بخشی از مقاله
بررسی اندیشه های تعلیمی در اشعار نظیری نیشابوری
خلاصه
ادبیات تعلیمی یکی از انواع ادبی است که در ادبیات هر کشوری وجود دارد و هدف آن، اشاعه فرهنگ و فضائل اخلاقی در بین مردم است. شاعران مختلفی، مضامین تعلیمی را سرلوحه خود قرار داده و نکات آموزشی و اخلاقی را در قالب شعر ارائه کردهاند. نظیری نیشابوری یکی از این شاعران است که مفاهیمی همچون گذرا بودن عمر، پرهیز از تکبر و غرور، عشق، امیدواری و ... در جای جای دیوان وی مشاهده میشود. در این مقاله، این مفاهیم در دیوان نظیری نیشابوری مورد بررسی قرار گرفته است.
کلمات کلیدی: شعر تعلیمی، اخلاق، عرفان، نظیری نیشابوری.
1. مقدمه
ادبیات تعلیمی از مهمترین و قدیمیترین انواع ادبی است که دو معنی خاص و عام دارد: معنی خاص آن دستورالعملهایی است که یک فن یا یک هنر خاص را آموزش میدهد و معنی عام آن مسائل اخلاقی، عرفانی، مذهبی، اجتماعی، پند و اندرز و حکمت و ... است. امروزه وقتی سخن از ادبیات تعلیمی به میان میآید، بیشتر معنی عام آن مورد نظر است: »شعر تعلیمی و متعهد، بازگو کننده عقاید و رسوم و صفات نیکی است که در زمان هنرمند بر جامعه حاکم است. آیندگان از طریق آثار او به واقعیات گذشته دسترسی پیدا میکنند. ازین جهت شاعر میتواند بر فکر و عمل آیندگان هم اثر بگذارد« .[1]
شاعران مختلفی در اشعار خود کمابیش به مضامین تعلیمی پرداخته و در اشعارشان به موضوعاتی چون: گذرا بودن عمر، زشتی و تباهی زندگی، غنیمت شمردن فرصت ها و ... اشاره کردهاند. نظیری نیشابوری هم از آن دسته شاعرانی است که در جای جای دیوانش میتوان نکتههای آموزشی و اخلاقی و پند و اندرز را به وضوح دید.
نظیری نیشابوری اسمش، محمدحسین اصلش از جوین، به سبب توطن در نیشابور از اهل نشابور است .[2] در باب سفرهای او در ایران و تجارت او و سفر به هندوستان و تقرب یافتن در دربار پادشاه و سکونت او در هند و رونق گرفتن کار و زندگی در تذکره ها گاهی به اجمال و گاهی به تفصیل سخن رفته است. در اوان جوانی از خراسان به عراق آمده با شعرای زمان معاشرت نمود. از آنجا به هند افتاده.... در اواخر حال در گجرات رحل اقامت افکنده، منزلی پادشاهانه ساخت و به فراغت و رفاهیت میگذرانید. همیشه جمعی از اعزهی اکابر و اصاغر در مجمع او حاضر بودند و هنگامهی شعر و صحبت در منزل او به غایت گرم بود .[3]
نظیری شیعهی دوازده امامی بود و در این مذهب، اعتقاد راسخ داشت. وی همچنین به عرفان و فلسفهی اشراق گرایش داشت، به طوری که این موضوع در غزلهایش آشکار است. به سبب توسل و اعتقاد به خدمت درویشان و عارفان زمان، سخنانش اکثر به مذاق این طایفه واقع شده، در پختگی و شکستگی و عذوبت و نزاکت و لطافت و روانی و بلاغت و فصاحت اشعارش هیچکس را مجال سخن نیست. دیوانش در همه جا مشهور و معروف است و غزلیاتش به سایر اشعارش امتیاز دارد .[4] تاریخ وفات نظیری را بین سال های 1021، 1022 و 1023 هجری قمری ذکر کردهاند .[5]
2. مضامین تعلیمی در اشعار نظیری نیشابوری
برخی از ارزشهای اخلاقی و تعلیمی که نظیری در اشعار خود بدانها اشاره میکند، عبارتند از:
.1-2 گذرا بودن عمر
یکی از مسائلی است که گذشتگان در آثار و اشعار خود به آن پرداختهاند، گذرا، ناپایدار و موقت بودن عمر میباشد. هجویری در کشف المحجوب در روایتی از حسین ابن منصور حلاج، سپری شدن عمر را اینگونه بازگو کرده است:
ضیّعتَ» عمرک فی عمران باطنکَ فاین الفناءُ فی التوحید؟ عمر اندر عمران باطن ضایع کردی فنا کجاست اندر توحید ... و چون کسی عمری
اندر معالجت باطن کند، عمری دیگر باید تا اندر معالجت ظاهر کند و دو عمر ضایع شد.[6] «
عمر شیرین موج بر آبست شاید چون حباب قرعه بر نام شراب تلخ انگوری زنی
نظیری هم، گذرا بودن عمر را مورد توجه قرار داده و عمر آدمی را همانند حبابی می داند که به راحتی فناپذیر است.
.2-2 پرهیز از تنبلی و کسالت
از جمله مسائلی که در فرهنگ دینی ما و تعالیم معصومین (ع)، بسیار به چشم میخورد و مسلمانان نسبت به آن هشدار و بیدارباش داده شدهاند، موضوع تنبلی و تنپروری و بیحوصلگی و کوتاهی در امور است. مطابق آیه شریفه »لیس للانسان الاما سعی« (نجم: (39، انسان در گرو سعی و تلاش خویش است و به هر اندازه در مسیر پیشرفت دنیوی و کمال و سعادت اخروی و ابدی خویش، تلاش و کوشش کند، به همان اندازه بهرهمند خواهد شد.
نظیری هم در دیوان خود به این موضوع اشاره کرده و معتقد است، کسی که کار و تلاش کند، نتیجه تلاش خود را خواهد دید؛ اما انسانی که تنبلی را سرلوحه خود قرار دهد و در انجام کارها کوتاهی نماید، به نتیجه دلخواه دست نمییابد و سرمایه گرانبهای خود را که همان عمر است، از دست
میدهد:
کسی که خاست به شبگیر مزد خویش گرفت ز کاهلی است که افتاده کار در تعویق
.3-2 رازداری
رازداری یکی از صفات پسندیدهای میباشد که در تعالیم اسلامی بسیار مورد توجه قرار گرفته و آیات و روایات زیادی در مورد مذمت کشف اسرار ارائه شده است، به گونهای که از کشف راز به عنوان خیانت در امانت تعبیر شده است .[7] صاحب فتوت نامه سلطانی، رازداری را یکی از ارکان ششگانه مریدی (فرمانبرداری، راستگویی، وفاداری، پندپذیری، کمآزاری و رازداری) و چهارمین واجب از واجبات هشتگانه مرید بیان کرده و در این باره مینویسد: ....» چهارم آن که اسرار، پنهان دارد و با نامحرم لب نگشاید و نقد آشنا را در دست بیگانه ننهد.[8] «
نظیری در ابیات مختلفی، رازداری را مورد توجه قرار داده و میگوید:
رازی که در دلست ز دل بایدم نهفت گلهای ناشکفته این باغ چیدنیست
صهبای راز دادند سرمست شوق کردند گویند لب گشودن شرط ادب نباشد
.4-2 بیاعتباری و بیوفایی دنیا
شاعران مختلفی در اشعار خود اشاره به غداری و فریبایی دنیا و مکر و نیرنگش دارند. نظیری هم از این قاعده مستثنی نیست و در اشعارش دنیا را بیوفا و بیاعتبار معرفی کرده است و خواننده را آگاه میکند که روزها و شب ها چون چشم بر هم زدنی از پی هم میآیند و میروند و دنیا برای هیچکس باقی
نمانده است.
جمال عیش دنیا تیزتر از جلوه یرقست کند شمع از فروغ خویشتن پروانه آرایی
.5-2 عشق
عشق ودیعهای الهی است که در وجود انسان نهاده شده و با ذات و فطرت وی عجین گشته است. عشق راه رسیدن انسان را برای رسیدن به سعادت و کمال میسر میسازد و اساسا خداوند آدمی را خلق کرده تا عاشق باشد و تفاوت انسان با فرشته در این است که فرشته از درک عشق عاجز است و عشق خاص انسان است و از روز ازل در وجود او نهاده شده است. بسیاری، قدرت عشق را برتر از عقل دانستهاند و عشق در مبارزه با عقل، همواره پیروز بوده است؛ چرا که عقل حسابگر و محتاط و عشق شادی بخش، بیپروا و مایه تزکیه نفس و کسب معرفت خداوند است.
نظیری هم دقیقا به این موضوع اشاره کرده و قدرت عشق را بیشتر از عقل دانسته است:
عقلی که کلید در گنجینهام او بود تا عشق درآمد به میان حلقه درگشت
وی در جای دیگری میگوید، ناخالصیها و ناپاکیهای وجود خود را به وسیله داروی عشق از خود دور کن تا مس وجودت به وسیله کیمیای
احمر ما به طلا مبدل گردد.
غش وجود به اکسیر عشق زایل کن که زر شود مست از کیمیای احمر ما
در بیت زیر نظیری معتقد است: باید دل را با نور معرفت و عشق و محبت روشن کرد و راه پرخطر زندگی را به روشنایی آن طی کرد که
هرکس چنین کند، رستگار شود. زیرا زندهدلان و روشنکنندگان جان به نور معرفت و عشق هرگز گذارشان به دیار عدم نمیافتد.
به روشنایی دل رو که رفتگان رستند گذار زندهدلان بر عدم نمیافتد
در ابیات مختلف نظیری میتوان ردپای عشق را پیدا کرد، از جمله بیت زیر:
کوهکن از هنر عشق ندارد نامی نام ما راست که عشق است همین پیشه ما
نظیری معتقد است پیدایش عالم نتیجه عشق است، عشق خدا به انسان و این مضمون را در بیت زیر به تصویر کشیده است:
عالم از عشق در وجود آمد عشق معمار هست و بود آمد
.6-2 اغتنام فرصت و افسوس بر فوت وقت
در متون نظم و نثر گذشتهی ادب فارسی، شاعران در آثار خود به کرات در باب اغتنام فرصت، سخن به میان آوردهاند: »خویشتن را دریاب که وقت تنگ است و عمر کوتاه و راه دراز در پیش.[9] «
نظیری هم دربارهی وقت عزیز و عمر گرانمایه سفارش میکند که انسان تا جایی که میتواند باید آن را به سود و منفعت خود به کار برد، چرا که حاصل زندگی همین لحظات حاضر است که از پی هم میگذرند و آدمی باید ارزش عمر خود را بداند و به بهترین نحو از آن استفاده کند:
به زحمت اتصال افتد چو پیوندی برید از هم به فرصت قطره دریا میشود، چون قطره شد دریا
نظیری در بیت زیر افسوس خوردن برای گذشته را نکوهش کرده و میگوید:
بر عشرت گذشته تاسف چه میخوری خوابی به خوابت آمده تعبیر میکنی
.7-2 تواضع و ترک غرور و خودبینی
اسلام دین تواضع است و یکی از صفات زیبای انسان، تواضع و ترک غرور است که در آیات و روایات زیادی به آن تاکید شده است. امام صادق علیهالسّلام میفرماید: » مغرور مشوید به دنیا و مال دنیا، که مغرور به دنیا در دنیا فقیر و مسکین است و در آخرت مغبون، چرا که مغرور به دنیا و گول دنیا
خورده، فروخته است متاع بهتر و فاضلتر را که آخرت باشد، به چیز دنیّ پست که دنیا باشد .[10]
این صفت پسندیده در آثار بسیاری از شاعران دیده میشود که نظیری یکی از آنهاست. نظیری معتقد است خودبینی، کافری است و برای اینکه
شخص از کفر دور باشد، باید تواضع و فروتنی داشته باشد.
به خود بینی به جز بتگر نباشی ز خود بگریز تا کافر نباشی
یا در جای دیگری آورده است: