بخشی از مقاله

چکیده

فرهنگ - زبان به مثابه عامل کلیدي فرهنگ - بهعنوان جزء جداییناپذیر زندگی بشر است که پس از اقتصاد، قابلیت تبدیل شدن به نوعی امپریالیسم را دارد بههمینمنظور نوشتار حاضر، در پی پاسخ بهاین پرسشی است که نقش زبان بهعنوان عاملی براي سلطه فرهنگی در عصر حاضر چگونه ارزیابی میشود؟ و در قالب فرضیه، براین اعتقاد است که زبان میتواند نقش نرم افزاري در احیاي امپریالیسم در عصر کنونیایفا کند. اهمیتاین موضوع بدین جهت است که در مقوله جهانیشدن، داشتن زبان واحد یکی از جوانب مثبت بهشمار میآید اما همانطور که استیلاي زبان یک کشور بهمثابه ابزار فرهنگی مسیر سیطرة اقتصاد آن کشور را هموار میکند، عوامل اقتصادي و سیاسی غالب یک کشور نیز به سلطه همهجانبه زبان آن کشور در قالب امپریالیسم فرهنگی سرعت میبخشد.

کلیدواژهها: فرهنگ، امپریالیسم، امپریالیسم فرهنگی، جهانیشدن، زبان

مقدمه

امروزه شکل سلطهجویی بعضی از کشورها از قالب استعمار سرزمینی خارج شده و به صورت نامحسوس بهخصوص در قالبهاي فرهنگی نمایان شده است؛ به طور مثال یکی از استراتژيهاي دول غربی درعصر حاضر اشاعه جنگ روانی با استفاده از ابزارهاي فرهنگی است که شکلدهندة یک نوع امپریالیسم فرهنگی میباشد. فرهنگ ازجمله ابزارهاي قدرتمند اما بهظاهر خاموش قدرتهاي امروزي است كةاري دهندة برنامههاي اساسی سیاست و اقتصاداین دولتها بهشمار میرود. غرب ازطریق تاثیرگذاري فرهنگی بر جوامع توسعه نیافته و درحال توسعه و درجهتدهی به افکار عمومی به نوعی قدرت برتر در دنیا بدل شده است. امپریالیسم فرهنگی مانند یکی از منابع ثروت و نفوذ در غرب جایگزین تولید صنعتی شده است. انقلاب صنعتی اگرچه مبتکر طرح نوینی به نام امپریالیسم اقتصادي بود اما امروزه سلطهجویی فرهنگی تعدادي از کشورهاي غربی نهتنها اقتصاد، بلکه سیاست، هنر، زبان، تبلیغات را در بر میگیرد. انحصار خبري، تبلیغاتی، سینمایی، انتشار کتب بهخصوص انحصار زبانی مبین اصلی امپریالیسم فرهنگی بوده که از دوران استعمارات ارضی غربیها تاکنون نمود یافته و نیز انحصار سایبري که از انواع جدیداین انحصارات است همگی از ابزارهاي مهم فرهنگ بهشمار میآیند.

سؤال

نقش زبان بهعنوان عاملی براي سلطه فرهنگی در عصر حاضر چگونه ارزیابی میشود؟

فرضیه

زبان بهعنوان عامل اصلی ارتباط بین انسانها علاوه بر کاربرد آموزشی و علمیحامل پیامهاي فرهنگی دول - غربی - با اغراض خاص براي سایر جوامع بوده است. زبان بهعنوان یک عامل فرهنگی به تنهایی در تمام ابعاد فرهنگ برايایجاد یک امپریالیسم فرهنگی نقشی مهمایفاء میکند. مثلا در امپریالیسم رسانهاي، زبان عاملی است که در رأس قرار میگیرد. اینکه یک شبکه خبررسانی از زبانی استفاده کند که مخاطبان بیشتري را جذب کند.
ظاهرا» فرهنگ، ابزاري مدرن و پیشرفته براي پیشبرد اهداف نهتنها سیاسی بلکه اقتصادي و اجتماعی نیز میباشد. فرهنگ بر اقتصاد و سیاست تاثیري متقابل دارد. دولتهاي غربی با بهره گیري از فرهنگ بر اقتصاد و سیاست سایر کشورها تسلط دارند، زیرا کاربرد روابط فرهنگی براجزاي اصلی بخشهاي سیاست و اقتصاد تاثیر گذاراست مثلاً روابط فرهنگی بهعنوان ابزاري براي صلح، حمایت از دیپلماسی متداول، وسیلهاي براي ادراك و مفاهمه بینالمللی، تسهیلکنندة تجارت، اطلاعات و کتاب، گسترش رفت و آمد افراد و مبادله علمیافراد، آموزش زبان، هنر، فعالیتهاي علمیبه کار برده میشوند.

در ادامه مطالب، به بررسی دقیقتر موضوعات ذیل میپردازیم : در قسمت مبناي نظري به بررسی اجمالی موضوعاتی چون جهانیشدن و امپریالیسم پرداخته میشود که سایر مباحث مبتنی برآن دو مفهوم هستند. در بررسی بعد به تعریف فرهنگ و ابعاد آن و سایر موضوعات مرتبط توجه خواهد شد. در بخش بعد زبان بهعنوان یک عنصر فرهنگی مهم مفصلاً شرح داده خواهد شد و در قسمت آخر به بررسی زبان واحد جهانی و نحوه تسلط آن و نقاط منفی و مثبت آن پرداخته خواهد شد.

مبناي نظري

براي ارائه مطالب از دو نظریه جهانیسازي و امپریالیسم براي ساختارمند شدن بهتر موضوع استفاده شده است.

جهانیشدن یا جهانیسازي

جهانیشدن پدیدهاي است که شاید امروزه بیشتر از پیش بشر را مشغول خود ساخته اما تمام ادیان بزرگ بهخصوص اسلام پیش ازاین، به دنبال ایجاد یک جهان مصلح در راه پیشبرد اهداف بشردوستانه سراسري است. در صورتی که جهانیسازي فعلی که همگان به دنبال آن هستند ماهیتی غربگرایانه و آمریکایی دارد که در درون خود سلطه و امپریالیسم جدید را جاي داده است.

هدف جهانیسازي از سوي غرب در حقیقت ساخت دهکدهاي جهانی در قالب دنیایی تک قطبی است که به نوعی نئوامپریالیسم را به ذهن متبادر میسازد. هدف غرب از جهانیشدن ساخت جهانی واحد و آرمانی نیست بلکه سلطه همهجانبه خود را میطلبند. جهانی که در پی نابودي تمدن و فرهنگ سایرین است یعنی سلطه فرهنگی با محریت سیطره اقتصادي. ارتباط جهانیسازي و فرهنگ بهخصوص امپریالیسم فرهنگی کاملاً قابل تصور است چرا که وقتی سکان امر جهانیشدن به دست دولتهاي صنعتی و غربی است، فروپاشی تدریجی فرهنگ، زبان، ادیان، آداب سایر ملل عملاً غیر ممکن نیست.

بنابراین جهانیشدن باید غیر از غربی شدن صرف و خالص باشد. جهانیسازي به معنی تولد سیارهاي است که ازاین پس متعلق به همه انسانهاست نه هیچ تمدن بزرگی. اما غربی شدن به معناي تمایز و تفکیک جهان بهك مرکز حاکم و یک حاشیه تحت سلطه و نام دیگري براي امپریالیسم و استعمار بود. اگر در حقیقت بخواهیم جهانگرا باشیم و به زبان جهانی یعنی انگلیسی صحبت کنیم، یعنی از جهانیشدن به معناي شکل گیري یک سامانه جهانی صحبت میکنیم که در آن تمدنهاي مختلف وارد عرصه رقابت با هم میشوند که در این عرصه غرب پیشی گرفته است. محصولات سینمایی آمریکایی - هالیوود - بر همه محصولات ملی یا تمدنی دیگر مقدم است و فناوري ارتباطات راه دور درحالحاضر در انحصار آمریکاییها است - بوکلر، 1382، ص 351 و . - 504

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید