بخشی از مقاله

بررسی مبانی نظریه خودکارآمدی و کاربرد آن در تعلیم و تربیت

خلاصه

انسان و ویژگی های او از موضوعات اساسی است که همیشه مورد توجه صاحبنظران بوده است . در این میان خودکارآمدی یعنی باور انسان نسبت به توانایی هایش عامل بسیار مهمی است که میتواند موفقیت یا شکست افراد را در کاری که آغاز میکنند، پیش بینی کند. مقاله ی حاضر به بررسی مفهوم خودکارآمدی از دیدگاه باندورا و عوامل مؤثر بر آن ، جایگاه نظریات خودکارآمدی در بین نظریات انگیزشی، منابع خودکارآمدی و فرایند های موثر بر آن می پردازد وکاربرد آن را در محیط های کاری و محیط های آموزشی مورد بحث قرار می دهد . سپس با بحث در مورد قابلیت ها و ظرفیت های خود کار آمدی ادامه می یابد و در پایان راهکارهایی برای بهبود خودکارآمدی پیشنهاد می دهد.

کلمات کلیدی : خودکارآمدی ، باندورا ، نظریه شناختی اجتماعی

مقدمه


همه ی افراد در مسیر زندگی با مشکلات و موانعی مواجه میشوند. نوع برخورد انسا نها با این موانع و مشکلات به ویژگی های شخصیتی آنها بازمی گردد . باورهای افراد دنیای آنها را سازمان می دهد و به تجربیاتشان معنا می بخشد . اینکه چگونه این باورها میتواند دنیای روانشناختی را در افراد ایجاد کند وآ نها را در موقعیت های مشابه به تفکر، احساس و عمل متفاوتی هدایت کند، موضوعی بسیار مهم است. خودکارآمدی1 عاملی مهم در نظام سازنده ی شایستگی انسان است. انجام وظایف از سوی افراد مختلف با مهارتهای مشابه در موقعیت های متفاوت به صورت ضعیف، متوسط و یا قوی و یا توسط یک فرد در شرایط متفاوت به تغییرات باورهای خودکارآمدی آنان وابسته است.به همین دلیل،. اداره کردن موقعیت های دائم التغییر، مبهم،غیرقابل پیش بینی و استرس زا، مستلزم داشتن مهار تهای چندگانه است(عبداللهی: (1385

باندورا 2خودکارآمدی را به عنوان عقیده به توانایی های فرد در سازماندهی و اجرای یک سری اعمال مورد نیاز برای رسیدن به یک هدف تعریف میکند(سلیمانی و هویدا ، (1392 .خود کارآمدی به قضاوت هایی در مورد اینکه چقدر یک نفر خوب می تواند روش های مورد نیاز برای رویارویی با شرایط آینده را به کار ببرد، می پردازد(باندورا،. ( 1982 خودکارآمدی ادراک شده همچنین پیمانه ای برای سنجش میزان مهارت های یک فرد در یک حوزهنیست، بلکه باور فرد

در این زمینه است که با در اختیار داشتن مجموعه ای از مهارت ها و تحت شرایط مختلف چه کاری از دستش برمی آید؛ به عبارت دیگر بین این موضوع که فرد چه مهارت هایی را دارا استو این مسأله که با داشتن این مهارت ها و تحت شرایط مختلف چه اقدامی انجام خواهد داد، تفاوت دارد .بندورا (1977) همچنین اظهار میدارد که، فرد ممکن است علیرغم دارا بودن مهارت های لازم برای انجامیک عمل و علیرغم اشراف بر نحوه ی انجام آن عمل ، به دلیل داشتن باورهای خودکارآمدی ضعیف، عملکرد ناموفقی داشته باشد ( به نقل از گنجی و فراهانی( 1388 .اشخاص با خودکارآمدی بالا علاقه ی ذاتی به کار و تمایل به افزایش تلاش خود دارند .در مقابله با موانع، پشتکار بیشتری از خود نشان میدهند و بسیار مؤثر عمل می کنند(صالحی و همکاران( 1385


تعریف خودکارآمدی


مفهوم خودکارآمدی که عامل اصلی درتئوری یادگیری اجتماعی است، ابتدا در بستر روانشناسی اجتماعی از سوی باندورا شکل گرفت. در تئوری باندورا منظور از خودکارآمدی شخصی احساس های شایستگی،کفایت و قابلیت در کنار آمدن با زندگی است. همچنین باندورا خودکارآمدی را بر میزان ادرا کما از درجه کنترلی که بر زندگی مان داریم، تعریف میکند (همان) .کسیدی و ایچوز ( 1998 ) 1 خودکارآمدی را عقیده به توانایی یک فرد در داشتن یک رفتار یا انجامیک کار خاص به صورت موفقیت آمیز میدانند(به نقل از سلیمانی و هویدا ، . ( 1392 باندورا (1992) خودکارآمدی ادراکی را به عنوان ایمان به توانایی های یک فرد برای سازماندهی کردن و عملی کردن مسیرهای عملی مورد نیاز در مدیریت شرایط آینده، باورهای خودکارآمدی اینکه مردم چگونه فکر میکنند، احساس میکنند و خودشان را برمی انگیزانند تعریف کرده است . به نظر باندورا سطح انگیزش، شرایط عاطفی و عملکردهای اشخاص براساس آنچه که آنان باور دارند، شکل میگیرد تا براساس آنچهواقعاً درست است.سازه خودکارآمدی بر باورهای افراد در مورد قابلیت های خودشان برای اعمال کنترل به سطح عملکردشان و به رویدادهایی که زندگی آنها را تحت تأثیر قرار میدهد، مربوط است . همانگونه که باندورا( (1989 ذکر میکند، افراد بسیار کارآمد سناریوی موفقیت که راهنمایی های مثبتی بر عملکرد ایجاد میکند در ذهن مجسم میسازند، در حالیکه آنهایی که خودشان را ناکارآمد قضاوت میکنند،گرایش دارند که سناریوی شکستی که عملکردشان را کوچک می شمرد، در ذهن متصور سازند. افراد بسیار کارآمد تمایل دارند شکست شان را به کمبود تلاش نسبت دهند، در حالیکه آن هایی که خودشان را ناکارآمد میدانند، شکست شان را به کمبود توانایی خود مرتبط میکنند . عقاید مرتبط با خودکارآمدی، ایجادکننده چاره جویی برای انگیزه، رفاه و موفقیت فردی هر انسانی است. اگر افراد بر این عقیده باشند که کاری که باید انجام دهند فراتر از توانایی های آنهاست، انگیزه ی کمی پیدا خواهند کرد؛ اما اگر دریابند که آنچه انجام می دهند نتایج مطلوبی را به همراه دارد، آن را انجام خواهند داد(به نقل از سلیمانی و هویدا ، .( 1392

منابع خودکارآمدی


مطابق نظر باندورا، خودکارآمدی یک فرد مبتنی بر چهار منبع اطلاعاتی مهم است: تجربیات ماهرانه ی موفقیت آمیز تجربه های قبلی، موفقیت و شکست، تجربیات الگوبرداری در مورد مشاهده ی عملکردها، موفقیت ها و شکست های دیگران، ترغیب اجتماعی ، ترغیب کلامی از همنوعان، همکاران وخویشاوندان و حالتهای عاطفی و فیزیولوژیکی ؛ که افراد براساس

آنها توانایی، نیرو و آسیب پذیری خود نسبت به عملکرد نادرست خود را مورد قضاوت قرار می دهند (به نقل از سلیمانی و هویدا ، .(1392

تجربیات ماهرانه یا موفقیت آمیز

این منبع اشاره به مهارت حقیقی فرد از یک کار خاص مربوط است تجربیات گذشته ی فرد مجموعه ی کلی تجربیاتی را ایجاد میکند که به شرایط جدید منتقل میشود. حس پشتکاری کارآمدی زمانی که فرد قادر است برموانع چالش برانگیز با پشتکار فائق آید، پیشرفت میکند .تجربه ای که اطمینان فرد به توانایی هایش را مهیا می سازد و به فرد اجازه میدهد که مشکلاتو شکست ها را بدون از دست دادن اعتماد بهنفس تحمل کند . معمولاً موفقیت ها باعث خودکارآمدی می شوند، در حالیکه شکست ها میزان آن را کاهش می دهند به عبارت دیگر همانگونه که باندورا اشاره میکند، پس از آنکه حس خودکارآمدی قوی از طریق موفقیت های مکرر ایجاد شد، شکست های اتفاقی نمی توانند بر آن تأثیر منفی بگذارند (سلیمانی و هویدا ، . ( 1392 افرادی که به طور ماهرانه فعالیت های خود را انجام می دهند و بر کارها تسلط دارند، حس کارآمدی قوی تری دارند و این امر نه تنها برای آنان احساس خوشایندی ایجاد می کند، بلکه احتمال تکرار موفقیت ها را افزایش می دهد.

تجربیات الگوبرداری

الگوسازی، به مشاهده ی فرد دیگری ( الگو )در حین انجام کار تحت بررسی اطلاق میشود .الگو به فرد مشاهده گر با تلاشهای موفق، استراتژی اجتماعی کار را می فهماند، اساسی برای مقایسه اجتماعی و قضاوت تواناییهای خودش و تشویق به باور اینکه از طریق تلاش و کوشش علیرغم شکست ها، میتوان کار را با موفقیت به پایان رساند .سودمندی الگوسازی به تشابه میان الگو و مشاهده گر به عنوان مثال سن و توانایی بستگی دارد. افراد هنگامی نسبت به تجربه های الگوبرداری به شدت حساس میشوند که آشنایی کافی با آنچه که باید انجام دهند، ندارند .مشاهده موفقیت الگوها به ایجاد باور مشاهده گران در مورد توانایی هایشان برای دستیابی به موفقیت کمک میکند ( به نقل از سلیمانی و هویدا ، . ( 1392

ترغیب اجتماعی

هدف ترغیب کلامی، القا کردن به فرد برای مواجه شدن با کار یا به کار بردن توانایی های خود برای موفقیت است . کسانی که به صور کلامی متقاعد شده اند، دارایتواناییهای خاصی هستند و در صورتی که مشکل خاصی رخ دهد ، تلاش بیشتری به خرج می دهند معمولاً. به سختی می توان از طریق تشویق مثبت، باورهای مربوط به خودکارآمدی را تقویت کرد ؛ در حالیکه این باروها از طریق ارزیابی های منفی تضعیف میشود( به نقل از سلیمانی و هویدا ، . (1392 ترغیب کلامیمعمولاً توسط والدین، معلمان، همسران، دوستان و درمانگران انجام میشود .برای اینکه قانع سازی کلامی مؤثر افتد، باید واقع بینانه باشد (همان).

حالت های عاطفی و فیزیولوژیکی: حالت فیزیولوژیکی نیز بر باورهای مربوط به خودکارآمدی تأثیر می گذارد .مردم میزان اعتماد خود را به هنگام انجامیک عمل از طریق حالت عاطفی ای که تجربه می کنند، می سنجند . واکنشهای عاطفی منفی، همچون اضطراب، فشار عصبی و ترس میتواند دیدگاه های مرتبط با خودکارآمدی را تنزل دهد(به نقل از سلیمانی و هویدا ، (1392این احساسات ازیک طرف باعث میشوند که تصویر درونی فرد از خودش دچارخدشه شود وهمین امر اثری منفی برخودکارآمدی خواهد داشت. از طرف دیگر هرچند کاری که فرد در حال انجام دادن آن است با موفقیت پایان پذیرد، ولی تصویری از عدم موفقیت همیشه با شخص خواهد ماند و تجربیات موفق او را هم با هاله ای از عدم اعتماد به نفس خواهد پوشاند. افرادی که خودکارآمدی بالایی دارند معتقدند که می توانند به طور مؤثر با رویدادها و شرایطی که مواجه

3

میشوند، برخورد کنند .از آنجایی که آنها در غلبه بر مشکلات شان انتظار موفقیت دارند، در تکلیف ها استقامت کرده و اغلب در سطح بالایی عمل می کنند(همان) . تحقیقات نشان داده است که هرچه فرد بیشتر خودکارآمد باشد،احتمال اینکه کاری که آغاز می کند و تلاشی که برای انجام کار دنبال می کند، بیشتر باشد و وقتی با مشکلی یا حتی شکستی مواجه می شود سرسختی نشان دهد، زیادتر خواهد شد(به نقل از لوتانز و پترسون( 2002

فرآیندهای واسطه خودکارآمدی

درمورد چهار فرآیند روانشناختی که از طریق آنها باور خودکارآمدی بر عملکرد انسان تأثیر میگذارد، تحقیقات زیادی انجام شده است .این فرآیندها عبارتند از :فرآیندهای شناختی، انگیزش، عاطفی و انتخابی که در زیر به شرح آنها پرداخته میشود.

فرآیندهای شناختی

باورهای خودکارآمدی به چند طریق بر فرآیندهای شناختی تأثیر می گذارند .بیشتر رفتارهای انسان براساس دور اندیشی در مورد اهداف ارزشمند تنظیم میشود .یکی از کارهای عمده، فکر ایجاد توانایی پیش بینی وقایع در افراد وکمک به آنها در پیدا کردن روشهایی برای کنترل وقایعی است که بر زندگیآنها تأثیر می گذارد. بندورا (1977) اظهار میدارد که چنین مهارتهایی به پردازش شناخت اطلاعاتی که ابهام ها و تردیدهای زیادی دربردارد، نیاز دارد .متعهد ماندن به هدف در مواجهه با مقتضیات، شکست ها و موانع فشار زای موقعیتی به احساس قوی کارآمدی نیاز دارد( به نقل از مرادی، (1389

فرآیندهای انگیزشی

به کارگیری اصول نظریه ی یادگیری اجتماعی به همراه پاداشهای بیرونی برای انجام دادن کار ممکن است مؤثرترین ترکیب شیو ه های انگیزشی را مهیا کند. به نظر باندورا((1997 انگیزش، شرایط عاطفی و عملکردهای اشخاص بیشتر به این موضوع بستگی دارد که وظایف و فعالیت هایی را انتخاب کنند که در آن احساس مهارت و اعتماد به نفس دارند و از فعالیت هایی که در آن چنین احساسی ندارند، اجتناب کنند .به نقل از سلیمانی و هویدا ، ( 1392 .مردم براساس باورشان درباره ی آنچه میتوانند انجام دهند و همچنین اعتقادشان درباره ی نتایج احتمالی عملکرد، عمل می کنند .فعالیت های بی شماری وجود دارد که اگر خوب انجام شوند، نتایج ارزشمندی تولید میکند، اما این فعالیت ها از سوی مردمی که نسبت به آنچه که میدانند برای موفقیت باید اتخاذ شود، شک دارند، دنبال نمی شود (باندورا، . (1999

فرآیندهای عاطفی

موفقیت و پیروزی هر انسانی در زندگی،کسب وکار، دوست یابی یا هر اقدام دیگر، حاصل تصور ونگرش مثبت شخصی احراز خویشتن است .این نگرش مثبت است که فرد را به سوی موفقیت میکشاند و برعکس نگرش منفی از خود و دیگران باعث میشود که ذهن انسان به جای استفاده از فرصتها، صرف فکر کردن به مشکلات شود که در درازمدت می تواند اثرات سوء دیگری در رفتار و خلق وخو با دیگران داشته باشد .تجربه های ناشی از موفقیت و یا شکست کارکنان در طول سا لهای خدمت، تصورات آنان را در رابطه با توانایی ها یشان نسبت به انجام وظایف شغلی تحت تأثیر قرار میدهد . اگر کارمند معتقد باشد کهقبلاً وظیفه ی مشابهی را با موفقیت انجام داده است،احتمالاً با وظایف و فعالیت های بعدی، بیشتر با نگاه مثبت برخورد خواهد کرد و اگر با شکست مواجه شده باشد، به تکالیف بعدی با نوعی نگاه منفی روبه رو خواهد شد .باندورا معتقد است که حل این مسأله یا موفقیت در انجام یک وظیفه ی خاص، تجربه ی هیجانی را ایجاد میکند که موجب تمایل وگرایش به درگیر شدن برای رسیدن حد تسلط در مسائل آینده در افراد میشود و احساسکارآمدی آنان را افزایش می دهد ( عبداللهی، .( 1385

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید