بخشی از مقاله

بلندمرتبه سازي در شهر انسان محور با رويکرد امنيت اجتماعي
چکيده :
بلندمرتبه سازي و توسعه فضايي در ارتفاع ، در دهه هاي اخير خواه ناخواه به عنوان الگوي برتر سکونت در همه کشورها پذيرفته شده است و همواره به دليل عدم برخورد مناسب با پديده ي بلند مرتبه سازي ، مشکلاتي در نحوه ي استفاده از اين بناها وجود داشته است . در عين حال ساختمانهاي بلند مرتبه مي توانند در شرايط مناسـب به طور مطلوبي جوابگوي نيازها و ضرورتها ي محيط باشند. مسکن مطلوب فضـايي است که فراهم آورنده آرامش و آســـايش براي ساکن خويش باشد. نقش معماري بر روح و روان انسانهــايي است که مي خواهند از ســاختمان استفاده کنند؛ از اين رو رعايت نکـات روانشناختي در طراحي سـاختمانها امري مهم بر شناخت نيازها و انگيزش نحوه ي رفتار استفـاده کاربران با توجه به شکل دهي فضاهاي شهري در تحقق اهداف معمــاري ، تلقي مي شود. تجمــع کاربران در سطحي محدود و بهره گيري قابل توجه از منابع انرژي در ساختمانهاي بلند موجب شده تا به بررسي روند تأثير بلند مرتبه سازي طي فرآيند طراحي و بهره مندي از آن پرداخته شود. اين پـژوهش با نگاهي به بعد امنيت که مشخصه پايـداري اجتمــاعي مي باشد، عواملي را که متـأثر بر محيط کالبــدي در حوزه روان و آســايش هستند، به روش تحقيق توصيفي و کتابخانه اي مورد بررســي قرار مي دهد.
کلمات کليدي : ساختمان بلند مرتبه ، تعاملات اجتماعي ، امنيت ، فضاي باز، نظارت پذيري
مقدمه :
بلند مرتبه سازي به عنوان راهي براي ايجاد بيشتر فضاهاي شهري ، در طي بيش از يک قرن در جهان توجه انسان را به خود معطوف داشــته است . وقوع انقلاب صنعتـــي در اروپا و تحولاتــي که در پي آن در قرن ١٨ و ١٩ ميلادي حــادث گرديد، سبب ايجاد شهــرهاي جديد و به دنبال آن ساختمانهاي بلند با شيوه هاي امروز شد. در قرن بيستم ميلادي مسائلي از قبيـل افزايش جمعيــت ، نياز به اسکان بيشتر مردم در شهرها، ضــرورت استفاده از زمين در مراکز پر تراکـــم شهري ، تقاضـــاي مردم براي سکونت و يا کار در مراکز شهـــرها وکاهش هزينه هاي ناشــــي از گسترش افقي شهرها، از عوامل ساخت بناهاي بلند مرتبه به عنوان يک ضرورت در شهرهاي بزرگ جهان محسوب مي شد. (گلابچي ، ٥٣:١٣٨٠). تأثير و اهميت بنا و ساخت وساز مســـکن بدين سبب است که هرچند انسان در ابتدا خالق بنــاست ، اما در ادامه اين بناست که بر رفتار و فرهنــــگ وي و جامعه اي که در آن زندگي مي کند تأثير مي گذارد. به عبارت ديگر، تناسبات فضايي مختلف بر اساس سرشت انساني منشأ تأثيراتي بر انســان ها و جوامع انساني است ؛ يعني معماري هم فرهنگ ساز و هم زاده ي فرهنگ است . رسالت معماري طراحي فضاست . طراحي فضا و مديريت فضـــا نيز براي مديريت رفتاري است که داخل آن فضا اتفاق مي افتد؛ از اين رو، معماران در گذشته در خلق آثار هنري خود از منبع طبيعت ، فرهنگ و مــــذهب الهام مي گرفتند و از اين سه رکن در طـــراحي و معماري ساختمان ها بسيار بهره مي بردند. انگيزه ي اصلـــي معماران سنـتي ايراني بيان و انعکاس مفاهيم فرهنگي و باورهاي ديني مردم از يک سو و تحت تأثير قرار دادن رفتارهاي مردم توسط اين عناصر از سوي ديگر بوده است . امروزه معماري ايراني ، به دليل بروز برخي جنبه هاي از خود بيگانگي ، مورد تهاجم فرهنــگ غربي واقع شده و اين موضوع سبب کم رنگ شدن معماري ايرانيـ اسلامي در ساختمان هاي ايراني شده است . از آنجايي که معماري و سبک خانه نقــش مهمي در شکل دهي روابط ، خلق وخوي و فرهنگ اهل خانه دارد، کالبد بسياري از فضاهاي شهري و ساختمان ها يکي از زمينه هاي ظهور فرهنگ غربي و اروپايي را در ايران فراهــم کرده است . (محمدي ، ١٣٩١).آپارتمانها خود به دو گروه تقــسيم مي گردند، که در آن ساختمانهاي متــعارف و کوتاه تا ٨ طبقه ، و بيش از آن برج يا بلند مرتبه ناميده مي شوند.(١٩٩٥،Chiara and Crosby ). تهديداتي که سـاختمانهاي بلند مرتبه با خود به همراه دارند علاوه بر حوزة انرژي ، در حوزة کاربران نيز به چشـم مي خورد، مسائلي مانند کيفيــت فضايي و امنــــيت را تحت شعاع خود قرار مي دهد؛ لازم اســـت با توجه به نياز کاربران ، از مطالعه علوم رفتاري و دانش روانشنـــاسي محيطي استفـاده شود.(شولر،١٣٧،١٣٧٥). به دنبال آن مي توان گفت ؛ ازجمـــله عوامل در کاهش اثرات منفي زندگي در ارتفاع ، فضـــاهاي باز و جمعي در مجتمع مســـکوني مي باشد. فضاهاي جمعي اگر از طراحي مناسبي براي تجمع ساکنين برخوردار باشد، مي تواند به عرصه هايي براي تعامل و تبادل نظر سـاکنين مبدل گردد. اين فضــــاها را مي توان به نوعي در امتداد فضاها و عرصه هاي زندگي خصوصي افراد دانست که وجود آن در مجـتمع هاي مسکوني حياتي دانست .(کشفي و همکاران ، ٧:١٣٩١). ساختمـــانهاي بلند مرتبه علاوه بر استفــــاده براي هريک از کاربريهاي ، مسکـــوني ، اداري وتجاري ، مي توانند به صورت مناسبي براي عملکردهاي تلفيقي نيز مورد استفاده قرار گيرند و از آنها براي مرکزيت بخشيدن به فعاليتهاي مرتبط با يکديگر استفاده نمود. به کارگيري فرم هاي ســاده و منظم علاوه بر کمک به پايداري و ايستـايي ساختمان ، سبب افزايش ايمني در بناهاي بلنـــد مي گردد. وجود نظم و ترکيب مناســـب با ساختمانهاي اطراف ، تعـــادل ، تقارن و وحدت ، از عــوامل مؤثر در ايجاد فرم و نماي بصري مطلوب بناهاي بلند مي باشند. براي ايجاد مقياس انساني و مطلوب نمودن فرم بنا مي توان در فضاي اطراف ساختمان با ايجاد عمق ديد نسبت به ساختمان ارتباط مطلوبي بين فرم و بيننده به وجود آورد.(گلابچي :٥٢). نتايج حاصل از پيمايش نشان مي دهد در صورت تأمين خدمات و فضاهاي سبز و جمعــــي لازم ، گسترش در سطـــح و ارتفاع ،تأثير چنـداني در رضايت از قلمروهاي اوليه ، ثانويه و عمــومي ندارد. در عين حال گستــــرش در ارتفاع و هماهنگي کالبدي بنـــاها، ضمن ايجاد قلمرو عمومي و تقويت هويــت محلي ، قدرت قلمروهاي ثانويه را کاهـش مي دهد.
همچنيــــن بررسي ها نشـــان مي دهد، محدودة قلمـــروهاي طراحي شده بر قلمروذهني ساکنان نقش عوامل ادراکي - رواني ، اجتمـــاعي ، جغرافياي - فرهنـــگي بيش از ديگر عوامل از جمله عامل کالبـــــدي ، در رضايت از قلمروهاي مختلف مؤثر است .(عيني فر وآقالطيفي ، ١٧:١٣٩٠).
امنيت از مهم ترين توقعات براي زنــــدگي مطلـــــوب در شهرهاست و جنسيت از مهم ترين عامل شخصيتـــــي در درک امنيــــت ؛ و احساس امنيت اجتماعي از مولفه هاي سرزندگي فضاهاي عمومي محسوب مي شود. فقدان احســـاس امنيت زنان در فضاهاي باز عمومي شهرها بالاخص محلات مسکوني موجـب کاهش ســــرزندگي در اين مکانها مي شود. عوامل موثر در احســــاس امنيت شامل : اندازه فضـا، فــرم فضا، آسايش بصري ،آسايش محيطي ، ارتفاع و توقع ساکنين از فضا در زمانهاي گذشته تا کنون .
محور اصلي مقاله بررسي بلند مرتبه ها در مقياس انساني با محوريت امنيت اجتماعي و تأثير گذاري آن بر روان انسان در نحوه ي استفــاده از آن مي باشد. اين پژوهش با مطالعه بر حوزه روانشناسي محيطي با اشاره بر ادراکات انساني در حواس پنجگانه ؛ امنيت ، آسايش و خوانايي محيط ، با روش توصيفي وکتابخانه اي ، مورد بررسي قرار مي دهد.
١-ماهيت روانشناسي محيطي و حوزه هاي کارکردي آن
انسان با توجه به نيازها، ارزش ها و هدف ها ي خود محيط را دگرگون مي کند و بطور متقابل تحت تأثير محيط دگرگون قرار مي گيرد، به ويژه فن آوري پيشرفته ، عاملي براي دگرگوني سريع يه شمار مي آيد. طي بيست سال اخير رشته روانشناسي نيز به تأثير انسان بر محيــط و تأثير متقابل محيط بر انسان ، به يافته هاي علمي چشمـگيري دست يافته است . ارتبـــاط رفتارهاي متکي بر روان انســـان و محيط کالبدي ، توجه طراحان را به بررسي روانشناختي فضاهاي طراحي شده معطوف مي کند. به بيان ديگر رفتار و عملکرد افراد در محيط به ميزان قابل توجهي از شرايط و عوامل کالبدي – معماري آن محيط تأثير مي پذيرد. لذا با رويکرد
«تأمين فرصت ها» از قابليت هاي محيطي جهت اهداف مورد نظر طراحان بهره گيري نمود. (دانشپور و همکاران ، ١٣٨٨ :٣٢). روان شناسي محيطي از رويکرد سيستمي که امروزه در شــاخه هاي مختلف عــــلوم به عنوان رويکردي مدرن مورد استفاده قرار مي گيرد، پيروي مي کند و به مطالعه سازواره ها (ارگانيـــسم ها) به عنوان بخــشي از اکوسيستم ، با تأکيد بر مــــوازنه و وابستگي دروني سازواره ها و محيط ، مي پردازد. اين رشته در خلال دهه ١٩٦٠ شکل گرفــت و "روان شناسي محيطي و جمعيت " به عنوان يک بخش مســـتقل در انجمن روان شناسي آمريکا پذيرفته شـــده است .اهميت اين رشته در سال هاي اخير به دليل ملاحظات بيشــــتري که به خاطر مشکلات جمعيتي ، آلودگي هوا، کاهش منابع طبيعي و نياز به حفظ حيات وحش ، به مساله محيط زيست مي شود، افزايش يافته است ..
١-١ تأثير محيط بر رفتار
فرض بر اين است که محيط در سطوح مختلفي رفتار را تحت تأثير قرار مي دهد .رفتارهاي آني ، تابعي از وضعيتي هستند که در آن اتفاق مي افتند. براي مثال ، آرايش مبلمان در يک محيط بر شيوة تعامل افراد در آن محيط با يکديگر، تأثير مي گذارد. شخصيت مردم يک کشور، توسط طبيعت و نوع محيطي که براي مدتي طولاني در آن زندگي مي کنند شکل مي گيرد. تفاوت هاي نژادي در شخصيت ، تا حدّ زيادي ، به تفاوت محيط هايي که مردم نژادهاي مختلف براي چندين نسل در آن زيسته اند، بستگي دارد. (موس ، ١٩٧٦).
روان شناسان محيطي همچنين به مطالعه اثرات محله هاي مختلف زندگي انسان مثل محله هاي کم ارتفاع و ويلايي ، آپارتماني ، فقيرنشين و غيره بر پيدايش الگوهاي رفتاري مي پردازند. بنابراين وجود خط آسمان هاي مغشوش و شلخته قطعاً بر پيدايش الگوهاي رفتاري ناهنجار و ديد بصري آشفته دامن خواهد زد. اثرات خصوصيات مختلف نماها بر روي رفتار، از ديگر موضوعات مورد مطالعه در روان شناسي محيطي است . پژوهش بر روي تأثيرات انزوا و محيط هاي يکنواخت و خسته کننده را نيز مي توان در همين بخش قرار داد. علاوه بر مسائل مطروحه ، ارگونومي يا مطالعه جنبه هاي مختلف محيط نظير گرما، نور و غيره در ارتباط با کارايي و بهره وري نيز بخشي از روان شناسي محيطي را تشکيل مي دهد.


١-٢ روان شناسي محيطي کاربردي
هدف روان شناسي محيطي کاربردي ، مديريت بهتر محيط براي زندگي و رشد رواني بهتر است . اين رشته به مطالعه راه هاي مؤثر حفظ محيط طبيعي ، روش هاي بهتر طراحي شهرها و محلات ، و ابزارهاي ارتقاء آگاهي محيطي در بين مردم مي پردازد. روان شناسي کاربرد زيادي در برنامه ريزي شهري دارد. مطالعه بر روي چگونگي کارکرد اجتماعي ، نيازهاي روان شناختي مردم و علايق و سلايق آن ها بايد در برنامه ريزي رشد شهرها در نظر گرفته شود. از آنجا که محيط ، شکل دهنده و محدود کننده رفتارهاست ، برنامه ريزي مناسب به منظور اطمينان يافتن از حداکثر رضايت مندي ، کارايي و رشد، ضرورت دارد.
روان شناسي معماري به مطالعه چگونگي بازتاب نيازها و اولويت هاي مردم در سبک هاي معماري و نيز چگونگي شکل دهي رفتارها توسط طراحي هاي مختلف مي پردازد. پيش از به دست آوردن يک طراحي قابل قبول ، بررسي دقيق و مناسب نيازهاي فرهنگي ، اجتماعي و شخصي ساکنان ضرورت دارد. يک طراحي موثر بايد آزادي رفتار، تحرّک پذيري و انعطاف پذيري را به حداکثر برساند. از ديگر ملاحظات مي توان به استفاده درست يا نادرست از فضا و نيازهاي متفاوت و گاه متضاد محرمانگي و اجتماعي بودن اشاره کرد. آموزش مردم در مورد استفاده موثر فضا و مطالعات بعدي درباره اثربخشي انواع مختلف طراحي ها، ضرورت دارد. به عنوان مثال ، آگاهي از نقطه نظرات جديد درباره چگونگي طراحي نماها، مبلمان شهري و ... اهميت دارد. اطلاع دقيق از انواع فعاليت ها و برنامه ها و الگوهاي تعامل انساني که در يک محيط صورت خواهد گرفت ، براي طراحي مناسب معماري آن محيط ضرورت دارد (George Mathew ).
در روانشناسي محيط شاخه اي از روانشناخـتي قرار دارد. روان شناسي معماري به مطالعه واکنش هاي اســـتفاده کنندگان از فضاهاي ساخته شده توجه دارد. روانشناسي محيط معيار فضايي مورد استفاده خود را در مطالـــعه نگرش ها و برآوردهاي افراد از مـــحيط زيـست و نيز کيفيت چشم اندازها و اولويت ها همچنين رفتار مصرف کنندگان ، رفتار فضايي حامل معنا ، حوزة فاصله شناســــي و پيامد هاي کنش انسان بر محـيط زيست طبيعي و سرانجام تأثير محيط و فضاي ساخنه شده برروانشناسي رفتاري قررار مي دهد. (لينچ ، .(233:1374
٢-ابعاد شناخت شناسي پديدة شهر
شهر نوعي سازمان يافتگي اجتماعي در انطباق با فضا تلقي مي شود که ظهور آن در محور زماني با شرايطي خاص شــــکل گرفته است . و داراي مؤلفه هاي مشخصي همچون :نوع زيستگاه (مسکن )، نوع معيشت (اقتصاد)، نوع مـــديريت سياسي (رابطه قدرت .فضا)، نوع تقسيم کار اجتماعي ، نوع تقسيم فضا، نوع فرهنگ و روابط انساني ، مي باشد. انـــسان شناسي شهري رويکردي جامع و کل گرا نسبت به شهر دارد و در همۀ ابعاد به صورت تفکيک شده در ترکيبي پويا مورد مطالعه قرار مي دهد. (فکوهي ٢٨:١٣٨٣). يک مکان کاملاً مناســب و تطبيق يافته ، مکاني است که در آن عــــملکرد و شکل به خــوبي با يکديگر منطبق شده باشند. اين امر ممکـــن است از طريق انـــطباق مکان با فعاليت ، يا برعکس و يا با انطباق متـــقابل آنها صـورت گرفته باشد.
(کويين لينچ ، ٢١٤:١٣٨١). فضا فعـــاليت را پيشنهـــاد و همينطـــور آن را محدود مي کند. نارضايتي و عـــدم انطباق در مکان هاي موجود که زماني قابل قبول بودند ظاهر مي شوند. (همان : ٢٠١). «فضــــا» يکي از مفاهيـــمي است که بيشـــترين ابهام براي تبيين و مرزبندي آن وجود دارد و همين امر آن را به سوي درک ناپذيري ســوق مي دهد. دليل آن است که فضا را بايد بيـش از هر چيز به مثابه مکاني «تهـــي » و «خـــالي »
در نظر گرفت . جايي که هيچ چيـــز را در خود جاي نمي دهد. تجربه فـــضا خود نياز به نگـــريستن و در آن واحد حرکت در آن فضا دارد.
٣-فعاليتهاي ديداري و شنيداري در فضاهاي شهري
فعاليت هاي ديداري و شنيداري گسترده ترين گروه ارتباطات اجتماعي اند. اين گروه از فعاليت ها شکلي از فعاليــت اند که به طور مستقيم تحت تاثير برنامه ريزي شهري هستند. گستره ي فعاليت هاي فعالان نشـان دهنده ي فرصت هاي فضاي عمومي شـــهر براي تقويت پايداري اجتماعي است . اين که همه ي گروه هاي اجتماعي بدون در نظر گرفتن سن ،درآمد،پايگاه و زمينه ي ديني و نژادي مي توانند در حين انجام کارهاي روزانه در فضاي شهري رو در رو با هم ملاقات کنند يک خصوصيت قابل توجه و روش خوبي براي تامين اطلاعات کلي در مورد ترکيب و جامعيت جامعه است .در چنين شرايطــي مردم احساس امنيت و اطمينان بيــشتري براي تجربه کردن ارزش هاي مـــشترک انساني خواهند کرد که در زمينه هاي متفاوتي اتفاق مي افتد.
٤- ديدگاه انسان شناسي
انسانها در فضا زندگي مي کنند، حرکت مي کنند و در آن معنا مي آفرينند. راپورت مبنـاي رويکرد انـسان شــــناختي را به مجموعــه اي پويا از «صحـــنه ها» مي داند، محـدوده اي از فـضا با فعاليـتها و رفتـــارهايي با محيط و روابط قابل انتــظار آن . وي اين روابط را در سه گروه ؛ انـسانها با يکديگر، انسانها با اشياء و اشياء با يکديگر، طبقه بندي کرد. بر اين اساس ٤ عنصر اصلي : مکان ، زمان ، معني و روابط را محــيط انسان ساخت بر
شمرد. (فکوهي ٢٣٨:١٣٨٣). فضاهاي شهري از لحاظ کارکردي درچهار حوزه با يکديگر روابطي پويا دارند:
فضاهاي مسکوني ، فضاهاي کاري ، فضاهاي اوقات فراغت و فضاهاي حمل و نقل . (فکوهي ، ٢٤٥:١٣٨٣). در حوزة فضـاهاي مســـکوني که مور بحث فوق مي باشد به دو بخــش ، فضاهاي بيروني و دروني تفکيک مي شود که رفتار و نوع فعاليت انسان متأثر از آن مي باشد.
يکي از اساسي ترين مفاهيمي که لينچ مطرح کرد، مفهوم «خوانايي » در فضاي شهري بود . شکل ، رنگ ، نظم و ساماني است که ايجاد تصويري روشن و مشخص با بافتي مستحکم و مزاياي بسيار را از محيط زندگي آدمي آسان و ميسر دارد. نبود «خــــوانايي » در شهر انسان را به حــالتي از اظطراب و افسردگي سوق مي دهد که ناشي از احساس «گم شدگي » و از دست دادن حس «ايمني » به دليل آن است . (فکوهي ، ٢٠٨:١٣٨٣). لينچ پنج عامل سازندة سيماي شهري را؛ خوانايي ، راه ، لبه ، محله ، گره ، نشانه را بيان مي کند. (همان :٢٠٩). مازلو سلسله مراتبي از نيازهاي را قوي ترين تا ضعيف ترين پيشنهاد کرده است . به ترتيبي که نيازهاي ضعيف تر اولويت دارند. سلسله مراتب پيشنهادي او به ترتيــب زير است : نيازهاي فيزيولوژک ، نيازهاي امنيت و ايمني ، نيازهاي عاطفي و تعلق خاطر، نياز به احترام و رضايت و نياز به خود شکوفايي و نيازهاي شناختي را شــامل مي شود. به اعتقاد مازلورفتار انساني توسط سلسله مراتب نيازها برانگيخته مي شود.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید