بخشی از مقاله

چکیده

اگر کلمات طبق اصول و قواعد نحوی در کنار هم قرار گیرند معنای وضعی آنها به معنای جدیدی تغییر مییابد. برای درک و فهم کلام خداوند و احادیث نبوی و ائمه اهل بیت علیهم السلام و نیز به منظور آشنایی با متون عربی باید با ساختارهای نحوی و تأثیر آنها در معنای بلاغی آشنا شد. نوشته پیشرو به بررسی تأثیر ترکیبهای نحوی در معانی بلاغی پرداخته و ضمن توضیح و تبیین دیدگاههای مختلف در مورد معنای بلاغت و نظریه نظم، یک نمونه از تأثیر ترکیبهای نحوی در معانی بلاغت را بررسی مینماید. در این راستا به شیوه تحلیلی کتابخانهای، قاعده نظم همراه با بررسی فصل و وصل در نمونههای قرآنی مورد بررسی و پژوهش قرار گرفت و آن چه بهدست آمد این است، که میان نحو و معنای وظیفی ارتباط تنگاتنگی وجود دارد و مهمترین رسالت نحو برقراری ارتباط میان واژگان در جمله است. معنای نحوی به معنای ترکیبی و نیز معنای بلاغی تقسیم میشود. آیات بررسی شده در فصل و وصل نشان داد در موردی که عطف جاری نشده، فصل صورت گرفته و بر جدایی معانی عباراتیا اتّحاد آنها دلالت دارد؛ لیکن در موردی که عطف رخ داده، وصل صورت گرفته و دلالت بر اشتراک معانی عبارات دارد.

مقدمه

واژهها در ترکیبهای نحوی و چینشهای گوناگون معنای جدیدی را به جمله تزریق میکنند و ترکیبهای نحوی منجر به معنای بلاغی میشوند. متون منابع احکام اسلامی، عربی است و عمل به آنها آشنایی به متون عربی و به دنبال آن شناخت انواع ترکیبهای نحوی و تأثیر آنها در معنای بلاغی را میطلبد.ادباء مسلمان از سده دوّم برای اثبات اعجاز قرآن به تدوین علوم بلاغی پرداختند برخی از آنها بلاغت را در لفظ دانسته و بیشتر به لفظ بهاء میدادند و برخی از آنها بلاغت را در معنا میدانستند و در مقابل این دو گروه، عبد القاهر جرجانی نظریه جدیدی عرضه کردند که به نظریه نظم معروف گشت. عبد القاهر جرجانی آن دو نظریه را نقد و دیدگاه خود را چنین مطرح نمود: ترکیب نحوی در معنای بلاغی تأثیر گذار است و صرف لفظ یا معنا تأثیر در معنای بلاغی ندارند. عبدالقاهر جرجانی برخلاف گروهی از متقدمان، معتقد است که بلاغت کلام را ارتباط مناسب بین لفظ و معنی، در نهایت، تبعیت لفظ از معنی میآفریند. وی، علم معانی نحو را اینگونه تعریف میکند: بافتن بهترین روابط نحوی در میان کلماتی که برای ادای مقصود بیان میشود به بیان دیگر، آگاهی شاعر و ادیب از کاربردهای نحوی زبان است و اینکه هر ساختاری در چه حالتی، چه نقشی میتواند داشته باشد. از آنجایی که در تأثیر ترکیب نحوی در معنای بلاغی اختلاف نظر وجود دارد در این مقاله ابتدا به دیدگاهها پیرامون بلاغت و اختلاف آنها اشاره شده و نظریه نظم تبیین میشود و به یکی از نمونههای تأثیر ترکیب نحوی در معنای بلاغی - وصل و فصل - پرداخته خواهد شد.

.1  دیدگاههای گوناگون پیرامون علم بلاغت
پبرامون علم بلاغت دیدگاههای گوناگونی وجود دارد، که در ادامه به آنها اشاره میشود:

أ.    جاحظقُدامه، بن جعفر و قاضی جرجانی گفتهاند: بلاغت در لفظ است. - الجاحظ عمرو بن بحر، 1996م، ص . - 47

ب.    ابوعَمرو شیبانی و حسنبِشربن آمِدی گفتهاند: بلاغت در معنا است. - الجرجانی عبد القاهر، 1995م، ص - 198

درتمقابل. این دو نظر، نظریّه جدیدی وجود دارد و آن نظریّه عبد القاهر جرجانی است، ایشان هر دو نظریّه قبل را نقد نموده و نظریّه جدیدی را ارائه کرده است. پیشینیان لفظ را به لباسی تشبیه میکردند که اندیشهها را میپوشاند و پوششنیز طبیعتاً غیر از محتوا و از جنسی دیگر است، جرجانی در پی ابطال این نظر بود. پیش از وی بیشتر به واژگان و اجزا بهاء میدادند، بیآنکه بدانند زیبایی یک اثر در ترکیب و نظم اجزای آن است؛ چیزی که در نقد ادبی و زیباییشناسی معاصر نیز بسیار مهم است - شفیعی کدکنی، محمد رضا، 1368ش، ص - 56-55 از اینرو، به نظر جرجانی، یک کلمه تا وقتی که در گروهی از کلمات مرتبط با یکدیگر واقع نشده باشد، خالی از هرگونه اهمیت و مفهوم است، جرجانی برای بیان این معنی، تابلو نقاشی را مثال میزند که هر رنگی در کنار دیگر رنگها جلوهگر میشود و گیرایی یک تصویر در مجموع و انتظام این رنگهاست - عشماوی، محمد زکی، 1967م، ص - 282 به گفته کمالاَبودیب، این نظر جرجانی همان است که زبانشناس معاصر، بنیامین لی ورف، مطرح کرده است که معنی، حاصل کلمات یا تک واژهها نیست، بلکهمحصولِ طرح ارتباطی میان تک واژههاست - شفیعی کدکنی، محمد رضا، 1368ش، ص - 56 از اینرو، در مبحث اعجاز قرآن، بر خلاف معتزله که خصوصیات فصاحت را در تکتک کلمات و حتی حروف و صداها جستجو میکردند، جرجانی بر اساس نظریه نظم، اعجاز قرآن را در ساختار میداند نه در کلمات. وی توضیح میدهد که این کلمات پیش از نزول قرآنکریم در بین مردم عرب وجود داشتهو تقریباً با همان مفاهیم نیز در قرآن کریم به کار رفته است. البتهنبودِ کلمات متنافر در قرآنکریم مهم است، ولی برای اعجاز قرآن کافی نیست. از سوی دیگر آرایههای ادبی و مجاز و استعاره نیز نمیتواند ملاک اعجاز قرار گیرد، زیرا در بسیاری از آیات قرآنکریم چنین صنایعی به کار نرفته است؛ پس، آنچه مهم است ارتباط اسلوب موجود در میان واژگان است که در دیدگاه جرجانی عنوان نظم به خود گرفته است - الجرجانی، عبد القاهر، 1995م، ص - 81-75 ابن سنان نیز به نظم معتقد است؛ لیکن به صورت محدود از آن سخن گفته وهمچون عبدالقاهر به تفضیل آن نپرداخته است. عبدالقاهر نظم را بر معانی نحو بنا کرده و گفته است فرقی میان معانی نحو و نظم وجود ندارد در صورتی که ابن سنان با وجود اعتقاد خود به این مطلب، به آن تصریح ننموده است.  جرجانی پایه گذار علوم بلاغی، به صورت علم مدون میباشد و این شخصیتبزرگ جهان علم و ادب، سه نوشته ارزشمند -در این زمینه- برای همیشه به یادگار گذارده است: اسرارالبلاغه، دلایل الاعجاز و آخرین آنها رساله »شافیه« است. رساله شافیه خلاصه و چکیده مباحث دو کتاب پیش را که به منزله مقدمه برای رسیدن به اعجاز است به گونهای خلاصه و فشرده عرضه کرده است. وی خدمتی شایسته به عالم ادب در راه رسیدن به اعجاز قرآن انجام داده است.

.2 نظریّه نظم

عبد القاهر "نظم" را به چند شکل تعریف میکند، که در ادامه به آنها اشاره میشود:

-    »نظمال إنّما هو توخی معانی النحو و أحکامه و فروقه و وجوهه، و العمل بقوانینه و أصوله، و لیست معانی النحو معانی الألفاظ «... - الجرجانی، عبدالقاهر، 1995م، ص . - 454 نظم، فقط قصد کردن معناهای نحو1 و احکام و فرقها و وجوه نحو بوده و نیز عمل به قوانین و اصول نحو است و معنای نحو، معنای ألفاظ نیست.

نظم نزد عبد القاهر فقط معلّق کردن بعضی از کلام بر بعضی دیگر است و قرار دادن بعضی از کلام به سبب بعضی دیگر است - همان، ص - 13 و ایشان برای توضیح این تعریف؛ کلمه را بر سه گونه تقسیم کرده و میگوید: اسم و فعل و حرف و روابط بین این سه قسم از کلمه به این صورت است:

منظور از نحو، نحو وظیفی است معانی اولیه واژگان منظور نیست بلکه در نحو وظیفی: فاعلیت، مفعولیت، مضاف الیهیت و ... مطرح است.
 این راهها در ارتباط برخی از کلمهها به برخی دیگر است و این همان معناهای نحو و احکام نحو است و نشان میدهد که کلام از دو رکن اصلی، مسند و مسندإلیه به وجود میآید و یک کلام از حرف و فعل و یا از حرف و اسم در غیر مورد حرف و ندا به وجود نمیآید. 

-    عبدالقاهر در تعریف نظمالنظمُمیگوید:هُو» عمودُ نسجِ مفردات اللغهِ مِن کلامٍ فوضع الکلام الوضعلذی ا یَقتَضِیه علمُ النحو هو إخراجُ النَسِیجِ الکلامی مِن موادِ اللغه إجراجاً یَقتَضِیه النحوُ.« - محمود توفیق محمد سعد، جرجانی عبدالقاهر و عبدالرحمن، 1387ش، ص. - 48 عبد القاهر نظم را به عمود بافتن واژگان زبان از کلام تعریف میکند و چگونگی ساختار کلامی که آن را علم نحو اقتضا میکند، یعنی استخراج بافتههای کلامی از مواد زبان این در حالی است که علم نحو چنین استخراجی را اقتضا میکند.

-    جرجانی تعریف دیگری نیز برای "نظم" نموده و برای روشن شدن تعریف مثالی را ارائه میدهد:فالنظمُ»توخی العلاقاتِ نظم، هماهنگی در برقراری روابط روحی بین معانی واژگان است و این معانی که از واژگان درون جمله به دست میآید از خود تک تک واژگان، پیش از ترکیب فهمیده نمیشود بلکه معنای کلمه در وجود بیانی کلام از دو چیز جانشین است، که با هم به منظور القای یک معنی مهمی، ترکیب شدهاند:

الف - معنای معجمی وضعی ب - معنایی که ترکیب نحوی آن را اقتضا مینماید:

فاعل و مفعول و غیر آن از ساختار نحوی وقتی گفته میشود: "زید منطلق" معنای نحوی در جمله همان رابطهی بین معنای "زید" - از آن جهت که علم و مسندإلیه است - و معنای "منطلق" - از آن جهت که اسم و مسندبه است - میباشد - رابطه های روحی بین معنای "زید" و معنای "منطلق" میتواند متنوع باشد، به شکلی که قابل شمارش نیست، لیکن بنابر اصول و قوانین نحوی از قلمرو ترکیبی خارج نمیشود و لذا عبد القاهر برای این رابطهی بین "زید" و"الانطلاق" نه وجه را ذکر نموده است که عبارتند از: "زید منطلق"، "زید ینطلق"، "ینطلق زید"، "منطلق زید"، "زید المنطلق"، "المنطلق زید"، "زید هو المنطلق"، و"زید هو منطلق"، المنطلق هو زیدٌ.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید