بخشی از مقاله
چکیده
انسان شناسی به نظام معرفتی اطلاق می شود که به بررسی ویژگی هاي انسان یا بعد یا ابعادي از وجود انسان و نیازهاي او میپردازد.
قرآن کریم به مباحث مختلفی در حوزه انسان شناسی پرداخته است، از نظرگاه قرآن، انسان جانشین خدا روي زمین، برخوردار از کرامت، خرد، آزادي و اختیار، فطرت، متمایز از سایر حیوانات، برخوردار از توانایی هایی است که رشد، کمال و سعادت او را در پی دارد، قرآن، انسان را داراي دو ساحت - روح و جسم - میداند، تمام موجودات در تسخیر اویند تا بتواند بالاترین مقام دنیایی و آخرتی را به دست آورد.
اهمیت بحث مربوط به انسان شناسی زمانی آشکار می گردد که به جایگاه علوم انسانی توجه شود و موجودیت و اعتبار علوم انسانی اعم از اقتصاد، سیاست، جامعه شناسی، روان شناسی، تربیتی و ... در گرو شناخت صحیح انسان و ارائه تصویري کامل از انسان است.
سرشت مشترك بین انسان ها مسأله اي که در فرض مثبت بودن می توان انسان را اجتماعی دانست و به شناخت قوانین حاکم بر انسانها و رفتار و روابط مشترکی بین آنان دست یافت.
علوم انسانی مبتنی بر پیش فرض هاي خاصی است که در انسان شناسی باید به اثبات برسد مثلاً وقتی روح، حقیقت و اصالت انسان شمرده شود دیگر انسان را تنها موجودي مادي نمیدانیم و علوم انسانی را بر اساس آن مورد بررسی قرار میدهیم.
واژههاي کلیدي: انسانشناسی، قرآن، علوم انسانی، تأثیر قرآن، علوم اجتماعی
مقدمه
مسائل مربوط به انسان شناسی از مهمترین دغدغه هاي فکري دانشمندان اسلامی و غیر اسلامی است، انسان موجود بسیار پیچیده و داراي ابعاد و شئون وجودي مختلف است، تحلیل و تحقیق کامل و همه آنها در یک دانش و شاخه علمی امري ناممکن جلوه مینماید، به همین جهت دانشهایی مانند اقتصاد، سیاست، جامعه-شناسی، روانشناسی و ... را در بر میگیرد.
از طرف دیگر قرآن کریم به عنوان یک کتاب کامل الهی و آسمانی، ابعاد و ویژگیهاي مختلفی را در حوزه شناخت انسان پاسخ داده است. قرآن به نیازهاي انسان توجه و جهت دهی نموده و او را در مسیر الهی تربیت میکند. نظام هاي اجتماعی و اخلاقی از قبیل نظام اقتصادي، سیاسی، حقوقی ، روانشناسی و تعلیم و تربیت در جهت نیازهاي اساسی انسان تلاش میکنند، ابتناء این نظامها و علوم بر پایه اندیشههاي فردي یا جستجوهاي ناقص، همواره انسان شناسی علمی را با بحرانهایی مواجه نموده است و در بسیاري از موارد با وجود اختلاف هاي شدید در دیدگاهها، نه تنها ما را به حقیقت انسان نزدیک نکرده، بلکه دچار ابهامهایی نیز شده است.
بدین جهت اگر تصویري صحیح و مطابق با واقعیت براي معرفت انسانی نباشد به طور قطع نیازهاي اساسی او هم براي ما روشن نخواهد شد و ما در تشخیص نیازهاي کاذب از نیازهاي واقعی دچار سردرگمی خواهیم شد.
اینجاست که انسان شناسی قرآنی میتواند به کمک انسان شناسی علمی و تجربی آمده و ما را براي رسیدن به واقعیات نزدیکتر سازد.
در این نوشتار تأثیر انسان شناسی قرآنی بر علوم انسانی را مورد واکاوي قرار میگیرد، ابعاد این بحث اگر چه بسیار گسترده است، اما به گوشه هایی از آن اشارت میشود، پیش از آن مناسب است مفاهیم اساسی مورد توجه قرار گیرد.
این مقاله به این پرسش پاسخ میدهد که آیا انسانشناسی قرآنی تاثیري مهم بر مباحث و نتایج علوم انسانی دارد یا خیر علوم تجربی براي رسیدن به مباحث علوم انسانی کافی است؟
هدف از این پژوهش تبیین تاثیر انسان شناسی قرآنی بر اصل علوم انسانی و شاخههاي آن مانند اقتصاد، سیاست، جامعهشناسی و ... میباشد. روش این پژوهش تحلیلی و توصیفی است و دستاوردهاي آن میتواند در علوم مختلف مانند اقتصاد، روان-شناسی، سیاست و ... موثر میباشد.