بخشی از مقاله

چکیده

در مطالعه حاضر, رابطه بین خطمشیهای ال.پی.جی1 - آزادسازی, خصوصیسازی و جهانیسازی - و عملکرد بنگاههای کارآفرینی کوچک و متوسط2 تحلیلشده است. نمونه مطالعه حاضر شامل 251 مورد است و روششناسی بهکاررفته محاسبه ضریب پیرسون با استفاده از نرمافزار SPSS است. نتیجهگیری مطالعه حاضر نشان میدهد که رابطه مثبت و بهشدت معناداری بین خطمشیهای ال.پی. جی و عملکرد بنگاههای کارآفرینی کوچک و متوسط وجود دارد. بهعبارتدیگر, خطمشیهای ال.پی. جی تأثیر بالایی بر عملکرد بنگاههای کارآفرینی کوچک و متوسط دارند.

واژههای کلیدی: خطمشیهای ال پی. جی, عملکرد, بنگاههای کارآفرینی کوچک و  متوسط

مقدمه

کارآفرینی نقش مهمی در توسعه کشورها ایفا میکند و یکی از مهمترین شاخصهای ایجاد توسعه اقتصادی در کشور است. در تاریخچه کوتاه تجارت مدرن, دانش مدیریت, کارآفرینی مفهوم جدیدی است.[1] کارآفرینی را استراتژی مؤثری در توسعه اجتماعی و اقتصادی کشورها میدانند. کارآفرینی فرایند کشف و استفاده از فرصتهای ارزشآفرینی در حوزههای اقتصادی, اجتماعی و فرهنگی است و آن را اساس توسعه پایدار و جامع میدانند. درنتیجه, توسعه کارآفرینی نقش مطلوبی در بازارهای جهانی, تعامل با رقبا, استخدام پایدار, گسترش عدالت, کاهش فقر و حل مشکلات جامعه در بخشهای دولتی و خصوصی دارد. دانشمندان علوم اجتماعی, فیزیولوژی, اقتصاد و مدیریت هریک تعریف خاصی از کارآفرینان ارائه میدهند. دو دیدگاهکاملاً متفاوت از تعریف کارآفرینی وجود دارد. اولین دیدگاه تعریف این است کهاساساً کارآفرین کیست.

کارآفرینی باید بر اساس نتایج شناساییشده و ملموس باشد. دیدگاه دوم به ارائه تعریفی کلی از کارآفرینی و رفتارهای مرتبط با آن میپردازد تا ما بتوانیم کارآفرینان را بهعنوان افراد درگیر در امر کارآفرینی تعریف کنیم.[2] کارآفرین شخصی است که فرصتی بالقوه در بازار را تشخیص داده, به جمعآوری منابع موردنیاز - افراد و منابع مالی - اقدام کرده و برای استفاده از فرصت دست به عمل میزند.[3] یک کارآفرین کسی است که به سازماندهی, مدیریت و قبول خطرات یک تجارت و یا بنگاه اقدام میکند. کارآفرین درواقع عامل تغییر است [4] که منابع, نیروی کار, مواد و داراییهای دیگر را با هم میآمیزد و ارزش آنها را بیشازپیش میکند و کسی است که به ارائه, تغییر, نوآوری و ایجاد نظمی جدید اقدام میکند.[5]

مسئله کارآفرینی توجه زیادی را در کشورهای که در آنها کارآفرینی رشدی فزاینده دارد به خود جلب کرده است و آن را بهعنوان موتور رشد اقتصادی, توسعه اقتصادی, بهرهوری, نوآوری, و اشتغال میدانند و این مفهوم بهصورت گسترده بهعنوان مؤلفهای کلیدی در پویایی اقتصادی موردپذیرش قرارگرفته است. کارآفرینی نقش مهمی در توسعه کشورها دارد و یکی از مهمترین شاخصههای ورودی در توسعه اقتصادی کشورهاستاساساً., در تاریخچه کوتاه تجارت مدرن, دانش مدیریت, کارآفرینی مفهوم جدیدی است . [1] کارآفرینی بهعنوان استراتژی مؤثری در توسعه اجتماعی و اقتصادی کشورها شناختهشده است. کارآفرینی فرایند کشف و بررسی فرصتهای ارزشآفرینی در حوزههای اقتصادی, اجتماعی, و فرهنگی است و اساس توسعه پایدار و جامع به شمار میرود.

چیزی که در بیشتر تعاریف اینچنینی مشاهده میشود این است که کارآفرینان عوامل اصلی ایجاد توسعه اقتصادی هستند و با کنار گذاشتن روشهای غیر بهینه و قدیمی قبلی و جایگزین کردن آنها با روشهای بهینه و مدرن ممکن است پویایی اقتصاد را از بین ببرند. کارآفرینی جزء مهم و اصلی توسعه است. ارتقا و توسعه کارآفرینی یکی از معیارهای مهم برای تسریع و سرعت بخشیدن به توسعه اقتصادی و اجتماعی است . [5]

مفهوم کارآفرینی

کارآفرینی اساس تجارت مدرن است و عامل محرکهای ورای تجارتهای مدرن به شمار میرود که اقتصاد مدرن را شکل میدهد. کارآفرینی فرایند پویای خلق ثروت تصاعدی توسط افرادی است که خطرات مهمی را از نظر دارایی, زمان و یا تعهد کاری خلق ارزش برای یک کالا یا محصول میپذیرند .[6]

اهمیت کارآفرینی

کارآفرینی یک فعالیت بسیار مهم برای ایجاد رقابت و رشد بوده و منبع مهمی از پویایی اجتماعی به شمار میرود. فعالیتهای اقتصادی جدید جنبه مهمی از توسعه اقتصادی کشورها بخصوص از نظر کمک آنها به ایجاد و خلق مشاغل جدید شدهاند . [7 ] بااینحال با رفتن ورای عملکرد کارآفرینی در خلق شغل, بحث مهمی در مورد تأثیر واقعی که کارآفرینی بر توسعه اقتصادی کشورها و توسعه رقابتی دارند باقی خواهد ماند.9 ,8 ] و .[10

تعاریف کارآفرینی

تعاریف مختلف و مفاهیم متفاوتی از کارآفرینی وجود دارند. پذیرفته ترین تعریف به شامپتر3 برمیگردد.[10] وی کارآفرینی را بهعنوان معرفی کالاهای جدید و یا ویژگی جدیدی از محصولات, ارائه روشهای تولید, باز کردن یک بازار جدید, استفاده از منابع تأمین جدید و ایجاد اشکال سازمانی جدید تعریف میکند. [ 10] این تعریف کارآفرینی را بهعنوان خلق یک فعالیت اقتصادی جدید در نظر میگیرد. در این دیدگاه, هر فعالیتی که تغییری در بازار ایجاد کند را "کارآفرینی" میخوانند. این "فعالیت جدید" از تأسیس یک شرکت جدید تا فعالیتهای داخلی که برای شرکت جدید هستند را دربرمیگیرد . [11] بر اساس این تعریف, رشد شرکت را هم کارآفرینی در نظر میگیرند چرا که رشد برخی تغییرات در محیط بیرونی و داخلی به همراه دارد. علاوه بر این, استیونسون و جاریلو [12] به بحث در این مورد پرداختند که رشد از طریق کارآفرینی به دست میآید . دیویدسون و دیگران [13] هم اذعان کردهاند که بخصوص در شرکتهای کوچک, رشد به معنای کارآفرینی است چرا که شرکتهای کوچکاکثراً رشد ارگانیک و درونزا دارند تا رشد مبتنی بر اکتساب شرکتهای دیگر. علاوه بر این دیویدسون [14] این بحث را مطرح میکند که رشد شرکت نشانهای برای استمرار کارآفرینی است.

استراتژی کارآفرینی در هند

استراتژی کارآفرینی مجموعهای از دانش فردی به شمار میرود. این دانش به شکل یک نقشه و راهنما برای تبدیل فرصتها به ارزشهاست که منجر به مزیتهای بالای فردی, اجتماعی و مقیاس گسترده میشود . [15] بنگاههای کوچک و متوسط در هند از یک دهه قبل مسیر رشد را میپیمایند و تعداد آنها از 26112 عدد در سال 2007-2006 به 31151 عدد در سال 2011-2010 رسید. این جهش قابلتوجهی در تعداد این بنگاهها در هند به شمار میرود .[16]

تعریف جهانیسازی

جهانیسازی و خصوصیسازی را میتوان دو سوی یک سکه نامید؟ جهانیسازی را میتوان بهعنوان نهادینهسازی روابط اجتماعی در سرتاسر جهان تعریف کرد بهگونهای که دورترین نقاط بهگونهای به هم مرتبط میشوند که رخدادهای محلی توسط رخدادهایی شکل بگیرند که هزاران کیلومتر آنطرفتر در حال رخ دادن هستند و عکس این امر هم صادق باشد. [17] جهانیسازیصرفاً اشاره به عینیت افزایش ارتباطات داخلی ندارد. و شامل موضوعات فرهنگی و فردی - همچون طیف و عمق آگاهی از جهان بهعنوان یک جای واحد دارد .[18] خصوصیسازی بهخودیخود راهحلی مستقیم و جامع برای مشکلات بنگاههای کوچک اقتصادی به شمار نمیرود و نمیتواند بهتنهایی نبود رقابت در بازارهای سرمایه ضعیف و یا نبود چهارچوب قانونگذاری مناسب را جبران کند. ولی درجایی که بازاراساساً رقابتی است, و یا وقتیکه سطح متوسطی از ظرفیتهای قانونگذاری وجود دارند, مالکیت شخصی مزایای قابلتوجهی به همراه خواهد داشت .[19]

خصوصیسازی ممکن است راهحلی برای مشکلات بنگاههای کوچک نباشد همانطور که این بنگاههای کوچک اقتصادی برای نتوانستند به رفع مشکلاتی بینجامند که برای حل آنها شکلگرفته بودند. در موارد متعددی, مسئله بنگاهها و نهادهای عمومیصرفاً مالکیت دولت نیست بلکه نبود اهداف ملموس, مشخص و قابلدسترسی است. نبود سیستمهای مدیریتی و سازمانی و فرهنگهای حامی نیل به اهداف مشکل اصلی در این بنگاههاست. خصوصیسازی ممکن است سبب تسریع این امر شود ولیالزاماً به آن معنا نیست که خصوصیسازی عامل پیشرفتهای حاصل است .[20]

جهانیسازی اساساً اشاره به افزایشهای قابلتوجه در روابط اقتصادی بینالمللی در دوره اخیر دارد و بخصوص در ارتباط با آزادسازی اقتصادی, چه در داخل اقتصادهای ملی و چه در سطح بینالملل تعریف میشود. اگرچه این امر قابلبحث است که آیا آزادسازی تجارت در سطح بینالمللی باید معادل با جهانیسازی در نظر گفته شود یا نه , [21] بحث و بررسی زیر بین این دو تمایل قائل میشود. درنتیجه ابعاد بینالمللی آزادسازی و یا آزادسازی بیرونی در ارتباط با جهانیشدن هستند. آزادسازی, چه اقتصادی و چه غیرهکاملاً, غیر یکدست صورت گرفته است. بااینحال, تصور این امر اشتباه است که آزادسازی را حذف قوانین بدانیم چرا که این را بهدرستی میتوان اثبات کرد که آزادسازیاساساً شامل وضع قوانین جدید و یا قوانین منجر به آزادسازی است. این به معنای آن است که رژیمی که بهصورت مؤثر آزادشده است نیاز به قوانین دارد اگرچه دارای ماهیت این قوانین بسیار متفاوتی هستند. این در تضاد با نبود قوانین است که منجر به اغتشاش و بینظمی میشود.

تعریفی گسترده و رایج از جهانیسازی وجود دارد که ناشی و شکلگرفته از مراکز جهانی سرمایه و فناوری پیشرفته است و موردپذیرش تمدن بشری قرارگرفته است. در یک معنا, جهانیسازی را بهعنوان آخرین اصل بسیار مهم و سریعترین مرحله فرایند بین ملیتی پیشرفت و مدرن شدن تعریف کردهاند که نسلهای قبلی بیشترین توجه را به آن میکردند. تحول حوزه اطلاعات به همراه کاهش هزینهها, افزایش راحتی و شدت ارتباطات ازجمله حملونقل هم بر اساس برخی باورها سبب تسریع این فرایند شدهاند. آنهایی که جهانیسازی را تائید میکنند از نظر ایدئولوژیکی از ایدئولوژیهای لیبرال, نئولیبرال, بازار محور و تائید کننده تجارت الهام گرفتهاند. در قالب این معنا, جهانی سازیصرفاً یک مفهوم تحلیلی نیست بلکه بیانکننده دیدگاههای خاصی است که مطلوب و غیرقابلاجتناب شمرده میشوند. برای بسیاری از این طرفداران, جهانیسازیاساساً اشاره به بسط و تعمیق بازارهای جهانی دارد. باور دیگر در این زمینه آن است که دولتها و حکومتهای ملی درنتیجه این پدیده بیشتر قدرتشان را ازدستدادهاند ولی این امر عامل افزایش بهرهوری اقتصادی و حتی رفاه انسان برشمرده شده است.

تجربه جهانیسازی را بسیاری از افراد بیسابقه میدانند ولی آن را امری طبیعی و مطلوب میانگارند. در حقیقت, فرایند ادغام بینالمللی اقتصاد از آخرین ثلث قرن نوزدهم تا شروع جنگ جهانی اول از بسیاری از شاخصهای جهانیسازی معاصر فراتر میرود اگرچه دارای آهنگ و ریتم یکنواختی با آن نیست. جالب اینکه, جهانیسازی از قرن نوزدهم تابهحال شامل انتقال فرامرزی نیروی کار و مهاجرتهای بیشتر نیروی کار به نسبت آنچه در حال حاضر توسط بیشتر دولتها و حکومتهای ملی مجاز میداند بوده است. این به معنای آن نیست که نکته جدیدی در جهانیسازی معاصر مشاهده نمیشود چرا که چنین دیدگاهی ما را از اهمیت تغییرات چشمگیری که رخدادهاند دور میکند.

نقش حیاتی تغییر فناوری در جهانیسازی معاصر باید مورد تأکید قرار گیرد و پتانسیل و توان بالقوه پیشرفتهای اخیر, فعلی و آتی در حوزه فناوری را بهسختی میتوان درک کرد. جهانیسازی در حال حاضر بهواسطه پیشرفتهای اخیر حوزه فناوری بخصوص در امر ارتباطات, نقلوانتقال و اطلاعات میسر شده است و بسیاری از جنبههای جهانیسازی معاصرطعاًق عواقب غیرقابلاجتناب چنین تغییرات فنی به شمار نمیروند. این جنبهها بیشتر به خاطر موقعیتهای تاریخی برخاسته از کنترل اقتصادی, اجتماعی و سیاسی و نیز کاربرد چنین فناوری شکلگرفتهاند.

درنتیجه, جهانیسازی و تأثیرات ضمنی آنکاملاً پیچیده, غیر یکدست و حتی ضدونقیض بودهاند وقطعاً در کلیتشان مطلوب به شمار میروند. در عین ایجاد فرصتها و احتمالات جدید, جهانیسازی بسیاری از فرصتهای دیگر را از بین برده است. در حال حاضر کارهای بیشتری بهواسطه پیشرفت فناوری میسر شده و مواردی هم به خاطر افزایش مالکیتها و کنترل فناوریهای جدید بهواسطه تقویت قوانین مالکیت فکری و ابزارهای تقویت آنها بهجایی نرسیدهاند. از دهه ,1980 جهانیسازی را به ظهور رژیم فراملی جدید با ویژگیهایی همچون حکمیت ملی کمتر, و استقلال محلی و اجتماعی مرتبط دانستهاند. به نظر میرسد که بحرانهای بدهکاری دهه 1980 ناشی از خطمشیهای ضد تورمی به رهبری ایالاتمتحده فرصتی ایده آل را برای واشنگتن در جهت اعمال یکسری رژیمهای دارای خط مشی اقتصاد بینالملل از طریق نهادهای برتون وودز4 و اخراًی سازمان تجارت جهانی 5 فراهم آورده است. درحالیکه صندوق بینالمللی پول 6 خطمشیهای تثبیت اقتصاد کلان در کوتاهمدت را اعمال کرده است و دولتهای مقروض را وادار به بار کردن اقتصادهای ملیشان به والدین و سرمایه از شمال کرده است, بانک جهانی - بانک جهانی بازسازی و توسعه - 7 خطمشیهایی تکمیلی و میانمدت برای تنظیم ساختاری توسعه داده است.

خطمشیهایی موجود در ارتباط با موافقت واشنگتن هستند و رهبری سیاسی ایالاتمتحده, صندوق بینالمللی پول و بانک جهانی عواقب ضدونقیضی به همراه داشتهاند و آن چندانکه تصورمی شد اکسیر موفقیت به شمار نمیروند. بااینوجود یک جهتگیری واضح به سمت آزادسازی اقتصادی جهانی به همراه آزادسازی تقریبی برخی بازارهای تحت سلطه شمال - کالاها, خدمات, سرمایه و غیره - بهاستثنای مهاجرت بینالمللی نیروی کار و تقویت و حفاظت از حقوق مالکیت فکری حاصل آمدهاند.

بیشتر پیشینه تحقیقات در مورد اقتصاد نئولیبرال نشان میدهند که ناسیونالیسم اقتصادی و مداخلات دولتی عوامل و نیروهای بازار و حقوق مالکیت را زیر پا گذاشتهاند و تأثیری مخرب بر رشد اقتصادی, تساوی, و بهرهوری از نظر تخصیص منابع داشتهاند. آزادسازی اقتصادی, ازجمله جهانیسازی, همه این موارد را کنار میزند و معمولاً توازن و یا نتایج مثبت به همراه دارند. سقوط بلوک شرق , بحرانهای دولتهای رفاه اروپا و ناتوانی در ایجاد پیشرفت در جنوب بهعنوان شواهدی از شکست اقتصاد کینزی، دولتی گرایی، ملیگرایی اقتصادی، سوسیالیسم و سایر پروژههای شامل مداخله دولت ارائهشدهاند.

تعریف آزادسازی

آزادسازی و حذف قوانین نشانگر چیزها و مفاهیم متفاوتی برای محققان متفاوت در یک گروه هستند. برای برخی, این تنها نام دیگری برای خصوصیسازی است و برای دیگران, به معنای کنار گذاشتن کنترل وزارتخانههای اقتصاد و بانکهای مرکزی است. در بانک داری این امر را مرتبط با تغییر در خطمشیها میدانند و آن را معادل فرایند اصلاحات میگیرند. در حقیقت, آزادسازی شامل آزاد کردن تجارت و ورود به بازاری بدون کنترل دولت است. علاوه بر این بازارهای آزاد به معنای وجود راههایکاملاً بازنیستند .میزانی که اقتصاد آزاد است را میتوان با میزان درگیری دولت, چه مستقیم از طریق مالکیت و یا غیرمستقیم از طریق وضع قوانین در بازارهای کالا و خدمات تعیین کرد. آزادسازی به این معنا نیست که هر بازیگر

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید