بخشی از مقاله

چکیده

عوامل گوناگونی همچون :جامعه،رسانه های جمعی، آموزش و پرورش ،خانواده و... بر رشد شخصیت اجتماعی فرد تاثیر گذار است ،ولی در این میان خانواده به عنوان اولین عرصه ی حضور فرد تاثیر بیشتر و بسزاتری بر رشد اجتماعی وی دارد. والدین به دلیل ارتباط بیشتر نسبت به سایرین با فرزند طبیعتا در شکل گیری جنبه های مختلف شخصیت فرد نقش اساسی ایفا میکنند.تحقیق حاضر به منظور بررسی تأثیر تحصیلات والدین بر رشد اجتماعی فرزندان انجام شده است که در آن متغیرهایی از قبیل تحصیلات والدین، مرزهای خانواده، رفتار والدین با فرزندان، سبکهای تربیتی و پایگاه اقتصادی اجتماعی والدین بررسی شده است. این تحقیق به صورت میدانی و با استفاده از شیوه های مردم نگارانه به دستآمده است. سطح سواد والدین بر رشد اجتماعی فرزندان تاثیر چشمگیری دارد و همچنین در این تحقیق اثر قطعی تاثیر سطح سواد والدین بر مشکلات رفتاری و مشکلات تحصیلی دانش آموزان مسجل است. سطح سواد والدین و در نتیجه موفقیت بیشتر آنها در تربیت و تعلیم کودک خود بر رشد اجتماعی فرزند و توانایی برقراری ارتباط سودمند و اثر بخش وی با دیگران، ارتباط مستقیم و مثبت دارد.

مقدمه و بیان مسئله

باید دانست که عوامل متعددی بر نگرش کودک ازخود و اعضای خانواده ی خود مؤثر است، از آن جمله می توان به عوامل اقتصادی و اجتماعی و فرهنگی حاکم بر خانواده اشاره کرد که ارتباط مستقیم با سطح سواد و تحصیلات خانواده دارد. شخص باسواد امکان سلامت اقتصادی و تصمیم گیری بیشتری دارد و چنین انسانی نسبت به خود و فکر و فرهنگ جامعه بصیرت بیشتری دارد. سواد و تحصیلات، از دیدگاه اقتصادی، افراد را بهسوی رشد و توسعهی درونزاد و خلاق و هماهنگ با اجتماع و کشور هدایت می کند و از دیدگاه تخصصی، جامعه را موفق می سازد، افراد بزرگسال به عنوان عامل اساسی تولید، حتی با یک اصطلاح اقتصادی خاص که همان جمعیت فعال یا نیروی کار می باشد، مشخص میشوند.با توجه به آمار موجود، گسترش سواد کاهش رشد جمعیت و همچنین توسعه ی اقتصادی و اجتماعی و پیشرفت دانش و ... را تسهیل نموده است. تنها جوامعی توانستهاند مشکلات خود در زمینه های تغذیه، مسکن، پوشاک، بهداشت و آموزش را از میان بردارند که از سطح بالای سواد برخوردار باشند.بی سوادی، نه تنها پدیده ای قابل تأسف است، بلکه علامتی است در کنار علائم دیگر که نشان دهنده ی از خود بیگانگی میباشد و منجر به عقب ماندگی می شود. این عقب ماندگی در تعلیم و تربیت، خود معلول شالوده های نامتناسب اقتصادی و اجتماعی است و رابطه ی مستقیم با فقر عمومی و کمبود وسایل کافی به ویژه نداشتن معلم و مدرسه است. سواد و تحصیلات خانواده یکی از عوامل مهم پیشرفت بشر در جهان امروز است. پیشرفت تکنولوژی، صنعت، بهداشت و علوم مختلف مدیون این عامل مهم است. از نظر جامعه شناسان یک پدیده زمانی به مسئلهی اجتماعی تبدیل میشود که بخش وسیعی از افراد جامعه را دربر گیرد و اکثر افراد از آن رنج ببرند. امروزه ناسازگاری، بیمسئولیتی، عدم رعایت هنجارهای اجتماعی، همکاری و مشارکت جوانان از جمله نگرانیهای عمدهای است که در محافل مختلف علمی مورد بحث قرار گرفته است که همایشهای مختلف آسیبشناسی جوانان نمونهای از آن است. عدم سازگاری جوانان ناشی از جامعهپذیری ناقص و عدم رشد اجتماعی کافی آنهاست که موجب شده است افراد نتوانند قواعد رفتارهای اجتماعی را فرا گیرند. از طرف دیگر دلیل پرخاشگریهای دانشآموزان، عدم شرکت آنها در کارهای گروهی و عدم رعایت هنجارها توسط آنها را که یک معضل عمده در جامعه است میتوان توأم نبودن رشد جسمانی آنها با رشد عاطفی و اجتماعی دانست. کارهای فردی - علمی، هنری، ورزشی و غیره - در ایران بهتر از کارهای گروهی نتیجه میدهند و این امر در سالهای اخیر به اثبات رسیده است. دلیل عمدهی این امر آن است که افراد جامعهی ما هنوز از روحیهی مشارکت، کارکردن با هم، تحمل آرا و عقاید یکدیگر برخوردار نیستند. همهی این موارد نشاندهندهی این است که افراد جامعه ما - چه جوانان و چه بزرگسالان - از رشد اجتماعی لازم و کافی برخوردار نیستند. بنابراین باتوجه به مطالب مذکور میتوان رشد اجتماعی را به عنوان یکی از مسائل عمدهی اجتماعی مطرح کرد که باید آن را به صورت همه جانبه بررسی نمود. قدم اول درموفقیت این است که پیروز شدن را بخواهیم، تنها به این صورت است که اصول موفقیت را به آسانی خواهیم آموخت. موفقیت درتحصیل به عوامل گوناگونی بستگی دارد واین عوامل در مجموعه ای فردی، آموزشگاهی، خانوادگی واجتماعی طبقه بندی می شود. بی تردید رشد اجتماعی فرزندان به عوامل مختلفی نظیر درآمد، سطح تحصیلات والدین، رفتاروالدین، محیط خانواده، نوع مدرسه، امکانات آموزشی، رفتار معلم و... بستگی دارد.

پیشینه ی تحقیق

محمودی نسب - 1364 - در تحقیق خود با عنوان » بررسی علل مردودی دانش آموزان سال سوم راهنمایی در کرج « به این نتایج دست یافت که %39 از مردودین دارای پدران بی سواد و بیش از %50 آن ها دارای مادران بی سواد بوده اند ، در حالی که سواد پدران %48 از افراد موفّق بین سوم راهنمایی تا لیسانس و سواد مادران %35 از آن ها در همین حد بوده است.

طباطبائی یزدی - 1364 - درتحقیقی پیرامون »رابطه سطح تحصیلات والدین وپیشرفت دانش آموزان درسه مقطه ابتدایی، راهنمایی ودبیرستان« به این نتیجه رسیده است که بین تحصیلات والدین و معدل نمره های درسی دانش آموزان رابطه مستقیم و معنی داری وجود دارد.درمقاطع ابتدایی و راهنمایی، تحصیلات مادر به همان اندازه درپیشرفت تحصیلی فرزند موثراست که تحصیلات پدر موثرست، ازاین لحاظ بین این دوتفاوت معنی داری وجود ندارد.
شعبانی اصفهانی - 1370 - درتحقیقی باعنوان »رابطه کم سوادی وبی سوادی والدین« به این نتیجه رسیده است که نسبت دانش آموزان مردود شده دربین دانش آموزانی که مادریا پدر بی سواد دارند بسیار بالا بوده واین امرزیانهای اقتصادی ومالی فراوانی برای خانواده وجامعه ببار می آرودوباید مسئولین درصدد رفع این نقیصه باشند.

»دیانا باومریند1« را از دانشگاه کالیفرنیا مجموعه بررسیهایی را انجام داده است که در آنها مجموعه یا الگوهایی از شیوههای رفتاری والدین مشخص شد. این مجموعه بررسیها با مقایسهی بین والدین کودکانی که در دوران پیش از مدرسه »توانش وسیلهای« در سطح بالایی داشتند و والدین سایر گروههای کودکان آغاز شد.

کودکان توانا آنهایی بودند که از لحاظ استقلال یا رشد یافتگی، متکی بودن به خود، فعال بودن، تسلط بر خود، میل به کاوش، دوستی و جهتگیری به سوی پیشرفت رتبه بالایی گرفته بودند. »باومریند« چنین فرض میکند که کودکان سنین پیشدبستانی که والدین مستبد یا سهلگیر دارند به وابسته بودن تمایل دارند؛ زیرا هر دو نوع والدین میخواهند که بچههایشان را در برابر استرسها حمایت کنند. در نتیجه آنها را از رشد مهارت ابراز وجود و تحمل در برابر ناکامی باز میدارند. او همچنین دریافت که کودکان دارای والدین مقتدر منطقی، باکفایتتر هستند. بر طبق نظر »باومریند« والدین مقتدر منطقی مسئولیتپذیری را در کودکان رشد میدهند؛ زیرا والدین با کودکان تعاملات واقع گرایانه و ارتباط رو در رو دارند. بنابراین در سنین 9 سالگی پسران و دختران این والدین از نظر پذیرش مسئولیتهای اجتماعی، ابراز وجود در اجتماع و توانش شناختی در سطح بالایی قرار دارند. - یاسایی، 1372، - 448 »ماکوبی و مارتین - 1983 - 2« در پژوهشی نشان دادند که والدین پذیرا رفتار کودکان را کنترل میکنند. والدین غیرپذیرا به کودکان اجازه میدهند تا آنچه را که میخواهند انجام دهند. والدین پذیرا متمایل هستند تا کودکان را بپذیرند و نیازهای آنان را برآورده سازند. والدین بیتفاوت کودکانشان را طرد کرده و ابتدا خواستههای خود را در نظر میگیرند.

در متن اصلی مقاله به هم ریختگی وجود ندارد. برای مطالعه بیشتر مقاله آن را خریداری کنید