بخشی از مقاله

تأثير سياست بين الملل بر رژيم هاي بين المللي ؛ بررسي انتقادي N.P.T
چکيده
حقوق بين الملل برخلاف پيشرفتهايي که در بخشي از حوزه ها داشته است در برخي حيطه ها موفق عمل نکرده است . رژيم هاي بين المللي جزو مقولاتي است که حقوق بين الملل به طور يکساني در آن پيشرفت نداشته است . رژيم هاي بين المللي دربرگيرندة اصول ، هنجارها، قواعد و رويه هاي تصميم گيري است که به صورت کنوانسيون ، معاهدة ، قرارداد، قطعنامه ها و اعلاميه ها متجلي مي شود. از جمله مواردي که پيشرفت در آن به کندي صورت گرفته است رژيم هاي بين المللي امنيتي است . شايد بتوان گفت معاهده منع و گسترش سلاحهاي هسته اي (N.P.T) در مرکز رژيمهاي بين المللي امنيتي قرار دارد.
فرضيه ما در اين مقاله اين است که اين رژيم تحت تاثير سياست بين المللي بر معاهده اي تبعيض آميز استوار است که حقوق و تعهدات نابرابري را بين دو گروه از کشورهاي داراي سلاح هاي هسته اي و کشورهاي فاقد سلاح هاي هسته اي ايجاد کرده است .
بررسي واقع بينانه مفاد معاهده ان پي تي و رويه دولتهاي دارنده سلاح هاي هسته اي نشان مي دهد که انتقال دانش هسته اي به کشورهاي غير دارنده ، تابعي از هدف اصلي معاهده يعني عدم گسترش سلاح هسته اي است . به طوري که کشورهاي دارا همچنان در پي آن هستند که مزيت نابرابر تملک بر سلاح هاي هسته اي را جلوه اي حقوقي داده و و اين امتياز يعني داشتن فن آوري هسته اي را براي خود حفظ کنند و اجازه ندهند ديگران به فن آوري بومي هسته اي دست يازند. بررسي مفاد ان پي تي ، به وجود آوردن بانک سوخت هسته اي و نوع برخورد با مسألۀ هسته اي جمهوري اسلامي ايران به خوبي مويد اين امر است .
واژه هاي کليدي : رژيم هاي بين المللي ، ان پي تي ، آژانس بين المللي انرژي اتمي ، بانک سوخت هسته اي ، مسأله هسته اي جمهوري اسلامي ايران .
مقدمه
تحت ساختار آنارشيک سيستم بين المللي رژيم هاي بين المللي متاثر از قدرت بازيگران در عرصه سيستم بين المللي هستند. شکل گيري و تداوم رژيم هاي بين المللي متاثر از قدرت و منافع دولت هاست . ابرقدرت ها به مراتب بيش از ساير دولت ها بر شکل گيري و دوام رژيم هاي بين المللي تاثير گذاشته اند. به گونه اي که بخشي از رژيم هاي بين المللي کنوني تحت قدرت ايالات متحده شکل گرفته و تداوم يافته اند. پس از جنگ هاني دوم ايالات متحده به مثابه قدرتمندترين دولت گيتي نقشي برجسته در شکل گيري بدنه اي قابل توجه از رژيم هاي و نهادهاي کنوني بين المللي داشته است .
سازمان ملل متحد،صندوق بين المللي پول ، سازمان تجارت جهاني و رژيم منع گسترش سلاح هاي هسته اي به مثابه برخي از برجسته ترين نهادها و رژيم هاي بين المللي در برهه زماني حيات يافته اند که ايالات متحده در نقش يک ابر قدرت بر محيط بين المللي اثر بخش بوده است .
ظهور سلاح هاي هسته اي و قابليت تخريبي بسيار دهشتناک آن جهان را متحول کرده و از سال ١٩٤٥ تا به امروز پيشرفت فناوري هاي هسته اي ، سياست جهاني را دستخوش تحولات بنيادين کرده است . تلاش هاي جهاني در جهت مهار گسترش سلاح - هاي هسته اي بعد از جنگ جهاني دوم ، پس از کش و قوس هاي فراوان سرانجام منجر به ايجاد مهمترين رژيم امنيتي با عنوان «پيمان منع گسترش سلاح هاي هسته اي » (N.P.T) در سال ١٩٦٨ شد که در سال ١٩٧٠ لازم الاجرا شد. اگرچه تشکيل مهم ترين رژيم امنيتي به ذات خود موفقيتي براي جامعۀ جهاني به شمار مي آيد ولي کشورهاي پيشرفته از جمله ايالات متحده تلاش کرده اند اين معاده به گونه اي تنظيم شود که بتوانند در نهايت برتري خود را به عنوان کشورهاي داراي سلاح مخرب هسته اي حفظ کنند.
در اين مقاله سعي بر آن است که نقش و تأثير قدرت ها در شکل گيري آنها به ويژه رژيم هاي امنيتي و به خصوص روند شکل گيري معاهده «منع گسترش سلاح هاي هسته - اي » مورد بررسي قرار گرفته و ضمن بيان اغراض و اهداف قدرت ها از بوجود آوردن آن ، ايرادات شکلي و ماهوي آن نيز بيان شود. همچنين به نقش ايالات متحده در تشکيل بانک سوخت هسته اي به عنوان راهکاري در جهت تحکيم و تضمين عدم اشاعه افقي و نيز فشار بر دولت هاي غيرهسته اي که به دنبال به دست آوردن فن آوري صلح آميز هسته اي مطابق N.P.T هستند - از جمله دربارة پرونده هسته اي جمهوري اسلامي ايران - اشاره خواهد شد.
چارچوب نظري
سياست بين الملل همانند بخش هاي ديگر زندگي اجتماعي انسان ، شامل ترکيبي از همکاري و تعارض است . در سياست بين الملل همکاري و تعارض با هم وجود دارند. دو شاخۀ اصلي و تاريخي تفکر در سياست بين الملل يعني واقع گرائي وليبراليسم دربارة تعارض و همکاري ديدگاه هاي متفاوتي دارند.
از چشم انداز نوواقع گرايي ، ساختار آنارشيک نظام بين المللي کليد درک رقايت و تعارض در عرصه بين المللي است که محدوديت هايي ساختاري بر دولت ها تحميل مي نمايد. براين اساس تمايل دولت ها براي همکاري بين المللي تحت تاثير تبعات ساختار آنارشيک سيستم قرار مي گيرد. (١٩٩٢٨٣,Griffiths).
به باور واقع گرايان ، نهادها و سازمان هاي بين المللي بازتاب دهندة قدرت کشورهاي عضو هستند و هويت و نقش مستقلي در روابط بين الملل ندارند و تنها به صورت حاشيه اي بر سياست بين الملل تأثير مي گذارند (١٩٨٦:٩٥ ,Waltz). به باور آنها نهادهاي بين المللي قادر نيستند آثار محدود کننده آنارشي بر همکاري ميان دولت ها را تخفيف دهند. به طور کلي واقع گرايان تحليل بدبينانه اي از امکان همکاري بين المللي و توانايي نهادهاي بين المللي ارائه مي دهند (١٩٨٦٣٠٤,Gilipin).
نهادگرايان نئوليبرال در سنت ليبراليسم نيز بر اين باورند که در آنارشي ، عامل اصلي عدم همکاري ، عدم اعتماد و فريبکاري بازيگران است و نهادهاي بين المللي مي توانند اين بي اعتمادي و فريبکاري را کاهش دهند. اين کاهش بي اعتمادي و کم شدن فريبکاري مي تواند همکاري را بيش از پيش افزايش دهد.
ليبرال ها در مناظره نئو نئو به نوواقع گرايان نزديک شده اند. روبرت جرويس از برجسته ترين نظريه پردازان نوواقع گرا بر اين است که بين نئوليبرال ها و نوواقع گرايان فاصلۀ چنداني وجود ندارد (١٩٩٩٤٣,Jervis). اما برغم نزديکي نهادگرايي نئوليبرال به نو واقع گرايي ، تفاوت هايي در مفروضه هاي دو نظريه وجود دارد. از برجسته ترين تمايزات آنها نقش نهادها و رژيم هاست . از نظر نئوليبرال ها، دولت ها با ايجاد الگوهايي از قواعد، هنجارها و فرآيندها، اطمينان بيشتري پيدا مي کنند که ساير دولت ها به اين قوانين تن در مي دهند و دولت هاي خاطي تنبيه خواهند شد. آنها باور دارند که رژيم ها، همکاري را تسهيل مي کنند و دولت ها را قادر مي نمايند که تحت آنارشي به همکاري روي آورند.
از چشم انداز نو واقع گرايي انگيزش بقا در آنارشي دولت ها را ناگزير مي نمايد که نسبت به ميزان بهره مندي يکديگر از همکاري هاي بين المللي با حساسيت و نگراني بنگرند (٤٣ :١٩٨٤ ,Keohane).چرا که تنها ضامن بقاي دولت ها ، قدرت آنهاست ، لذا دولت ها با حساسيت به ميزان قدرت يکديگر مي نگرند. در مجموع مي توان گفت نئوليبرال ها در گزاره هاي زير با نوواقع گرايان دربارة رژيم هاي بين المللي تفاوت دارند؛
١- رژيم ها کشورها را قادر به همکاري مي کند
٢- رژيم ها مصلحت عمومي را تقويت مي کند
٣- رژيم ها وقتي بهتر توسعه مي يابند که يک هژمون مهربان و آرام آنها را تقويت و حمايت کند
٤- رژيم ها جهاني شدن و نظم جهاني ليبرال را پيش مي برند (خضري ، .(71 :1389
اما از نظر نو واقع گرايان همکاري حاصل چگونگي توزيع قدرت در نظام بين الملل است . واقع گرايان هرگونه همکاري را حاصل فرضيه تهديد يا فرضيۀ ثبات هژمونيک مي - دانند. به اين معني که تهديد مشترک کشورها را به سوي همکاري سوق مي دهد. فرضيه هژمونيک هم هرگونه همکاري را معلول يک هژمون مي داند. از نظر نوواقع گرايان همکاري حاصل انتخاب عقلايي کشورها براي بيشنيه سازي منافع ملي است و توسعه و تعميق همکاري نيز بر اساس تحليل هزينه - فايده صورت مي گيرد و در اين بين چگونگي توزيع قدرت در همکاري ها بين المللي نقش تعيين کننده دارد. بنابراين نهادهاي بين المللي ازجمله رژيم ها، مستقل از کشورهاي عضو نيستند و نقش تعين کننده اي در فرايند همکاري ايفا نمي کنند (دهقاني فيروزآبادي ، ١٣٨٩: ٣٩). قدرت هژمون درصدد است که اصول اساسي ، هنجارها، قواعد و قوانين و رويه هاي اصلي را خود تعيين کند و بر همين اساس رژيم هاي بين المللي متاثر از منافع هژمون هستند( Alder .(and Barnet, 1998: 16
بنابراين از نظر نوواقع گرايان رژيم ها عواملي هستند که در چارچوب قدرت مورد توجه قرار مي گيرند . بنابراين نهادها و رژيم هاي بين المللي ، موجوديت هايي مستقل نيستند بلکه تحت تاثير قدرتمندترين دولت ها قرار دارند ( Hasenclever, Mayer and
٨٧-٨٦ :١٩٩٧ ,Rittberger). بنابر آنچه گفته شد از نظر نوواقع گرايان ، قدرت هاي بزرگ به دليل منافع خاصي که دارند، مي توانند رژيم هاي خاصي را ايجاد کنند به طوري که مي توان گفت بسياري از رژيم ها و نهادهاي بين المللي در واقع مخلوق دولت هاي قدرتمند هستند و پناهگاهي براي منافع مادي و غيرمادي آنها به حساب مي آيند ( ,Mansfield ٦٠٥-٥٧٥ :١٩٩٥). در اين پژوهش از چشم انداز نو واقع گرايي به بررسي رژيم منع گسترش سلاح هاي هسته اي پرداخته خواهد شد.
١- رژيم هاي بين المللي (International Regimes)
مفهوم رژيم به معناي امروزي آن نسبتا جديد است و در دهۀ ١٩٧٠ به اصطلاح مشترکي تبديل شد. تمرکز اخير بر رژيمها بايد به عنوان مرحلۀ جديدي در سنت قديمي و اساسا اروپايي در نظر گرفته شود که به دوران حقوقدان هلندي هوگوگروسيوس (١٦٤٥ ١٥٨٣) - که بيشتر به عنوان پدر حقوق بين الملل شناخته شده است برمي گردد. (بيليس و اسميت ، ١٣٨٣: ٦٧٦-٦٧٥)
در دهۀ ١٩٧٠ ميلادي مجموعه اي از تحولات جهاني نظريه پردازان روابط بين الملل را تشويق کرد تا به دغدغه هاي نظري قديمي دربارة نقش قوانين در نظام بين الملل بر گردند. اين نسل جديد نظريه پردازان که عمدتا آمريکايي بودند آگاهانه در پي توسعۀ روابط بين الملل به عنوان علمي اجتماعي بودند. آنها با استفاده از پژوهش ، ادبيات عظيمي را به وجود آورده بودند که ديگر به ايالات متحده محدود نمي شد و به طور روز افزوني پيچيده و متنوع شده بود. شايد عاملي که باعث شد نظريه پردازان روابط بين الملل ، رژيم ها را در دهۀ ١٩٧٠ميلادي مورد توجه قرار دهند، آگاهي فزاينده نسبت به اين مسأله بود که ايالات متحده حداقل در غرب نقش هژمون را طي و بعد از جنگ جهاني دوم بازي کرده بود.
استدلال اين بود که ايالات متحده قادر بوده است به علت برتري قدرت خود در نظام بين الملل اين نقش را ايفا کند. آمريکا در اين دوره به دليل جايگاه هژمونيک خود قادر بوده مجموعه پيچيده اي از رژيمهاي اقتصادي ايجاد و تقويت کند. در واقع رژيمها يک نقش مياني در رونق روز افزون اقتصاد بعد از جنگ جهاني دوم بازي کرده اند.
به طور کلي مي توان گفت با اينکه تمرکز بر اصطلاح رژيمها جديد است اما رژيمها در سنت دير پاي تفکر درباره حقوق بين الملل جادارد. اگر چه تعاريف زيادي از يک رژيم وجود دارد، اما تعريفي که به طور گسترده مورد استفاده قرار گرفته در اوايل دهۀ ١٩٨٠ به وسيلۀ استيون کراسنر (Stephen Krasner) ارائه شده است . اين تعريف در محافل آکادميک نيز پذيرفته شده است . وي رژيمهاي بين المللي را اينگونه تعريف مي نمايد:
مجموعه اي از اصول ، قواعد صريح يا تلويحي ، هنجارها و رويه هاي تصميم گيري هستند که به واسطۀ آنها توقعات بازيگران پيرامون موضوعات خاصي با هم تلاقي کرده و خواسته - هاي بازيگران برآورده مي شود. در اين تعريف اصول در رابطه با اهداف بازيگران هستند و هنجارها در رابطه با رفتار بازيگران هستند. قواعد تنظيم کننده رابطه بين اهداف و رفتار يعني اصول و هنجارها هستند. رويه هاي تصميم گيري نيز فرآيندهايي هستند که به موجب آن بازيگران تصميمات خود را مي گيرند. بازيگران عمدتا دولتها هستند اما شرکتها، سازمانها وافراد نيز مي توانند ايفاي نقش کنند (عسگرخاني ، ١٣٨٣: ٦٥).
رژيم هاي بين المللي بر اساس ميزان انتظارات درباره رعايت قواعد به چند دسته تقسيم مي شوند: در صورتي که توافق رسمي دربارة رژيمي وجود نداشته باشد ولي توافق لازم در مورد ضرورت رعايت قواعد غير رسمي وجود داشته باشد مي توان گفت نوعي «رژيم تلويحي ١» پا گرفته است . در مقابل در صورت وجود قواعد رسمي اما انتظاري دال بر ضرورت رعايت قواعد مزبور موجود نباشد «رژيم منسوخ » و در شرايطي که سطح توقع و وحدت نظر در زمينه ضرورت رعايت قواعد در سطح بالايي باشد، با «رژيم کامل و تمام عيار٢» مواجه خواهيم بود (٢٣٥ :١٩٩٧ ,Little).
اورنگ يانگ در يک تقسيم بندي کلي رژيم ها را به رژيم هاي خودجوش ، تحميلي و مذاکره اي تقسيم مي کند. رژيم هاي خودجوش رژيم هايي هستند که فرآيند شکل گيري آنها محصول فعاليت اجتماعي بشر يا نوعي مهندسي اجتماعي است . رژيم هاي تحميلي توسط قدرت يا قدرت هاي قوي و مسلط ايجاد شده و بر ديگر بازيگران تحميل مي شوند البته اين تحميل مي تواند آشکار يا غير آشکار باشد. رژيم هاي مذاکره اي هم محصول تلاش هاي ارادي و مشترک مشارکت کنندگان در آنها هستند (١٠١-٩٨ :١٩٨٣ ,Young).
پوچالا و هاپکينز نيز رژيم هاي بين المللي را به دو دسته رسمي و غير رسمي تقسيم مي کنند. از نظر آنها رژيم هايي که از راه سازمان هاي بين المللي مطرح شده اند و داراي رسميت و مقررات مشخصي هستند، رژيم هاي رسمي و رژيم هايي که محصول توافق ضمني اعضا و در جهت تأمين منافع مقطعي کشورها هستند، رژيم هاي غيررسمي هستند (٦٥ :١٩٨٣ ,Puchala and Hopkins).
١-١ انواع رژيم هاي بين المللي
رژيم هاي بين المللي از نظر موضوع ، حيطه ها و قلمرويي که به آن مي پردازند به انواع مختلفي تقسيم مي شوند که در ذيل به آنها اشاره مي شود.
الف ) رژيم هاي محيط زيست
با آگاه شدن روز افزون دانشمندان از خساراتي که به محيط زيست جهان وارد مي شود ضرورت ايجاد رژيم هاي محيط زيست نيز به تدريج افزايش مي يابد.
آلودگي نفتي ، گرم شدن زمين و آسيب لايۀ ازون از جمله موضوعاتي هستند که توجه افکار عمومي را به خود جلب کرده اند. به عنوان مثال کنوانسيونهاي بين المللي برمي گردد و کنوانسيون جامع دربارة تنوع زيستي در دسامبر ١٩٩٣ لازم الاجرا شد.
براي حفظ گونه هاي گياهي و حيواني که در معرض تهديد قرار گرفته اند به دهۀ ١٩٧٠ (بيليس و اسميت ، ١٣٨٣: ٦٨٦) به طور کلي بحث و تبادل نظر دربارة هر چه کار آمدتر کردن رژيمهاي زيست محيطي به يکي از دغدغه هاي طرفداران محيط زيست تبديل شده است .
ب ) رژيم هاي ارتباطي و مخابراتي
پيش از قرن نوزدهم مهم ترين حوزه هاي ارتباط بين المللي به وسيلۀ رژيم ها تنظيم مي - شد که به کشتيراني و خدمات پستي مربوط مي شدند. اما با پيشرفت هاي بيشتر در فناوري ، ضرورت وجود رژيم ها به تنظيم بين المللي هواپيمايي و ارتباطات راه دور نيز گسترش پيدا کرد. در مجموع شبکۀ رژيم ها بايد به عنوان بخش ضروري از زير ساخت - هايي ديده شود که اساس اقتصاد جديد بين الملل را تشکيل مي دهند.
بدون اين زير ساخت ها تجارت بين الملل ، سرمايه گذاري خارجي و نظام پولي جهاني نمي تواند دوام يابد. به عنوان مثال سازمان بين الملل دريايي و سازمان بين المللي هوانوردي غير نظامي هر دو آژانسهاي تخصصي سازمان ملل متحد هستند که مسئول تدوين تعداد زيادي از کنوانسيونهايي هستند که به تقويت رژيم هايي مي پردازند که بايد در اين حوزه هاي مهم حمل و نقل بين الملل رعايت شود (بيليس و اسميت ، ١٣٨٣: .(688
ج ) رژيم هاي اقتصادي
اغلب استدلال شده است که رژيم ها در حوزة اقتصادي بيشتر از ساير حوزها، تثبيت شده اند. اقتصاد بين الملل نمي توانست در نبود زير ساخت هايي عمل کند که از سوي رژيم هاي ارتباطي به وجود آمده بود.
اين دو گروه رژيم به طور جدايي ناپذيري به يکديگر مرتبط هستند. بايد توجه کرد رژيمهاي اقتصادي نشان دهندة تلاش هاي مجدانۀ ايالات متحده است که اين کشور سعي داشت مجموعه اي از رژيم هاي مبتني بر قواعد ليبرال را تثبيت کند. ايالات متحده خواهان آن بود تا رژيمي تجاري مبتني بر قواعد تجارت آزاد ايجاد کند و گات نيز به منظور رسيدن به همين هدف ايجاد شد. همچنين مجموعه اي از سازمان هاي بين المللي مانند صندوق بين المللي پول و بانک بين المللي توسعه و باز سازي بعد از سال ١٩٤٥ ايجاد شدند تا محيط را براي شکوفايي تجارت تقويت سازند.
اگر چه به علت ظهور برخي ضعف هاي اقتصادي آمريکا نگراني هايي دربارة فروپاشي رژيم هاي اقتصادي که اين کشور به وجود آورده بود وجود داشت اما رژيم هاي اقتصادي که بعد از سال ١٩٤٥ به وجود آمدند به طور چشمگيري انعطاف پذير بوده اند (بيليس و اسميت ، ١٣٨٣: ٦٨٩).
د) رژيم هاي امنيتي
اگر چه رژيمهاي امنيتي عمدتا پديده اي قرن بيستمي هستند که به دولتها اجازه مي - دهند تا از مشکلات و تنگاهاي امنيتي بگريزند اما مي توان نمونه هاي پيشين را نيز شناسايي کرد. به عنوان مثال کنسرت اروپا رژيمي را تشکيل مي داد که بعد از جنگهاي ناپلئوني ، دولتهاي محافظه کار اروپا براي مقابله با انقلابها و مخاصمات آينده آن را ايجاد کرده بودند. تلاش هاي مستمر براي ايجاد رژيم هاي تمام عيار امنيتي تنها در قرن بيستم و به ويژه شروع جنگ سرد رو به گسترش گذاشت . اما کار آمد بودن اين رژيم ها اغلب مورد ترديد قرار گرفته است .
يک رژيم بين المللي امنيتي مجموعه اي است از اصول ، قواعد و هنجارهايي که اجازه مي دهد کشورها در رفتار با بازيگران «خويشتن دار» باشند. البته بر اين اساس اين باور که ديگر کشورها نيز متقابلا خويشتن دار خواهند بود. اين مفهوم از رژيم نه تنها قواعد و انتظاراتي را که تسهيل کنندة همکاري است دربرمي گيرد، بلکه شکلي از همکاري را که بيشتر در پي منافع شخصي کوتاه مدت نيز هستند، شامل خواهد شد ( :١٩٨٣,Jervise ١٧٣). در هر حال موافقت نامه هاي کنترل تسليحاتي ، رژيمهاي امنيتي - هر چند شکننده - را ايجاده کرده اند. موافقت نامۀ منع آزمايش محدود در سال ١٩٦٣ بدون شک ممنوع کردن آزمايشهاي جوي را تشويق مي کرد. موافقت نامۀ منع گسترش تسليحات هسته اي در ١٩٦٨ همچنان به عنوان قيد و بندي براي افزايش تعداد دولت هاي دارنده تسليحات هسته اي محسوب مي شود. اين رژيم اگر چه بي ثبات است اما از حمايت گسترده اي برخوردار است . به گونه اي که اگر کشوري اين موافقنامه را نقض کند با مخالفت گسترده اي روبه رو خواهد شد (بيليس و اسميت ، ١٣٨٣: ٦٨٦).
به طور کلي رژيمهاي امنيتي از جمله کنترل تسليحات و دستيابي به خلع سلاح امروزه در سطح جهان به عنوان مهم ترين شرط لازم براي ايجاد صلح و ثبات بين المللي در نظر گرفته مي شود. که البته دستيابي به توافق دربارة اين رژيم ها منوط به شرايطي است که خواست مشترک بازيگران ، باور مشترک به ارزش ها، عدم تمايل بازيگران به فزون طلبي و اعتقاد بازيگران به اينکه جنگ و منازعه و پي جويي امنيت بر اساس اقدامات و تدابير انفرادي به ذات خود موجب افزايش هزينه ها براي کشور خواهد شد، از
جملۀ آنهاست (کيوان حسيني ، ١٣٧٨: ١٤٦-١٤٣).

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید