بخشی از مقاله
چکیده:
یکی از مفاهیم اساسی در تئوری سازمان مفهوم ماموریت و فلسفه وجودی است که معمولا توسط اسناد بالادستی مانند الگو برای سازمانهای دولتی تعیین میگردد. در مرور زمان و پس از فشارهای محیطی بسیاری از نظامات دچار استحاله ماموریتی در عمل میشوند.
در این راستا در این پژوهش لزوم دید سیستمی به این امر مطرح میگردد. در این زمینه چهار رویکرد، رویکردهای سیستمی برای بهبود هدف جویی و قابلیت دوام، رویکردهای سیستمی برای کشف مقاصد، رویکردهای سیستمی برای اطمینان از انصاف، رویکردهای سیستمی برای ترویج تنوع مطرح میگردد. در راستای مواجهه با این مسئله رویکرد بهبود هدف جویی و قابلیت دوام پیشنهاد میگردد. سپس متدولوژیهای ”تفکر سیستمی سخت“، ”پویایی سیستمها“، ”سایبرنتیک سازمانی“ و ”تئوری پیچیدگی“ مطرح میگردد و از این بین دو مورد پویایی سیستم و سایبرنتیک سازمانی مناسب میباشد. سپس مکمل بودن این دو مطرح میگردد و متدولوژی ترکیبی بر این اساس پیشنهاد میشود.
مقدمه
در راستای تبیین مبانی مفهومی، ضرورت و جایگاه نظامنامه تدوین نقشه مورد نظر لازم است تا جایگاه اسناد و مفاهیم خروجی الگو در نظامات پایین دستی و راهکارهای عدم تخلف از آنها مشخص گردد. یکی از مفاهیم اساسی در تئوری سازمان مفهوم ماموریت و فلسفه وجودی است که معمولا توسط اسناد بالادستی مانند الگو برای سازمانهای دولتی تعیین میگردد.
از طرفی ایجاد خرده الگوها و ماموریتها متفاوت این امر را مستلزم میگردد که اصول و روش یکپارچهسازی خرده الگوها با یکدیگر به صورت مدون شکل بگیرد تا همه سازمانها در راستای یک هدف مشترک و همگرا فعالیت کرده و تولید همافزایی کنند و همچنین ساز و کار ارتباط با نقشههای پائین دستی ایجاد گردد تا به صورت مشخصی الگوی پیشرفت بر اسناد سیاستگذاری کشور اثرگذار و مسلط باشد. از سوی دیگر در مرور زمان و پس از فشارهای محیطی بسیاری از نظامات دچار استحاله ماموریتی در عمل میشوند و فلسفه وجودی و هویت خود را فراموش کرده و از دست میدهند.
در این زمینه نیز دو مورد مطالعاتی ارائه و بررسی میشود. در این راستا در این پژوهش لزوم دید سیستمی به این امر مطرح میگردد و با شرح منافع و معایب متدولوژیهای سیستمی به دنبال راه حلی عملی از میان متدولوژیهای سیستمی خواهیم بود. در نهایت نیز متدولوژی جدیدی بر اساس مدل سیستمهای زینده - که تاکید بر حفظ هویت دارد - و برای تحقق این امر در لایه عملیاتی مطرح میگردد.
ماموریت سازمان بیانگر فلسفه وجودی
یکی از وظایف مهم و اصلی مدیران، برنامهریزی است. مدیران در فرآیند برنامهریزی بایستی به برنامهریزی اساسی - استراتژیک - و برنامهریزی اجرایی - عملیاتی - مبادرت ورزند.
مفاهیم مأموریت و اهداف کلی در ادبیات سازمان و مدیریت، متبادرکننده یک مفهوم به ذهن بوده و مترادف هستند. بعضی از مؤلفین نیز به جای ماموریت و معادلهای آن، از اصطلاح فلسفه وجودی سازمان استفاده کردهاند.
مهمترین شاخص ارزیابی بیانیه ماموریت، بررسی میزان منافع ذینفعان از محتوای آن است.
ما نیز به دلیل این که شناخته شدهترین و جامعترین مفهومی که معنای هویت یک سازمان را در
خود داشته باشد ماموریت است از این مفهوم در کار خود بهره میگیریم.
تعیین ماموریت و تدوین اهداف
مهمترین مرحله در فرآیند برنامهریزی استراتژیک، تعیین ماموریت و تدوین اهداف آینده سازمان
نقشه راه طراحی و تدوین الگو
است. این وظیفه خطیر به عهده مدیران سطوح بالای سازمان است. آنان باید اهداف آینده سازمان را به درستی شناخته و بیان کنند. تعیین هدفها شامل درک و تشخیص مأموریتها و هدفهای سازمان است. برای درک مأموریت و مقصد سازمان، باید رابطه آن با جامعه و دلیل وجودی آن مورد بررسی قرار گیرد. باید از نظر مردم - جامعه - مشخص گردد، سازمان برای چه به وجود آمده است و به قصد اجرای چه فعالیتهایی استمرار یافته است؟
رسالت یا ماموریت هر سازمان، در واقع علت اصلی تشکیل و دلیل تأسیس آن است. ماموریت سازمان، مقصد اصلی و منحصر به فردی است که نوع، قلمرو عملیات، محصول و بازار سازمان]و مشتریان سازمان[ را از دیگر سازمانها متمایز میکند. یعنی ماموریت - هدفهای کلی سازمان - ، بیانکننده ارزشها، آرزوها و فلسفه وجودی سازمان است
اگر مدیران، ماموریت سازمان را به درستی بشناسند، میتوانند راهبردهایی را انتخاب کرده و به اجرا درآورند، که موجب حفظ و تقویت وحدت جهت، میان همه اعضای سازمان شود. یک مأموریت روشن، میتواند به صورت یک دست نامرئی درآید؛ که افراد سازمان را راهنمایی میکند؛ تا آنها بتوانند به صورت مستقل و در همان زمان، با همکاری دیگران، در جهت هدفهای کلی سازمان گام بردارند
در آغاز، معمولا شرکتها، هدف و مأموریتی مشخص و روشن دارند؛ ولی با گذشت زمان، رشد سازمان و توسعه بازارها و محصولات، احتمالا آن ماموریت تا حدی شفافیت خود را از دست میدهد. هنگامی که مدیریت درمییابد، برخی از ریشههای سازمان در حال خشکیدن است - از اهداف وفلسفه اولیه خود فاصله گرفته است - ، باید در پی هدف و مقصودی تازه برآید. در این زمان مدیران سازمان باید چنین پرسشهایی را مطرح سازند:
- نوع کار و فعالیت ما چیست؟
- ارباب رجوع و مشتریان ما چه کسانی هستند؟
- کسب و کار و فعالیت ما چه خواهد بود؟
= چه نوع فعالیتی را باید انجام دهیم؟
شرکتهای موفق، همواره چنین پرسشهایی را مطرح میکنند و میکوشند، به صورت دقیق به آنها پاسخ دهند.
اهمیت بقای یک سازمان
در حدود 85 درصد بنگاههای فعال آمریکایی طبق شاخص S&P عمری کمتر از 40 سال دارند 1033 و همچنین متوسط عمر شرکتهای اروپایی کمتر از 5 .12 سال است. که این امر نشاندهنده نرخ مرگ و میر بالا بین شرکتها است که اهمیت بقا به عنوان یکی از استراتژیهای اساسی شرکتها محسوب میگردد.