بخشی از مقاله

چکیده

هدف این بررسی مقایسه و تحلیل از خود بیگانگی از نظر جامعه شناسان و قرآن است. روش تحقیق کیفی با استفاده از فن تحلیل محتوی کیفی است. منابع مورد استفاده قرآن و نظریات جامعه شناسی است. مفهوم از خود بیگانگی در جامعه شناسی از دست دادن اختیار، آزادی و تسلط بر سرنوشت خود است و بیگانگی نتیجه جامعه مدرن، سرمایه داری و بورکراسی است. ابعاد از خود بیگانگی به باور جامعه شناسان عبارت از بی معنایی، بی هنجاری، بی قدرتی، جدا افتادگی یا انزوای فرهنگی و خودبیزاری است. اما در قرآن دور افتادن انسان از خود نتیجه مستقیم دوری از خداوند و فراموش کردن پروردگار عالمیان است.

قرآن لفظ فاسق را برای فردی که دچار فراموشی از خود شده بهکار میبرد و ویژگی فرد فاسق قساوت قلب است و قلب مرکز ادراک است. بنابراین ابعاد بیگانگی از نگاه قرآن از دست دادن تمامی قوا و ادراک فرد و ظهور بعدی شی وحیوانی در انسان است. عامل اصلی بیگانگی در قرآن فراموشی خداوند و قطع ارتباط الهی است. در حالی که در اندیشههای جامعه شناسی، مدرن شدن سازمانها به عنوان یک عامل مهم در بیگانگی مورد توجه قرار میگیرند. به عبارتی خروج از مسیر اصلی کمال و سقوط به درجه پایین حیوانی و شی از دیگر ابعاد از خود بیگانگی است.

مقدمه:

از خودبیگانگی یکی از مهم ترین مسائل انسان شناختی است که در رشته های گوناگون علوم انسانی از جمله جامعه شناسی، روانشناسی، فلسفه و حتی روان پزشکی مورد توجه قرار گرفته است

در فلسفه اشراقی و یهودیت و مسیحیت قرون وسطایی و در عرفان ایران و به طور کلی در تفکر شهودی، بی خویشتنی یا از خود بیگانگی ارزش مثبتی است . اما در عصر جدید، بخصوص از زمان هگل تا به این سو، مفهوم از خود بیگانگی یا بی خویشتنی معنای منفی پیدا می کند و تقریبا در همه حوزه های علوم انسانی اعم از جامعه شناسی، روان شناسی، فلسفه و حتی روان پزشکی به عنوان یک آسیب و بحران که هویت انسانی را هدف قرار داده و او را نه تنها از مسیر کمال دور می کند بلکه سلامتی وی را نیز تهدید می نماید به کار رفته است. متفکران روشن اندیشی مانند هابز،اسپینوزا، لاک، روسو و غیره در دوران پس از رنسانس به مساله بیگانگی پرداختند

پس از آنها فوئر باخ که واسطه فکری میان هگل و مارکس و فیلسوفی ماتریالیست است، دین را عامل بزرگ از خود بیگانگی انسان بر می شمارد وی معتقد بود که آدمی محبت و خیر را می خواهد و چون نمی تواند آنها را تحقق بخشد آنها را به موجودی برتر یعنی نوع انسان نسبت می دهد و در وجود خدایی با این صفات مجسم می سازد و به این طریق از خود بیگانه می شود

اما این مفهوم بعد از صنعتیشدن جوامع در محافل علمی در مفهوم متفاوتی مطرح شده و مورد توجه جامعهشناسان و روانشناسان قرار گرفته است. هر کدام از این متفکران با توجه به دیدگاههای علمی و تخصصی خود و بر اساس مکاتب فکری که به آن وابستگی بیشتری داشتهاند، به ارائهی نظریههایی دربارهی این مفهوم پرداختهاند

به باور مارکس، انسان به واسطه قابلیتهای درونی خویش به خلق آثار گوناگون می پردازد و این مساله منجر به پیدایش نهادها، ساختارها و نظام اجتماعی میگردد. این اشیا و اعیان خارجی پس از پیدایش و تکوین وجود خود به انسان تحمیل میشوند تا بدان جا که از آفرینندگان خویش بیگانه گشته و آفرینندهی خود را آفریده حس میکنند. از این رو برای مارکس بیگانگی بین انفصال و جدایی انسان از خود از کار و تولیدات خویش، از همنوع، از جامعه و از طبیعت است

وبر نیز با طرح مفهوم دیوان سالاری و عقلانیت معتقد است انسان در جامعه سرمایه داری در زندان دیوان سالاری گرفتار می شود . به باور وی دیوان سالاری، نمود عینی عقلانیت معطوف به هدف است. دیوان سالاری، در جامعه ای که عقلانیت و حسابگری بر آن حاکم است به وجود می آید. از ویژگی های این نظام، روابط رسمی، انعطاف ناپذیری و عدم توجه به احساسات شخصی است.

در این نظام هر فرد وظیفه ای تخصصی بر عهده دارد و فقط ملزم به انجام آن است. در دیوان سالاری از انسان شخصیت زدایی می شود و ارزش واقعی انسان نادیده گرفته می شود. دیوان سالاری با اهمیت علوم طبیعی و ریاضیات در جامعه به شدت عقلانی شده شکل می گیرد و پاداش سرمایه داران به کاربران این علوم محرکی، جهت توسعه و تشدید عقلانیت است و عقلانیت نیز به نوبه خود سبب از خود بیگانگی می شود

با توجه به نظریات مطرح شده هدف مقاله بررسی مفهوم از خودبیگانگی از نگاه قرآن و مقایسه آن با نظریه های جامعه شناسی است.

اهداف تحقیق

روش تحقیق:

روش تحقیق کیفی با فن تحلیل محتوای کیفی است. منابع مورد استفاده قرآن کریم و نظریات جامعه شناسی است. واحد تحلیل آیات قرآن می باشد.

هدف نخست: تطبیق و مقایسه مفهوم از خود بیگانگی در نظریه جامعه شناسی با قرآن در یکی از رایج ترین تعاریف، از خود بیگانگی را حالتی تعریف کرده اند که در آن آدمی در زندگی روزمره بخشی از وجود خود را فراموش می کند تا بتواند به وظیفه شغلی -سازمانی خود بپردازد در واقع نقش بازی کند به عبارتی کارگر، اختیار،آزادی و تسلط بر سرنوشت خود و آرزو برای اظهار وجود را در ازای دریافت یک دستمزد ناچیز از دست می دهد - توسلی،. - 1375 تا دههی 1940 بیگانگی در سه معنا تعریف می شد:

-1 در معنای، حقوقی مترادف حواله یا واگذاری یا فروش یا حقوق وارداتی.

-2 در اصطلاح روان درمانی مترادفی برای دیوانگی به معنای آشفتگی و اختلال در قوای روحی. در معنای جامعه شناختی مترادف بیزاری در احساس و دور افتادگی و جدایی فرد از دیگر افراد بشر ،از کشور ، از کار و یا از خداست

برای درک بهتر مفهوم از خود بیگانگی با رویکرد قرآنی از خود بیگانگی را با توجه به آفرینش انسان آغاز می کنیم. خلقت انسان و جایگاه انسان در نظام آفرینش درتبیین مفهوم خود وسپس از خودبیگانگی بسیار قابل توجه است. زیرا انسان در این رویکرد موجودی حادث است ومصنوع االله است بنابراین آفرینش او در تمام مراحل از نقص به کمال است. خلقت وی در ابتدا از پست ترین چیزها، ماء مهین " الم تخلقکم من ماء مهین" - آیه 19 سوره مرسلات - "که همان نطفه شروع می شود. سپس مطابق سوره مومنون مراحلی چند را طی می کند

هَ عَلَقَهً فَخَلَقْنَا الْعَلَقَهَ" مُضْغَهً فَخَلَقْنَا الْمُضْغَهَ عِظَامًا فَکَسَوْنَا لَحْمًاالْعِظَامَثُمﱠ أَنشَأْنَاهُ تَبَارَکَخَلْقًاآخَرَاللﱠهُفَ أَحْسَنُ الْخَالِقِینَ - سوره المومنون:" - 14-12 آن گاه نطفه را به صورت علقه درآوردیم. پس آن علقه را ]به صورت[ مضغه گردانیدیم، و آن گاه مضغه را استخوان هایی ساختیم، بعد استخوان ها را با گوشتی پوشانیدیم، آن گاه ]جنین را در[ آفرینشی دیگر پدید آوردیم. آفرین باد بر خدا که بهترین آفرینندگان است.  پس از آن در کالبد انسان روح خداوند دمیده می شود"

فَإِذَا سَوﱠیْتُهُ وَنَفَخْتُ فِیهِ مِن رﱡوحِی فَقَعُواْ لَهُ سَاجِدِینَ . پس وقتی که - اندام - او را کامل کردم و از روح خود در آن دمیدم، سجده کنان برای او - به خاک - بیفتید.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید