بخشی از مقاله
چکیده
این مقاله یکی از علل پریشانی نحوی راترجمه و تفسیر مفسّران از قرآن کریم بیان میکند. پریشانی نحوی علل متعددی دارد که یکی از آنها ترجمه یا تفسیرهای مفسّران و مترجمان کهن از قرآن است. منظور از »نحو پریشان« در این مقاله، هرگونه عدول از نحو طبیعی زبان فارسی است. در این گفتار، سوره مائده از سه ترجمه و تفسیر ترجمه قرآن، تفسیر نسفی و تفسیر شنقشی 5- آیه نخست - در لایه نحوی زبان مورد پژوهش قرار گرفته و نمونههایی که به دلیل ترجمه از زبان عربی دچار پریشانی نحوی شده، مورد بررسی و واکاوی قرار میگیرد. برای این مهم نمونههای یافت شده بیان و پس از هر مورد بررسی و واکاوی انجام میگیرد.
واژگان کلیدی: تفسیر نسفی، تفسیر شنقشی، ترجمه قرآن، پریشانی نحوی
.1 مقدمه
همچنان که نحویان و دستورنویسان زبان فارسی نوشته و بیان کردهاند، نحو زبان فارسی غالبا از الگوی }نهاد + متمم / مسند / مفعول + فعل{تبعیّت میکند. این قاعده و الگو گاهی بنابر بر دلایلی از جمله زبان رزومرّه، کهنگی متن، کاربرد در نظم و شعر و ترجمه لفظبهلفظ - به اصطلاح تحتالفظی - ، در هم ریخته میشود. در این گفتار ما پریشانی نحویای که زاده ترجمه تحتالفظی قرآن است را در دو حوزه عوامل و نتایج مورد بررسی قرار میدهیم. از عوامل ترجمه تحتالفظی قرآن میتوان به میزان امانتداری مفسّر و مترجم به وحی الهی اشاره کرد و از جمله نتایج این متن، ابهام و چندگانگی معنایی را میتوان نام برد.
اوّلین ترجمه کامل قرآن به زبان فارسی دارای فراز و نشیبهای فراوانی بوده است، اگر چه تا سالها بعداز ورود اسلام به ایران، ترجمه کامل قرآن برای فارسیزبانان صورت نگرفته بود ولی اوّلین ترجمه فارسی آنچنان قدرتمند و عالمانه صورت گرفت که تا قرنها بعد نیز مبانی ترجمه به زبان قرار گرفت.
دولت پادشاهی ایران طی جنگهای ذاتالسلاسل - 12 ه - ، قادسیه 14 - ه - ، جلولاء 16 - ه - و نهاوند 21 - ه - واژگون گشت و ایرانیان اسلام را پذیرا گشته و قرآن را در آغوش کشیدند و از نظام کهنسال ساسانی دست شسته و سیاست، روش و منش خود را براساس تعالیم قرآن سامان بخشیدند و این کتاب مقدس را اساس کار خویش قرار دادند امّا دشواری آنان در فهم، درک، تفسیر و تبیین آیات همچنان باقی بود؛ زیرا میان زبان عربی و زبان پهلوی هیچ تفاهمی وجود نداشت و این دو ملت، نسبت به هم بیگانگی فرهنگی داشتند؛ از این رو تصمیم گرفتند تا قرآن را با تفسیری که از آن موجود است، به فارسی برگردانند و در عمل به قرآن، امور ایرانیان به سامان و سهولت گراید. برای اجرای این تصمیم دو نگرانی عمده وجود داشت؛ یکی اینکه: آیا زبان فارسی به آن درجه از کمال رسیده است که مفاهیم قرآن را بازگو کند و شعاع پرفروغ الفاظ قدسی را در واژگان فارسی دَری بنمایاند. دوم اینکه: ممکن است پارهای از فقیهان ظاهرگرا با برگردان قرآن به دیگر زبان به ستیز برخیزند و فتوای تحریم ترجمه را صادر کنند. دشواری نخست اینگونه چاره گشت که پس از نفوذ سیاسی و دینی اعراب در ایران و آمیزش تازیان با ایرانیان، تعاملی میان دو فرهنگ صورت گرفت و لغات چندی از زبان عربی به ادبیات فارسی راه یافت و از طرف دیگر واژگانی فارسی نیز در ادبیات عرب نفوذ کرد و و این تداخل و تعامل الفاظ دست مترجمان را در کار ترجمه بازگذاشت ولی قواعد و ساختار دستوری زبان فارسی به نیرومندی و پا برجایی خود باقی ماند. تأثیری که ادبیات عرب در کشورهای مصر و سوریه و سایر بلاد آفریقا گذاشت و ناسخ زبان اصلی آنان گشت، در برابر زبان فارسی تاب توانمندی را نداشت و اسلام با تمام ارزشهای آن در کشور پهناور ایران برجای ماند ولی زبان عربی به عنوان یک زبان رسمی در این دیار جای پایی نیافت.
وامّا در مورد چارهجویی برای حلّ دشواری دوم: منصور بن نوح سامانی - حکومت 350 ه.ق - 366 دریافت که خود و مردمش از درک معنای قرآن عاجزند و پیوسته برای درک کلام خدا باید به کارشناسان و قرآندانان عرب رجوع کنند و این با غرور و گذشتههای فرهنگ و تمدن ایرانی سازگار نیست؛ لهذا برای تدارک ترجمه قرآن پای در میان نهاد و امیر سامانی برای اینکه مورد ملامت و مواخذعالمانه دین و احیاناً مورد محکومیت و دربهدری قاضیان و محتسبان شریعت قرار نگیرد، پارهای از فقها را به گرد خود بخواست و اندیشه برگردان فارسی قرآن را با آنان در میان نهاد. علمای ماوراء النهر را گرد کرد و از ایشان فتوا کرد که »روا باشد که ما این کتاب را به زبان فارسی برگردانیم؟« فتوای علما برپاسخ امیر سامانی چنین بود: »گفتند روا باشد خواندن و نبشتن تفسیر قرآن پارسیبه برآن کس را که او تازی نداند، از قول خدای عزوجلّ که گفت: ما ارسلنا من رسولٍ الاّ بلسان قومه.«حاصل آنکه چنین فتوایی دست علما را بازگذاشت و برای نخستین بار ترجمه تفسیرگونه قرآن کریم به همّت عدّهای از فضلای خراسان انجام گرفت و تفسیر جامع البیان فی تفسیر القرآن معروف به تفسیر کبیر از محمدبن جریر طبریفقیه، مفسر و مورّخ ایرانی به زبان فارسی برگردانده شد - به نقل از صفا، :68;;صص - <7-;6
با توجه به مقدمه مذکور، مشخص می شود که کار ترجمه قرآن باچه حساسیّتی انجام میگرفته است؛ لذا مترجمین و مفسّرین نخستین محق بودهاند که کار ترجمه قرآن را لفظلفظبه و با احتیاط خاصّی دنبال کنند تا از نظر شرعی و اعتقادی مورد انتقاد و طرد و انکار قرار نگیرند. محققان اکثرا به دیگر جنبههای متون کهن پرداخته و آنها را مورد ارزیابی قراردادهاند. غالب این محققان به ویژگیهایی از قبیل جمعها، جمعالجمعها، پیشاوندها، مصغّر و... را مورد بررسی قراردادهاند. امّا فقط در برخی کتب دستوری به پریشانی نحوی آثار کهن پرداخته شده است.
لازم به ذکر است که محققان دستورنویس و نحوی برای جمله انواعی قائل شده اند از جمله: .6 بسیط. .7 مرکّب. و برخی علاوه بر انواع مذکور، قائل به جملات استنایی نیز هستند. - ر.کجمله و تحوّل آن در زبان فارسی ص69 و دستور زبان فارسی . - 78