بخشی از مقاله
چکیده:
واقعیت این است که از زمان طرح مسئله ی مهندسی فرهنگی که بیش از یک دهه از آن می گذرد، مناقشات فراوانی در دو طیف موافق و مخالف این جریان شکل گرفته است و هر گروه از زاویه و زمینه ی فکری خاصی به اظهار نظر در مورد آن پرداخته اند. از جمله نقد های وارده به گفتمان "مهندسی فرهنگی"، از زاویه ی طرح عنوان و نگاه "مهندسی" به مسائل فرهنگی است. این مقاله نیز به تبع نگاه تخصصی نویسندگان و با وقوف به کار ویژه و اهمیت تربیت در فرهنگ و مسائل آن، با روش و نگاهی انتقادی به تامل در چیستی، چرایی و الزامات دو واژه ی "تربیت" و "مهندسی" می پردازد تا روشن سازد آیا اساسا این دو واژه می توانند با هم جمع شوند و چه اشتراکات و افتراقاتی دارند. بی شک تحلیل واژگان و پی بردن به مفروضات پنهان در پس هر واژه، می تواند راهگشای اقدام و عمل گردد و از خلط نادرست مفروضات و در نتیجه شکست اقدامات، جلوگیری کند.
مقدمه:
مهندسی فرهنگی را استعاره ای در مدیریت راهبردی فرهنگ و فرآیند باز طراحی، اصلاح و ارتقای شئون و مناسبات نظام های فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی کشور بر اساس فرهنگ مهندسی شده با توجه به شرایط، ویژگی ها و مقتضیات ملی و جهانی می دانند و در بحث از شرایط تحقق مهندسی فرهنگی، تربیت به عنوان مهم ترین رکن فرهنگ آموزی و تحولات در فرهنگ، شمرده می شود. پس از بیان ارتباط تربیت و فرهنگ و تعاریف تربیت و مهندسی، به بیان مفروضات ویژگی ها و وجوه اشتراک و افتراق آن ها پرداخته می شود تا امکان، عدم امکان و شروط به کارگیری مهندسی فرهنگی در تربیت و نقش تربیت در مهندسی فرهنگی، شناخته شود.
تعلیم و تربیت و فرهنگ:
در باب نقش آموزش و پرورش در فرهنگ و ارتباط متقابل آن ها، سخنان فراوانی بیان شده. به طور کلی آموزش و پرورش، وظیفه ی انتقال، نقد، ارزشیابی و توسعه ی میراث فرهنگی را به عهده دارد؛ بنابراین عمده ترین وظیفه یعنی "فرهنگ سازی"، به عهده ی این نهاد، محول گردیده است - عصاره،. - 606 :1377 از نظر کرشن اشتاینر، هدف تربیت این است که آدمی ارزش های فرهنگی یا تمدنی را به صورت ترکیبی در نوع خود "بدیع" درآورد و این ترکیب، همان هستی معنوی آدمی است و هر فرد، این ارزش ها را به شیوه ی خود یا بر حسب فردیت خود، در ذهن خود سامان می بخشد - دورکهیم، به نقل از کاردان،ص. - 212 می توان این طور نتیجه گرفت که فرد متمدن و آشنا به فرهنگ، کسی است که سرانجام خود، مربی خویش گردد. و نقش تربیت در کمک به این امر، نقشی بی بدیل است. در آشنا کردن فرد با تمدن و تحول پدیده های آن می توان می توان مقاصد پنج گانه ی زیر را مشاهده کرد:
-1بسط و توسعه ی افق ذهن فرد
-2آماده کردن او به پذیرش ارزش های جدید از راه ایجاد میل به آن ها و قدرت کسب آن ها در او -3ایجاد احتیاج به تکمیل و توسعه ی خود این ارزش ها -4ایجاد وحدت در نفسانیات، وحدتی که هر روز رو به تزاید می رود
-5ایجاد نوعی انعطاف در ادراک روابطی که میان هدف و وسایل نیل به آن یا میان مسائل و روش های حل آن و خلاصه میان خود ارزش ها وجود دارد. حاصل کلام این که فرهنگ واقعی فرهنگی است که درونی و با ذات فرد، آمیخته و یکی شده باشد - کاردان ،ص. - 3 در تربیت باید به دنبال این خصایص فرهنگی بود.
روی هم رفته، وظیفه ی نظام آموزش و پرورش هر کشور، انتقال میراث فرهنگی از نسلی به نسل دیگر، و از این مهم تر، پرورش و ایجاد استعداد هایی مانند خلاقیت و حساسیت هنری و دادن اطلاعاتی است که نسل جوان را برای مشارکت در امور فرهنگی و آفرینش آثار علمی و هنری و فنی، آماده می سازد ... کرشن اشتاینر » بهترین وجه تمایز خردمندان و فرهیختگان را میل ایشان به سوی عالی ترین فرهنگ ها می داند. به عقیده ی او، این تمایل هنگامی در فرد پدید می آید که بتواند اولا غرایز خود را به تبعیت از مفاهیم ارزشی وادارد و ثانیا ارزش های دانی را تابع ارزش های عالی سازد: مرحله ی اول را کودکان و نوجوانان به مدد بزرگسالان طی می کنند و مربیان آنان را از خطر گمراهی نگاه می دارند. اما گذر از مرحله ی دوم، به دست خود فرد انجام می گیرد و بدون آزادی شخصیت، امکان پذیر نیست. در واقع امر و نهی دیگران، مانع نیل به ارزش های عالی می گردد. این مرحله ی عالی تربیت را می توان تربیت خود به دست خود1 نامید« - کاردان:. - 2
تعریف تربیت:2
واژه ی تربیت گاه به معنی بسیار گسترده ای به کار رفته و آن را به مجموعه ی تاثیراتی که طبیعت یا آدمیان دیگر می توانند بر عقل یا اراده ی ما داشته باشند، تلقی کرده اند. چنان چه استوارت میل3 می گوید: » تربیت هر آن چه را که ما انجام می دهیم یا دیگران برای ما انجام می دهند تا ما را به کمال طبیعتمان نزدیک کنند، شامل می شود.« تربیت به وسیع ترین معنی خود، اثرات غیر مستقیمی را در بر می گیرد که امور گوناگون، با هدف کاملا مختلف بر خصلت و قوای آدمی می گذارند - کریمی،. - 39 :1385 به عقیده ی روسو، آموزش و پرورش هنر یا فنی است که به صورت راهنمایی یا حمایت نیروهای طبیعی و استعدادهای فراگیر - متربی - ، و با رعایت قوانین رشد طبیعی و با همکاری خود او برای زیستن تحقق میپذیرد. به نظر کانت، » هدف تربیت در هر فرد، پرورش یا شکوفایی هر گونه کمالی است که او آمادگی آن را داراست.« از دیدگاه دیوئی، تربیت به منزله ی“ بازسازی تجربه“ تلقی می شود. یعنی فرد صرفا تابع تجربه و یا اقتباس کننده ی صرف از آن نیست؛ بلکه فراتر از آن، سازنده و تغییر دهنده ی آن نیز هست. برای آن که دانش آموز توان چنین بازسازی منحصر به فردی را داشته باشد، باید از استقلال اندیشه، آزادی عمل و اعتماد به نفس لازم برخوردار باشد. تربیت، واجد یکتایی و بی همتایی فرد، با فرهنگ و تمدن خویش است. بدین معنا که فرد تربیت شده، کسی است که سرانجام، خود مربی خویش گردد و بتواند اولا عادات خود را به تبعیت از مفاهیم ارزشی وادارد، ثانیا ارزش های دانی را تابع ارزش های عالی سازد و سرانجام ارزش های فرهنگی و تمدن را به صورت ترکیبی در نوع خود یکتا و بی همتا سازد. این ترکیب خاص، همان نمود روحانی انسان و آدمیت اوست - کاردان:. - 2 بنابر آن چه گذشت، می توان وجوه اشتراک معانی تربیت را در موارد زیر خلاصه کرد: تربیت، شکوفایی استعدادهاست تربیت، در خود خلاقیت دارد
تربیت، بازسازی تجربیات توسط فرد است تربیت از سویی علم است چون دارای موضوع و هدف و روش است از سویی فن است زیرا جریان نشو و نمای قوای انسانی باید با فنونی تحت مراقبت آید تربیت از سویی هنر است چون در آن توجه به لطافت ها و ریزه کاری هایی است که برای دوباره ساختن و سازمان دادن ضروری است تربیت، رسیدن به کمال طبیعت است تاثیر دیگران در تربیت فرد، باید کمک به رشد و شکوفایی طبیعی او باشد فرد تربیت شده، به فردیت و منحصر به فرد بودن خویش آگاه است نتایج عمل تربیتی از پیش تعیین شده و مشخص نیست، زیرا هدف، شکوفایی استعدادهاست و استعدادها متفاوتند تربیت، فرد را به مقام انسانیت می رساند و وجه تمایز انسان از حیوان است و...
مهندسی:1
مجمع اعتباری مهندسی و تکنولوژی2 که یکی از وظایف آن، تعریف و یکسان سازی واژه های مهندسی است، مهندسی را چنین تعریف می کند: » مهندسی مجموعه مهارت هایی است که با استفاده از معلومات ریاضی و علوم طبیعی و در اثر مطالعه، تمرین و تکرار، حاصل شده اند و ما را به بهره گیری اقتصادی تر از مواد اولیه و منابع طبیعی، در جهت منافع انسانی رهنمون می کنند « - ابراهیمی، . - 1386 چنان چه مشاهده می شود، حیطه ی وسیعی در این تعریف جای می گیرند و به طور کلی می توان گفت که " هدف نهایی، کمک به زندگی بهتر و راحت تر برای همه ی انسان هاست". آن چه گذشت، تعریف لغوی واژه ی مهندسی است. می توان ویژگی های مهندسی را چنین نام برد: معلومات ریاضی و کمیت، نقش مهمی در مهندسی دارد و ابزار آن به شمار می آید مهندسی در پی نتیجه ی مشخص و از پیش تعیین شده است؛ همچون ساختن یک پل یا ... و از این جهت بیشتر شبیه صناعت - ساختن و شکل دادن با طرح و نقشه ی قبلی - است تا تربیت هدف نهایی مهندسی، بهبود وضعیت زندگی انسان است مهندسی، نوعی علم، فن و مهارت است اصل مهم در مهندسی، داشتن نگاه سیستمی است - ویژگی های تفکر سیستمی در ادامه ذکر می شود - .
چنان که پیداست، تربیت و مهندسی علی رغم داشتن اشتراکاتی در هدف - بهبود کیفیت زندگی انسان - ، برای رسیدن به هدف، از ابزارهای متفاوتی استفاده می کنند و این ابزارها چندان نسبتی با هم ندارند؛ به کار گیری ابزارهای کمی که در مهندسی به کار می رود، در تربیت چندان خوشایند نیست، زیرا اساس تربیت، انسان است و انسان را نمی شود با مقیاس عدد و رقم سنجید. همچنین بر فرایند رشد انسان، ویژگی های روحی و روانی نقش دارند، در حالی که مهندسی بیشتر شبیه صناعت است تا تربیت، زیرا در پی طرح ریزی و برنامه ریزی برای اهداف از پیش مشخص شده است که با مفهوم آزادی و اختیار انسان ناسازگار است. حال باید پرسید منظور از مهندسی فرهنگی چیست و آیا می شود در تعلیم و تربیت و فرهنگ، که خود مقوله ای انسانی و کیفی است، به مهندسی پرداخت؟ آیا می توان تربیت را در راستای "مهندسی" فرهنگی پیش برد؟