بخشی از مقاله
چکیده
غلامحسین ساعدی و زکریا تامر، داستاننویس معاصر سوری، از نویسندگان برجسته ادبیات داستانی در ادب فارسی و عربی به شمار میروند. سبک دو نویسنده، تلفیقی از به هم آمیختگی واقعیت با تخیل است که از ویژگیهای »رئالیسم جادویی« در داستان نویسی است.
در این شیوه داستاننویسی، رویدادهای غیرممکن به شکلی معجزهوار و در روایتی رئالیستی رخ میدهند که استعارهای از حوادثی در عالم واقع هستند. رئالیسم جادویی، چندین مؤلفه دارد که در برخی داستانهای تامر و ساعدی موضوعیت یافته است.
این پژوهش، با روش توصیفی، تحلیلی، داستان « الاستغاثه « زکریا تامر از مجموعه »دمشق الحرائق« و داستان »سعادتنامه« از مجموعه »واهمههای بینام و نشان« را بررسی نموده است و در صدد بیان چگونگی استفاده دو نویسنده، از این شگرد داستاننویسی در بیان چالشهای انسانی، اجتماعی در دنیای امروز است. نتیجه به دست آمده از این پژوهش گویای آن است که هر دو داستان، در فضایی جادویی روایت شدهاند با این تفاوت که شخصیتهای جادویی در اثر ساعدی نسبت به اثر تامر، از تنوع بیشتری برخوردارند.
-1مقدمه
-1-1 بیان مسئله
رئالیسم جادویی یک شیوه داستاننویسی است که از غرب وارد ادب فارسی و عربی شده است و امروز تقریباً برای همگان شناخته شده است. زکریا تامر، نویسنده سوری و غلامحسین ساعدی1، نویسنده ایرانی اهل آذربایجان شرقی، از جمله نویسندگانی هستند که برخی آثار خود را در چارچوب رئالیسم جادویی و با توجه به اصول این سبک نوشتهاند. این دو در قالب رئالیسم جادویی، کشمکش-های انسانی، اجتماعی نسل خویش را با زبان داستان بیان نمودند.
آنها با انتخاب این شیوه در داستان-نویسی، در حقیقت طرحی نو در این زمینه پدید آوردند که بر اساس آن، میان درونمایه و فرم در داستان، هماهنگی بیشتری به وجود آمد. از میان داستانهای رئالیسم جادویی دو نویسنده، داستان »الاستغاثه« از مجموعه داستانی »دمشق الحرائق« زکریا تامر و »سعادتنامه« از مجموعه »واهمههای بینام و نشان« غلامحسین ساعدی، نمونهای از این نوع داستانهاست. این پژوهش با بررسی تطبیقی این دو داستان، در صدد پاسخگویی به پرسشهای زیر است:
.1درونمایه دو داستان چیست و دو نویسنده به چه میزان در ایجاد فضای جادویی موفق بودهاند؟
2. آیا دو داستان کاملا در سبک رئالیسم جادویی نگارش یافتهاند یا تنها رگههایی از آن، در آنها وجود دارد؟
3. تنوع شخصیتهای جادویی در دو داستان به چه شکلی است و شیوه روایت آنها، چه نسبتی با رئالیسم جادویی دارد؟
-2-1 پیشینه تحقیق
زکریا تامر و سبک داستاننویسی وی همواره مورد توجه پژوهشگران بودهاست. صلاح الدّین عبدی در مقاله »استدعاء التراث فی أدب زکریا تامر«، - 2009 - چاپ شده در المجله العلوم الانسانیه الدولیه، شماره 16، خالد حسین و وائل برکات در مقاله »سیمیاء العنوان: القوه و الدلاله؛ النمور فی الیوم العاشر لزکریا تامر نموذجاً - 2005 - « در مجله دانشگاه دمشق، جلد 21، عدد 3 و 4، به تحلیل نشانه شناسی عنوان و عنصر زیبایی شناسی در سبک وی پرداختهاند.
پیرامون آثار ساعدی نیز پژوهشهای چندی صورت گرفته است که از آن میان، نقد آثار غلامحسین ساعدی - 1354 - اثر عبدالعلی دستغیب، بخشی از کتاب صد سال داستان نویسی ایران - 1383 - ج 1 و نیز به سبک داستاننویسی وی و کیفیت وهمانگیز داستانهایش اشاره شده است.
مقاله »بررسی تطبیقی رمان صد سال تنهایی و عزدارن بَیل - 1390 - « نوشته محمدعلی آتش سودا و اعظم توللی، »گاو، مسخ، مقایسه شیوه پردازش شخصیت در گاو ساعدی و مسخ کافکا - 1389 - « اثر محمدرضا نصر اصفهانی و طیبه جعفری. مقاله »نگاه تطبیقی به داستاننویسی فئودور داستایوسکی وغلامحسین ساعدی - 1389 - « اثر فرهاد طهماسبی و مریم السادات سجودی در باب بررسی تطبیقی آثار وی با نویسندگان غربی نگارش یافتهاند.
در مقاله »بازتاب رئالیسم جادویی در داستانهای غلامحسین ساعدی - 1388 - « اثر تقی پورنامداریان و مریم سیدان، به تفصیل درباره چگونگی تبلور این ویژگی در آثار بلند و کوتاه ساعدی سخن رفته است، افزون بر آینه،ا اخیراً مقالهای با عنوان: »تحلیل برخی داستانهای مجموعه دمشق الحرائق، زکریا تامر از منظر رئالیسم جادویی« - سلیمی و قبادی - در مجله نقد معاصر عربی دانشگاه یزد سال سوم شماره پنج 1392 چاپ شده است، اما تازگی پژوهش حاضر، در بررسی تطبیقی رئالیسم جادویی در سبک نویسنده سوری، زکریا تامر، با سبک غلامحسین ساعدی، یکی از داستاننویسان مشهور ادبیات داستانی فارسی است.
-2 بحث
-1-2 رئالیسم جادویی
رئالیسم جادوییتلفیقی» از عنصر سحر و رؤیا با حقایق و جزئیات روزمرّه زندگی است که سیر منطقی روایت را دگرگون میکند. در بطن آثار رئالیسم جادویی میتوان عناصر اسطورهای، افسانهای، نماد، فراحقیقی و وَهم را به وضوح دید.
از نظر »دیوید لاج« ، نویسنده و منتقد انگلیسی داستان » رئالیسم جادویی وقوع رویدادهای معجزهوار و محال در روایتی است که اگر این رویدادها در آن وقوع نمییافتند روایتی رئالیستی بود. سبکی است که به خصوص داستاننویسی معاصر آمریکای لاتین - مانند کارهای گابریل گارسیا مارکز کلمبیایی - را به ذهن متبادر میکند؛ اما در رمانهایی از قارههای دیگر هم با آن روبرو میشویم، مانند رمانهای گونترگراس و میلان کوندرا.
همه این نویسندگان در برهههای تاریخی پرتلاطمی زیستهاند که به نظر خودشان، صرفاً از طریق بازنمایی آنها به سیاق رئالیسم هموار و سرراست نمیشده که آنطور که باید و شاید حق مطلب را ادا کرد.اما این شاخه پارادوکسی - متناقضنما - رئالیسم بیشتر به نام گابریل گارسیا مارکز، آمریکای لاتین و کشورهای جهان سوم پیوند خورده است.