بخشی از مقاله
«بررسي معاني شرک ازمنظرلغت شناسان ، قرآن ، روايات »
چکيده
شرک از جمله گناهان کبيره است و در قرآن کريم از آن به عنوان «ظلم عظيم » ياد شده است . اولين کسي که مرتکب اين خطيئه بزرگ گرديد، ابليس بود که حاضر به پذيرش ربوييت تشريعي خداوند نگرديد. ضرورت پرداختن به اين موضوع آن است که سبب آگاهي با معاني مختلف شرک با استناد به آيات قرآن مي شود. در اين مقاله که به روش توصيفي-اسنادي با رويکرد قرآني روايي نگاشته شده است ، ابتدا به بررسي معاني مختلف اين واژه از نظر لغت پژوهان مختلف پرداخته و سپس در آيات مختلف قرآن کريم و روايات ، معاني مختلف شرک مورد بررسي قرار گرفته . و نتيجه ميگيرد که شرک در مقابل توحيد قرار دارد و در اسلام هرگونه هوا پرستي، مقام پرستي، پول پرستي و شخص پرستي و به طور کلي هر آنچه انسان را از ياد خدا غافل ميکند، نوعي شرک خفي معرفي شده است .
واژگان کليدي: قرآن ، روايت ، شرک، توحيد.
مقدمه
خداوند در قرآن کريم شرک را گناهي نابخشودني و از اکبر کبائر معرفي کرده است : «إن الله لا يغفر أن يشرک به ويغفر ما دون ذلک لمن يشاء ومن يشرک بالله فقد افتري إثما عظيما».(نساء.٤٨) (خداوند [هرگز] شرک را نمي بخشد و کم تر از آن را براي هر کسي که بخواهد ميبخشد و آن کس که براي خدا شريکي قرار دهد مرتکب بزرگ ترين گناه شده است ). قرآن کريم مرجع همه اوصاف رذيله را شرک و مبدأ همه اوصاف فاضله را ايمان به خدا و توحيد خالص ميداند به اين معنا که منشأ و سرچشمه بسياري گناهاني که در قرآن و روايات به آنها اشاره شده است از جلمه غرور، ريا، عجب و تکبر به هواپرستي منتهي ميشود و هواپرستي در حقيقت شرک ربوبي است .
به راستي ظلمي از اين بالاتر نميشود که انسان جماد بيارزش و يا انساني را همتايي وجود نامحدودي قرار دهد که جهان هستي را حکومت ميکند. اين کار از سه جهت ظلم محسوب ميشود؛ ظلم نسبت به پروردگار از آن جهت که شريکي بر او قائل شده و ظلم بر خويشتن از آن روي که شخصيت و ارزش وجود خود را تا سرحد پرستش يک قطعه سنگ و چوب پائين آورده و ظلم به اجتماع که بر اثر شرک گرفتار تفرقه و پراکندگي و دور شدن از روح وحدت و يگانگي شده است ( مکارم شيرازي،١٣٨٢، ٥. ١٨٤). شرک در لغت از ماده «شرک» به معناي شريک قائل شدن ؛ دو معنا دارد يکي مقارنت دو شيي و ديگري امتداد و مستقيم بودن يک شي است ، و شريک قائل شدن براي خداست که اين بزرگترين کفراست مشرک کسي است که براي خدا شريک قرار بدهد چنين شخصي قابل آمرزش نيست مگر آنکه توبه کند. شرک به معني مشارکت در اموال غنيمت و اشتراک در زمين و نصيب و بهره بکار رفته است . و اهميت آن در اينست که شرک ورزيدن به خداوند از ديرباز در ميان بشر معمول بوده ولي انسان خود بايد راه صحيح را در پيش گيرد. لغت شناسان در معناي اين واژه نظرات مختلف و تا حدودي شبيه به هم بيان نموده اند( ابن فارس ،١٤٠٤،٣:٢٦٥؛ فراهيدي،١٤٠٩، ٥: ٢٩٣-٢٩٤؛ راغب - اصفهاني،١٤١٢،٤٥٢؛قرشي،١٤١٢،٤: ٢٠-٣٠؛ ابن منظور،١٤١٤،١٠: ٤٤٨-٤٥١؛ مصطفوي،١٣٦٨، ٦: ٤٧-٥٠؛ بستاني، بي تا،٥٢٤-٥٢٥و....). اين وازه با مشتقاتش ١٦٨ بار در قرآن کريم در سوره هاي متفاوتي به کار رفته است ، که هر مشتقي معنايي متفاوت دارد. ممکن است سوالي در ذهن مخاطبان ايجاد شود مبتني بر اينکه اين کلمه در آيات قرآن و روايات به يک معنا به کار رفته است يا معاني متفاوتي دارد؟ به نظر ميرسد که شرک در قرآن به معناي شريک قائل شدن براي خداوند که ظلم عظيم است آمده . اما در روايات تقريبا اکثر راويان آن را به معناي اشتراک در چيزي، نصيب و بهره و شريک قائل شدن براي کسي گرفته اند. لغت شناسان در کتاب هاي مختلفي معاني اين واژه را در قرآن و هم در روايات و در برخي موارد اشعار شاعران بررسي کرده اند لذا مقاله حاضر در واقع گردآوري مطالب پيشينيان ميباشد تا دسترسي به آن براي همگان ميسر باشد.
١.معناي لغوي شرک ازديدگاه لغت شناسان :
لغت شناسان معاني مختلفي را ذيل واژه ي شرک مطرح نموده اند که در اين قسمت سخن آنها به ترتيب سال وفاتشان به همراه شواهدي از قرآن و روايات بيان ميشود.
١-١.مقاييس اللغه :
شرک: الشين و الراء و الکاف أصلان ، أحدهما يدل علي مقارنۀ و خلاف انفراد، و الآخر يدل علي امتداد و استقامۀ.
فالأول الشرکۀ، و هو أن يکون الشيء بين اثنين لا ينفرد به أحدهما. و يقال شارکت فلانا في الشيء، إذا صرت شريکه . و أشرکت فلانا، إذا جعلته شريکا لک . قال الله جل ثناؤه في قصۀ موسي: و أشرکه في أمري. و يقال في الدعاء:اللهم أشرکنا في دعاء المؤمنين ، أي اجعلنا لهم شرکاء في ذلک . و شرکت الرجل في الأمر أشرکه . و أما الأصل الآخر فالشرک: لقم الطريق ، و هو شراکه أيضا. و شراک النعل مشبه بهذا. و منه شرک الصائد، سمي بذلک لامتداده ( ابن فارس ،١٤٠٤،ج ٣،ص ٢٦٥). شرک در فرهنگ لغت به دو معنا به کار رفته است : يکي، به مفهوم همکاري و مقارنت (شرکت ) که در نقطه مقابل انفرادي عمل کردن است و دوم ، به معناي شيء ممتد و مستقيم است . «شرک» در لغت اسم و از مادة «شرک» به معناي شريک قائل شدن ميباشد. و بنا بر آنچه صاحب مقاييس اللغه بيان کرده ، داراي دو معناست ؛ يکي دلالت ميکند بر مقارنت دو شيء و ديگري به معناي امتداد و مستقيم بودن يک شيئ است . «شرک» در معناي اول که بر مقارنت دلالت ميکند به اين معناست که يک چيز بين دو شيئ مشترک باشد و مخصوص يکي از آنها نباشد؛ مثل مشارکت دو نفر در يک شيئ( ابن فارس ،١٣٨٧،ص ٤٨٩). اما شرک از منظر قرآن ، به معناي همتا و شريک قرار دادن چيزي با خداوند متعال است و داراي انواعي است : شرک در ذات ، شرک در الوهيت ، شرک در ربوبيت ، شرک در عبادت و.... در مورد شرک آنچه در کتب لغت آمده ريشه آن از ماده (ش ر ک) است و مشتقات اين کلمه در قرآن بسيار است که به چند مورد اکتفا مي کنيم بعضي از اين مشتقات که در قرآن آمده عبارتند از : تشرک، يشرک، مشرک، مشرکين ، مشرکون
١-٢.العين :
الشرک: ظلم عظيم . و الشرکۀ: مخالطۀ الشريکين . و اشترکنا بمعني تشارکنا، و [جمع ] شريک : شرکاء و أشراک.
و تقول لأم المرأة: هذه شريکتي، و في المصاهرة تقول : رغبنا في شرککم و صهرکم . و الشراک: سير النعل . شرکت النعل تشريکا.و الشرک: أخاديد الطريق الواضح الذي تلحبه الأقدام و القوائم ، قال :( لم نهتد إلي القائل ، و لم نجد البيت فيما بين أيدينا من مظان ، و لم نتبين المراد منه .)
و الطريق مشترک، أي، الناس فيه شرکاء، و کل شيء کان فيه القوم سواء فهو مشترک، کالفريضۀ المشترکۀ التي قضي فيها عمر فأشرک بين الإخوة للأب و الأم ، و الإخوة للأم . و الشرک: حبالۀ يرتبک فيها الصيد، الواحدة: شرکۀ، و الذي ينصب للحمام أيضا( فراهيدي،١٤٠٩،ج ٥،ص ٢٩٣-٢٩٤)، (شرک به معناي ظلم عظيم ، و شرکه يعني دو نفر با هم شريک باشند. و اشترکنا به معني ما با هم مشارکت داريم ، و جمع شريک : شرکا و اشراک است ).
١-٣.مفردات :
الشرکۀ و المشارکۀ: خلط الملکين ، و قيل :هو أن يوجد شيء لاثنين فصاعدا، عينا کان ذلک الشيء، أو معني، کمشارکۀ الإنسان و الفرس في الحيوانيۀ، و مشارکۀ فرس و فرس في الکمتۀ، و الدهمۀ، يقال : شرکته ، و شارکته ، و تشارکوا،و اشترکوا، و أشرکته في کذا. قال تعالي:و أشرکه في أمري [طه . ٣٢]، وفي الحديث : «اللهم أشرکنا في دعاء الصالحين »وروي أن الله تعالي قال لنبيه عليه السلام : «إني شرفتک و فضلتک علي جميع خلقي و أشرکتک في أمري».أي: جعلتک بحيث تذکر معي، و أمرت بطاعتک مع طاعتي في نحو: أطيعوا الله و أطيعوا الرسول *
[محمد. ٣٣]، و قال تعالي: أنکم في العذاب مشترکون [الزخرف . ٣٩]. و جمع الشريک شرکاء. قال تعالي: و لم يکن له شريک في الملک * [الإسراء. ١١١]، و قال : شرکاء متشاکسون [الزمر. ٢٩]، أم لهم شرکاء شرعوا لهم من الدين [الشوري. ٢١]، و يقول أين شرکائي [النحل . ٢٧].و شرک الإنسان في الدين ضربان :أحدهما: الشرک العظيم ، و هو: إثبات شريک لله تعالي. يقال : أشرک فلان بالله ، و ذلک أعظم کفر. قال تعالي: إن الله لا يغفر أن يشرک به * [النساء. ٤٨]، و قال : و من يشرک بالله فقد ضل ضلالا بعيدا [النساء. ١١٦]، و من يشرک بالله فقد حرم الله عليه الجنۀ [المائدة. ٧٢]، يبايعنک علي أن لا يشرکن بالله شيئا [الممتحنۀ. ١٢]، و قال : سيقول الذين أشرکوا لو شاء الله ما أشرکنا [الأنعام . ١٤٨].و الثاني: الشرک الصغير، و هو مراعاة غير الله معه في بعض الأمور، و هو الرياء و النفاق المشار إليه بقوله : جعلا له شرکاء فيما آتاهما فتعالي الله عما يشرکون [الأعراف . ١٩٠]، و ما يؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون [يوسف . ١٠٦]، و قال بعضهم : معني قوله إلا و هم مشرکون أي: واقعون في شرک الدنيا، أي:حبالتها، قال : و من هذا ماقال عليه السلام :«الشرک في هذه الأمۀ أخفي من دبيب النمل علي الصفا»قال : و لفظ الشرک من الألفاظ المشترکۀ، و قوله تعالي: فمن کان يرجوا لقاء ربه فليعمل عملا صالحا و لا يشرک بعبادة ربه أحدا [الکهف .
١١٠]، محمول علي الشرکين ، و قوله : فاقتلوا المشرکين [التوبۀ. ٥]، فأکثر الفقهاء يحملونه علي الکفار جميعاکقوله : و قالت اليهود عزير ابن الله ... الآيۀ [التوبۀ. ٣٠]، و قيل : هم من عدا أهل الکتاب ، لقوله : إن الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصاري و المجوس و الذين أشرکوا [الحج . ١٧]، أفرد المشرکين عن اليهود و النصاري( راغب اصفهاني، ١٤١٢،ص ٤٥١-٤٥٣).
الشرکۀ و المشارکۀ: آميزش در ملک (ما يملک و آنچه که در تصرف کسي باشد) گفته شده - شرکت و مشارکت آنست که چيزي براي دو نفر و بيشتر چه از نظر عين و مال و چه از نظر معني وجود داشته باشد، مثل مشارکت انسان و اسب در حيوانات و مشارکت اسب در سرخي و سياهي رنگ . افعالش - شرکته ، شارکته ، تشارکوا و اشترکوا و أشرکته في کذا است (شريکش شدم - با او همکاري کردم ، شرکت کردند- هماهنگ شدند- در آن کار او را شريک کردم )، و همچنين در آيه : (و أشرکه في أمري- ٣٢. طه ) و در حديث :«اللهم أشرکنا في دعاء الصالحين ».يعني: (خدايا ما را با صالحين ، همسخن ، همزبان ، همدعاء و همقول گردان ). روايت شده است که خداي تعالي به پيامبرش صلي الله عليه و آله فرمود:«اني شرفتک و فضلتک علي جميع خلقي و اشرکتک في أمري»؛
يعني طوري قرارت دادم که تو با ياد من يادآوري ميشوي و اطاعت تو را با اطاعت خودم قرين کردم ، مثل آيه : (أطيعوا الله و أطيعوا الرسول - ٥٩. نساء).
و در آيه : (في العذاب مشترکون - ٣٣. صافات )، جمع شريک - شرکاء- است . و آيات : (و لم يکن له شريک في الملک - ١١١. اسراء) (شرکاء متشاکسون - ٢٩. زمر) (يعني: شريکاني که با هم کشمکش ميکند).(شرکاء شرعوا لهم - ٢١. شوري) (أين شرکائي- ٢٧. بخل ) شرک انسان در دين دو گونه است :اول - الشرک العظيم : و آن اثبات شريک براي خداي تعالي است مثل عبارت : أشرک فلان بالله : و اين معني، بزرگترين کفر است . در آيات : (إن الله لا يغفر أن يشرک به - ٤٨. نساء) (و من يشرک بالله فقد ضل ضلالا بعيدا- ١١٦. نساء) (من يشرک بالله فقد حرم الله عليه الجنۀ- ٧٢. مائده ) (يبايعنک علي أن لا يشرکن بالله شيئا- ١٢. ممتحنه ) يعني: (با تو پيمان ميبنديم و بيعت ميکنيم بر اينکه چيزي را با خداي شريک نگيريم ).(سيقول الذين أشرکوا لو شاء الله ما أشرکنا- ١٤٨. انعام ).
: (کساني که به خداوند شرک ورزيدند و مشرکند بزودي خواهند گفت : اگر خدا ميخواست نه ما و نه پدرانمان شرک نميورزيديم و چيزي را حرام نميکرديم )دوم - الشرک الصغير: يعني مراعات کردن غير خدا با او در بعضي امور مثل رياکاري و دوروئي و نفاق که در آيات : (شرکاء فيما آتاهما فتعالي الله عما يشرکون - ١٩٠. اعراف ) (و ما يؤمن أکثرهم بالله إلا و هم مشرکون - ١٠٦. يوسف ) که در اين آيات به اين گونه شرک اشاره شده است . بعضي گفته اند معني (إلا و هم مشرکون - ١٠٦. يوسف ) در آيه اخير يعني در شرک دنيايي يا دامهايي که در آن ميافتند و در آن قرار ميگيرند، و گفته اند از همين معني سخن پيامبر صلي الله عليه و آله است که : «الشرک في هذه الامۀ أخفي من دبيب النمل علي الصفا»؛ (شرک در اين امت ناپيداتر و پوشيده تر از حرکت مورچه بر سنگ صاف و سياه است ). لفظ شرک از الفاظ و واژه هاي مشترکه است . در آيه : (و لا يشرک بعبادة ربه أحدا- ١١٠. کهف ) که بر هر دو وجه يعني شرک بزرگ و کوچک حمل شده است ، و آيه : (فاقتلوا المشرکين - ٥. توبه ) بيشتر فقهاء- شرک- در اين آيه را بر تمام کفار حمل کرده اند، بنا به آيه : (و قالت اليهود عزير ابن الله - ٣٠. توبه ). و نيز گفته شده - مشرکين - در اين آيه استثناء اهل کتاب و کساني غير از آنها است ، بنابر آيه : (إن الذين آمنوا و الذين هادوا و الصابئين و النصاري و المجوس و الذين أشرکوا- ١٧. حج ). که مشرکين را از يهود و نصاري و مجوس جدا کرده است ( راغب اصفهاني، ١٣٧٤،ج ٢،ص ٣١٩-٣٢٢). راغب اصفهاني در مفردات القرآن مي نويسد: شرک در دين بر دو گونه است : شرک صغير و شرک عظيم . شرک کبير به معناي همتا قرار دادن براي خداوند متعال در ذات و صفات و افعال است ، ولي شرک صغير يعني غير خدا را در کارهاي خود مدنظر داشتن و اين همان شرک و رياي معروف مي باشد؛ به عبارت روشن تري، به معناي نشان دادن و تظاهر نمودن است و در اصطلاح ، يعني انجام دادن عمل نيک براي اين که مردم آن را مشاهده کنند. يکي از مهم ترين آفات توحيد، ريا و شرک خفي است . شرک در فرهنگ لغت به دو معنا به کار رفته است : يکي، به مفهوم همکاري و مقارنت (شرکت ) که در نقطه مقابل انفرادي عمل کردن است و دوم ، به معناي شيء ممتد و مستقيم است .(مقائيس اللغه ) اما شرک از منظر قرآن ، به معناي همتا و شريک قرار دادن چيزي با خداوند متعال است و داراي انواعي است : شرک در ذات ، شرک در الوهيت ، شرک در ربوبيت ، شرک در عبادت و....
١-٤.قاموس :
شرک: (بفتح - ش ) و شرکت و مشارکت بمعني شريک شدن است . اشراک: شريک کردن اشدد به أزري. و أشرکه في أمري ( طه : ٣١ و ٣٢)؛ شريک :کسيکه در کاري يا در چيزي با ديگري سهيم است و لم يکن له شريک في الملک (فرقان : ٢)؛ در حکومت و تدبير عالم شريکي نداشته است . مراد از آن شريک مستقل است و گرنه خدا براي تدبير عالم واسطه هائي از فرشته و غير آن آفريده است . شرک (بکسر شين ) اسم است يعني عمل شرک چنانکه در صحاح و قاموس و اقرب آمده است و نيز بمعني شريک و نصيب آمده و آنرا در آيه أم لهم شرک في السماوات ...
(فاطر: ٤٠- احقاف : ٤)، نصيب و بهره گفته اند. يا بني لا تشرک بالله إن الشرک لظلم عظيم (لقمان : ١٣)؛ يعني شرک ظلم بزرگي است . مشرک کسي است که براي خدا شريک قرار بدهد چنين شخصي قابل آمرزش نيست مگر آنکه در دنيا توبه کند إن الله لا يغفر أن يشرک به و يغفر ما دون ذلک لمن يشاء (نساء: ٤٨ و ١١٦)( قرشي بنايي،١٤١٢،ج ٤،ص ٢٠-٣٠).
١-٥.لسان العرب :
شرک: الشرکۀ و الشرکۀ سواء: مخالطۀ الشريکين . يقال : اشترکنا بمعني تشارکنا، و قد اشترک الرجلان و تشارکا و شارک أحدهما الآخر؛