بخشی از مقاله

بررسي فقهي نماز قضاي والدين

چکيده
نـمـاز وسـيـله ارتـبـاط و اتـّصال انسان با آفريدگار هستي است . تنها با ارتباط هميشگي با اوست که مي توان در مسير رشد و هدايت قرار گرفت و به سعادت جاودانه دست يافت .يکي از احکامي که نشان دهنده توصيه اسلام به احترام و تجليل از والدين است ، وجوب نماز قضاي پدر و مادر بر پسر بزرگتر است در رساله هاي عمليه يکي از نمازهاي واجب را نماز قضاي پدر و مادر برمي شمرند. اما در اين ميان فقها درباره واجب بودن نماز قضاي پدر بر پسر بزرگتر اتفاق دارند ولي در مورد واجب بودن نماز قضاي مادر اختلاف فتوا دارند. اين پژوهش با بررسي ديدگاه فقها کيفيت و احکام نماز قضاي والدين را مورد بحث قرار داده است .

واژه هاي کليدي: نماز قضاء، والدين ، فقه اسلامي

مقدمه
نماز يکي از مؤّثرترين عوامل رشد و تکامل انسان و مايه تقرّب به درگاه الهي است ؛ چرا که در سـايـه نـمـاز مـي تـوان يـاد خـدا، آرامـش قـلب ، آمـرزش گـنـاهـان ، قـبـولي اعمال و دوري از فحشاء و منکر را به دست آورد.قال رسول الله صلي الله عليه و آله :موضع الصلاة من الدين کموضع الرأس من الجسد.رسول گرامي صلي الله عليه و آله فرمود:جايگاه نماز در دين همانند سر است نسبت به بدن .١قال رسول الله صلي الله عليه و آله : مثل الصلوات الخمس کمثل نهر جار عذب علي باب احدکم يغتسل فيه کل يوم خمس مرات فما يبقي ذلک من الدنس .رسول خدا صلي الله عليه و آله فرمود:نمازهاي پنجگانه همانند نهر آب گوارائي جلوي درب خانه شماست چنانکه کسي هر روز خود را پنج بار در آن بشويد هيچگونه چرکي باقي نماند.(يعني کسي هم که شبانه روز نمازهاي پنجگانه را بخواند از آلودگيهاي روحي پاک مي شود).دين مبين اسلام به رعايت احترام و تکريم پدر و مادر بسيار تاکيد کرده است در آيات متعددي از قرآن به احسان به والدين دستور داده شده و حتي کمترين بي احترامي نسبت به آنان مورد نهي قرار گرفته است (ولا تقل لهما اف ) اين توصيه و سفارش ها چنان تاکيد شده است که اگر پدر يا مادر يا هر دو از نظر ديني کافر باشند بي احترامي به آن ها جايز شمرده نشده است .بر پايه اين احترام و جايگاه والايي که اسلام براي والدين در نظر گرفته است ، احکامي نيز در فقه آمده است که از آن جمله مي توان به وجوب تامين نفقه آنان در صورت نياز از سوي فرزندان اشاره کرد.اين مسئله در رساله هاي عمليه مراجع عظام در اواخر بحث نماز مطرح شده و براي وجوب قضاي نماز و روزه والدين بر عهده پسر بزرگتر شرايطي ذکر شده است ، مهم ترين شرطي که در اين باره مطرح شده آن است که پدر و مادر از روي عمد نماز و روزه خود را ترک نکرده باشند بنابراين نماز و روزه هايي که از روي معصيت و نافرماني و بدون عذر از آنان ترک شده باشد، به نظر بسياري از فقها برعهده پسر نيست .انجام قضاي نماز و روزه پدر توسط پسر بزرگ تر، دلايل فقهي و روايي، همچنين حکمت هاي متعددي دارد. روايات فراواني داريم که اين وظيفه را متوجه پسر بزرگ تر کرده است و در برخي، علت آن را ارث بردن پسر بزرگ تر از برخي چيزها؛ مانند قرآن ، انگشتر، شمشير و ... دانسته که بعد از مرگ پدر فقط به پسر بزرگ تر مي رسد. التبه حکمت هايي هم مي توان براي آن بر شمرد از جمله ، حفظ ارتباط عاطفي با پدر حتي بعد از مرگ ، و اهميت دادن به نقش پسر بزرگ تر در خانواده بعد از مرگ پدر.همان طور که مي دانيد هيچ کس گناه ديگري را به دوش نميکشدو اين که در اسلام نماز قضاي پدر بر پسر بزرگ واجب است ، به معناي اين نيست که پسر بار گناه پدر را به دوش ميکشد، يا پدر به خاطر ترک نماز مورد سؤال و بازخواست و عقاب قرار نميگيرد، بلکه يک تکليف مازاد بر پسر بزرگ است که داراي دلايل و حکمت هاي خاص خود ميباشد که در اين تحقيق پاسخ داده شده است .
در ارتباط با موضوع مورد مطالعه در رساله هاي فقها نظريات مختلف و متعددي ارائه شده و مطالعاتي نيز انجام گرفته که به برخي از آنها اشاره مي گردد:
آيت ا... سيستاني در کتاب توضيح المسائل خود تنها قضاي نماز و روزه پدر را بر پسر بزرگتر واجب دانسته اند. ايشان در رساله خود چنين مي نويسند که : اگر پدر نماز خود را بجا نياورده باشد و مي توانسته است قضا کند، چنان چه از روي نافرماني ترک نکرده باشد، بر پسر بزرگترش بنابر احتياط واجب است که بعد از مرگش بجا آورد يا براي او اجير بگيرد و قضاي نمازهاي مادر بر او واجب نيست هرچند بهتر است .آيت ا... سيستاني در اين مسئله وجوب قضاي نماز را به دو شرطي که پيش تر اشاره شده مشروط کرده اند. علاوه بر اين حتي قضاي نماز و روزه پدر را هم به احتياط واجب برعهده پسر بزرگتر دانسته اند و اين به معناي آن است که ايشان به صراحت فتوا به وجوب قضا نداده اند.
آيت ا... صافي گلپايگاني هم در توضيح المسائل خود به مسئله نماز قضاي پدر و مادر پرداخته و چنين فتوا داده است .«اگر پدر به جهت عذري نماز يا روزه اش را بجا نياورده باشد، بعد از فوت او بر پسر بزرگتر واجب است قضا نمايد، يا براي انجام آن اجير بگيرد، هرچند پدر نتوانسته قضا کند و بنابر احتياط اگر از روي نافرماني هم ترک کرده باشد، پسر بزرگتر بايد آن را قضا نمايد، يا براي او اجير بگيرد.در مورد مادر نيز احتياط واجب رعايت اين حکم است ، بلکه در صورتي که وصيت نکرده باشند و پسر هم نداشته باشند، احتياط واجب اين است که اکبر ذکور از اولياي ميت نماز و روزه او را قضا کند و با نبود ذکور اناث از آن ها انجام دهند.»آيت ا... صافي در اين فتوا وجوب قضاي نماز را مشروط به شرطي نکرده اند و با احتياط فتوا داده اند که حتي در صورت ترک عمدي هم بايد قضا را به جا آورد. علاوه بر آن فرموده است در صورتي که ميت پسر نداشت ، بر ساير اولياي ذکور ميت لازم است قضاي نماز و روزه او را به جا آورند و با نبود ذکور اولياي اناث بايد اين وظيفه
1
را انجام دهند.
علامه مجلسي در بحارالانوار به حکمت هاي وجوب نماز والدين بر پسر بزرگ اشاره مي کند الف ) اهميت دادن به احترام فرزندان به والدين (به خصوص پدر) حتي والدين گنهکار؛ با تشريع چنين حکمي، عملا پسر بزرگ که به عنوان ولي و سرپرست خانواده است ، بعد از مرگ پدر، ارتباط عاطفي را حفظ کرده و در جهت برائت ذمه پدر قدم بر مي دارد.ب ) اهميت دادن به پسر بزرگ تر؛ و اين بدان جهت است که خانواده بعد از فقدان پدر دچار فقدان مدير و بزرگ نگردد. به طوري که در برخي از روايات از برادر بزرگ تر به عنوان "پدر" ياد شده است .
آيت ا... مکارم شيرازي در توضيح المسائل خود در مسئله ١٢٠٥ مي نويسد: «بر پسر بزرگتر (يعني بزرگترين پسري که بعد از مرگ آن ها در حال حيات است ) واجب است که نماز و روزه هايي که از پدر يا مادرش فوت شده و از روي نافرماني نبوده و توانايي بر قضا داشته ، بعد از مرگ آن ها به جا آورد، بلکه اگر از روي نافرماني هم ترک کرده باشد بنابر احتياط مستحب بايد همين طور عمل کند، همچنين روزه اي را که در سفر نگرفته هرچند توانايي قضاي آن را پيدا نکرده احتياط آن است که پسر بزرگتر قضا نمايد.»آيت ا... مکارم شيرازي هم وجوب قضاي نماز را به دو شرط فوق مشروط کرده اند اما نکته جالب توجه در فتواي ايشان آن است که پسر بزرگتر را به «پسر بزرگتر در هنگام فوت » تفسير کرده اند. بنابراين در صورتي که پسر بزرگتر خانواده پيش از مرگ والدين فوت کند قضاي نماز و روزه بر عهده پسر بزرگتري خواهد بود که هنگام فوت والدين بزرگتر محسوب مي شود.
امام خميني(ره ) در کتاب تحريرالوسيله مي فرمايد: «بر ولي ميت يعني پسر بزرگتر واجب است نمازهايي که به خاطر عذري از قبيل خواب ماندن و از ياد بردن و امثال آن از پدرش فوت شده قضا کند و نماز مادر در اين حکم ملحق به نماز پدر نمي شود هرچند که قضاي نمازهاي مادر نزديک به احتياط است و اقوي اين است که فرقي ميان ترک عمدي و غيرعمدي نيست . بله بعيد نيست بگوييم نمازهايي که پدر از روي طغيان بر مولي جل جلاله ترک کرده اين حکم را ندارد هرچند قضا کردن آن ها نيز نزديک تر به احتياط است بلکه اين احتياط ترک نشود و ظاهرا نمازهايي که پدر به طور فاسد خوانده يعني آن چه که در نماز معتبر است را رعايت نکرده قضائش واجب است .»امام خميني(ره ) گرچه در اين مسئله به صراحت فتوا به وجوب قضاي نماز مادر نداده اند و به صورت احتياط مادر را هم ملحق به پدر دانسته اند اما در رساله توضيح المسائل آن جا که نمازهاي واجب را نام مي برند از وجوب قضاي نماز مادر هم ياد مي کنند و مي نويسند: «پنجم : نماز قضاي پدر و مادر که بر پسر بزرگتر واجب است .»نکته ديگري که در فتواي امام در تحريرالوسيله آمده آن است که فرموده اند: «اقوي آن است که فرقي بين ترک عمدي و غيرعمدي نيست .
نماز، ريشه ها و نقش عبادي آن
اوّلين پرسشي که در قـيـامـت از بـنـده مـي شـود در رابـطـه بـا آن خـواهـد بـود، بـا قـبـولي نـمـاز، ديـگـر اعـمـال نـيـز پـذيـرفـتـه مـي شـود. کـسـي کـه آن را سـبـک شـمـارد و در بـه جـا آوردنـش سـهـل انـگـاري کـنـد، از شفاعت پيغمبر اکرم (ص ) و اهل بيت آن حضرت محروم مي گردد و ضايع کننده آن در زمره ستمکاران محشور خواهد شد. نـمـاز وسـيـله ارتـبـاط و اتـّصال انسان با آفريدگار هستي است . معبودي که سر منشاء تمامي پـاکـيـهـا و فـضيلتهاست و تنها با ارتباط هميشگي با اوست که مي توان در مسير رشد و هدايت قرار گرفت و به سعادت جاودانه دست يافت .
نماز يکي از مؤّ ثرترين عوامل رشد و تکامل انسان و مايه تقرّب به درگاه الهي است ؛ چرا که در سـايـه نـمـاز مـي تـوان يـاد خـدا، آرامـش قـلب ، آمـرزش گـنـاهـان ، قـبـولي اعمال و دوري از فحشاء و منکر را به دست آورد.
بند اول :ريشه عبادي نماز
آنچه انسان را به پرستش و بندگي خدا که نماز نمودي عيني و عالي آن مي باشد وادار مي کند يا بايد وادار کند اموري است ، از جمله : الف :عظمت خدا
انسان وقتي خود را در برابر عظمت و جلال خدايي مي بيند ، نا خودآگاه در برابر او احساس خضوع و فروتني مي کند .
آن سان که در برابر يک دانشمند و شخصيت مهم ، انسان خويشتن را کوچک و ناچيز شمرده ، او را تعظيم و تکريم مي کند .
ب : احساس فقر و وابستگي
طبيعت انسان چنين است که وقتي خود را نيازمند و وابسته به کسي ديد ، در برابرش خضوع مي کند . وجود ما بسته به اراده خداست و در همه چيز ، نيازمند به اوييم . اين احساس عجز و نياز ، انسان را به پرستش خدا وا مي دارد . خدايي که در نهايت کمال و بي نيازي است . در بعضي احاديث است که اگر فقر و بيماري و مرگ نبود ، هرگز گردن بعضي نزد خدا خم نمي شد.
ج : توجه به نعمت ها
انسان ، همواره در برابر برخوداري از نعمت ها ، زبان ستايش و بندگي دارد. يادآوري نعمت هاي بيشمار خداوند ، مي تواند قوي ترين انگيزه براي توجه به خدا و عبادت او باشد . در مناجات هاي امامان معصوم ، معمولاً ابتدا نعمت هاي خداوند، حتي قبل از تولد انسان ، به ياد آورده مي شود و از اين راه ، محبت انسان به خدا را زنده مي سازد آنگاه درخواست نياز از او مي کند. خداوند هم مي فرمايد :
١ - آيت الله موسوي خميني، سيد روح الله ، تحريرالوسيله ، ج ٤.
َفلَْيعُْبدُوا رَبَّ هَذَا اْلَبْيت ِ،يعني : پس بايد خداوند اين خانه را بپرستند
اَّلذِي أَطْعَمَهُم مِّن جُوعٍ وَآمََنهُم مِّنْ خَوْف ٍ،يعني : همان [خدايي] که در گرسنگي غذايشان داد و از بيم [دشمن ]
آسوده خاطرشان کرد.
د: فطرت
پرستش ، جزئي از وجود و کشش فطري انسان است . اين روح پرستش ، که در انسان فطري است ، گاهي در مسير صحيح قرار گرفته و انسان به « خدا پرستي » مي رسد ، گاهي انسان در سايه جهل يا انحراف ، به پرستش سنگ و چوب و خورشيد و گاو و پول و ماشين و همسر و پرستش طاغوت ها کشيده مي شود .
انبيا، براي ايجاد حس پرستش نيامده اند ، بلکه بعثت آنان ، براي هدايت اين غريزه فطري به مسير درست است .
بيشتر آيات مربوط به عبادت در قرآن ، دعوت به توحيد در عبادت مي کند ، نه اصل عبادت . زيرا روح عبادت در انسان وجود دارد . مثل ميل به غذا که در هر کودکي هست ، ولي اگر راهنمايي نشود ، به جاي غذا ، خاک مي خورد و لذت مي برد
. اگر رهبري انبيا نباشد ، مسير اين غريزه منحرف مي شود و به جاي خدا ، معبودهاي دروغين و پوچ پرستيده مي شود . آنگونه که در نبود حضرت موسي و غيبت چهل روزه اش ، مردم با اغواي سامري ، به پرستش گوساله طلايي سامري روي آوردند .
بند دوم :نقش عبادت
عبادت ، قرار دادن همه ابعاد زندگي در مسير خواست و رضاي الهي است . اينگونه رنگ خدايي زدن به کارها ، تاثير هاي مهمي در زندگي انسان دارد که به گوشه اي از آنها اشاره مي شود : الف : باقي ساختن فاني انسان ، و همه تلاش هايش از بين رفتني است ، اما چه براي رضاي خدا انجام گيرد و متعلق به الله باشد ، به صورت ذخيره در مي آيد و باقي است . قرآن مي فرمايد :
مَا عِندَکُمَْ ينفَدُ وَمَا عِندَ اللّهَِ باقٍ وََلَنجْزَِينَّ اَّلذِينَ صََبرُواْ أَجْرَهُمِ بأَحْسَنِ مَا کَاُنواَْ يعْمَلُون َ، يعني : آنچه پيش شماست تمام ميشود و آنچه پيش خداست پايدار است و قطعا کساني را که شکيبايي کردند به بهتر از آنچه عمل ميکردند پاداش خواهيم داد.
وََلاَ تدْعُ مَعَ اللَّهِِ إَلهًا آخَرََ لاِ إَلهَِ إَّلا هُوَ کُلُّ شَيْءٍ هَاِلکٌِ إَّلا وَجْهَهَُ لهُ اْلحُکْمُ وَِإَلْيهُِ ترْجَعُون َ،يعني : و با خدا معبودي ديگر مخوان خدايي جز او نيست جز ذات او همه چيز نابودشونده است فرمان از آن اوست و به سوي او بازگردانيده ميشويد.
ب : تبديل ماديات به معنويات
اگر هدف در کارها خدا باشد و انسان بتواند نيت و انگيزه و جهت کارهايش را در مسير خواست خدا قرار دهد و بنده او باشد ، حتي کارهاي مادي از قبيل خوردن ، پوشيدن ، مسافرت ، ديدار ، کار روزانه ، خانه داري ، تحصيل ، همه و همه ، معنوي مي شود . بر عکس ، گاهي مقدس ترين کارها ، اگر با هدف مادي و دنيوي انجام گيرد ، از ارزش مي افتد . اولي نهايت استفاده است ، دومي نهايت زيان .
ج :سازندگي فرد و جامعه
عبادت و توجه به خدا و پرستش او ، چون همراه با ناديده گرفتن هوس ها و تمايلات و تفاخر نداشتن نسبت به نژاد و لباس و زبان و زمين و شهر است و انس گرفتن با خدا و دل بستن به بي نهايت قدرت و کمال و تشکر از صاحب نعمت است ،
اين مسائل ، در ساختن فکر و زندگي فردي و اجتماعي مردم نقش دارد قرآن کريم در اين مورد مي فرمايد :
- وَأَنْ اعُْبدُوِني هَذَا صِرَاطٌ مُّسَْتِقيمٌ ،يعني : و اينکه مرا بپرستيد اين است راه راست .
- وَاسَْتعِيُنواِْ بالصَّْبرِ وَالصَّلاَِة وَِإَّنهَاَ لکَِبيرَةٌِ إلاَّ عَلَي اْلخَاشِعِين َ،يعني : از شکيبايي و نماز ياري جوييد و به راستي اين [کار]
گران است مگر بر فروتنان .
-َ يا أَُّيهَا اَّلذِينَ آمَُنواْ اسَْتعِيُنواِْ بالصَّْبرِ وَالصَّلاَِةِ إنَّ اللّهَ مَعَ الصَّاِبرِين َ،يعني : اي کساني که ايمان آورده ايد از شکيبايي و نماز ياري جوييد زيرا خدا با شکيبايان است .
عبادت ، هم « فرد ساز» است و هم جامعه ساز ، فساد جوامع ، بيشتر از گرايش به عبوديت و پرستش غير خدا سرچشمه و ريشه مي گيرد .
احکام و ريشه آن با اشاره به حکم نماز قضاي والدين
احکام به طور کلي سه دسته اند:
١- احکامي که تماماً در قرآن بيان شده اند؛
٢- احکامي که در قرآن به طور اجمالي ذکر شده وبه وسيله روايات به طورتفصيلي مبين گرديده اند؛
٣- احکامي که فقط در روايات بيان شده اند ودر قرآن ذکري از آنها به ميان نيامده است .
علت اينکه قرآن ، در باب احکام که مربوط به فروع دين مي گرددچرا انگشت روي بيان مواردي خاص گذاشته است ؟ اين مسئله مي تواند من باب تذکره ومثال وانتخاب باشد يا مي تواند از باب اين باشد که بعضي احکام که حکمشان در قرآن ذکر گرديده نوعي حالت مرجع واصولي وبيان براي احکام ديگردارند علت کلي ذکر احکام در قرآن عبارتند از:
١- توجه دادن جامعه به اهميت فروع دين وضرورت شناخت و لزوم اکتساب احکام شرع واينکه عبادت کلي ودلخواهي در اسلام جايي نداشته بلکه بايد تمام حدو حدود وشرايط تبيين شده از سوي شريعت را رعايت نمود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید