بخشی از مقاله
عنوان مقاله: بررسی تأثیر رفتار شهروندی سازمانی بر پیاده سازی مدیریت خطر وایمنی بیمار در مراکز آموزشی درمانی استان اردبیل
چکیده:
زمینه و هدف: رفتار شهروندی سازمانی به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنان بـرای بهبـود بهـره وری و انسجام در محیط کار، فراتر یا ماوراء وظایف و الزامات شغلی و سازمانی میباشد. دراین راستا مدیریت مدیریت خطر وایمنی بیمار به عنوان یکی ازابعاد حاکمیت بالینی مراقبت های سلامت به طور غیر قابل اجتنابی با افـزایش بـروز خطر برای ایمنی بیمار همراه است. بیماران حق دارند که انتظار داشته باشند، مراقبت از آن ها مطـابق بـا بهتـرین شرایط و استاندارد ها و براساس آخرین شواهد علمی و بالینی باشد.هدف از انجام این پژوهش، بررسـی رابطـه بـین رفتار شهروندی سازمانی و مدیریت خطر و ایمنی بیمار در مراکز درمانی اردبیل می باشد.
روش: این پژوهش با استفاده از روش پیمایشی و ابزار پرسشنامه در بین 322 نفر از، کارکنان، پزشکان و مدیران بیمارستانهای اردبیل به روش نمونهگیری تصادفی ترکیبی انجام گرفته است که با استفاده از برنامه SPSS20 نسبت به تجزیه و تحلیل یافته های تحقیق اقدام گردید.
یافتهها: نتایج نشان میدهد بین اجرای رفتار شهروندی سازمانی ومدیریت خطر وایمنی بیمار رابطه معنیداری وجود دارد و فرضیه تحقیق مورد تائید قرار گرفت. همچنین نتایج حاصل از ضریب رگرسیون نشان داد که ضریب همبستگی بین رفتار شهروندی سازمانی و مدیریت کارکنان برابر 0/334 است و ضریب تعیین بین دو متغیر نیز برابر 0/512 است. سطح معنیداری هر دو متغیر کمتر از 0/05است، بنابراین میتوان گفت که سه متغیر(نوع دوستی و فظیلت مدنی) بیشترین تأثیر معنیداری را بر پیادهسازی مدیریت خطر و ایمنی بمار دارد.
نتیجه گیری: نتیجه این تحقیق نشان می دهدکه رفتار شهروندی سازمانی تأثیر مثبت در اجرای مدیریت خطر وایمنی بیماردارد درواقع هر چقدرابعاد رفتار شهروندی سازمانی مورد حمایت قرار گیرد می توان دراجرای مدیریت خطرو ایمنی بیمار در مراکز درمانی به نتایج بهتری دست یافت.
کلمات کلیدی: حاکمیت بالینی، رفتار شهروندی سازمانی، مدیریت خطر و ایمنی بیمار
1 و -* نویسنده مسئول: درجه علمی، مقطع تحصیلی و رشته تخصصی، دانشکده و
دانشگاه محل تحصیل نویسنده اول 11 B pt.)، راست چین)
-2 درجه علمی و رشته تخصصی (یا سمت کاری)، دانشکده و دانشگاه محل تحصیل نویسنده دوم ( B
-2 درجه علمی و رشته تخصصی (یا سمت کاری)، دانشکده و دانشگاه محل تحصیل نویسنده دوم ( B
مقدمه :
تحقیق در بستری از آگاهی و معلومات گذشته برای کشف مجهولات انجام میشود. ادبیات و مبانی نظری تحقیق، محقق را در جریان یافتههای دیگران و نظریات مرتبط با مساله تحقیق قرار میدهد. بدین وسیله محقق نسبت به موضوع اشراف بیشتری پیدا میکند و بر اطلاعات او در زمینه موضوع مورد مطالعه افزوده میشود. مبانی نظری دید محقق را نسبت به جنبههای مختلف موضوع باز کرده، تکیهگاه محکمی برای استدلال منطقی در زمینه موضوع، در اختیار او قرار میدهد. بنابراین مطالعه ادبیات تحقیق، یکی از مراحل مهم در فرآیند انجام تحقیق علمی است.[1] در سالهای اخیر توسعه تکنولوژیهای جدید و رشد فزاینده جهانی اقتصاد منجر به رقابت فزاینده و تغییرات سریع در ماهیت کارسازمان و کارکنانشان شده است. در نتیجه این تغییرات و جهت آماده شدن برای تغییرات آینده، فشار قابل ملاحظهای بر کارکنان برای پذیرفتن مسئولیت برنامهریزی ارتقای شغلی، آموزش و حقوق و مزایا وارد میآورد. همچنین سازمانها بهمنظور رقابت در صحنه جهانی، ارضای نیازها و انتظارات مشتریان و سازگاری با ماهیت در حال تغییر شغل، تمایل دارند کارکنانی انتخاب کنند که فراتر از وظایف ونقش تعریف شده در شرح شغلشان عمل نمایند. در دنیای پر رقابت کنونی، سازمانها پیوسته در جستجوی شیوههای جدیدی برای حداکثرکردن عملکرد و تلاش کارکنان هستند. شرایط کاملا متحول و حاکم بر سازمانها، افزایش رقابت و لزوم اثربخشی آنها در چنین شرایطی، نیاز آنها را به نسل ارزشمندی از کارکنان آشکار میکند. نسلی که از آن به عنوان (سربازان سازمانی) یاد میشود.[2] بدون شک این کارکنان، وجه ممیزه سازمانهای اثر بخش از غیراثر بخش هستند.[3] موفقیت سازمانها امروزه بستگی زیادی به عملکرد کارکنانی دارد که فراتراز نقش و وظایف خود عمل میکنند. به این تلاشهای فراتر از نقش و انتظار در ادبیات سازمان و مدیریت، رفتارهای فرانقشی یا رفتار شهروندی سازمانی اطلاق میشود.[4] مفهوم رفتار شهروندی سازمانی تحولی در حوزه رفتارسازمانی ایجاد کرده است. این مفهوم موجب شده تا سازمانهای نوآور، منعطف، موفق در برابر بقا و موفقیتشان مسئول باشند. مطالعات نشان میدهد رفتار شهروندی سازمانی موجب افزایش عملکرد کارکنان میشود. افزون بر این، مفهوم رفتار شهروندی سازمانی در بخش خدماتی از اهمیت ویژهای برخوردار است و در بیمارستانها، و بسیاری از سازمانهای دیگر به اجرا درآمده است. بسیاری از سازمانها به منظور افزایش کارآیی خود مفهوم رفتار شهروندی سازمانی را به اجرا گذاشتهاند و چنین رفتاری را در سازمان های خصوصی و دولتی افزایش دادهاند.
مدل مفهومی تحقیق:
در این مدل میزان ارتباط رفتار شهروندی سازمانی بر پیادهسازی ممیزی بالینی استخراج خواهد شد و سپس تأثیرآن براجرای ممیزی بالینی به عنوان متغیر وابسته اندازه گیری خواهد شد. متغیرمدیریت کارکنان به عنوان متغیر وابسته مورد سنجش قرارگرفته و میزان تأثیر هریک از متغیر های هفت گانه بر عملکرد سازمان بطورجداگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار خواهد گرفت. که با توجه به جامعیت آن ازطرف وزارت بهداشت ودرمان وآموزش پزشکی ایران به عنوان مدل پیشنهادی معرفی شده است.
متغیرهای حاکمیت بالینی با استفاده از منابع و اسناد و مدارک بهداشت جهانی، وزارت بهداشـت ایـران و بـا بهـرهگیـری از تحقیقات وانیسوم (2007)، کریمی و همکاران (1390 )، آذری و همکاران ( (1391، اسمیت و همکـاران (2012 ) انتخـاب شـده است. متغیرهای رفتار شهروندی سازمانی با استفاده از تحقیقات ابراهیمپور و همکاران (1390)، حسنی، جودت کردلر ( (1391، فریدون احمدی و همکاران (1391) و ترکیب این دو از سوی محقق انجام شده است. بنـابراین در بعـد ترکیبـی مـدل سـاخته محقق است.
ادبیات پژوهش:
رفتار شهروندی: رفتار شهروندی سازمانی به عنوان اقدامات مثبت بخشی از کارکنـان بـرای بهبـود بهـرهوری و انسـجام در محیط کار، فراتر یا ماوراء وظایف و الزامات شغلی و سازمانی تعریف شده است.
رفتار شهروندی بین فردی: اولین طبقه رفتار شهروندی بین فردی است که همکاران از چنین رفتارهایی نفع میبرند. این رفتارها شامل مساعدت، پشتیبانی و رشد اعضای سازمان در مسیری که فراتر از انتظارات طبیعی شغل است میباشد. مانند کمکرسانی، مهربانی و روحیه جوانمردی.
رفتار شهروندی سازمانی: دومین طبقه از رفتارشهروندی، رفتار شهروندی سازمانی است. سودمندی این رفتارها به جهت حمایت و پشتیبانی کردن در بهبود عملیات و وفادار بودن به سازمان میباشد. مانند اظهارنظر، فضیلت مدنی و طرفداری.[5]
مفهوم رفتار شهروندی سازمانی: بینوستوک (2003) معتقد است مفهوم رفتار شهروندی سازمانی (OCB) اولین بار توسط باتمان وارگان در اوایل دهه 1980میلادی به دنیای علم ارائه گردید. تحقیقات اولیهای که در زمینه رفتار شهروندی سازمانی انجام گرفت بیشتر برای شناسایی مسئولیتها و یا رفتارهایی بود که کارکنان در سازمان داشتند اما اغلب نادیده گرفته میشوند. این رفتارها با وجود اینکه در ارزیابیهای سنتی عملکرد شغلی به طور ناقص اندازهگیری میشدند و یا گاهی اوقات مورد غفلت قرار میگیرند اما در بهبود اثر بخشی سازمانی مؤثر بودند.[6] گولد برگ معتقد است افراد گشاده رو تمایل زیادی به جستجو و دستیابی به تجارب جدید و متفاوت دارند. از سوی دیگر افراد منزوی در مقابل مسایل پیچیده، سنتگرا محافظهکار و ناراحت هستند. افراد گشادهرو از لحاظ گرایشهای اجتماعی با افراد منزوی تفاوت دارند و گرایش به سمت پذیرش ارزشها و مفروضات دارند. مهمتر از همه اشخاص گشادهرو تنوع طلب بوده و از دریافت ایدههای جدید لذت میبرند و علاقه درونی و حس خوب نسبت به نوآوری دارند. بدین ترتیب اشخاص گشادهرو بیشتر تمایل به بروز رفتارهای شهروندی سازمانی دارند.[7] شهروند خوب سازمانی یک تفکر و ایده است و آن مشتمل بر رفتارهای متنوع کارکنان نظیر پذیرش و به عهده گرفتن وظایف و مسئولیتهای اضافی، پیروی از مقررات و رویههای سازمان، حفظ و توسعه نگرش مثبت، شکیبایی و تحمل نارضایتی و مشکلات بر پایه و اساس تئوریها و نظریههای سازمانی و مشلاتک در سازمان است. مسلما0 رفتارشهروندی سازمانی به رقابت و عملکرد سازمان، همچنین به کارآیی و اثر بخشی سازمانها از طریق تحولات منابع، نوآوریها و انطباقپذیری کمک میکند.[8]
حاکمیت بالینی:
در کشورهای مختلف روشها و ابزارهای متنوعی جهت ارتقاء کیفیت مراقبتهای سلامت تا به امروز بکار گرفته شدهانـد. از میان این روشها، حاکمیت بالینی برای نخستین بار در NHS انگلیس به عنوان استراتژی ارائه شده از سوی دولت و به منظور ارتقاء کیفیت مراقبتهای بالینی در سال 1998 مطرح شد. حاکمیت بالینی چارچوبی است که در آن سازمانهای ارایه دهنـده خدمات بالینی، در قبال بهبود دایمی کیفیت پاسخگو بوده و با ایجاد محیطی که در آن تعالی خدمات بالینی شکوفا میشود بـه صیانت از استانداردهای عالی خدمت میپردازد. حاکمیت بالینی به طور همزمان توجهش را روی مسئولیتپذیری جهـت حفـظ سطح مراقبتهای کنونی و نیز ارتقاء وضعیت کیفی مراقبتهای آتی مبذول میدارد. همچنین مفهـومی اسـت کـه مـیکوشـد روشها و ابزارهای گذشته در سنجش و ارتقاء کیفیت مراقبتها ادغام و یکپارچه شوند. در واقع استراتژی واحـد و جـامعی کـه بهبود مستمر کیفیت را در نظام NHS انگلیس به عنوان یک مدل سیستماتیک مطرح ساخته اسـت، حاکمیـت بـالینی اسـت. مطرح شدن مفهوم حاکمیت بالینی در سال 1998سبب شد تا کیفیت در کانون اصلاحات NHS قرار گیرد. این مفهـوم قصـد دارد تا تمامی فعالیتهایی را که در مسیر مراقبتهای بالینی انجام میشوند را ادغام نمـوده و آنهـا را در قالـب یـک اسـتراتژی واحد درآورد. حاکمیت بالینی شامل مفاهیمی چون: بهبود کیفیت اطلاعات، ارتقـاء مشـارکت و همکـاری بیمـاران، بهبـود کـار گروهی و اجرایی نمودن پزشکی مبتنی بر شواهد اسـت و هماننـد چتـری اسـت کـه همـه چیزهـایی کـه بـه حفـظ و ارتقـای استانداردهای مراقبت از بیمار کمک میکند، را پوشش میدهد. این امر دربرگیرنده تمامی فعالیتهای ارتقـاء کیفـی اسـت کـه کادر بالینی آنها را روزانه در انجام مراقبتهای درمانی لحاظ میدارند. همچنین حاکمیت بالینی چارچوبی فراهم میکند کـه در قالب آن، فعالیتهای بهبود کیفیت بهصورتی هماهنگ و یکپارچه جای میگیرند. آنچـه اهمیـت آن روشـن اسـت لـزوم بهبـود کارایی، اثربخشی و ایمنی بیمار است. بدین منظور، مسئولیتپذیری مراکز ارائه خدمات سلامت میبایسـت افـزایش یابـد تـا از ناهمسانی خدمات ارائه شده به بیماران کاسته شود. هم چنین خطاهای پزشکی به عنوان یک اصل مهم در امر حاکمیت بالینی مورد توجه قرار گرفته تا بدین طریق مراقبتهای نامناسب، ضعیف و غیر اثربخش از بین بروند. از طرفی سـازمانهـای مراقبـت سلامت از پیچیدگی زیادی برخوردار بوده و ساختار، فرایندها و مدیریت آنها برای ارتقاء مراقبتهای بالینی اهمیت زیـادی دارد. حاکمیت خدمات بالینی این پیچیدگیها را تشخیص داده و میکوشد تا برخـی از ایـن مسـائل و مشـکلات را از طریـق ایجـاد راهکاری ادغام یافته و جامع و حرکت مستمر به سمت بهبود کیفیت مرتفع سازد. .[9]
ابعاد حاکمیت بالینی:
مشارکت بیمار و جامعه: برنامهریزی و ارائه مراقبتها و خدمات درمانی بیمار – محور مبتنی بر نظرات، نیازهـا و ترجیحـات بیماران، مراقبان آنان و جامعه، نکته کلیدی سیستم های سلامت در کشورهای توسعه یافته و عنصر الزامـی در بهبـود و ارتقـاء نظام درمانی و جلب اعتماد عمومی است.
آموزش و یادگیری: آموزش، مهارتآموزی و توسعه دانش پرسنلی یک فرآیند ادغام یافته در حاکمیت بالینی است. این امـر نه فقط به پرسنل برای ارتقای مهارتهایشان کمک میکند بلکه باعث کمک و حمایت از آنها برای انجـام کـار بـه شـیوههـای مختلف میشود.
استفاده از اطلاعات: زمانی که اطلاعات از صحت کافی برخوردار نبوده و نیز تلاشی برای بهبود اطلاعـات انجـام نمـیشـود، استفاده و بکارگیری آنها نیز با مشکل مواجه شده و نارسایی عمدهای در سیستم ایجاد مینمایـد کـه همانـا عـدم تمایـل کـادر بالینی به جمعآوری اطلاعات است.
ممیزی بالینی: ممیزی بالینی فرآیندی جهت ارتقای کیفیت خدمات بالینی است که به مرور نظاممند چگـونگی مراقبـت از بیماران در مقایسه با استانداردهای صریح و روشن میپردازد و تغییرات لازم جهت بهبود ساختار، فرایند و پیامدهای مراقبـت از
بیماران را شناسایی و اعمال میکند و همچنین برای اطمینان از اعمال صحیح تغییرات و بهبود کیفیت خدمات نظـام سـلامت، پایش و بازبینی دوباره فرایندها میپردازد.
اثر بخشی بالینی: ممیزی بالینی بخشی از پاسخگویی حرفهای در حاکمیت بالینی محسوب میشود. یعنـی ارائـه دهنـدگان سطوح مختلف خدمات سلامت در برابر ارائه خدمات با کیفیت و ارتقاء مستمر کیفیت آن خدمات، مسئول و پاسخگو هستند.
مدیریت نیروی انسانی: مدیریت کارکنان شامل به کارگیری و انتخاب کارکنان، ارزیابی و نظارت بر آنان، توسعه مهارتهـای فردی و شغلی و تامین رفاه ایشان است .[9]
مدیریت خطر و ایمنی بیمار: مراقبت های سلامت به طور غیر قابل اجتنابی با افزایش بروز خطر برای ایمنی بیمار همراه است. بیماران حق دارند که انتظار داشته باشند، مراقبت از آن ها مطابق با بهترین شرایط و استاندارد ها و براساس آخرین شواهد علمی و بالینی باشد احتمال بروز خطر به معنای امکان بروز یک حادثه ناخوشایند و یا از دست دادن است و قسمتی اززندگی طبیعی ما به شمار می رود. ما همیشه در معرض دامنه وسیعی از موارد خطر زا هستیم و قسمت زیادی از وقتمان را درتلاش برای اجتناب ازتصادف ، جراحت و یا حوادث ناخوشایند بسر می بریم. پیش بینی حوادث و خطرات و کاهش احتمال بروز آن ها در واقع همان مدیریت خطر است. با توجه به رویکرد سیستمیک و عنایت به این موضوع که انسان امکان انجام خطا دارد (جایزالخطا است)، نحوه طراحی سیستم، شرایط آن و نحوه پاسخ دهی سیستم به نواقص و شکست ها، تعیین کننده نتیجه نهایی یک خطا بر روی سلامت بیمار، است. لازم به ذکر است که خطا لزوما منجر به آسیب و صدمه نمی شود. ارزیابی حوادث نه به عنوان پیداکردن مقصر و اعمال تنبیه وسرزنش است بلکه امکان یادگیری، تشخیص و درمان یک مشکل عمده را در طراحی و کارکرد سیستم سلامت، نشان می دهد.
مدیریت خطر و مراحل آن :
وجود خطر یک جزو اجتناب ناپذیر از زندگی است و بطور کامل نمیتوان آن را حذف کرد ولی میتوان آنرا به حداقل رساند . همه جنبه های مراقبت های سلامتی نیز همراه با خطر است .درگذشته مدیریت خطر در محیط بالینی با نگاه یا واکنشی، بررسی می شد یعنی این که پس از بروز واقعه به تحلیل علل و عوامل آن پرداخته می شد تا از تکرار مجدد آن جلوگیری به عمل می آمد ولی اکنون تأکید بر شیوه پیشگیرانه بوده که در این شیوه احتمال خطر پذیرفته شده در واقع خطر ، احتمال ایجاد یک اتفاق، ناخوشی ویا از دست دادن بوده که به طور مداوم با آن مواجه هستیم. مانند مخاطرات موجود در جاده ها، محل کار، منزل و..... وما پیوسته تلاش میکنیم که ازآنها اجتناب کرده ویا به حداقل برسانیم. فرایند مدیریت خطر بالینی درمورد طراحی، سازماندهی و تعیین مسیر یک برنامه است که شناسایی، ارزیابی ونهایتا کنترل خطر را شامل می شود. این فرایند شامل سلسله مراتبی است که می توانند با یکدیگر هم پوشانی داشته باشند و معمولا یکپارچگی بین همه مراحل وجود دارد.
مرحله اول : ایجاد زمینه مناسب برای مدیریت خطر بایستی مشخص شود که چگونه این خطرات مدیریت شوند. برای مدیریت خطر باید مسایل اقتصادی،
سیاسی و قانونی در نظر گرفته شود. معمولا ذینفعان متفاوتی با نیازهای متفاوتی وجود دارند. پس ضروری است که به نیازهای این افراد به طور مناسب پاسخ داده شود.
مرحله دوم : شناسایی ریسک
متدهای زیادی جهت شناسایی ریسک وجود دارد و این متد ها بصورت ترکیبی وجود دارد. در این مرحله در واقع پس از بررسی سیر فرایندها و فعالیت های لازم و نقش افراد در انجام آن ها و با توجه به شرح وظایف شغلی افراد، مبادرت به شناسایی خطراتی می نماییم که در هنگام اجرای این وظایف ممکن است رخ دهد و آن ها را لیست کرده و به احتمال و شدت وقوع خطرات توجه می نماییم. منطقی است که بلافاصله بعد ازشناسایی ریسک آنرا بطور مناسب مدیریت کنیم . رویکرد معمول برای درنظر گرفتن حوادث ناخواسته، توجه به حوادث بعد از وقوع است. به طور مثال خطر عوارض استفاده از داروها، بعد از وقوع آن ها، توسط پرسنل درمانی و یا براساس اظهارات بیماران و جبران خسارت آنها بیان می شود. حوادثی که با خسارت مالی بیشتری همراه است، فراوانی کمتری نسبت به حوادثی دارند که توسط پرسنل و بیماران اظهار می شوند. بنابراین اگر فراوانی یا شدت خطا را به تنهایی در نظر بگیریم، احتمال تخمین کمتر یا بیشتر از حد، خواهیم شد.
مرحله سوم: آنالیز خطر پس از شناسایی خطر، به منظور تعیین فعالیتی برای کاهش آن، آنالیز صورت گیرد. ایده ال این است خطراز بین برود ولی
معمولا این هدف قابل دستیابی نیست و تلاشها باید در جهت کاهش آنها صورت گیرد. احتمال و شدت خطر را باید در نظرگرفت. خطرات بالینی نادر ولی جدی مثل دیسکرازی خونی که به دنبال برخی داروها رخ میدهد را باید در کنار خطرات شایع ولی کمتر جدی مانند واکنش آلرژیک پوستی، در نظر گرفت.. به طور مثال ممکن است امکان پذیر نباشد، فردی را که احتمال دیسکرازی خونی به دنبال مصرف دارو دارد، را شناسایی کرد. پس باید احتمال بروز آن را پذیرفت. گرچه تعداد زیادی از حوادث خفیف ممکن است به عنوان خطرهای عمده وغیر قابل قبول در نظر گرفته شوند. در نتیجه گفته می شود که از مصرف این دارو باید اجتناب شود مگر اینکه استفاده از آنها اجباری باشد. پس فاکتورهایی را که باید در آنالیز خطر در نظر داشت عبارتند از:
احتمال رخداد حادثه
هزینه حادثه در صورت وقوع (چه مادی وچه غیر مادی)
دردسترس بودن روشها برای کاهش احتمال رخداد یک حادثه هزینه راه حل های موجود کاهش خطر (مادی وغیره)
مرحله چهارم: برخود با خطر:
دامنه ای از انتخابها برای مقابله با خطرات بالینی قابل دسترس است. تصمیم گیری باید براساس هزینه مالی مقابله با خطر و هزینه بالقوه جبران آن خطر، استوار باشد. هزینه جلوگیری از یک حادثه شدید ولی نادر ممکن است بسیار بیشتر از هزاران حادثه خفیف باشد. (حیدرپور وهمکاران،.(1390
پیشینه تحقیق:
در مورد رابطه حاکمیت بالینی رفتار شهروندی سازمانی تاکنون کار تحقیقاتی انجام نشده است ولی در مورد متغیرهای حاکمیت بالینی و نیز رفتار شهروندی سازمانی در حوزههای مختلف تحقیقاتی به شرح زیر به چند مورد اشاره میشود:
x وانیسوم (2007) در تحقیقی با عنوان »بررسی پیامدهای منابع انسانی حاکمیت بالینی« به بررسی عوامل انسانی تأثیرگذار در حاکمیت بالینی پرداختهاند و به این نتیجه رسیدهاند. که حاکمیت بالینی یک وسیله برای کمک به کارکنان و سازمان به منظور بهبود کیفیت مراقبت است. بنابراین، آنها باید به خوبی مدیریت، سازماندهی شوند. آموزش دیده و به خوبی با