بخشی از مقاله
چکیده
بحث اصلی این تحقیق تحلیل تاریخ نوگرایی از نظرگاه منتقدانی چون میشل فوکو و استفن گرینبلت میباشد. آنها قدرتی را در جامعه مورد بحث قرار میدهند که جامعه دیکتاتوری را ایجاد میکند. بر اساس نظریه فوکو یه شبکه خاص در این جامعه وجود دارد که تحت سلطه یک قدرت است . این قدرت دانشی را ایجاد میکند که عملکرد و وجود گفتمانهای مختلف را مشخص میکند و توسط آن خوب و بدی تعریف میشود که بر دیگران تحمیل شده است. شرایط در جامعه دیکتاتوری مهمترین دلیل فرمانبرداری مردم است. آنها در یک سیستم سراسربین قرار میگیرند که یک مراقب آنها را میبیند و رفتار آنها را کنترل میکند. انسان در این جامعه مانند بردهی قدرت و دانش است و این انسانها بدنهای رام نامیده میشوند. در این تحقیق، مفهوم گلولههای نامرئی در سیستم آموزش و پرورش مورد تحلیل قرار میگیرد. بر اساس مفهوم تکنولوژی معطوف به خود فوکو، افراد قادرند از طریق بعضی روشها خود واقعیشان را تشکیل دهند و بر بدن، روح و تفکر خود تاثیر بگذارند.
درآمد
تاریخگرایی نوین، تحت تاثیر نظریههای ساختارگرایانه و پسا ساختارگرایی بوده و تلاش میکند تا اثر ادبی را با زمان تولید آن پیوند دهد و آن را با وابستگی فرهنگی و سیاسی آن زمان یکی کند. تاریخ گرایی نوین هر اثر ادبی را به عنوان حاصلی از لحظه تاریخی که آن را ایجاد کرده است، در نظر میگیرد. تاریخگرایی نوین از ایده میشل فوکو در مورد دولت سرکوب در جامعه متابعت میکند. در جامعه دیکتاتوری، یک دولت سرکوبگر وجود دارد که جامعه را هدایت میکند. رهبران این نوع جامعه به دنبال منفعت شخصی خود هستند و دارای تفکر سودمندگرایی هستند. در این مقاله نظریههای میشل فوکو و استفان گرین بلت درباره تاریخگرایی نوین و جامعه دیکتاتوری مورد بحث قرار گرفته است. در ابتدا، محقق تاریخگرایی نوین و پیشینه و ریشه آن را تعریف میکند و جزئیات آن را توضیح میدهد. سپس برای درک بهتر، جامعه دیکتاتوری و عناصر و مشخصات این جامعه توضیح داده میشود. سپس ایده رهبران آنها که به منفعت شخصی خود اعتقاد دارند و دارای تفکر سودمندگرایی هستند را توضیح میدهد. در پایان این مقاله، تمرکز محقق بر روی نظریه پردازان اصلی نظیر فوکو و گرین بلت میباشد که از کتابهای آنها در این مقاله استفاده شده است. همچنین دیدگاه فوکو در مورد قدرت و دانش در مقاله و نیز مفهوم گلولههای نامرئی گرین بلت تعریف شده است.
در سالهای اخیر، تاریخگرایی نوین، شکل قدیمیتری از تاریخگرایی است. به طور کلی، برای اولین بار این اصطلاح توسط استفن گرین بلت گسترش پیدا کرد.تاریخگرایی نوین نقش مهمی را در ادبیات بازی میکند، تاکید بر هر اثر ادبی از طریق پس زمینه فرهنگی و به همین ترتیب، درک تاریخ فکری از طریق ادبیات نیز مورد تاکید است. در حقیقت، این مفهوم تاریخیگرایی نوین و ماتریالیسم فرهنگی بود که تلاش کرد تا تاریخهای از دست رفته را بازسازی کند و سرکوب و انقیاد را مورد بررسی قرار داد. تمایل تاریخگرایی نوین به تمرکز بر سطح اجتماعی اشرافی بود، در حالی که ماتریالیسم بر روی افراد پایین و محروم جامعه تمرکز دارد. همانند ماتریالیسم فرهنگی، تاریخگرایی نوین، مفاهیم گردش، مذاکره، سود و تبادل را بررسی میکند. جامعه دیکتاتوری هرگونه آزادی را انکار میکند. این نوع جامعه دارای قواعد خاص خود بوده و قدرت در دست رهبران جامعه دیکتاتوری است. آنها میخواهند مردم تحت تسلط و مطیعشان باشند. در این جامعه، رهبر به دنبال این است که غیرممکن بودن را به ممکن تبدیل کند او میخواهد مرکز قدرت جهانی باشد. نظریه اصلی این چارچوب اجتماعی، اراده وسودمندی انسان است. در حقیقت این جامعه با محنتزدگی و اختلال ممکن شکل میگیرد.
تاریخگرایی نوین: پیشینه و ریشه
تاریخگرایی نوین، یک نظریه در نقد ادبی است که به مطالعه و تفسیر ادبیات در داخل متن و پیشینه و تاریخچه زندگی نویسنده و منتقد اشاره دارد. تاریخگرایی نوین یک اصطلاح عمومی است که به مجموعههای زیادی از نظریههای تاریخی و روششناسی اختصاص یافته است. این نظریه در 1980 ارائه و در دهه 1990 کاملا مشهور شد. سال 1980، آغاز تاریخگرایی نوین به عنوان یک نظریه و عمل انتقادی است. استفان گرین بلت یکی از حامیان اصلی این نظریه است که به تاریخگرایی نوین به عنوان یک "ممارست" اعتقاد دارد تا یک "آموزه" - گرین بلت، .1 - 1 :1989 چیزی که تاریخگرایی نوین را متمایز میکند این است که "حل نشده" و بدون صراحت لهجه است - همان - . منتقدان از این روش برای مشاهده اثر ادبی و سایر نوشتههایی که ممکن است الهام بخش آن بوده یا از آن الهام گرفته باشند، در کنار نحوه ارتباط آن با زندگی نویسنده و نحوه ارتباط آن با متن، استفاده میکنند. با این حال، در مقابل این روش نظریههای انتقادی مختلف و مخالف وجود دارد.
تاریخگرایی نوین در اصل به عنوان یک واکنش به روشهای انتقادی پیشین مانند فرمالیسم، ساختارگرایی و غیره بود. هدف اصلی این اصطلاح، دیدن اثر ادبی در زمینه تاریخی و تمرکز بر مسائل اجتماعی فرهنگی است . گرگوری کستل میگوید: "تاریخگرایی نوین تحت تاثیر نظریههای پساساختارگرای زبان و متدولوژی قرار گرفته و به فریدریش نیچه مدیون است" - کاستل .2 - 129 او استدلال میکند که این تئوری ارزشهای انسانی را در زمینههای مختلف برای اهداف مختلف تفسیر میکند: "تمام تاریخ یک چیز، یک ارگان، یک سنت، زنجیرهای از تفسیرهای مجدد و بازسازی است، که نیاز نیست بهطور سببی بین خود متصل شده و بهسادگی از یکدیگر پیروی کنند" - همان - . گرین بلت "خودآگاهی روش شناختی" را به عنوان یکی از ویژگیهای مهم تاریخگرایی نوین میداند که در تضاد با آن است " تاریخگرایی بر اساس اعتقاد به شفافیت نشانهها و روش تفسیری است" - گرین بلت، . - 12 :1989 بر اساس این دیدگاه، اثر هنری نمیتواند به عنوان یک موجودیت خالص یا منبع تخیل محسوب شود، اما "خودش محصول مجموعهای از مهارتها است" - همان - .
بر خلاف نقد تاریخی گذشته که خود را به این مسئله محدود میکند که نشان دهد چگونه یک اثر ادبی بازتابی از زمان خود است، تاریخگرایی نوین بر روشی تاکید دارد که اثر ادبی تحت تأثیر زمانی است که نویسنده آن را نوشته است. علاوه بر این،تاریخگرایی نوین، دامنه اجتماعی که نویسنده در آن پیشرفت میکند، پس زمینه روان شناختی نویسنده، و کتابها و نظریه پردازانی که ممکن است بر او نفوذ کرده باشند را مطالعه میکند. فراتر از آن، بسیاری از منتقدان به تاثیر یک اثر ادبی نگاه میکنند و چگونگی تاثیر آن بر دیگران را بررسی میکنند.