بخشی از مقاله

چکیده

خشونت بین زوجهای صمیمی پدیدهای بسیار متداول است. این امر بین زوجهای صمیمی اثرات دراز مدت منفی عاطفی و رفتاری بر کودکانی که شاهد خشونت والدین خود هستند، میگذارد. امروزه خشونت خانوادگی مسئلهای اجتماعی است و جرم تلقی میشود و در معرض مجازاتهای قانونی است. این تغییر نگرش، شیوه برخورد خشونت را در میان زوجهای صمیمی در جوامع، تغییر داده است. در حالی که مراجع قانونی زمانی مایل نبودند که در مسایل خانوادگی خصوصی دخالت کنند، امروزه کسانی که مرتکب خشونت میشوند باید مدتی زندانی شوند و یا باید مورد درمان اجباری قرار بگیرند. به همین خاطر دو پیام مشخص در این مورد مطرح شده است: فرد پرخاشگر باید پاسخگو باشد و قربانی باید محافظت شود.

مبتنی بر این دو وظیفهی اولیه، برنامههای اولیه برای خشونت در میان زوجهای صمیمی، به لحاظ سنتی درمانهای جداگانهای را برای زنان و مردان فراهم ساخته است. هدف اولیه در کار با زوجها پایان بخشیدن به تمامی انواع خشونتها میان زوجها است. هدف ثانویهی این است که به آنها کمک شود تا کیفیت رابطهشان را صرف نظر از اینکه با هم زندگی میکنند یا از هم جدا شدهاند، بهبود بخشند. لذا پژوهش حاضر با هدف بررسی خشونت خانوادگی و پیامدهای آن انجام شد و در پایان نیز زوج درمانی مرتبط با تاکید بر خشونت خانوادگی ذکر گردید.

مقدمه

خشونت خانوادگی1 را می توان مجموعه ای از رفتارها معرفی کرد که فرد برای کنترل رفتارها و احساسات فرد دیگر بدانها متوسل میشود . برای مثال، ابراز رفتارهای حسادتگونه افراطی و ایجاد رعب و وحشت در دیگری که موجبات انزوا و تنهایی قربانی را فراهم می آورد و باعث می گردد تا فرد متخاصم در موضع کنترل دیگر افراد در خانواده باقی بماند - پورنقاش تهرانی، . - 1384 شکتر و گنلی - 1995 - 2 با ارائه تعریفی جامع و کامل از خشونت خانوادگی، آن را عبارت از »رفتارهای هجومی و سرکوبگرانه، از جمله حملات فیزیکی - جسمی - ، جنسی و روانی و همچنین اعمال فشار اقتصادی توسط هر فرد بالغ و جوان نسبت به فردی که با او ارتباط نزدیک و تنگاتنگ دارد، می دانند.  خشونت خانوادگی مخصوص جامعه یا طبقه خاصی نیست. تا حدود سه دهه قبل، جامعهشناسان خشونت در خانواده را امری استنثایی قلمداد میکردند و آن را خاص خانوادههایی میدانستند که دارای مشکلات مادی، سطح پایین فرهنگ و شرایط بحرانی مانند طلاق بودند.

اما نتایج تحقیقات و مشاهدات برخلاف تصور رایج، نشان داد که خشونت در همه خانوادهها به اشکال مختلف وجود دارد و معمولاً قربانیان اصلی آن را زنان به صورت همسرآزاری به اشکال مختلف و کودکان به صورت کودک آزاری تشکیل می دهند - اعزازی، . - 1380 قربانیان خشونت خانوادگی که اکثریت قریب به اتفاق آنها زنان هستند، اغلب مورد تهدیدهای جانی، تجاوز جنسی و محرومیت اقتصادی قرار میگیرند و به کودکان و متعلقات آنها صدمات زیادی وارد میشود.  خشونت علیه زنان یا همسرآزاری رفتاری آزاردهنده است که توسط شوهر علیه زن در محیط خلوت خانواده و به دور از چشمان افراد جامعه و اغلب به صورت پنهانی به وقوع میپیوندد که با بهجای گذاردن عوارض جسمی و روانی در فرد آزار دیده باعث تبعات جبرانناپذیر اجتماعی نیز می گردد - امینی، . - 1388

خشونت خانوادگی و تبیین های نژاد و طبقه

یک تبیین جامعه شناختی کامل تر از خشونت، فرضیه خرده فرهنگ ها و خشونت است - استالی3، 1978، نقل از خمسه، . - 1387 بر اساس این نظریه، به جای اینکه خشونت انحرافی تلقی شود، عملی است که در پاسخ به ارزشهای خرده-فرهنگها، نگرشها، که رفتار خشونت آمیز را هنجارین میداند، صورت می گیرد. ولف گانگ4 تبیین خردهفرهنگی خشونت را پس از انجام یک مطالعه ارایه داد. او دریافت که اکثر مردانی که در فیلادلفیا در دهه 1950 مرتکب قتل شده بودند، از اقلیتها و گروههای اقتصادی پایین بودند - سیاه پوست و پورتوریکویی - . این مردان خشونت را در دفاع از آنچه که هویت مردانگی آنها را تهدید کرده است، توجیه کردهاند، یعنی رفتار قربانی باعث شده است که احساس کنند مردانگی آنها مورد بیحرمتی قرار گرفته است. این یافتهها که مردان مرتکب خشونت عمدتاً فقیر و از گروههای اقلیت هستند، صرفاً مبتنی بر مشاهده مردان در زندان است.

سوگیری این نمونه، تقویتکننده کلیشههای موجود درباره خشونت و فقر و گروههای نژادی اقلیت است. نتیجه این است که خشونت خانوادگی تقریباً بیش از سه دهه است که ادامه یافته است و مسئله زنان در همه طبقات و همه نژادها شده است. درک اجتماعی از "هنجارین" بودن خشونت فقط در گروههای خاص و مشخص متداول است که زنان را نسبت به ترک روابط خشونتآمیز ناامید و مأیوس میکنند. زنان فقیر و رنگین پوست و اقلیت که "خشونت خرده فرهنگی" را تحمل می کنند، اغلب معتقدند که خشونت بخش الزامی برتری مردانه است. زنان در پناهگاهها اعلام کردهاند که شوهران خود را ترک نمیکردند چون میترسیدند که از چاله درآمده و به چاه بیافتند و یا اینکه مردان بعدی هم همین رفتارها را خواهد داشت.

از سوی دیگر انجمنهای خشونت خانوادگی در رابطه با گروههای اقلیت خاص باعث شد تا زنان سفیدپوست طبقه متوسط، به دلیل اینکه خشونت نسبت به آنها توسط جامعه انکار میشد، از این بابت خجالتزده شوند و در انزوا به سر برند. از آنجایی که خشونت در قشر متوسط هنجاری نیست، زنان اغلب فکر میکنند که خشونت نسبت به آنها غیرمعمولی است و مشخص شدن آن موجب شرمساری و از دست دادن موقعیت اجتماعی خود و همسرشان خواهد شد. اگرچه افراد فقیر و اقلیت ها به دلیل رفتار خشونتآمیز بیشتر احتمال دارد که دستگیر شوند یا به زندان بیافتند، اما این تصور که آمادگی برای اعمال خشونت نسبت به زنان در این گروهها بیشتر است، درست نیست.

بررسیهای اولیه درباره نگرش نسبت به خشونت بینفردی هیچ تفاوت معنیداری را بین نژاد و طبقه در پذیرش همسر آزارطلب نشان نداده است - ازکیسلر5 و همکاران، 2000، نقل از خمسه، . - 1387 در مطالعهای که به منظور مقایسه بین خشونت های خانوادگی در محدوده پلیس با ویژگیهای جمعیتشناختی و اقتصادی و اجتماعی و نژادی مختلف صورت گرفت، هیچ تفاوت معنیداری بین وقوع خشونت گزارش نشد.

اما نتایج نشان داد که مردان فقیر و اقلیت بیشتر احتمال دارد که دستگیر شوند و به زندان بیافتند - بارد و زاکر6، 1971، نقل از خمسه، . - 1387 اخیراً دستگیری افراد به دلیل همسرآزاری در بسیاری از حوزههای قضایی، الزامی شده است و سوگیری نسبت به دستگیری مردان فقیر و اقلیت کاهش یافته است. امروزه کسانی که دستگیر میشوند به همه نژادها و گروههای اقتصادی تعلق دارند و به این مسئله به لحاظ سیاسی و ملی توجه بیشتری شده است - خمسه، . - 1387

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید