بخشی از مقاله
بررسی رابطه میان مدیریت دانش و اثربخشی بنگاههاي کوچک با تکنولوژي پایین
چکیده
این مقاله نتایج پژوهشی را منعکس مینماید که با دو هدف در سازمانهایی با اندازه کوچک و با سطح تکنولوژي پایین انجام شده است. هدف اول بررسی سطح مدیریت دانش، به شکل سنتی آن میباشد و هدف دوم بررسی رابطه میان اثربخشی این بنگاه ها و چرخه کامل مدیریت دانش است. براساس این پژوهش مشخص گردید تقویت کلیه عناصر چرخه مدیریت دانش منجر به افزایش اثربخشی در این بنگاهها نمیشود و باید بر عناصر ویژهاي از این چرخه تمرکز نمود.
واژههاي کلیدي: مدیریت دانش، بنگاههاي کوچک و متوسط، تکنولوژي، اثربخشی.
-1 مقدمه
مدیریت دانش، بهعنوان یک راه حل ارتقاء بهرهوري، امروزه در بسیاري از محافل علمی مدیریت مطرح است و هر روزه توجه بیشتري به آن جلب میشود. از سوي دیگر، ارزش افزوده حاصل از بهرهگیري بهینه دانش سازمانی، مدیران سازمانها را نیز نسبت به این موضوع بیتفاوت نگذاشته است. اما میزان این ارزش افزوده در سازمانهاي مختلف متفاوت است؛ لذا توجه متفاوتی به امر مدیریت دانش در سازمانهاي مختلف متصور است. بهعنوان مثال، در سازمانهاي دانشبنیان، دانش، قابلیت کلیدي سازمان است لذا مدیریت آن رابطه مستقیمی با اثربخشی سازمان داشته و عموما مورد توجه ویژه مدیران این سازمانها قرار دارد. در مقابل، در برخی سازمانها، دانش اندکی خلق و مورد تبادل قرار میگیرد و سهم ناچیزي در ارزش افزوده سازمان دارد. اما باید توجه داشت که اگرچه ممکن است مدیریت دانش از عوامل اثربخشی این سازمانها محسوب نشود و مطابق با ادبیات نوین مدیریت دانش جایگاهی در سازمان نداشته باشد، اما این به معناي عدم وجود اقدامات مرتبط با مدیریت دانش حتی به شکل سنتی آن نیست. ممکن است همانند برخی سازمانهاي دانش بنیان ابزارهاي نوین مدیریت دانش در این سازمانها راه نیابد اما بهرهگیري از ابزارها و راهکارهایی چون آموزش، برگزاري جلسات تصمیمگیري، استفاده از مشورت متخصصان و غیره در هر سازمانی اجتناب ناپذیر است. آنچه که میان این سازمانها ایجاد تمایز می نماید و مدیریت دانش را از اولویتهاي متفاوتی برخوردار مینماید، ساختار این سازمانها می باشد. دو عنصر مهم ساختار، سطح تکنولوژي و اندازه سازمان
است؛ لذا سطح مدیریت دانش و همچنین ابزارهاي مورد استفاده ارتباط تنگاتنگی با این دو عنصر دارد. مطمئنا استقرار یک سیستم خبره مبتنی بر فناوريها نوین نرم و سخت افزاري، در یک کارگاه کوچک با سطح تکنولوژي پایین، نهتنها جایگاه موثري در افزایش موفقیت ندارد بلکه به نسبت درآمدهاي بنگاه، هزینههاي گزافی را تحمیل می کند که سبب کاهش بهرهوري بنگاه میشود. البته این به معناي حذف مدیریت دانش در سازمان نیست؛ بلکه تاکید بر انتخاب سطح مناسب مدیریت دانش و نحوه اعمال فرایند مدیریت دانش می باشد. چنانچه چرخه دانش را به عنوان فرایندي براي مدیریت دانش در سازمان در نظر بگیریم، در سازمانهاي مختلف عناصر این چرخه از اهمیت متفاوتی برخوردار هستند. بهعنوان مثال در سازمانی که روزانه دانش زیادي خلق میشود، شناسایی و استخراج دانش از اهمیت ویژهاي برخوردار است. در سازمانی که دانش کارکنان اغلب به شکل ضمنی می باشد، استانداردسازي دانش اهمیت بالایی دارد. همچنین در سازمانی که روالهاي کاري استاندارد سازمان در طی سالیان، بدون کم و کاست و به طور مکرر توسط کارکنان اجرا می شود، تسهیم و توزیع دانش حائز اهمیت است. لذا مدیران دانش میباید از نگاه یکسان به کل فرایند پرهیز نمایند و در مقابل، بر تقویت عناصري تاکید نمایند که رابطه مستقیمی با اثربخشی سازمان دارد.
بنگاه هاي کوچک و متوسط با داشتن سهم عمدهاي از بنگاه ها در کشورها، بخش مهمی از اقتصاد را به خود اختصاص دادهاند. خصوصا در کشورهاي در حال توسعه، در جایی که بنگاه هاي بزرگ و بینالمللی سهم اندکی را دارا هستند، این بنگاه ها از اهمیت بیشتري برخوردارند. لذا هر راهکاري که حتی سهم اندکی در ارتقاء بهرهوري این بنگاهها داشته باشد، در مجموع بنگاهها، میزان قابل توجهی از ارتقاء بهرهوري را بههمراه خواهد داشت. یکی از راهکارهایی که توسط مشاوران مدیریت جهت ارتقاء بهرهوري بنگاه ها توصیه میشود، مدیریت دانش است؛ لذا نظامهاي مدیریت دانش به سرعت در حال نفوذ در بنگاه ها هستند. اما همواره این چالش مطرح است که آیا یک نظام جامع مدیریت دانش با تاکید بر کلیه اجزاء آن براي بنگاهها مناسب تر است یا بهرهوري مدنظر را از طریق بهکارگیري چند جزء و نه تمامی اجزاء مدیریت دانش، میتوان حاصل نمود. به عبارتی دیگر، با توجه به چرخه مدیریت دانش، آیا اعمال مدیریت در تمامی اجزاء چرخه، سبب ارتقاء اثربخشی سازمان میشود یا خیر. در این پژوهش، دو موضوع در خصوص بنگاههایی که اولا از لحاظ اندازه، کوچک هستند و ثانیا از لحاظ تکنولوژي، سطح پایین محسوب میشوند مورد بررسی قرار میگیرد. در وحله اول بررسی میشود که مدیریت دانش سنتی، در اجزاء مختلف چرخه آن، در این بنگاهها در چه سطحی قرار دارد و در وحله دوم رابطه میان مدیریت دانش و اثربخشی این بنگاهها مورد بررسی قرار میگیرد. لازم به توجه است آنچه که در این مرحله مورد بررسی قرار میگیرد، ارتباط میان اثربخشی و کل فرایند مدیریت دانش بهطور یکجا است و نه اجزاء آن. لذا نتیجهاي که از این بررسی حاصل می شود، قابل تعمیم به رابطه اثربخشی با تکتک اجزاء فرایند مدیریت دانش نمیباشد.
-2 مدیریت دانش
مدیریت دانش مفهومی است که اختلافات زیادي در آن وجود دارد. طی سال هاي 1990 تا 2000، این مفهوم عمدتا براي توصیف نرم افزارهاي کامپیوتري براي ذخیرهسازي و بازیابی اطلاعات استفاده میشد((1اما. بعد اطلاعاتی مدیریت دانش توسط مولفینی که مدیریت دانش را از ب عد استراتژي، مدیریت و نوآوري می دیدند مورد انتقاد قرار گرفت .(2) از سوي دیگر، برخی افراد، مدیریت دانش را در گرو بهرهگیري از فناوريهاي نوینی میدانند که بدین منظور در سازمان توسعه یافته اند، مانند سیستمهاي اطلاعاتی و مدل هاي تعامل با صاحبنظران؛ لذا عدم بهرهگیري از این فناوريها، اعم از فناوريهاي نرم و سخت را به معنی عدم مدیریت دانش در بنگاه میدانند.
اختلافی که در این برداشتها ملاحظه میشود را می توان ناشی از تعاریف مختلفی دانست که از دانش وجود دارد. بنابر تعریفی، دانش عبارت است از اطلاعات ارزیابی و سازماندهی شده بوسیله ذهن انسان، که بدین وسیله امکان استفاده هدفمند از آن فراهم میشود؛ مانند نتیجهگیريها یا تفاسیر (3)؛ در حالیکه طبق تعریفی دیگر، کلیه ایده ها، قوانین و روشهایی که
اعمال و تصمیمات انسان را هدایت میکنند دانش خوانده میشود .(4) طبق بیان آلبرت انیشتین نیز تنها مرجع دانش، تجربه است .(5) بنابر این تعاریف از دانش، در خصوص مدیریت آن نیز تعاریف گوناگونی ارائه شده است. برخی تعاریف بر فرایند مدیریت دانش تاکید کرده و مدیریت دانش را فرآیند ایجاد، تأیید، ارائه، توزیع و کاربرد دانش میدانند .(6) بنا بر تعریفی دیگر، مدیریت دانش حرفهاي است که هدف آن مهار و بهکارگیري دانش و اطلاعات و ایجاد دسترسی بی کم و کاست به آن براي همه کارکنان در یک سازمان است؛ با این هدف که آنها کارشان را بهتر انجام دهند .(7) چنانچه تعریف رابرت انیشتین از دانش و تعریف سوکامار از مدیریت دانش را مدنظر قرار دهیم، مدیریت دانش عملی خواهد بود که سطحی از آن در تمامی سازمانها وجود دارد، اعم سازمانهاي نوین و سازمان هاي سنتی. زیرا بهعنوان مثال هر تجربهاي که در اختیار فردي قرار گیرد تا سبب بهبود انجام کار گردد گونه اي از مدیریت دانش محسوب میشود. پس از تعریف دانش و تعریف مدیریت دانش، آنچه که حائز اهمیت است فرایندي است که صاحبنظران مختلف براي مدیریت دانش قائل هستند. فرایند مدیریت دانش از این جهت در این مقاله از اهمیت برخوردار است که اندازهگیري مدیریت دانش از طریق اندازهگیري اجزاي این فرایند مقدور است. یکی از فرایندهاي معرفی شده، اجزاي این فرایند را شامل شناسایی، تسخیر، انتخاب، ذخیرهسازي، تسهیم، کاربرد و خلق دانش میداند .(8) بر اساس تعریفی دیگر، اجزاي این فرایند عبارتند از ایجاد دانش، اعتباربخشی به دانش، ارائه دانش، توزیع دانش و کاربرد دانش(.(6 فرایندي که در این پژوهش مدنظر قرار گرفته است در ادامه معرفی خواهد شد.
-3 بنگاههاي کوچک و متوسط و مدیریت دانش در این بنگاهها
بنگاههاي کوچک و متوسط در اقتصاد بسیاري ازکشورها به ویژه در کشورهاي در حال توسعه نقش مهم و حیاتی ایفا میکنند (9) واتخاذ سیاستهاي مربوط به حمایت از بنگاههاي اقتصادي کوچک و متوسط از مهمترین اولویتهاي اقتصادي-اجتماعی دولتها محسوب میشود .(10)
قابلیتهاي چشمگیر این بنگاه ها، در تولید ثروت، اشتغالزایی، کاهش هزینه و رفع فقر، جایگاه ویژهاي را براي آنان در برطرف کردن مشکلات اقتصادي کشورها ایجاد کرده است بهطوري که نظریههاي نوین اقتصاد توسعه، بهجاي تمرکز بر مسائل کلان از جمله سیاستهاي دولت، توسعه اقتصادي را معلول تکامل و تعامل نیروهاي جامعه در جهت ایجاد فضاي مناسب کسب و کار براي فعالیت بنگاههاي اقتصادي کوچک و متوسط دانستهاند و در دهه اخیر تئوريهاي اقتصادي تمرکز زیادي بر این بنگاه ها داشته و جهتگیري توسعه را از سطح کلان به سطح خرد انتقال دادهاند .(11)
تعاریف مختلفی در خصوص بنگاه هاي کوچک و متوسط ارائه شده و مبناهاي مختلفی براي تشخیص این بنگاه ها معرفی شده است. برخی تعداد کارکنان را مبناي کوچک، متوسط و بزرگ بودن بنگاه میدانند و برخی مبناهاي مالی را براي این تفکیک پیشنهاد میکنند. براساس تعریف کمیسیون اروپا، بنگاه هایی با کمتر از 250 کارمند، متوسط و کمتر از 50 کارمند کوچک محسوب میشوند. همچنین از منظر مالی، بنگاه هایی با گردش مالی سالانه کمتر از 50 میلیون یورو، کوچک و متوسط محسوب میشوند. .(12) براساس این تعاریف، در حال حاضر حجم وسیعی از بنگاههاي اقتصادي از این گونه میباشند. گزارشات سازمان توسعه همکاريهاي اقتصادي (OECD) ، بنگاه هاي کوچک و متوسط، 95 درصد از بنگاهها را در کشورها تشکیل دادهاند و 60 تا 70 درصد از نیروي کاري را در کشورها به استخدام خود درآوردهاند. در کشورهاي عضو همکار يهاي اقتصادي آسیا – اقیانوسیه (APEC ) ، بنگاه هاي کوچک و متوسط، 90 درصد از بنگاهها را شکل دادهاند و بین 32 تا 84 درصد از نیروي کار را در اختیار دارند .(13)
تاکنون مطالعاتی متعددي در خصوص مدیریت دانش در بنگاه هاي کوچک و متوسط انجام شده است (بیجرز، 2000؛ فري، 2001؛ هنگ، 2001؛ کوتز و تایسن، 2001 ؛ لیم و کلوباس، 2000؛ ویکرت و هرسچل، .( 14) (2001 آنچه که در این مطالعات مشاهده شده است، وجود رابطه مستقیم میان سطوح بالاي بلوغ مدیریت دانش و رشد طولانی مدت و پایدار بنگاه ها میباشد. زمانی که بنگاههاي بزرگ به منابعی چون سرمایه، نیروي کار و زمین دسترسی دارند، مزیت این بنگاه ها در دانش
آنها می باشد. ضمن اینکه اصولا آنچه که برخی افراد را جهت ایجاد بنگاههاي کوچک ترغیب مینماید، داشتن دانش کلیدي در یک حوزه مشخص است و این دانش است که امکان ورود و رقابت را به بنگاه ها میدهد. لذا ضرورت دارد که این گونه بنگاه ها با اهرم نمودن دانش، در رقابت باقی بمانند .(15) اما علیرغم اهمیت این موضوع، در بسیار از کشورهاي توسعه یافته نیز، حتی در بنگاههایی که آگاهی وسیعی از مدیریت دانش وجود دارد، تعداد محدودي قادر به بهرهگیري مناسب از فعالیتهاي مرتبط با مدیریت دانش هستند و بسیاري از داراییهاي دانشی این سازمانها از دست میرود .(3)
-4 تکنولوژي در بنگا هايه کوچک و متوسط
نقش تکنولوژي در توسعه اقتصادي-اجتماعی و ورود به عرصه هاي رقابتی در سالهاي اخیر کاملاً شناخته شده است. امروزه، در بازارهاي رقابت جهانی، رشد واقعی در نتیجهي قابلیت و توانمندي ایجاد نوآوریهاي تکنولوژیکی کسب میگردد. (16)
لذا تقاضا براي فناوريهاي جدید و نوآوريها هم از سوي کسب و کارهاي کوچک و متوسط و هم از سوي صنایع بزرگ روبه افزایش است و حتی شرکتهاي بزرگ هم که قادر به بقاي خود در بازارهاي رقابتی براي سالیان سال هستند و سهم بازار مطمئن و مشخصی نیز دارند، دریافته اند که رقابت در دنیاي کسب و کار پرشتاب امروز به طور فزایندهاي مشکل گردیده است
æ به منظور بقا و کامیابی باید یادگرفت که فعالیتهاي توسعه فناوري را زیرنظر داشت و به تغییرات مرتبط با کسب و کار خود واکنش سریع نشان داد و به طور مرتب بهبود و نوسازي در تولید محصولات و فرایندها به وجود آورد .(17)جهت انجام این مهم
æ تغییر سطوح تکنولوژي در بنگاه، سطوح مختلفی از مهارت، دانش و تجربه مورد نیاز است. سانجیا لال، این قابلیتها را شامل قابلیت یادگیري، بهمعناي دانش مدیریت براي مدیریت کردن فرآیند یادگیري، قابلیت تعامل، به معناي مهارت و دانش مورد نیاز براي شناسایی، بومیکردن و پهلو به پهلو حرکت کردن با دانش مناسب و مرتبط با زمینههاي فناورانه فعالیتهاي بنگاه، قابلیتهاي عملیاتی، شامل مهارتها، دانش و تجربه جستجو، کسب، استفاده، تسلط و اعمال تغییرات جزئی بر روي تکنولوژيهاي فرایندي و محصولات جدید و نهایتا قابلیتهاي بهبود، شامل مهارتها و دانش مرتبط با تقلید خلاقانه تکنولوژيهاي توسعه یافته توسط دیگر موسسات میداند(.(18 اما پتانسیلهاي بالقوه بنگاههاي کوچک و متوسط در توسعه تکنولوژي و خلق نوآوري، به علت برخی مشکلات خاص که مربوط به اندازه آنها میباشد، معمولا به مرحله ظهور نمیرسد. به عبارتی دیگر بنگاه هاي کوچک و متوسط اتمیزه، اغلب اوقات توانایی استفاده از توان بالقوه خود در خلق نوآوري براي دستیابی به فرصتهاي موجود در بازار را که نیازمند حجم تولید انبوه براي رسیدن به اقتصاد مقیاس است را دارا نمیباشند. در بسیاري از کشورهاي در حال توسعه، بنگاههاي کوچک و متوسط اتمیزه علیرغم توانایی بالقوه در خلق نوآوري، به علت توجه بیش از حد به حفظ سود حاشیهاي اندك خود دچار روزمرگی و انجام امور عادي میگردند و با چنین روندي قادر به بهرهبرداري از از ابتکارات و نوآوريها جهت بهبود و توسعه تولیدات و فرآیندهاي کاري خود نخواهند بود .(19) قابل توجه است که در چنین شرایطی، جهت پوشش دادن ضعف بنگاهها در این امور، دولتها از اهمیت ویژهاي برخوردار میشوند و میتوانند نقش فعالتري در هدایت صنایع و ایجاد موقعیت هاي ممتاز بینالمللی براي آنها بازي کنند .(20)
-5 اثربخشی
تعاریف متعددي در خصوص اثربخشی ارائه شده است. بنا به تعریفی اثربخشی عبارت است از درجه و میزان دسترسی به اهداف. تعریفی دیگر، اثربخشی سازمان را بهعنوان توانایی بهرهبرداري از محیط براي کسب منابع نادر و ارزشمند جهت تداوم کارکرد تعریف میکند .(21) براساس تعریفی دیگر، سازمانی اثربخش است که ویژگیهاي آن با بخشهاي گوناگون محیط داراي تعادل و توازن باشد .(22) علیرغم تشابهاتی که بین این تعاریف وجود دارد، وجوه تمایزي نیز دیده میشود. این تمایزات ناشی از رویکردهاي متفاوتی است که نسبت اثربخشی وجود دارد. تاکنون رویکردهاي مختلفی در خصوص اثربخشی معرفی شده است. رابینز در کتاب خود، چهار رویکرد را معرفی کرده است؛ شامل رویکرد نیل به هدف (با تاکید بر میزان تحقق اهداف و نه فرایندها)، رویکرد سیستمی (با تاکید بر وروديها، فرایندها و اهداف نهایی سازمان بهطور توامان)، ذینفعان استراتژیک (با تاکید بر افرادي که تدوام حیات سازمان به آنها بستگی دارد) و ارزشهاي رقابتی (با تاکید بر نسبیت مفهوم اثربخشی و مبتنی بودن بر مفاهیم
ذهنی و اهداف فرد ارزیاب) .(23) لذا تعاریف ارائه شده، از منظر رویکرد متناسب با آن، منطقی و وجوه تمایز میان آنها قابل درك میباشد. علاوهبر این، رویکرد، تعیین کننده نحوه اندازهگیري اثربخشی نیز میباشد و الزاما آنچه که در یک رویکرد داراي اهمیت بوده و بهعنوان عامل اثربخشی سازمان محسوب میشود، در رویکرد دیگر داراي اهمیت مشابه نیست.
یکی از روشهاي اندازه گیري اثربخشی بنگاه هاي اقتصادي، استفاده از نسبت هاي مالی و تجزیه و تحلیل آنها میباشد. این نسبتها بنگاه ها را قادر می سازند که وضعیت عملکرد خود را در بخشهاي مختلف ارزیابی نمایند. سه دسته عمدهي نسبتهاي مالی عبارتند از نسبتهاي نقدینگی، نسبتهاي فعالیت یا کارایی و نسبتهاي سودآوري. بسته به نوع رویکرد اندازهگیري اثربخشی، ترکیبات متفاوتی از این نسبتها را می توان مورد استفاده قرار داد. به عنوان مثال، در رویکرد نیل به هدف که در پی اندازهگیري سودآوري بنگاه هستیم، استفاده از نسبتهاي سودآوري میتواند راهگشا باشد.
اولین دسته از این نسبتها، نسبت نقدینگی نام دارد. این نسبت، قابلیتهاي بنگاه را در تامین نقدینگی، بهعنوان ورودي فعالیتها مورد ارزیابی قرار میدهد و به نسبتی اطلاق میشود که توانائی واحد تجاري را در واریز بدهیهاي کوتاه مدت نشان میدهد. اساس کاربرد این نسبت بر این فرض استوار است که داراییهاي جاري، منابع اصلی و نقدي شرکت براي پرداخت بدهیها میباشند. این نسبت، بهعنوان یک مفهوم، از طرق مختلفی قابل اندازهگیري است که مهمترین آن، نسبت جاري میباشد .(24) نسبت جاري عبارت است از نسبت دارائیهاي جاري بر بدهیهاي جاري. اهمیت این نسبت از توجه به تعریف دارائیهاي جاري و بدهی جاري روشن میشود. دارائی جاري آن چیزي است که در مدتی کوتاه، معمولا کمتر از یک سال، به صورت نقد در اختیار واحد تجاري قرار می گیرد و بدهی جاري نشان دهندهي مبالغی است که باید از محل دارائی هاي جاري تأمین و در کوتاه مدت پرداخت گردد. (25)
دومین دسته از نسبتهاي مالی، نسبت فعالیت یا کارایی نام دارد که عبارت است از نسبت مبلغ فروش واحد تجاري به یکی از اقلام ترازنامه . نسبت فعالیت، کارائی مدیران را در کاربرد دارائیها یا به عبارت دیگر توانایی مدیران را در مدیریت منابع در اختیارشان نشان میدهد. بهعبارت دیگر، این نسبت نشان دهنده قابلیت هاي بنگاه در مدیریت فعالیتها و فرایندها می باشد. مهمترین نسبتهاي فعالیت عبارتند از: دوره وصول مالیات، نسبت گردش کالا، نسبت کالا به سرمایه در گردش و نسبت گردش سرمایه جاري.
نسبت گردش سرمایه جاري از نسبت فروش خالص به سرمایه در گردش به دست میآید. هدف از بررسی این نسبت این است که تعیین کنیم آیا مقدار سرمایه در گردش کافی و متناسب با حجم فروش و فعالیت واحد تجاري می باشد یا خیر. همچنین این نسبت نشان میدهد که سرمایه در گردش چگونه در مسیر فروش به کار رفته است. وقتی این نسبت در مقایسه، عادي و معمولی جلوه کند، توجه زیادي به آن نمیشود ولی اگر به طور استثنائی بالا باشد و یا در مقام سنجش با گذشته خود شرکت و یا با استاندارد صنعت مربوطه اختلاف زیادي را نشان دهد اهمیت پیدا می کند. وقتی نسبت بالا باشد و علت آن افزایش فروش نباشد، مسلما سرمایه در گردش کاهش یافته است. در این حال شرکا، اتکاي زیادي به استفاده از اعتبارات کوتاه مدت پیدا می کنند و به محض اینکه کوچکترین دگرگونی نامطلوب در امور بازرگانی پیدا شود، بنگاه در مخمصه میافتد و بستانکاران آن صدمه میبینند(.(25
گردش موجودي یکی دیگر از اقلام نسبتهاي فعالیت می باشد. گردش موجوديهاي شرکت از نسبت قیمت تمام شده کالاي فروش رفته به موجودي شرکت به دست میآید(.(26 این نسبت، کارایی شرکت را در مدیریت موجوديها به نمایش میگذارد. در حقیقت کارایی شرکت به وسیله محاسبه و شمار دفعات گردش موجوديها در طول سال مورد سنجش قرار میگیرد . همچنین باید توجه داشت که گاهی اوقات نسبت زیاد گردش موجوديهاي شرکت پاسخگوي تقاضاي مشتریان نیست و این بدان معنا است که شرکت تعدادي از مشتریان خود را از دست میدهد .(26)
سومین دسته از نسبتهاي مالی، نسبت سودآوري نام دارد. هدف از کاربرد نسبتهاي سودآوري، تعیین میزان موفقیت واحد تجاري در کسب است. موفقیت در کسب سود را از تعیین نسبت سود به فروش یا به دارائی ها و یا از راه سنجش سود با سرمایهگذاري صاحبان سهام در واحد تجاري به دست میآورند و بسته به مورد مقایسه، آن را بازده فروش، بازده ارزش ویژه،