بخشی از مقاله

بررسی خشونت خانوادگی هزاره سوم درایران

چکیده خانواده به عنوان نخستین کانون تجربه زندگی مشترک و جامعهپذیری کودکان و تسریبخشی آسیب و یا سلامت به نسلهای آینده،همانطورکه میتوانددرکنترل انحرافات اجتماعی نقش مؤثری داشته باشد،ازطرف دیگرمیتواند درصورت نابسامانی وبحرانیبودن کانون آن دربروزبسیاری ازآسیبهای اجتماعی ازجمله بزهکاری بسیار تأثیرگذار باشد توجه به خشونت و سعی درمقابله با آن ضرورت انجام بررسیهایی را در مورد خشونت ایجاب میکند بررسی در زمینه خشونت بامشکلات متعددی روبرو است ودر ایران بعلت نبوداطلاعات آماری،نامشخصبودن جمعیت،مشکل دستیابی به افراد این مشکلات شدیدتراست و این امرضرورت انجام بررسیها را تشدید میکند.
در این تحقیق ، شناخت ویژگی مردان و زنانی است که در چنین رابطهای قرار دارند ، همچنین روند شکلگیری خشونت ، طبقهبندی انواع خشونت و تحلیل اطلاعات به دست آمده ، و توجه به سازمانهای نظارتی وحمایتی که امکان نظارت بر رفتار خشن رادر خانواده داشته دارند ازاهداف این بررسی بود.
نتیجه: با توجه به مطالب مطرح شده در تحقیق باید در جهت پیشگیری از خشونت در شکل اجتماعی و خانوادگی اقدام کرد ، تا در سالهای آینده مجبور به درمان مشکلات ناشی از خشونت نباشیم و این کار محتاج رویکردهای علمی میباشد.


کلید واژه :خشونت ،خانواده، هزاره سوم


مقدمه:
خانواده به عنوان نخستین کانون تجربه زندگی مشترک و جامعهپذیری کودکان و تسریبخشی آسیب و یا سلامت به نسلهای آینده هستند ، همانطور که میتواند در کنترل انحرافات اجتماعی نقش مؤثری داشته باشد ، از طرف دیگرمیتواند درصورت نابسامانی و بحرانیبودن کانون آن در بروز بسیاری از آسیبهای اجتماعی از جمله بزهکاری بسیار تأثیرگذار خواهد بود بهطوریکه مسؤولان معتقدند که 65 درصد کودکان بزهکار از خانوادههای نابسامان ،ازهمپاشیده و طلاق گرفته برخاستهاند !.خانواده مکانی برای تربیت و پرورش انسانها است که تنها در صورت وجود سلامت روحی و روانی میتواند انسانهایی پاک و سالم تحویل اجتماع داده و به این ترتیب مدعی ادای وظیفه اساسی خود شود ، برای شکلگیری یک خانواده مستحکم و سالم علاوه بر انتخاب مناسب و آگاهانه ، به دست آوردن علم و دانش اولیه جهت شروع یک زندگی مشترک برای طرفین امری بدیهی است که این اقدام باید از طرف دولت حمایت شود و مرکز مشاورهای قبل از ازدواج برای دختران و پسران پیشبینی شود تا در آینده به صرف یک سری جهالتهای اولیه ، نهاد خانواده از هم گسسته نشود .

تاریخچه خشونت در خانواده:

درباره تاریخچه خشونت خانوادگی باید گفت : در کشورهای غرب از حدود سه دههی پیش پدیدهی خشونت خانوادگی مورد توجه قرار گرفت . سرآغاز بررسیهای خشونت از چاپ مقالهای به قلم هنری کمپ (1962) آغاز شد که بر اساس مشاهدات بالینی او از کودکانی که در خانواده کتک خورده و در بیمارستان بستری شده بودند نوشته شده بود . از چاپ این مقاله تا شروع بررسیهای منظم در مورد خشونت خانوادگی مدتی طول کشید اما به تدریج در دههی 70 میلادی افراد مختلفی سعی کردند این پدیده را توصیف کنند . این افراد در آغاز کسانی بودند که در محیط کاری خود با خشونت خانوادگی مواجه میشدند ، مانند مددکاران و مشاوران مدارس ، پزشکان و پرستاران و همچنین افراد پلیش و جرمشناسان که سعی در شناخت و تعیین عوامل مؤثر در ظهور این پدیده را داشتند . بهتدریج جنبشهای حامی حقوق زنان و کودکان نیز نگاه خود را متوجه این پدیده کرد . آنها با انجام گردهماییها ، سخنرانیها سعی کردند افکار عمومی را نیز جلب کنند .مجموعه فعالیتهایی که از طرف افراد علاقهمند به موضوع انجام گرفت باعث شد که امروزه در اکثر کشورها این پدیده مورد دقت و توجه فراوان قرار گیرد . مضاف بر آن که سازمانهای بینالمللی نیز نگاه خود را متوجه خشونت خانوادگی کردهاند و از دولتهای عضو خود در خواست مقابله با خشونت را دارند .

در ایران تا چند سال پیش خشونت خانوادگی به مفهوم پدیدهای اجتماعی اصلاً مد نظر نبود اما از چند سال قبل به این طرف،سرانجام این پدیده مورد توجه سازمانها و محافل علمی قرار گرفت و میتوان از برگزاری سمینارها،سخنرانیها باهدف بررسی ومقابله باخشونت خانوادگی نام برد .


خشونت خانوادگی ( تعاریف ، نظریهها و مفاهیم ) در مراحل اولیه بررسیهای خشونت که، معمولاً توسط افرادی انجام میشد که به دلیل رابطه کاری خود با قربانیان خشونت در تماس بودند ، هدف بیشتر کسب اطلاعات ضروری از روند خشونت بود . تعاریف ، طبقهبندیها و نظریههای خشونت به تدریج و با افزایش بررسیها به دست آمدند .
بررسی خشونت از سادهترین و آشکارترین شکل آن ، یعنی خشونت جسمانی ( بدنی ) نسبت به کودکان آغاز شد . در این بررسیها مشخص شد که باید بین دو نوع خشونت بدنی تفاوت گذاشت . خشونت بدنی سنگین ( سخت ) که منجر به ایجاد جراحات و صدمات جدی به قربانی میشود و به صورت معمول از طرف افکار عمومی نفی میگردد و خشونت سبک (ملایم ) مانند سیلی ، پشتدستی و نظایر آن که به صورت معمول در افکار عمومی زیر عنوان تربیت ردهبندی میشود و نگرش منفی نسبت به آن وجود ندارد . انواع دیگر خشونت نیز به تدریج مشخص شدند ، انواعی که هر چند باعث611جراحات381 /بدنی نمیشوند اما تأثیر آنها بر قربانی حتی میتواند بیشتر از خشونت بدنی هم باشد . خشونت روانی ( تحقیر ، دشنام ، ازمیانبردنِ اعتمادبهنفس ) ، خشونت اقتصادی ( در مضیقه ملی دائم قراردادن قربانی ) و خشونت اجتماعی ( انزوای اجتماعی و ممانعت از برقراری روابط اجتماعی ) هم مطرح شدند . سپس محققان متوجه تجاوز و سوء استفادههای جنسی شدند . ابتدا ، مقولهی تجاوز جنسی محدود به افراد زیر 18 سال بود ، اما به تدریج هر نوع ارتباط جنسی با دیگری بدون تمایل او در نظر گرفته شد . محققان با توجه به وابستگی کودکان به خانواده از بدرفتاری و بیتوجهی نسبت به کودکان ، یعنی عدم ارائه امکانات مناسب برای زندگی کودکان ، هم به عنوان خشونت نام میبرند .

از آنجا که خشونتهای بدنی سادهترین نوع خشونت هستند ، تا به امروز هم اکثر محققان دراین زمینه کار میکنند و تعاریف اولیهای که برای خشونت ارائه شدهاند نیز بیشتر در رابطه با خشونت بدنی است .

برای انجام بررسی تنها ارائه تعاریف مختلف کافی نیست ، بلکه باید از طریق ارائه نظریههایی که سعی در تعیین عوامل مؤثر بر ظهور خشونت دارند نیز این پدیده را مورد بررسی قرار داد . بررسیهای دیگر که توجه خود را به عوامل مشخص دیگری مانند طبقه اجتماعی ، نژاد ، قومیت و همچنین فرهنگهای متفاوت معطوف کردند نیز علت خاصی را مشخص نکردند .. نتیجه این بررسیها باعث شد که پژوهشگران به دنبال علل دیگری،غیر از عوامل فردی و اجتماعی باشندو به تدریج نگاهها متوجه رابطه میان ساختار جامعه وخشونت خانوادگی شد .
گالتونگ در تعریفی فراگیر از خشونت با توجه به ساختار جامعه ، خشونت را چنین بیان میکند : زمانی از خشونت نام میبریم که افراد چنان تحت تأثیر قرار گرفته باشند که گمان برند قابلیتهای جسمی و روانی آنان کمتر از قابلیتهای واقعی آنان است ( گالتونگ ، . ( 4-15 : 1975

خشونت خانوادگی در ایران در سالهای اخیر ، توجه مسؤولان به پدیده خشونت خانوادگی جلب شده است و سعی در کاهش آن و کمکرسانی و حمایت از افراد قربانی دارند . باوجوداین بررسیهای معدودی در این زمینه انجام شده است . مطالب زیر با توجه به نتایج یک بررسی در مورد زنانی که از شوهران خود کتک میخورند مطرح میشود و تأکید بیشتر بر واکنش سازمانهای حمایتی و نظارتی نسبت به درخواستهای زنان است .

در این بررسی که به صورت مصاحبههای عمقی با زنانی صورت گرفت که به مراکز مشاوره مراجعه کردند ،درموردخصوصیات فردی افراد پراکندگی زیادی مشاهده شد .ازلحاظ سن ،زنان در ردهای مختلف سنی قرار داشتند و سن آنان از 20 تا 50 سال و بیشتر در نوسان بود.سن ازدواج زنان متفاوت بود وازازدواجهای زودرس زیر 14سال تا ازدواج درسنین 40 سالگی را شامل میشد .اکثریت آنها در رده سنی 18-25 سالگی ازدواج کرده بودند((%47 و با توجه به سن ازدواج و سن در زمان مصاحبه ،طول مدت ازدواج نیز تفاوت داشت . سطح سواد زنان و مردان پراکندگی زیادی داشت ، از بیسواد تا تحصیلکرده دانشگاه با مدرک لیسانس .

با توجه به فراگیری رفتار خشن در دوران کودکی ، از زنان و در مورد تجربه خشونت در خانواده پدری سؤال شد . که اکثرا نه تنها دارای تجربه خشونت بودند ، بلکه به کرات ، شرایط زندگی خانوادگی را بسیار بدتوصیف میکردند وحتی تعدادی مطرح کردند که به خاطر فرار از شرایط زندگی خانوادگی حاضر به ازدواج شده اند .

در زندگی خانوادگی زنان خشونتها بسیار زود آغاز شده بود . ، برای حدود ¼ زنان آغاز خشونت در همان شب اول ازدواج و ¼ دیگر همان هفته اول ازدواج بود . یعنی نیمی از زنان در هفتهاول با خشونتدنیب سنگین همسران خود آشنا شدند که عمدتاً به دلیل مسائل جنسی یا مسائل اقتصادی مربوط به مراسم عروسی و هزینه های آن بود .

خشونت مردان نسبت به زنان که از اوایل ازدواج شروع شده بود. با وجود این که برای بسیاری از زنان این شرایط سالها وجود داشت ، زنان نظرخاصی نسبت به رفتار خشن مردان نداشتند . این زنان معمولاً شرایط زندگی خانوادگی خود را طبیعی در نظر میگرفتند


و معتقد بودند که جر و بحث واختلاف جزیی از زندگی زناشویی است و در همه خانوادهها وجود دارد توجیه زنان معمولاً نمایشگر ویژگیهای خاصی در مردان بود که امکان تغییر آن وجود ندارد زنان کتکخورده ، در اطراف خود نیز شاهد همین نوع زندگی هستند و از طریق نگرشهای اجتماعی موجود نیز این باور در آنها تشدید میشود که مردان برتر از آنان هستند و پرخاشگری نیز صفتی است که در مردان وجود دارد . زنان باید از طریق تحمل رفتار مردان یا تغییر رفتار خود زندگی خانواگی را تداوم بخشند و سایه شوهر و پدر را روی سر خود و فرزندان حفظ کنند .
زنان مورد مصاحبه در طول زندگی زناشویی خود تقریباً در تمام اماکن عمومی و خصوصی کتک خورده بودند و دیگران معمولاً در این زمینه دخالتی نمیکردند . اما اگر شدت کتکها از حد خاصی بیشتر باشد خانواده زن به خود اجازه دخالت میدهند . در اینجا باید به مفهوم خصوصیبودن خانواده اشارهای داشت.

وجود سازمانهای نظارتی مانند کلانتری و دادگاههایی که بر چگونگی رفتار افراد در خانواده نظارت دارند ، میتواند کمک مؤثری برای جلوگیری از خشونت خانوادگی باشد . در حدود نیمی از زنان به کلانتری و دادگاه مراجعه کرده بودند . تقاضای این زنان از این سازمانها ، نظارت بر رفتار مرد بود . نظارتی که از جانب یک سازمان یا مرجع معتبر صورت گیرد . اما متأسفانه به علت وجود ساختار مردانه این سازمانها ، کسانی که مراجعه کرده بودند معتقد بودند که هیچ کاری به نفع آنان انجام نگرفته است .

زنان مورد بررسی هیچیک حاضر به طلاق و پایانبخشیدن به شرایط دشوار زندگی خود نبودند ، بلکه مراجعه آنان به علت تمایل به دخالت فرد قدرتمندی بود که شوهران آنها را وادار به رفتار مناسب در زندگی کند.مراجعه آنها به مراکز مشاوره نیز در همین راستا بود . مراکز مشاوره نیز به دلایل تنگناهایی که برای آنان وجود دارد در این زمینه نمیتوانند کمک چندانی ارائه دهند . مراکز مشاوره دارای هیچ نوع امکانات اقتصادی برای کمکرسانی نیستند .

از لحاظ کمکهایی که خانوادهها میتوانند به این زنان ارائه دهند نیز مشکلاتی وجود دارد . بسیاری از خانوادهها که نسبت به طلاق نظر منفی دارند ، اصولاً از هر اقدامی جهت خاتمهبخشیدن به روابط خانوادگی خودداری کرده و شخصاً دختران را به خانه شوهر برمیگردانند . اما در این میان تنها هنجارها دخیل نیستند . در اکثر موارد خانواده پدری زن امکان تأمین هزینههای زندگی دختر خود را ندارند .

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید