلاح » جادوگر» براي ناسزا گفتن به ديگران نيز به کار ميرفته است ، چرا که به گزارش کارنامه اردشير بابکان ، پس از آن که اردشير از سوء قصد زني که ميخواست با خوراندن زهر او را از پاي درآورد، جان سالم به در برد، آن زن را «زنک روسپي جادوگر دروندزاده زيانکار» خطاب کرد و فرمان به قتلش داد .نيز نويسنده شکندگمانيگ وزار، کيش ماني را به تحقير «جادوگري» خوانده است .(٢٧)
٢-٢. جادوگري در شاهنامه فردوسي
در شاهنامه افسون به هر دو مفهوم جادو و ورد و با عملکرد دوگانه ايزدي و اهريمني آمده است . افسون ايزدي گونه جادوي نيک و از دهشهاي خداوندي بود. از اين رو، در ميان شاهان اساطيري، برخي از آنان مانند تهمورث ، منوچهر و فريدون افسون ميدانستند و ديوان و اهريمنان و جادوان را به افسون ميبستند. مثلا فريدون ، از شاهان اساطيري، صاحب اين گونه افسون بود و ميتوانست خود را تغيير دهد، به شکلهاي ديگر درآيد، افسون گشايي کند و سحر و جادو را باطل و بياثر سازد. فردوسي از فريدون ، همچون افسونگري ايزدي و «شاه افسون گشاي» ياد ميکند و گويد: «سه فرزند آن شاه افسون گشاي...»؛ يا جاي ديگر گويد: موجودي نيک خواه به شکل پري نزد فريدون ميآمد و به او افسونگري ميآموخت : «سوي مهتر آمد به سان پري . نهاني بيامختش افسونگري». يا مثلا گويد: منوچهر، پادشاه اساطيري ايران ، قادر بود همه جادوگران را با افسون ببندد: «همه جادويها به افسون ببست .«...
افسون اهريمني نوع بد جادو بود و زمينه غيرايزدي داشت . بيشتر صحنه هاي جادوگري در شاهنامه ، مانند فراز آوردن ابر و باريدن برف و باران و تيره و منقلب کردن هوا از اين نوع افسون بوده اند. فردوسي ترکان را افسونگراني زبردست معرفي ميکند که در گرداندن هوا و پديد آوردن انقلاب جوي مهارت داشتند. بيشتر آنان افسونگراني اهريمني و آموزشگران جادو به شمار آمده اند. وي گويد: «ز ترکان يکي بود با زور نام . به افسون به هر جاي گسترده کام .. بياموخته کژي و جادوي...؛ اينان بر سر تيغ کوه ميرفتند و با افسون پژوهي خود برف و باران ميآوردند. پيران به يکي از اين افسون پژوهان ميگويد: «يکي برف و سرما و باد دمان . برايشان بياورد هم اندر زمان .(٢٩و٢٨)
در جامعه هاي آريايي، سامي، هندي، استراليايي، افريقايي و ساير سرزمينهاي کهن نيز جادو بر همه سطوح جامعه سيطره داشت و جادو ـ پزشکاني بودند که از افسونها، اوراد و اعمال جادويي براي باطل کردن و بياثر ساختن اثرات زيانبار جادو، رماندن ديوان و نيروهاي زيانکار و درمان بيماريها استفاده ميکردند. در الفهرست ابن نديم آمده است که مصريان ، بابليان و برخي اقوام مانند هنديان ، چينيان و ترکان ، هريک از اقسام جادوها و شيوه هاي گوناگون سحر و افسون استفاده ميکردند.
٢-٣. جادوگري در دين زردشتي
برخي معتقدند که جادوکاريهايي مانند طالع بيني ، زايچه شناسي، دفع اجنه و شياطين و ارواح خبيث ، دعانويسي و آينده بيني را مغها به کيش زردشت وارد کردند. مغها کساني بودند که درمان کردن بيماريها را برعهده داشتند و اعمال جذب دوست و دفع دشمن و آزار دادن کسان را در جامعه انجام ميدادند. اين افراد با ساختن مجسمه مومي به شکل اشخاص و انجام دادن برخي کارهاي جادويي روي آنها، اين اشخاص را به دردها و زخمهاي مهلکي دچار ميساختند. جادو و جادوگري در دين زردشتي تحريم و تکفير و از گناهان بزرگ دانسته شده است . جادوان يا جادوگران را اغلب گروه شياطين و گمراه کنندگان و فريبندگان خوانده اند. در اوستا هرجا از ديوان يادشده ، منظور پروردگاران باطل ، يا گروه شياطين ، يا مردم مشرک و مفسد بوده و نام آنان پيوسته با جادوان (جادوگران ) و پريها، يعني گمراه کنندگان همراه است . فردوسي جادو را در اين گونه موارد به جاي دروند پهلوي و پازند و به معني دروغ و پيرو ديو يسنان به کار ميبرد در عصر زردشت جادو و جادوگري در همه جا رايج بود و مردم آن را فريب کاري و امري زشت ميانگاشتند. بنابر روايتهايي در متون پهلوي، مردم دهي که دوغدو، مادر زردشت ، در دوران دوشيزگي در آن ميزيست ، از پرتو نوري که به سبب ورود فره ايزدي در درون او، از او بيرون ميتراويد، شگفت زده شدند و به نزد پيشگويان شکايت بردند و او را به جادوگري متهم کردند و از ده بيرون راندند .دوغدو به دهي که پدر دودمان زردشت در آن ميزيستند رفت و با پدر زردشت ازدواج کرد. هنگامي که نطفه زردشت در زهدان او بسته شد، ديوان (جادوان ) ده براي نابود کردن زردشت در شکم مادر ، دوغدو را به تب و درد آزاردهنده اي دچار کردند.
دوغدو براي بيرون کردن بيماري از تن خود خواست نزد جادو ـ پزشکان رود، اما ايزدان او را از ايـن کار بـاز داشتند .زردشت که پزشکي و ديگر پيشه ها و هنرها را از راه دانش ايزدي و بينش مينوي آموخته بود، در دوره حيات وردهايي را که از راه دين فرا گرفته بود، براي دور کردن بلا و شکست دادن ديو و پري و بياثر کردن جادوگري و پريگري و درمان کردن بيماريها و مانند آن ها به کار ميبرد.
در مينوي خرد آمده است : «گويند زردشت با جادوان ميستيزد و به اهرمن ميگويد که با او ميجنگد و او و ديوان و دروجان و جادوگران و پريان را جملگي با هوم (گياهي که شيره آن در مراسم ديني به کار ميرود) و برسم (شاخه هاي درختي که موبد در مراسم ديني در دست مي گيرد) نابود ميکند .«زردشت بهرام پژدو نيز در زراتشت نامه مينويسد: «مردم جادوگران را گمراه و لعين و ناپاک دين : دگرباره چون جادوان لعين .... و جاي آن ها را در دوزخ : سرانجام جادو (جادوگر) به دوزخ بود... ميدانستند و به ستيز زردشت با ديوان و جادوگران و نابودکردن آن ها اشاره ميکند: همه جادوان را نگونسار کرد. همان ديو ناپاک را خوار کرد...(٣٠)
مردم جزيرةالعرب در پيش و آغاز ظهور اسلام به دو عالم روح و ماده اعتقاد داشتند و کاهنان و ساحران (جادوگران ) خود را رابط ميان انسان و عالم ارواح به شمار ميآوردند .عبريها و عربها در کار سحر بيش تر به عزايم و رقيه ها يا افسونها و اغلوطات (کلمات نامفهوم ) و يا بنا بر کلام قرآن کريم به «النفاثات في العقد»، دمندگان افسون برگره نخها ميپرداختند .
٣. درآميختگي جادو در سرزمينهاي اسلامي
پس از گسترش اسلام در سرزمينهاي جهان ، از سويي معتقدات خرافي و فنون ساحري (جادوگري) اقوام اين سرزمينها با معتقدات اعراب درآميخت و از سوي ديگر خرافات و مصطلحات اعراب نيز به فرهنگهاي مردم غيرسامي وارد شد .برخي معتقدند که شناخت وجود جندر اسلام ، بنيادي براي باور به جادو فراهم آورد. نويسندگان صاحب نظر بيش تر کشورها نيز تقريبا چنين برداشتي درباره جادو دارند. ابن نديم در الفهرست به ادعاي جادوگران اشاره کرده ، مينويسد :ساحران و معزمان ، شياطين و جنيان و ارواح را فرمانبر و خدمتگزار خود ميدانستند و از راه قربان کردن ، ارتکاب گناهکاري و اعمال زشتي که مطلوب شياطين است ، مانند ترک نماز و روزه ، اقدام به آدم کشي ، نکاح محرمات و کارهاي شرارت آميز ديگر، جنيان و شياطين را مطيع خود ميساختند.
٣-١. آيات اختصاص يافته به سحر و ساحري
در قرآن کريم ٦٦ آيه به سحر و ساحري اختصاص دارد. از اين آيات فقط ٣ آيه در مدينه به پيامبر(ص ) وحي شده است . در سوره هاي مائده و انعام و آياتي در سوره هاي ديگر، کلمه «سحر» به معناي افسون و جادو، و در سوره اعراف و سوره مؤمنون کلمه «سحر» به معناي جادو، سحر و افسون کردن و به کار بردن سحر آمده است . در سوره اسراء کلمه مسحور و در سوره شعراء کلمه مسحر به معناي جادوشده به کار رفته است . افزون بر آن کلمات ساحر )جادوگر) و ساحرون (جادوگران ) و سحار (جادوگر بزرگ ) در آيات سوره هاي ديگر نيز آمده است . در ترجمه و تفسير کهن فارسي قرآن کريم ــ اثـري احتمالا از سده ١٠ق ــ واژه هـاي فارسي جادوي، جادويان ، جادويي، جادويي کرده شده ، جادويي کردگان و جادويي به ترتيب برابر کلمات سحر، الساحرون ، سحار، مسحورا، مسحورون و ساحر گزيده شده است .(٣١).

٤. اهميت داستان هاي هزارو يک شب در فضاي جادويي
اهميت داستان هاي هزارو يک شب به شگفتي هايي است که داستان هايش ايجاد مي کند.مفهوم مهمي که در هزارو يک شب با ان مواجه هستيم مفهوم استعجاب است .اين مهم ترين چيزي است که سبب مي شود خواننده برانگيخته شود.واقعيت اين است که هر زمانه نياز به چيزي دازد که باب طبع زمانه نباشد.در هزارو يک شب قصه هايي است که ممکن است امروز براي ما مي تواند معناي ديگري داشته باشد.معنايي که احتمالا اجداد ما از انها الهامات لازم را نمي گيرنددر هزارو يک شب سخن گفتن برابر با زندگي و سکوت مساوي مرگ است .قصه گفتن نوعي اعتراف کردن است .قبل از مرگ به هرکس زير تيغ مجال داده مي شود تا قصه بگويد و با قصه گفتن جان خود را نجات دهد. نه فقط شهريار خون ريز بلکه عفريتي که بچه اش به تصادف کشته شده به کشنده فرزند خود مجال قصه گفتن مي دهد.در اين کتاب صد داستان داريم که گوينده با قصه گفتن به حيات خود ادامه مي دهد.مهمتر از همه خود شهرزاد است که چه در درون قصه و چه در بيرون ان متضمن استمرار و پيويستگي و نماد حيات است .شهرزاد در قصه ها چيزي را بيان مي کند که از لحاظ شهريار مي توان آن راگذر از طبيعت به فرهنگ ناميد. زيرا سخن در قصه هاي شهرزاد داراي نيروي سحر اميز است که مي تو.اند دارايي را از انديشه به عمل در اورد. شهرزاد مي پذيرد که حتي اگر قرار است بميرد بهتر است که به مرگ خود نوعي معناي زيبايي ببخشد.به اين ترتيب شهرزاد مخاطب را وا مي دارد که زندگي و مرگ را در حيات هاي متفاوتي تجربه کند.
موضوع تخيل در هزارو يک شب بيشترين اهميت را دارد.تخيل يعني فرارفتن از واقعيت تنگ وترش زندگي معمولي.بنابراين انچه اهميت دارد انست که تخيل چگونه وارد فضاي ساختاري قصه ها مي شود.و انها را از واقعيت زمين بر ميکشد و ما را از روي زمين واقعيت مي کند و با خود مي برد.
به طوري که براي لحظاتي فراموش مي کنيم که روي زمين پشت ميز يا روي تخت خواب خود هستيم و بعد خود را در رايحه ي گل هاي شرقي و بوي ادويه وانواع مسکرات نئشه اور احساس مي کنيم . چيز ديگري که براي نويسنده اهميت دارد اين است که چگونه يک قصه جديد وارد نظام قصه پيشين مي شود بي انکه ما رشته قصه را ازدست بدهيم .هزارو يک شب داراي چنان تخيل نيرومندي است که که هرنويسنده را به اين حسرت وا مي دارد که پس من چرا نمي توانم چنين داستاني بنويسم .(بهارلو،احمدتاليفي از داستان هاي هزارو يک شب )

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید