بخشی از مقاله

بررسی نقش مدیریت استراتژیک در رقابت پذیري بنگاههاي کوچک و متوسط کشور

چکیده:

امروزه ماهیت متلاطم تجارت جهانی، بخشهاي تولید ،صنعت و بازار محصولات را با چالشهاي متعددي روبرو ساخته است. این چالش ها سازمان ها را ملزم می سازد که با بکارگیري سیستم هاي جدید مدیریتی و پیاده سازي آنها در عمل، پایگاه خویش را در این محیط ناپایدار مستحکم نمایند و به موقعیتی همراه با پیشرفت مستمر دست یابند.از طرف دیگر شرکت هاي کوچک و متوسط 2(SME) با توجه به ویژگی هاي منحصر بفردشان در صنعت از جایگاه ویژه اي بر خوردارند.
بررسی و شناخت مزیت هاي رقابتی و میزان رقابت پذیري محصولات SME ها در هر کشور گامی اساسی در شناخت وضع موجود و آینده صنعتی و تبیین برنامه ریزي هاي استراتژیک و بلند مدت می باشد.

مقاله حاضر در نظر دارد تا مزایاي استفاده از مدیریت استراتژیک در SME ها را برشمرده و تاثیر آن را در افزایش رقابت پذیري این بنگاهها در جهت توسعه صادرات مورد تحلیل قرار دهد.

در این مقاله ضمن بررسی ابعاد مختلف SME ها ، استراتژي هاي موثر جهت رقابت پذیري آنها در بازارهاي جهانی ارائه می شود.در این راستا مقاله می کوشد با بررسی متغیرهاي مرتبط با سه استراتژي رقابتی پورتر (تمرکز، تمایز و رهبري هزینه) ، بهترین استراتژي ممکن را براي افزایش سهم بازار و رقابت پذیري SME ها در عرصه جهانی ارائه دهد.

کلمات کلیدي : موسسات کوچک و متوسط SMEs) )، مدیریت استراتژیک ، رقابت پذیري،

مقدمه :

روند تحولات صنعت و تغییرات سریع فناوري، فشار رقابتی شدیدي را به اقتصاد کشور ها وارد می آورد. کشور ایران باید در این شرایط رقابتی، اقتصاد و صنعت خود را در امتداد علایق، ارزش ها، و منافع ملی و سازگار با محیط و روند هاي جهانی، با اتکا به توانایی هاي خود و بر مبناي استراتژي و برنامه مشخص توسعه دهد.ضرورت این امر در حالی است که در بسیاري از صنایع کشور از قابلیت هاي بسیاري براي ورود به بازار هاي جهانی برخوردار هستند و می توانند از طریق ایجاد برنامه ریزي جهانی مناسب در قیاس با رقبا به مزیت رقابتی دست یابند . به طور کلی مولفه هاي مفهوم مزیت رقابتی شامل ارزش آفرینی ، بازارگرایی،رضایت مشتري ،شناخت توان بالقوه ، حرکت دادن توان بالفعل، انگیزه سازي، مهارت سازي، قیمت مناسب، پاسخگویی و نواوري است. [15]

بعد از سال 1980 و با شکل گیري شرکت هاي موج سومی ، شرکت هاي بزرگ صنعتی به ده ها و صد ها شرکت کوچک و متوسط و خانگی تبدیل شدند تا این شرکت ها قطعات و محصولات مورد نیاز کارخانجات بزرگ را تامین کنند. خصوصیات صنایع کوچک، از قبیل انعطاف پذیري، سرعت گسترش، نوآوري و افزایش بهره وري در تمام دنیا، این صنایع را نسبت به صنایع بزرگ ارجح کرده است. [11] صنایع کوچک و متوسط بخش مهم و ضروري اقتصاد هر کشوري اعم از پیشرفته و در حال توسعه را تشکیل می دهد.این صنایع اهمیت بسزایی را

در اشتغال عوامل تولید دارند. در بیشتر کشورهاي در حال توسعه که به مرحله قابل توجهی از صنعتی شدن رسیده اند و حتی کشور هاي پیشرفته صنعتی ، ابتدا تجارت و صنعتی شدن را از ایجاد و توسعه SMEهاي خود آغاز کردند که به تدریج در برخی از بخش ها صنایع کوچک را به صنایع بزرگ و سنگین تبدیل کرده اند.

در ایران تا چند سال گذشته به این بخش حیاتی توجه لازم نشده است.این بی توجهی موجب از دست رفتن فرصت هایی شده است که جبران آنها بسیار مشکل و هزینه بر است. متاسفانه علیرغم اینکه اهمیت شایانی این بخش در اقتصاد و صنعت کشور دارد ، فعالیت چندان منسجم و برنامه ریزي شده اي در این زمینه انجام نگرفته است. به منظور ایجاد بستري مناسب جهت رشد و توسعه صنعتی و اقتصادي کشور لازم است که به این بخش توجه لازم معطوف شود و مشکلات آن بررسی و در جهت حل حل آنها اقدام شود. یکی از عوامل رشد و توسعه صنایع کوچک و متوسط بهبود

1

و توسعه مدیریت علمی است. SME ها به منظور حضور آگاهانه در بازار و نیز کسب سهم بازار مناسب براي خود نیازمند توجه به استراتژي بازاریابی علمی می باشند.

در این مقاله سعی می شود که مسائل فوق الذکرمورد بررسی قرار گیرند.موضوع مورد بررسی ، ارزیابی استراتژي هاي بازاریابی در SME ها می باشد.

همچنین با استفاده از مدل ارائه شده ، سعی می شود که نقاط ضعف وقوت SME ها شناسایی شده و در انتهـا بـا ارائـه پیـشنهادات، مـدیران SMEها را دراتخاذ استراتژي هاي مناسب یاري دهد.

اهمیت موضوع :

با توجهاهمیتبه شواهد بسیار نقش و SME ها در اقتصاد ایران غیر قابل تردید است.این صنایع با سرمایه گذاري نسبتا کم ، اشتغال قابل ملاحظه اي می آفریند و به علت انعطاف پذیري جغرافیایی و اجراي برنامه عدم تمرکز، فعالیت هاي صنعتی را آسان می سازند. ضمن اینکه می توانند بصورت صنایع جانبی در خدمت صنایع بزرگ باشند. گذشته از آن، SME ها داراي قابلیت هاي مهمی هستند که ضرورت توجه به آنها را دو چندان می کند. SME ها زمینه بسیار خوبی جهت آموزش عالی بازاریابی براي شاغلین صنعتی است و آنها را از نظر مدیریت و دانش فنی در بازاریابی مهیا می کند، لذا SME ها یک عنصر اساسی در آماده سازي مجموعه محیط تجاري محسوب می شود که داراي نیروي بالقوه هدایت صنایع کوچک و متوسط به سمت داشتن رفتاري است که کارمندان دائما درصدد ابتکار و نوآوري رقابت باشند.[6] اهمیت روز افزون SME ها در کشور هاي جهان به علت تکیه روز افزون فرایند تولید بر روش هاي نرمش پذیر و انعطاف پذیر استدر.

شرایط کنونی با افزایش درامد ها در سطح بین المللی دیگر تولید انبوه نمی تواند نیاز مشتریان را پاسخگو باشد. روش هاي انعطاف پذیر تولید براي پاسخ گویی به تقاضاي متنوع بازار می رود تا به رویه مسلطهمچنینتبدیل شود. روش تولید انعطاف پذیر شدیدا متکی بر تحقیقات و بررسی هاي علمی است و لذا فرایند تولید در حال انتقال از روش هاي سرمایه بر به دانش بر است. این ساختار جدید تولید عمدتا در SME ها تبلور یافته و به همین جهت در کشور هاي صنعتی شده روز به روز بر اهمیت این صنایع افزوده می شود.[8]

ضرورت تحقیق :

بنگاههاي کوچک و متوسط موسساتی هستند که با سطوح خاصی از عوامل سه گانه سرمایه گذاري در طرح ها و ماشین آلات ،تعداد کارکنان استخدام شده و حجم محصولات یا گردش تجاري شناخته می شوند.معمولا در هر کشوري بسته به شرایط و سیاست هاي کلان اقتصادي،گروههاي مشخصی از بنگاهها در این رده قرار می گیرند. اما به هرحال نتایج تحقیقات نشان می دهد که هر چه این تعریف واضح تر و دقیق تر انجام گیرد، اثر بخشی تعامل سیاست ها را در حهت منافع این بخش به همراه خواهد داشت و در کشور هایی که تعریف واضحی وجود ندارد بنگاهها در موقعیت مناسبی قرار ندارند.

بنگاههاي کوچک و متوسط یکی از اجزاي حیاتی رشد در اقتصاد جهانی می باشند و اهمیت آنها در توسعه اقتصادي کشور ها ي توسعه یافته و در حال توسعه به خوبی شناخته شده است.کشور هاي در حال توسعه به ویژه باید قدرت بنگاههاي کوچک و متوسط را در ایجاد توسعه صنعتی پایدار در برنامه ریزي مد نظر قرار دهند.در کشور ایران بنگاههاي کوچک و متوسط بیش از %90 جامعه تجاري را تشکیل می دهد.به این جهت براي استفاده از مزایاي رقابتی در ترتیبات اقتصاد جدید در حال ظهور و فائق آمدن بر چالش هاي مختلف در بازارهاي محلی SME نیاز دارند که براي آنها برنامه هاي بستر سازي و ظرفیت سازي مناسب پیش بینی شود.
پایین بودن کیفیت محصولات تولیدي، بالا بودن ضایعات تولید، کاهش بهره وري نیروي کار وپایین بودن سطح فناوري و میزان تحقیق و توسعه از جمله چالش هاي اصلی صنایع کوچک و متوسط کشور است. از سوي دیگر بر اساس یرنامه چهارم توسعه حدود پنج درصد از رشد بخش صنعت به رشد بهره وري کلیه عوامل اختصاص دارد که با توسعه SME ها این امر می بایست تحقق یابد.[11]

اهداف تحقیق :

چشم انداز و اهداف توسعه صنعتی به عنوان مرحله اي از توسعه اقتصادي و بر پایه الگوي رفاه ملی به شرح ذیل می باشد :

" در افق بیست ساله ، جمهوري اسلامی ایران داراي صنعت توسعه یافته بر پایه دانایی و با سه محور اصلی پایداري، رقابت پذیري جهانی و فناوري هاي پیشرفته روز خواهد بود که با توسعه فناوري و سرمایه انسانی، ارتقاي بهره وري و افزایش سرمایه گذاري، صادرات و سهم صنعت از تولید در حد کشور هاي توسعه یافته صنعتی، به رتبه نخست صنعتی و فناوري در منطقه و جایگاه شایسته در جهان دست یافته است."[17] با توجه به تغییرات پرشتابی که محیط هاي بازرگانی با آن مواجه اند ، کل مسائل و مشکلات بازرگانی پیچیده خواهد بود. با افزایش رقابت

،موسسات به دنبال راههایی هستند که ضمن افزایش قابلیت انعطاف بازار، مصرف آنها را توسعه داده و باعث افزایش سهم بازار آنها گردد.این تحقیق در پی آن است که ضمن ارائه شناخت نسبت به کاربرد استراتژي هاي بازاریابی در افزایش سهم بازار SME ها ، مشکلات بازاریابی آنها را تبیین

2

کرده و با ارائه راهکارهاي علمی، پیشنهاداتی را براي رفع نقاط ضعف و استفاده از نقاط قوت ارائه کند. تا صنایع کوچک در عمل بتوانند ترکیب مناسبی از استراتژي بازاریابی را به کار گرفته و سهم بازار خود را با استفاده از اهرم استراتژي هاي بازاریابی به نحو قابل توجهی افزایش دهند.بر این مبنا سیاست هاي کلان صنایع مرتبط با نفت و گازو پتروشیمی و صنایع پایین دستی آن، باید به منظور تکمیل زنجیره ارزش افزوده ، توسعه یابند. تجزیه وتحلیل زنجیره ارزش را میتوان در صنعت وسطوح سازمانی شرکت، بهمنظور ارزیابی استراتژي شرکت جهت دستیابی به مزیت رقابتی، بهکار برد. مفاهیم زنجیرهارزش، در تعیین استراتژي شرکت و همچنین بهبود و توسعه سیستمهاي کنترل مدیریت نیز بهکار میرود.زنجیرهارزش شرکت موجب میشود مدیران نسبت به فرایندهاي شرکت، بینش پیدا کنند. زنجیرهارزش با عوامل یا اجزاي اصلی تولید محصول یا ارائه خدمات (نهادهها) شروع میشود و دربرگیرنده تمامی فرایندهایی است که بهمنظور جلب رضایت مشتریان صورت میگیرد. زنجیرهارزش شرکت از این منظر، موجب میشود کهارزش مشتري، از فرایند خرید مواد اولیه تا انتقال محصول یا ارائه خدمت به مشتري، مورد توجهتعیینوردیابی قرارگیرد. پس از زنجیرهارزش شرکت، میباید فرایندهاي مرتبط با زنجیرهارزش طراحی شود.به عنوان نمونه، براي حفظ مزیت نسبی گاز به عنوان انرژي تمیز و ماده اولیه صنایع و تبدیل به مزیت رقابتی در توسعه صنعتی باید :

-1 صنایع انرژي بر، با تکیه بر گاز رشد و توسعه یابند و ساختار مصرف سوخت صنایع بر این اساس تغییر یابد.

-2 مزیت نسبی منابع معدنی و گاز کشور درجهت توسعه توان رقابت سایر صنایع جهت دهی گردند و از ترکیب این دو مزیت نیز استفاده شود. سیاست گذاري دولتی در رابطه با صنایع کوچک و متوسط با توجه به تغییرات جهانی و ویژگی هاي صنایع کوچک و متوسط ، این صنایع بهتر می توانند پاسخگوي نیازهاي جامعه والامروز باشند. اما سئ

اساسی که در این میان باقی می ماند این است که اگر این صنایع پاسخ گوي تغییرات بازارجهانی هستند ، چرا کشور ها به اتخاذ سیاست هاي حمایتی ویژه اي براي این صنایع می پردازند. به عبارت دیگر، اگر این صنایع از قدرت رقابتی بالایی برخوردارند باید بتوانند به صورت مطلوبی( بدون دخالت دولت) در بازارهاي جهانی پایدار بمانند.در تئوري هاي اقتصادي، زمانی دخالت دولت مجاز شمرده می شود که سیاست هاي دولت شکست هاي موجود در بازار3 را مرتفع نماید. در مورد SME ها نیز در چند مورد شکست بازار وجود دارد، یعنی مکانیزم هاي بازار آزاد در تخصیص بهینه منابع در جامعه ناتوان هستند. لذا دولت ها با اتخاذ سیاست هاي حمایتی سعی در ایجاد شرایط رقابتی برابر دارند. این موارد عبارتند از :

(1 انحصار صنایع بزرگ (2 دسترسی محدود صنایع کوچک به اطلاعات

(3 تبعیض در مسائل مالی و مشکلات قوانین سیاست هاي حمایتی دولت منجر به رفع شکست بازار و در نتیجه بهره گیري از مزایاي صنایع کوچک وبرخیمتوسط می شود. البته در

مقاطع زمانی، دولت ها صرفا به منظور رفع مشکلاتی نظیر بیکاري و توسعه مناطق محروم از SME ها بهر ه گرفته اند، لذا سیاست هایی را بـراي رشد این صنایع اتخاذ نموده اند.[1]

بر اساس آخرین آمار هاي سازمان شهرك هاي صنعتی در بهمن ماه 86،تعداد واحد هاي SME به بهره برداري رسیده 16550 واحد در500 شهرك صنعتی است که براي 362517 نفر اشتغال ایجاد کرده است.همچنین تعداد 506 شرکت کوچک و متوسط در هیئت دولت مصوب شده است که از این تعداد 367 بنگاه درحال بهره برداري هستند.[ 17]در حال حاضر 75000 هزار واحد کوچک صنعتی در کشور فعال هستند که 95درصد واحد هاي صنعتی کشور را تشکیل می دهند . به علاوه 40 درصد ارزش سرمایه گذاري هاي صنعتی و 50 درصد اشتغال صنعتی در دست آنهاست و حدود 17هزار واحد آن در شهرك هاي صنعتی مستقر هستند . بر طبق آمار، متوسط شاغلین مستقر در یک واحدصنعتی در شهرك هاي صنعتی 22 نفر است.سهم 7 درصدي از کل صادرات صنعتی، نشانگر ضعف شدید در مواجهه با بازار هاي جهانی است. ازنقطه نظر کلان اقتصادي، صنایع کوچک و متوسط ایران آمادگی کافی براي حضور در سازمان تجارت جهانی 4( WTO) را ندارند ولی از نقطه نظر صنعت، صنایعی که مزیت هاي نسبی در آنها وجود دارد، آمادگی بیشتري دارند .پایداري SME هاتابع استقلال ازحمایت هاي دولتی،افزایش توان رقابتی، حضور در شبکه هاي جهانی تولید و تجارت و خلق مزیت هاي دیگرنسبی جدید است. از طرف SME هاي شکل گرفته وSME هاي جدید بدون توجه به الزامات WTO شکل می گیرند و تنها با حمایت هاي دولتی، تعرفه بر کالاهاي مشابه، انرژي ارزان و فناوري پایین، توجیه اقتصادي دارند و بسیاري از آنها در مواجهه با WTO توجیه خود را از دست می دهند.

3

براي گذار موفق از جهانی شدن و حضورموفق در بازارهاي جهانی( به معنی حذف تعرفه هاي گمرکی و آزادي تجارت، رعایت حقوق معنوي محصولات و رعایت قوانین ضد دامپینگ و سایر قوانین جاري بین کشور هاي عضو سازمان است.) باید ضمن تغییر نگرشها، اصلاحات لازم در ساختار هاي قانونی و سیاست گذاري صورت پذیرد.

از طرفی کشور هاي جهان سوم نسبت به کشور هاي صنعتی، توانایی بالقوه اي براي رقابت در بازاري بدون حد و مرز را ندارند و باید این توانایی را در خود پرورش دهند.

براي شناسایی و پرورش این توانایی ها شرکت ها باید به منابع درونی خود متکی باشند، و با توجه به توانایی هاي ذاتی و درونی خود، مزیت هاي مزیت هاي رقابتی را شناسایی کنند. براي تعیین و بهره گیري از توانایی هاي داخلی باید از رویکردي سیستماتیک و منظم رویکردبهرهبگیرند. استراتژیک به کمک رویکرد وظیفه اي یا تحلیل زنجیره ارزش در تجزیه و تحلیل عوامل داخلی روشی منسجم براي تعیین برتري هاي رقابتی منابع داخلی سازمان را نشان می دهد.[4] صنایع کوچک و متوسط عمدتا بصورت غیر رسمی از استراتژي هاي بازاریابی استفاده می کنند و هیچ گونه استراتژي مدونی ندارند و به دلیل اینکه
بصورت غیر رسمی از هر سه استراتژي بصورت توامان استفاده می کنند از موفقیت چندانی برخوردار نیستند. همچنین عدم توجه به عوامل و معیار هاي بازاریابی علمی باعث شده است که سهم بازار SME ها افزایش چندانی نداشته باشد. در کنار این مشکلات فقدان پشتوانه مالی باعث شده است تا SME ها در مقابل صنایع بزرگ از شکنندگی زیادي برخوردار باشند. همچنین بدلیل نداشتن اعتبارات لازم از تکنولوژي ساده و قدیمی استفاده می کنند و این موضوع باعث افزایش هزینه هاي تولیدي آنها می گردد.

مشکل عمده دیگر SME ها تهیه مواد اولیه است. بخصوص آنها که از خارج وارد می کنند. همچنین SME ها در زمینه مهارت هاي مدیریتی با محدودیت مواجه اند. اکثر آنها از فنون علم مدیریت آگاهی چندانی ندارند.

مفهوم رقابت پذیري مطالعه نظریات صاحب نظران و پژوهشگران مختلف نشان میدهد که از رقابتپذیري تعریف و تعبیر واحدي وجود ندارد.به طوري که بنا بر نظر لال5

مفهوم رقابت پذیري اگر چه بسیار متداول است و به شکل قابل توجهی مورد استفاده محققین قرار گرفته است،ولی بحثطوربرانگیز است. اما به کلی میتوان رقابتپذیري را قابلیتها و توانمندیهایی دانست که یک کسب و کار، صنعت، منطقه، کشور دارا هستند و میتوانند آنها را حفظ کنند تا در عرصه رقابت بینالمللی نرخ بازگشت بالایی را در فاکتورهاي تولید ایجاد کرده و نیروي انسانی خود را در وضعیتنسبتاً بالایی قرار دهند. به عبارت دیگر، رقابتپذیري توانایی افزایش سهم بازار، سوددهی، رشد ارزش افزوده و ماندن در صحنه رقابت عادلانه و بین المللی براي یک دوره طولانی است.[3]

رقابت پذیري فرایندي است که هر نهادي می کوشد تا از این طریق بهتر از دیگري عمل کرده و از وي پیشی بگیرد.کسب توانمندي هاي رقابتی در جهان امروز به یکی از چالش هاي اساسی کشور هاي مختلف در سطح بین المللی تبدیل شده است.

مایکل پورتر6 تاثیر مشتریان و تامین کنندگان را بر بر رقابت پذیري خاطر نشان کرده و معتقد است که مزیت رقابتی یک بنگاه بایستی به عنوان بخشی از یک سیستم گسترده تر و در ارتباط با تامین کنندگان ، توزیع کنندگان و همچنین مصرف کنندگان نهایی مورد بررسی قرار گیرد. کارایانیس و پوپسکو7 نیز در تحقیقات خود بر نقش فناوري اطلاعات و ICT در افزایش به بهره وري ملی و ارتقاء رقابت پذیري کشورهاي اتحادیه اروپا تاکید دارند.[12] رقابتپذیري در اثر ترکیبی از داراییها و فرایندها به وجود میآید. داراییها یا به صورت موهبتی است (مثل منابع طبیعی) و یا ساخته شده بهوسیله

انسان است (مثل زیر ساختها) و فرایندها که داراییها را به منافع اقتصادي حاصل از فروش به مشتریان تبدیل میکند و در نهایت موجب ایجاد رقابتپذیري میگردند.

مزیت رقابتی عبارت از میزان جذابیت پیشنهادات شرکت در مقایسه با رقبا از مشتریان است.به عبارت دیگر مزیت رقابتی تمایز در ویژگی ها و ابعاد هر شرکتی است که آن را قادر به ارائه خدمات بهتر از رقبا به مشتریان می کند.

4

در بررسی رقابتپذیري میتوان از زاویه دیگري نیز به مسئله نگریست و آن منابع ایجاد رقابتپذیري است. منابع ایجاد رقابتپذیري را میتوان در سه دسته فناوري، سازمان و نیروي انسانی تقسیمبندي کرد . مزیت رقابتی حاصل از نیروي انسانی دوام و پایداري بیشتري نسبت به سایر مزیتهاي رقابتی دارند و مدت زمان بیشتري لازم است تا رقبا بتوانند این مزیتهاي رقابتی را تقلید کنند [4]. امروزه کسب مزیت رقابتی در گرو این است که سازمان ها در ابعاد مختلف به سمت سرامدي و برتر شدن حرکت کنند. ایجاد رقابت با رعایت اصول اخلاقی به این معنی است که با شیوه علمی و با برنامه ریزي راهبردي در جهت قوي تر کردن سازمان گام برداشت." مزیت رقابتی" از طریق فرایند محلی پیچیدهاي ایجاد میشود. تفاوت در ساختار اقتصاد ملی، فرهنگ، ارزشها، نهادها و تاریخ کشوها در رقابتپذیري بنگاهها تاثیر دارد و کشوري که بتواند از این عوامل در توسعه نقش بنگاههاي خود استفاده موثر کند شرایطی را فراهم می آورد که نقش بنگاههاي اقتصادي آن در اقتصاد بینالمللی افزایش یابد . تلاشهاي گستردهاي براي کمی کردن مقوله رقابتپذیري ملی به عمل آمده است. یکی از این تلاشها توسط گردهمایی اقتصادي جهانی در سویس انجام شده است که گزارش سالانهاي در زمینه رقابتپذیري کشورها ارائه میدهد.[14]

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید