بخشی از مقاله

چکیده

این مقاله قصد دارد به نحوه آموزش واژگان زبان فارسی به چینیزبانان بپردازد. تفاوت ساختاری زبان فارسی و چینی و تفاوتهای شیوه یادگیری آنها باعث میشود این زبانآموزان در زمینه یادگیری و به کار بردن واژگان فارسی دچار مشکلاتی بشوند. این مقاله با استفاده از روش توصیفی و با بررسی خطاهای نوشتاری زبانآموزان چینی به موضوع مشکلات یادگیری واژگان این زبانآموزان میپردازد. زبانآموزان چینی در روند یادگیری زبان، چنانچه معنی کلمات را به درستی متوجه نشوند در هر مرحلهای که باشند، در روند یادگیری به مشکلات جدی برمیخورند . استفاده از روشهای آموزشی خاص و با رویکردی نوین یادگیری واژه، کمک شایانی به بهبود یادگیری و آموزش واژگان زبان فارسی برای این زبانآموزان خواهد کرد. این مقاله با نگاهی اجمالی به خطاهای تولیدی زبانآموزان چینیزبان و نحوه یادگیری آنها، پیشنهادهایی برای یادگیری بهتر واژگان برای آنها خواهد داشت.

کلمات کلیدی: آموزش واژه، زبانآموزان چینی، زبان فارسی به عنوان زبان دوم.

مقدمه

زبانآموزان چینی طیف وسیعی از یادگیرندگان زبان فارسی بهعنوان زبان دوم هستند. این زبانآموزان علاوه بر ورود به دانشگاههای ایران و یادگیری زبان و ادبیات فارسی در داخل و خارج ایران با هدف آموختن زبان فارسی برای شرکت در مناسبات تجاری با ایران که اخراًی دامنه گستردهای را در سراسر جهان پیداکرده است، زبان فارسی را میآموزند. آموزش به چینیزبانان به دلیل تفاوتهای بسیاری که ازنظر ساختمان زبان فارسی و چینی وجود دارد، از دشواریهای آموزش زبان فارسی بهعنوان زبان دوم است. »یادگیری تمام حوزه های زبان فارسی برای چینیزبانان با دشواری همراه است. برای زبانآموزان سطح پایه که تازه به یادگیری زبان فارسی میپردازند حوزه صرف و نحو فارسی بیش از سایر حوزهها مشکلزاست و این از آنجایی ناشی میشود که در زبان چینی برخلاف زبان فارسی جایگاه واژهها نشاندهنده نقش آنهاست.

بنابراین بهکارگیری قوانین صرف و نحو فارسی برای آنها بسیار سخت و پیچیده است - زندی، :1394 . - 85 همچنین تفاوتهای نظام آموزشی و شیوههای آموزشی و یادگیری که بین چینیزبانان رایج است، در روند یادگیری زبان فارسی، آنها و مدرسان زبان فارسی را با مشکلات جدی مواجه میسازد. شناخت تفاوتهای یادشده، گامی بزرگ در هموار کردن مسیر یادگیری زبان فارسی برای زبانآموزان چینی و در نهایت جذب مخاطبین چینی برای یادگیری زبان فارسی خواهد بود. آموزش واژگان به عنوان یکی از عناصر اصلی و کلیدی آموزش زبان دوم، گامی اساسی در تسهیل روند آموزش زبان فارسی به چینیهاست.

آموزش این بخش از زبان، هرچند در تمامی زبانها اهمیت قابل توجهی دارد، اما به دلیل ویژگی خاص چینیزبانان و توجه آنان به یادگیری واژهاین اهمیت بین این گروه از زبانآموزان اهمیت دوچندانی پیدا کرده و نیازمند توجه ویژهای است. آموزش واژه برای چینیزبانان علاوه بر پیچیدگیهای خاص فرهنگی و معنایی و کاربردی که در آموزش واژه در زبان دوم در تمامی زبانها وجود دارد، نیازمند نگاهی متفاوت و از زاویه دید رویکردهای آموزشی است که خود چینیزبانان در فرهنگ و بافت مجموعه زبانی خود دارند. این مقاله ابتدا نگاهی اجمالی به نحوه آموزش واژگان دارد و سپس به اهمیت ویژگیهای گزینش و انتخاب واژه خواهد پرداخت و در ادامه نحوه آموزش واژگان مفاهیم فرهنگی در زبان دوم را مورد توجه قرار خواهد داد. همچنین این مقاله با نگاهی اجمالی به خطاهای زبانآموزان چینیزبان در یادگیری واژگان زبان فارسی راهکارهایی را جهت بهبود و تسهیل آموزش واژگان خواهد پرداخت.

بیان مسئله

»زبان مجموعهای است از مولفه های آوایی، معنایی، نحوی، واژگانی و منظور شناختی که افراد جامعه برای تعامل و تفاهم از آن استفاده میکنند - «شهبازی، . - 233 :1387 شناخت و آموزش هریک از این عناصر گامی است در جهت تکمیل برنامه آموزشی که مورد هدف مجموعه آموزشی است. توجه به واژگان و شیوه آموزش آنها در رویکردهای مختلف از جایگاه یکسانی برخوردار نیست و همین تفاوت باعث نقص در آموزش واژگان و ناکارآمدی این بخش مهم زبان میشود. به عنوان مثال در رویکرد دستور- ترجمه، توجه به واژگان از اهمیت بالاتری نسبت به سایر رویکردهای دیگر دارد و بیشتر مورد توجه قرار میگیرد. نونان117 :1991 - 1 در شهبازی - در این باره چنین میگوید: »رویکردهای دستور- ترجمه به طور یکسان و متوازن به آموزش دستور و واژه توجه میکردند.« از طرفی هاکت - 1985 - 2، به بیاهمیتی واژگان در آموزش زبان دوم اشاره میکند و میگوید: »واژگان آسانترین جنبه زبان دوم از نظر یادگیری هستند و به ندرت نیازمند توجه رسمی و جدی در کلاس خواهند بود - «همانجا - . سوسور در نگاهی گستردهتر واژه را »واحد پایه دستوری و اسمی دربردارنده فرهنگ« تعریف میکند - دیهیم، 2005، ص. . - 104

این واحد پایه، بنا به تعریف سوسور »چیزی است مرکزی در کارکرد زبان - « همان اثر - . سوسور واژگان را در مبحث دال و مدلول دارای ارزشی بسیار بالاتر از یک مولفه ساده آموزشی میداند و برای آن ارزشی فرهنگی همراه قائل میشود . از نظر وی کلمات، عناصر واقعی و تشکیلدهنده مجموعه زبانی با بار فرهنگی هستند. به این معنی که گاهی، کلمه یا اصطلاحی برای ما یادآور مجموعهای از مفاهیم خاص است که اعضای یک جامعه زبانی با داشتن شناخت از جزییات آن زبان میتوانند رابطه بین شکل و محتوای آن سیستم زبانی را به راحتی درک کنند. به عبارتی، دریافت ملموس معنای کلمه، منوط به میزان آگاهی فرد از خاستگاه فرهنگی همان کلمه است . روبرت گالیسون 3دراینباره میگوید: » کلمات جایگاههای مناسبی برای استقرار مفاهیم فرهنگی هستند - « گالیسون، . - 57 :1976 به عبارت دیگر، از دیدگاه گالیسون، کلمات فرهنگی، وجودی مستقل ندارند، بلکه مفاهیم فرهنگی از ورای آن کلمات منتقل میشود.

به عبارت دیگر از این دیدگاه میتوان کلمات را دارای هالهای و طیفی وسیع از اشکال گوناگون در نظر گرفت که در ذهن و اندیشه و باورهای هر عضوی از مجموعه فرهنگی و یا زبانی دارای شکل و بازتابی گوناگون است. به عنوان مثال روشهای پخت غذا در ایران و چین، چنان تفاوت آشکار و فاحشی دارد که زمانی که چینیها از آشپزی ایرانی و چینی صحبت میکنند، گویی چنان است که از دو عملکردکاملاً نامرتبط و متفاوت صحبت میکنند. این مورد شامل بیشتر تفاوتهای فرهنگی، خوراکی، عادتها، چاشنیها و تمامی مواردی که در آشپزی مطرح است، خود را مینمایاند. تنوع و شیوه پخت غذاها در چین چنان متفاوت و در شهرهای مختلف دارای تنوع و تفاوت است که در به تعداد خرده فرهنگهای موجود در چین این تفاوتها چشمگیر و قابل توجه است.

با در نظر گرفتن همین تفاوتهای فرهنگی، روبرت گالیسون برای همه کلمات یک مرجع درونی و یک مرجع بیرونی تعریف میکند. مرجع درونی همان معنای تحت اللفظی یا ظاهری است که در فرهنگ لغت ارائه میشود و مرجع بیرونی، بافت یا ساختار فرهنگی خاصی است که خاستگاه کلمات همان زبان است. گالیسون معتقد است: مرجع» درونی کلمات، الزاماً به یک مرجع بیرونی که آن را دانش جهانی، فرهنگ و تمامی مفاهیمی را که میتوان از ورای کلمه منتقل کرد بازمیگردد« - گالیسون، 1983، ص. . - 75 به عنوان مثال، کلمه »ماهیتابه« در فرهنگ ایرانی، ظرفی استمعمولاً فلزی که ارتفاع کمتری نسبت به قابلمه دارد و برای سرخ کردن مواد غذایی استفاده میکنیم. اما چینیها برای پخت غذاهای مختلف خود چند نوع ماهیتابه دارند که یک نوع آن ظرفی است گود که کف آن دایره مانند است و برای سرخ کردن مواد غذایی با شیوهای خاص مورد استفاده قرار میگیرد.

از این رو آموزش واژگان علاوه بر اهمیت جایگاهی که به عنوان یک مولفه قوی در ساختار زبانی و آموزش زبان دوم دارد، از نظر گستردگی جایگاه فرهنگی که در آموزش زبان دوم نیز دارد، بسیار مهم و قابل توجه است. این گستردگی و اهمیت در آموزش زبان دوم زمانی اهمیت و جایگاه خاص و ویژهای پیدا میکند که تفاوتهای فرهنگی و درونی زبانهای مبدأ و مقصد زیاد و با فاصله هستند. تفاوتهای آشکار ساختاری و فرهنگی زبان فارسی و زبان چینی که موضوع این مقاله است، لزوم توجه خاصی را برای آموزش واژگان برای زبانآموزان چینی میطلبد.

خطاهای زبانی و آموزش واژگان

در همین راستا نتایج تحلیل خطاهای انجام گرفته بر روی متون نوشتاری زبانآموزان غیرفارسیزبان نشان میدهد، خطای استفاده از واژه در بین زبانآموزان خارجی رتبه اول را داراست. این خطا شامل انواع خطای استفاده نادرست از واژه، نشناختن درجهبندیهای کلمات، باهم آیی ها، واژهسازی، ساختواژی - فعل مرکب - است. - غیاثی، جعفری - 1395، - گلهداری، . - 1387 در زمینه خطاهای زبانآموزان غیرفارسیزبان و به طور خاص در زمینه خطاهای چینیزبانان تحقیقاتی صورت گرفته است که در ادامه به تعدادی از آنها اشاره میشود.

خیرآبادی - 1391 - به »تحلیل اشکالات نوشتاری دانشآموزان ایرانی غیرفارسیزبان« میپردازد. به این منظور وی دستنوشتههای دانشآموزان ترکزبان سطح متوسط و پیشرفته را تحلیل میکند و در آخر نتیجه میگیرد که مخاطبان غیرفارسیزبان، مهارت کافی در نوشتن به زبان فارسی را پیدا نمیکنند و این موضوع نشاندهنده ضعف مواد آموزشی است. در صورتی که جعفروندگیگلو - 1391 - با این فرضیه که خطاهای زبانی غیرفارسیزبانان با فارسیزبانان شباهت دارد، پژوهشی با عنوان »بررسی خطاهای فارسی آموزان غیرفارسیزبان در جملات دارای عناصر قطب منفی« انجام میدهد که به صحیح نبودن این فرضیه میرسد.

استوار ابرقوئی - 1392 - به بررسی» خطاهای نحوی عربزبانان در یادگیری زبان فارسی به عنوان زبان دوم« میپردازد و نتیجه میگیرد که بیشتر خطاها تحت تأثیر زبان مادری زبانآموزان به وجود آمدهاند. همچنین، حسینی - - 1393 با انجام تحقیق بر روی انشای 80 فارسیآموز چینی سطح متوسطه، نتیجهگیری میکند که بیشتر خطاها مربوط به خطای صرف فعل و عدم تطابق فعل با فاعل است. وی دلیل این خطاها را بیشتر تعمیم قواعد زبان مادری زبانآموزان به قواعد زبان فارسی میداند.

احمدوند - 1389 - نیز در پژوهشی با عنوان »تجزیه و تحلیل خطاهای نوشتاری فارسی آموزان آلمانیزبان در سطح مقدماتی« نشان میدهد که خطاهای درون زبانی بیشتر از خطاهای میان زبانی هستند. زندی - - 1394 در پایاننامه کارشناسی ارشد خود که خطاهای زبانآموزان چینی را تحلیل میکند، چنین نتیجهگیری میکند؛ پس از بررسی دادهها مشخص شد که یادگیری تمام حوزههای زبان فارسی برای چینیزبانان با دشواری همراه است. برای زبانآموزان سطح پایه که تازه به یادگیری زبان فارسی میپردازند حوزه صرف و نحو فارسی بیش از سایر حوزهها مشکلزاست و این از آنجایی ناشی میشود که در زبان چینی برخلاف زبان فارسی جایگاه واژهها نشاندهنده نقش آنهاست. بنابراین بهکارگیری قوانین صرف و نحو فارسی برای آنها بسیار سخت و پیچیده است. البته بهکارگیری دیگر حوزهها مثل حوزه واژگانی و املایی نیز برای آنها دشوار است اما بررسی دادهها نشان میدهد که برای این زبانآموزان از نظر سختی در مراتب بعدی قرار میگیرند.

پس از دریافت آموزشها در دورههای آموزشی بالاتر و آشنایی بیشتر با ساختار صرف و نحو فارسی خطاهای مشاهدهشده در این حوزه، در نوشتار زبانآموزان سطح پیشرفته به شکل چشمگیری کاهش یافت. از سوی دیگر خطاهای املایی و واژگانی زبانآموزان سطح پیشرفته افزایش یافت. این خطاها بیشتر خطاهای درون زبانی بودند. علت عمده بروز این خطاها تأثیر زبان مادری زبانآموزان بر روند یادگیری زبان فارسی بود. به همین دلیل با پیچیدهترشدن جملهها بیشازپیش زبانآموزان از ترجمه واژهبه واژه و تعمیم افراطی در نوشتار خود استفاده کرده بودند که ناشی از کمبود دانش زبانی زبانآموزان و استفاده آنها از زبان مادریشان است.کاهش قابل توجه خطاهای صرفی و نحوی زبانآموزان سطح پیشرفته نشاندهنده سطح کیفیت آموزشهایی است که این زبانآموزان دریافت کردهاند. اما از سویی دیگر افزایش خطا در دیگر حوزهها میتواند نشانی باشد از اینکه مواد آموزشی و آموزشهایی که این زبانآموزان دریافت کردهاند برای کاهش خطاهای آنها در حوزههایی مثل حوزه واژگانی و املایی کافی نبوده است. وی تفاوت خطاهای زبانآموزان چینی در دورههای پایه و پیشرفته را در نمودار زیر نشان میدهد.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید