بخشی از مقاله
چکیده
آزادسازی اقتصادی مجموعهای از اقدامات برای تفویض اختیارات بخش عمومی به بخش خصوصی از طریق حداقلکردن دخالت دولت در بازار و تقویت مکانیسم بازار است. حذف موانع بازارهای مالی، آزادسازی قیمتهای تحت کنترل، کاهش یارانههای مستقیم و غیرمستقیم، گرایش به نظام ارزی شناور، آزادسازی تجارت خارجی و حذف تعرفه های تجاری، گسترش سرمایهگذاری خارجی و بازار محور شدن نرخ بهره، از جمله اقدامات موثر در فرآیند آزادسازی اقتصادی هستند. شاخص آزادسازی اقتصادی بنیاد هریتیچ از سال 1995 میلادی به صورت سالیانه و به منظور بررسی عوامل مؤثر بر آزادسازی اقتصادی، برای اغلب کشورهای جهان محاسبه میشود. لذا، باتوجه به این که آزادسازی اقتصادی تاثیرات عمدهای بر درآمدها و رشد اقتصادی دارد، این پژوهش به بررسی تأثیر آزاد سازی اقتصادی بر رشد اقتصادی بر مبنای وقفههای مالیاتی در ایران در دوره ی زمانی1360-1393 پرداخته است. برای رسیدن به این هدف،این پزوهش از مدل اقتصاد سنجی خودرگرسیون برداری - var - و از روش جوهانسون-جوسیلیوس برای بررسی همانباشتگی استفاده کرده است. نتایج حاصل شده، نشان میدهد که فرآیند آزادسازی اقتصادی تأثیر معنیداری بر شاخص رشد اقتصادی در ایران داشته است.
کلید واژگان : شاخص رشد اقتصادی، آزاد سازی اقتصادی، وقفههای مالیاتی
-1مقدمه
امروزه برنامه ریزان و تصمیم سازان ارکان مختلف کشور در پی ارزیابی سریع و دقیق تصمیمها و سیاستهای خود هستند. این سرعت و دقت تا جایی اهمیت دارد که بتوان زمان لازم برای اجرای تغییرات و تعدیلهای احتمالی الگوها و برنامه ریزیها فراهم آورده و از هدر رفتن منابع و فرصتها جلوگیری نمایند. بهبود زندگی مردم و افزایش سطح رفاه عمومی از اهداف دولتهای مختلف جهان بوده و در رسیدن به این اهداف،جهانی شدن اقتصاد و رشد اقتصادی دولت نقش عمدهای را ایفا میکند. بنابراین پی بردن به عواملی که با افزایش سطح رفاه عمومی و پیشرفت اقتصادی کشورشودحائز اهمیّت است. شاخص آزادسازی اقتصادی از سال 1995 میلادی به صورت سالیانه به منظور بررسی عوامل مؤثر بر آزادسازی اقتصادی برای اغلب کشورهای جهان محاسبه شد. آزادسازی اقتصادی شامل مجموعه اقداماتی به منظور برداشتن کنترل های دولتی از بازارهای مالی، کالاها و خدمات و کار و بخش خارجی و واگذاری آن به مکانیسم بازار است. عمده این اقدامات عبارتند از :برداشتن کنترل از بازارهای مالی، رهاسازی قیمتهای تحت کنترل و واگذاری تعیین قیمت به نیرو های بازار، حذف یارانه و تعدیل قیمتهای یارانه ای، گرایش به نظام ارزی شناور مستقل یا شناور نظارت شده، تغییر رسمی ارزش پول، آزاد شدن تجارت خارجی و برداشتن انواع تعرفه های تجاری و محدودیتهای مقداری، استفاده از مشارکت سرمایه گذاران و استقراض خارجی و آزاد شدن نرخ سپرده های بانکی. بخشهای مختلف مقاله پیشرو، بدین شرح ساماندهی شده است . در بخش دوم به بررسی مبانی نظری و پیشینه پژوهش پرداخته شده است. سپس در بخش سوم، ویژگیها و چارچوب مدل نظری مورد استفاده بیان شده است. پس از استخراج معادلات الگو، در بخش چهارم با تعیین مقادیر ورودی مدل و ارزیابی اعتبار آن، رابطه متغیرهای مورد نظر بررسی شده است. در نهایت، نتایج و پیشنهادات سیاستی در بخش پنجم ارایه شده است.
-2 مبانی نظری و پیشینه پژوهش تعریف رشد اقتصادی
به تغییر کمی هر متغیّر طی یک دوره معین زمانی، رشد گفته میشود - متوسلی، - 1382 رشد اقتصادی ، افزایش بلند مدت ظرفیت تولید به منظور افزایش عرضه کل جهت تأمین نیازهای جمعیت است. - فرجادی ، - 1378 در واقع رشد اقتصادی هر کشور، بیانگر رشد مداوم تولید است؛ که در اغلب موارد، با افزایش جمعیّت و یا معمولا با تغییرات زیربنایی همراه است. - قره باغیان، - 1372
رشد اقتصادی به تعبیر ساده عبارت است از افزایش تولید یک کشور در یک سال خاص در مقایسه با مقدار آن در سال پایه . در سطح کلان، افزایش تولید ناخالص ملی - GNP - یا تولید ناخالص داخلی - GDP - در سال مورد بحث به نسبت مقدار آن در یک سال پایه، رشد اقتصادی محسوب میشود. علت این که برای محاسبه رشد اقتصادی، از قیمتهای سال پایه استفاده میشود آن است که افزایش محاسبه شده در تولید ناخالص ملی، ناشی از افزایش میزان تولیدات باشد و تأثیر افزایش قیمتها - تورم - حذف گردد. عوامل رشد اقتصادی عبارتند از:
روند رشد اقتصادی بهکمک دو نوع عامل مشخص میشود: -1 عوامل اقتصادی؛ عوامل اقتصادی رشد عبارتند از:
منابع طبیعی؛ وجود منابع طبیعی فراوان، امری ضروری است. البته برای رشد اقتصادی باید در کنار منابع سرشار، استفاده مطلوب و صحیح از این منابع نیز مدّ نظر قرار گیرد؛ تا میزان اتلاف منابع به حداقل رسیده و دوره استفاده از منابع، طولانیشود.
تمرکز سرمایه؛ سرمایه، بهمعنی ذخیره عوامل فیزیکی قابل تولید مجدّد در روند تولید است .تمرکز سرمایه، یک عامل کلیدی در روند رشد اقتصادی است. از یک سو، تمرکز سرمایه بر تقاضا اثر میگذارد و از سوی دیگر، برای تولید آتی، کارآیی تولید ایجاد خواهد کرد. بهمین دلیل، تمرکز سرمایه و شتابان کردن روند آن برای افزایش تولید ملّی، بهنحوی که بتواند با افزایش جمعیّت مقابله کند، لازم است .
پیشرفتهای تکنولوژیک؛ تغییرات تکنولوژیک در پیوند با تحوّل روشهای تولید و منبعث از نوآوری و استفاده از روشهای نوین در تولید است. تغییرات تکنولوژی سبب افزایش بهرهوری کار، بازدهی سرمایه و سایر عوامل تولید میشود.
سازمان تولید؛ سازماندهی تولید، نقش مهمی در جریان رشد اقتصادی دارد. سازماندهی تولید بهمعنی حداکثر استفاده از عوامل تولید در فعالیّتهای اقتصادی است؛ که بهکمک عوامل تولید - سرمایه و کار - ، میآید و بازدهی آنها را افزایش میدهد.
تقسیم کار و مقیاس تولید؛ تخصیص و تقسیم کار، سبب افزایش بازدهی نیروی کار میشود. این مسئله، سبب تولید در مقیاس زیاد شده و به توسعه صنعتی کشور میانجامد.
تغییرات زیربنایی؛ تغییرات زیربنایی نمایانگر انتقال از جامعهسنّتی کشاورزی به بخش مدرن صنعت است؛ که شامل انتقال رو به رشد از نهادهای اجتماعی موجود، طرز تفکر اجتماعی موجود و ایجاد انگیزه است. چنین تغییراتی سبب افزایش فرصتهای اشتغال، بازدهی زیاد نیروی کار، افزایش تمرکز سرمایه، استفاده بیشتر از منابع طبیعی جدید و بالأخره بهبود در نحوه تولید میشود.
-2 عوامل غیر اقتصادی رشد؛ این عوامل عبارتند از:
عوامل اجتماعی؛ شیوه تفکر اجتماعی، ارزشها، نهاد، عرف و فرهنگ بر رشد اقتصادی بیتأثیر نیستند.
عامل انسانی؛ نیروی انسانی، یک عامل مهم در رشد اقتصادی مدرن است. البته رشد اقتصادی تنها بستگی به اندازهها و میزان نیروهای انسانی ندارد؛ بلکه به کارآیی آن نیز بستگی دارد.
عوامل سیاسی و تشکیلاتی؛ عوامل سیاسی و تشکیلاتی نیز نقش مهمی در رشد نوین اقتصادی دارند. رشد اقتصادی بریتانیا، آلمان غربی، آمریکا، ژاپن، فرانسه و هلند، تا حدّی بهدلیل ثبات سیاسی، بوروکراسی و تشکیلات اداری قوی این کشورها از قرن نوزدهم به بعد است. - آغمیونی، - 1382
روشهای محاسبه تولید ناخالص داخلی1
به طور کلی سه روش برای محاسبه تولید ناخالص داخلی وجود دارد: روش ارزش افزوده، روش تولید یا هزینه و روش درآمدی که مختصراً به توضیح هریک از آنها خواهیم پرداخت.
-1 روش ارزش افزوده :تفاضل ارزش ستانده و مصرف واسطه همان ارزش جدید ایجادشده یا ارزش افزوده است. در این شیوه محاسبه، ابتدا کلیه فعالیتهای اقتصادی را به بخشهای متفاوت تقسیمبندی میکنیم سپس ارزشهای اقتصادی را که هر بخش ایجاد کرده است، محاسبه میکنیم. از آنجا که طبق تعریف مبنای محاسبه، ارزشهای اقتصادی ایجادشده هر بخش در سال جاری توسط عوامل تولیدی مربوط به آن بخش است، ارزش کالاهای واسطهای و نیمهساخته مربوط به سال یا سالهای قبل و نیز تمام هزینههای واسطهای - مشارکت بخشهای دیگر - را از آن کسر میکنیم .در واقع ارزش افزوده هر بخش متناظر با حقوق و دستمزد، اجاره، بهره و سود عوامل تولید آن بخش است، زیرا ارزشهای تولیدشده در این بخش از طریق یکی از این چهار مجرا به عوامل تولید آن بخش تعلق میگیرد. بنابراین جمع ارزش افزوده اقتصاد در یک دوره معین معادل درآمد عوامل تولید در آن دوره است که برابر با تولید ناخالص داخلی به قیمت عوامل است و چنانچه کل خالص مالیاتهای غیرمستقیم را با این مقدار جمع کنیم، تولید ناخالص داخلی به قیمت بازار به دست میآید - قیمت عوامل، ارزشی است که عوامل تولید خود آن کالا ایجاد کردهاند و قیمت بازار قیمتی است که در بازار مبادله انجام میشود - . در حسابهای ملی ایران روش جمع ارزش افزودهها بهعنوان روش اصلی محاسبه تولید ناخالص داخلی مورد استفاده قرار میگیرد.
-2 روش مخارج یا تولید :با محاسبه مخارج انجامشده در اقتصاد به عنوان تقاضای کل ایجادشده به رقم GDPدست
: 1 اقتصاد کلان، نظریهها و سیاستها، شاکری، عباس، جلد اول.